انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۴ مطلب با موضوع «اقتصاد رفتاری» ثبت شده است

دوران جدید ایران

در ابتدای انقلاب مبارزه با فساد تبدیل شد به مبارزه با ثروت و ثروتمند و ... چرا چون جریان‌های چپ که سازماندهی تظاهرات را بهتر بلد بودند در جریان انقلاب نفوذ کافی پیدا کردند و به تدریج مخالفت با پولدار و کارخانه‌دار و تاجر و ... جنبه عمومی پیدا کرد.

قطعا مردم این چنین نمی‌خواستند زیرا در طی زندگی دیده بودند که اگر لبنیاتی سرکوچه آنها مغازه‌اش را از یکی به دوتا تبدیل کند خدمات گسترده‌تری می‌تواند بدهد.

در دوران دهه ۱۳۴۰ اقتصاددانان و صنعتگران بزرگ شروع به ایجاد کارخانه‌هایی کردند و بخش دولتی و خصوصی هر دو فعال شدند. مردم از موقعی نگران شدند که نمی‌دانستند در آن کارخانه‌ها چه می‌گذرد و پول‌های به‌دست آمده چگونه تقسیم می‌شود.

بنابراین توزیع نابرابر، عدم شفافیت و وابستگی فعالیت‌ها به صاحبان قدرت حداقل سه عامل مهم در عصبانیت و عدم رضایت مردم شدند و اتفاقاتی افتاد که هم‌سن‌های من به خوبی به یاد دارند و جوانان ما آثار آن را لمس می‌کنند و برخی از آنها آرزوی رفتن به سرزمینی را دارند که عاری از سه عامل فوق باشد و در نتیجه جریان عادی توسعه در آن جاری باشد.

حال که روز نو شده و رئیس‌جمهور جدید آمده، خوب است یک‌بار به چگونگی بازگشت به یک جریان عادی زندگی اقتصادی فکر کنیم.

۱- برای ایجاد شفافیت، نظام مالیاتی باید تصحیح شود و هر فرد مسوول باشد درآمد و هزینه خود را سالانه اعلام کند.

۲- هیچ جریان یا فعالیت اقتصادی نباید به صاحبان قدرت وصل باشد.

۳- برای بهبود توزیع نابرابر ثروت، فراموش نشود که برخی اوقات تمرکز ثروت برای جامعه مفید است. ولی شرط آن است که سیستم مالیاتی قادر باشد عملیات او را دنبال کند و مالیات حقه دولت را دریافت کند.

برای آنکه سه جریان بالا به حرکت درآیند و برای مردم نان و آبی به دست دهند باید روابط با جهان عادی شود. ما آدم‌های ترسناکی نیستیم، چرا شرایطی را به وجود آوریم که ما را ترسناک جلوه دهند. پس عادی زندگی کنیم و اجازه دهیم مردم هم عادی زندگی کنند و تجارت عادی با همسایگان یا دورتر با چین و اروپا به یک جریان عادی تبدیل شود. بیایید عادی شویم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

آیا انسانها بهینه رفتار می کنند؟

                                                        

🔸«انسانهای عادی» در مقایسه با جهان موهوم «انسانهای اقتصادی»، خیلی کج رفتاری می کنند و این یعنی آنکه پیش بینی های نادرست زیادی از سوی مدل های اقتصادی سر می زند.

پیش بینی هایی که می توانند تبعاتی به مراتب جدی در پی داشته باشند. تقریبا هیچ اقتصاددانی وقوع بحران مالی سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ را ندید

🔶از بین تمامی عالمان اجتماعی وقتی پای اثرگذاری بر خط مشی عمومی در میان باشد، اقتصاددان ها بیشترین قدرت تأثیرگذاری را یدک می کشند. در واقع، آنها انحصار خودساخته ای برای ارائه توصیه خط مشی دارند. تا همین اواخر، سایر علوم اجتماعی به ندرت سر میز دعوت می شدند و در صورت دعوت معادل (میزکودک) جمع خانوادگی به حساب می آمدند.

🔶اقتصاد از نظر فکری نیز قدرتمند ترین علم اجتماعی تلقی می شود. آن قدرت از این واقعیت سرچشمه می گیرد که علم اقتصاد از نظریه ای واحد و محوری برخوردار است که تقریبا هر چیز دیگری از آن پیروی می کند. اگر عبارت «نظریه اقتصاد» را به زبان بیاورید، آدمها منظورتان را می گیرند. هیچ علم اجتماعی دیگری از چنین بنیانی برخوردار نیست.

🔶پیش فرض محوری نظریه اقتصاد این است که آدم ها با بهینه سازی دست به انتخاب می زنند. خانوار از میان همه کالاها و خدماتی که می تواند بخرد، بهترین موردی را که در توان خود است، بهترین موردی را که در توان خود است، برمی گزیند. به علاوه، فرض می شود پاورهایی که (انسان های اقتصادی) با تکیه بر آنها دست به انتخاب می زنند، سوگیری ندارند. یعنی ما بر مبنای آنچه که اقتصاددان ها (انتظارات عقلایی) می نامند، دست به انتخاب می زنیم.

البته مسئله ای وجود دارد: پیش فرض هایی که نظریه اقتصاد بر آنها قرار دارد عیب ناک هستند.

🔶باورهایی که آدم ها بر اساس آنها گزینه های شان را بر می دارند عاری از سوگیری نیستند. ممکن است اطمینان بیش از اندازه در قاموس اقتصاددان ها وجود نداشته باشد اما از ویژگیهای حتمی ذات انسان است و سوگیری هام بیشمار دیگری وجود دارند که توسط روانشناس ها مستندسازی شده اند.

همچنین عوامل زیادی وجود دارند که مدل بهینه سازی از قلم می اندازد.

🔶من و شما می دانیم که ما در جهان انسان های اقتصادی زندگی نمی کنیم. و از آنجا که قاطبه اقتصاد دان ها نیز از جنس انسان هستند، آنها نیز می دانند  که در جهان (انسان های اقتصادی) زندگی نمی کنند. (آدام اسمیت) پدر تفکر اقتصادی مدرن، صراحتاً به این واقعیت اذعان داشت. او پیش از  نگارش شاهکار ادبی اش، (ثروت ملل)، کتاب دیگری را درباره (هواهای نفسانی) نوشت، کلمه ای که در هیچ یک از کتاب های درسی اقتصاد دیده نمی شود.(انسان های اقتصادی) هواهای نفسانی ندارند. آنها بهینه کنندگای خونسردند

با این وجود، این مدل از رفتار اقتصادی که صرفاً بر جمعیتی از  انسان های اقتصادی، استوار است، شکوفا شده و اقتصاد را به آن درجه رفیع تأثیرگذاری کنونی رسانده است

🔶وقت آن است که از بهانه گیری دست برداریم. ما برای انجام پژوهش های اقتصادی به رویکرد پرمایه تری نیاز داریم،رویکردیکه به وجود و ربط (انسانهای عادی)اذعان کند.                                                                                                                                🔶در پایان بیان این جمله آمارتیاسن (نوبلیست اقتصاد) خارج از لطف نیست: اولا این موضوع ثابت نشده که همه افراد دنبال حداکثر کردن منافع شخصی ناشی از مصرف هستند. ثانیا مدرکی هم وجود ندارد که نشان دهد این روند باعث تخصیص بهینه منابع گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

بخشی از کتاب «پشت پرده ریاکاری» اثر «دن اریلی» روانشناس ومتخصص اقتصاد رفتاری

🔐"قفل" برای این روی در قرار داده شده که آدم درستکار را درستکار نگه دارد!

📌یک درصد از مردم ریاکار و دزد هستند! اینها به‌دنبال بازکردن قفل‌ها و دستبرد به خانه‌ها هستند.

🔍یک درصد از مردم نیز همیشه درستکار هستند و تحت هیچ شرایطی ریاکاری نمی‌کنند!

باقی 98 درصد مردم، تا زمانی درستکارند که همه چیز درست باشد!

 اکثر آنها، اگر شرایط به نحوی رقم بخورد که به حد کافی وسوسه شوند، آنها نیز ممکن است دست به خطا بزنند!

🔐قفل‌ها برای جلوگیری از نفوذِ دزدان  نصب نمی‌شوند، دزدها بلد هستند که چگونه قفل‌ها را باز کنند!

🔏قفل‌ها برای حفاظت از مردم ِ نسبتاً درستکار، نصب میشوند تا آنها وسوسه نشوند و درستکار باقی بمانند!

در واقع  تمام آدم‌ها، پتانسیل کج‌روی را دارند، اما قیمت هر کسی، با دیگری فرق دارد!! و آستانه وسوسه هر کسی، با دیگری متفاوت است!

نویسنده در کتاب «پشت پرده ریاکاری!!» آزمایش های جالبی انجام داده است ؛

او در یک رستوران به عده‌ای از مشتریان چند سؤال می‌دهد تا آنها در ازای گرفتن 5 دلار به این سؤالات پاسخ دهند، اما هنگام دادن پول به جای 5 دلار 9 دلار می‌دهد!! و به گونه‌ای تظاهر می‌کندکه حواسش نیست و اشتباهاً 9 دلار داده است!

 برخی ازمشتریان صادقانه 4 دلار اضافه را برمی گردانند اما عده‌ای هم به روی خود نیاورده و 9 دلار را در جیب می‌گذارند و رستوران را ترک می‌کنند!

در آزمایش دیگری همین کار تکرار می‌شود با این تفاوت که نویسنده در هنگام گفت‌و‌گو با مشتریان، تلفن همراهش زنگ می‌خورد و چند دقیقه‌ای با تلفن صحبت می‌کند و در انتها از مشتری برای اینکه وسط گفت‌و‌گو با آنها، به تلفن همراهش جواب داده عذرخواهی نمی‌کند و به نوعی بی احترامی میکند!

در این آزمایش تعداد کسانی که 4 دلار اضافه را برمی‌گردانند کمتر از آزمایش اول است!

وقتی مشتریان احساس می‌کنند نویسنده، وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته، درصدد انتقام بر آمده و پول بیشتری که اشتباهاً نویسنده به آنها داده را باز نمی‌گردانند!

این آزمایش حاوی نکته جالبی است که می‌توان از آن برای توجیه اینکه چرا در بعضی مناطق جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی و ناهنجاری وجود دارد، استفاده کرد ؛

مردم زمانی که حس می‌کنند به آنها از سوی حکومت ظلم می‌شود یا حق آنها در جایی خورده می‌شود، هرجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند...!

در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری ونا هنجاری در همه جوامع، به نوع تعاملِ  حکومت‌ها با مردم بازمی‌گردد! رفتار دولت‌ها بشدت روی شکل‌گیری اخلاق در جامعه تأثیرگذار بوده و به‌سادگی می‌تواند مرزهای اخلاق را جابه‌جا کند!

🌐در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند، مردم خود را محق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری ودزدی وتقلب و... در جامعه پررنگ شده و بعد از یک دوره زمانی از اخلاق، تنها نامی باقی خواهد ماند...!!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دوگانه «خودخواهی» یا «دگر‌خواهی»؟ امیرمحمد تهمتن / پژوهشگر اقتصاد

یکی از سوالاتی که همواره انسان با آن روبه‌رو بوده و تا حدی نتوانسته است پاسخ روشن و قانع‌کننده‌ای برای آن پیدا کند، مساله ویژگی‌های طبیعت انسان است: آیا خودخواهی تنها نیروی محرکه رفتارهای ما است؟ آیا انسان اساسا تمایلی به نوع‌دوستی و صرف‌نظرکردن از منافع خود، برای کمک به همنوعانش را دارد؟ به‌نظر می‌رسد، می‌توان دیدگاه‌های مختلف را در دو دسته جای داد. 

کسانی که به دیدگاه اول باور دارند، ریشه تمامی رفتارهای ما را نوعی از خودخواهی می‌دانند و بر این باور هستند که انسان به‌دنبال بیشینه‌کردن منافع خود است. شاید بارزترین نمونه این افراد، اقتصاددانان، به‌خصوص اقتصاددانان جریان اصلی باشند. در دیدگاه دوم که طیفی از دانشمندان علوم اجتماعی، فلاسفه و دین‌پژوهان وجود دارند بر این باور هستند که انسان موجودی است اجتماعی و در او این گرایش یا تمایل وجود دارد که حاضر است از منافع خود، به‌سود منافع دیگران بگذرد. البته به‌نظر می‌رسد، طرفداران هرکدام از این دو دیدگاه، شواهدی برای اثبات نظرشان دارند. به‌عنوان یک پژوهشگر اقتصاد رفتاری بر این باور هستم که تنها ابزار در اختیار بشر برای پاسخ به این سوال سخت چندین هزار ساله فلسفی، مراجعه به مشاهدات تجربی، چه آزمایشگاهی و چه میدانی است. مشاهداتی که با روش‌شناسی علمی و قدرت تعمیم‌پذیری بالا توسط اقتصاددانان رفتاری، روانشناسان اجتماعی، دانشمندان علوم‌شناختی و دانشمندان علوم اعصاب در طول ده‌های گذشته در سراسر جهان جمع‌آوری شده‌اند.

 به‌ همین دلیل، در این یادداشت تلاش می‌کنم برخی از جدیدترین یافته‌های تجربی اقتصاد رفتاری را بیان کنم تا بتوانم به واکاوی بیشتر این موضوع کمک کنم. اقتصاددانان رفتاری دیدگاه جدیدی از طبیعت انسانی ارائه می‌دهند که دلالت‌های مهمی هم در بعد نظری و هم در بعد عملی خواهد داشت. در این علم، انسان دیگر یک موجود کاملا خودخواه در نظر گرفته نمی‌شود که تنها به‌دنبال منافع خود است. صدها آزمایش در سراسر دنیا نشان می‌دهند که بیشتر انسان‌ها گرایش‌های اجتماعی داشته و ترجیح می‌دهند از منافع یا موفقیت خود به‌سود دیگران بگذرند. اگرچه تعریف دقیق «نوع‌دوستی» بسیار دشوار است، اما اقتصاددانان رفتاری بر این باور هستند که این آزمایش‌ها، شواهد متقنی مبنی بر نوع‌دوستی انسان ارائه می‌دهند.

 

اگر تفسیر این شواهد توسط اقتصاددانان رفتاری را بپذیریم، آنگاه مجبور خواهیم بود که تغییرات مهمی در مفروضات‌مان، به‌خصوص مفروضات‌مان در علم اقتصاد و زیست‌شناسی تکاملی انجام بدهیم. مدل‌های اقتصادی و تکاملی فرض می‌کنند که افراد تنها زمانی بر اساس نوع‌دوستی عمل می‌کنند که منفعتی به آنها برسد. اما به‌نظر می‌رسد که گونه انسانی تنها گونه‌ای است که در قلمروی حیوانات، آگاهانه از منافع خود به‌سود افراد غریبه‌ای می‌گذرد که هیچ‌گاه با وی دیدار نخواهند کرد. جالب است که این شواهد برخی از پژوهشگران را به بررسی ریشه‌های تکاملی این‌گونه از نوع‌دوستی در میان انسان‌ها و دیگر حیوانات از جمله شامپانزه‌ها واداشته است.

در مطالعات اقتصاد رفتاری که به‌بررسی رفتارهای اجتماعی و نوع‌دوستانه می‌پردازد، پژوهشگران با دعوت افراد به آزمایشگاه از آنها می‌خواهند تا در یک‌سری از بازی‌ها شرکت کنند. توجه کنید که در این آزمایش‌ها، به افراد پول واقعی داده می‌شود و آنها می‌توانند بر اساس این پول در بازی شرکت کنند. در یکی از معروف‌ترین این بازی‌ها که به بازی کالای عمومی مشهور است، از افراد خواسته می‌شود، دسته‌ای از سناریوهای ممکن، مثلا پرداخت مالیات یا همکاری با یکی از همسایگان برای نوسازی بخشی از ساختمان را در نظر بگیرند. در یکی از ساده‌ترین این بازی‌ها، هر فرد باید تصمیم بگیرد که چقدر از پول خود را با افراد دیگر در آزمایش شریک شود و چقدر را نزد خود نگه دارد. در نسخه‌های دیگر بازی‌های رایج، بازی اولتیماتوم وجود دارد. در این بازی دو فرد به‌صورت ترتیبی بازی می‌کنند. فرد اول تصمیم می‌گیرد که چه‌ مقدار از پول خود را به فرد دوم بدهد. فرد دوم تصمیم می‌گیرد که آیا مبلغ پیشنهادی نفر اول را بپذیرد یا خیر.  اگر نفر دوم، نپذیرد، به هر دو نفر پولی نمی‌رسد و اگر بپذیرد، نفر دوم مبلغ پیشنهادی و نفر اول باقی‌مانده پول را دریافت می‌کند. در یکی دیگر از بازی‌های جالب در این زمینه، بازی اعتماد وجود دارد.

تفاوت این بازی با اولتیماتوم در این است که فرد آزمایش‌کننده، مبلغ‌ پیشنهاد‌شده توسط فرد اول را ضربدر عددی، مثلا دو یا سه، می‌کند. اگر شما در این یکی از بازی‌ها، مثلا اولتیماتوم، به‌عنوان نفر اول قرار داشته باشید و پژوهشگر مبلغی معادل ۲۰ هزار تومان به شما داده باشد، چقدر از آن را نزد خود نگه می‌دارید و چقدر را به فرد دوم پیشنهاد می‌دهید؟ اگر این مبلغ، ۱۰۰ هزار شود، آیا رفتار شما تغییر می‌کند؟ یک میلیون تومان چطور؟ اگر فرد دوم را بشناسید، بخشنده‌تر نمی‌شوید؟ اگر فرد دوم، جنسیتی مخالف جنسیت شما داشته باشد، تلاش نمی‌کنید، تصویر مثبت‌تری از خود در مقابل او بسازید؟ به‌نظر اگر افراد خداباور در جایگاه فرد اول قرار داشته باشند، نسبت به افراد خداناباور بخشنده‌تر رفتار می‌کنند؟ اگر قرار باشد، در مقابل آن شخص، چندین مرتبه بازی کنید، موقعیتی که ممکن است در زندگی واقعی ما بارها اتفاق بیفتد، رفتار شما چه تغییری خواهد کرد؟ اگر رفتار خودخواهانه همراه با یک جریمه، مثلا طرد اجتماعی باشد، افراد بخشنده‌تر می‌شوند؟

ممکن است پاسخ به برخی از این پرسش‌ها برای شما راحت باشد و پاسخ به برخی دیگر مبهم. اینها سوالاتی هستند که اقتصاددانان رفتاری در سراسر ایران تلاش می‌کنند با طراحی آزمایش‌های دقیق به پاسخ آنها بپردازند. یافته‌های این دانشمندان نشان می‌دهند که آنطور که فکر می‌کردیم، نه رفتار انسان کاملا خودخواهانه و نه کاملا نوع‌دوستانه است. به‌طور مثال، شواهد نشان می‌دهد در بازی‌های یک مرحله‌ای که در آنها دو فرد تنها برای یکبار در مقابل هم بازی می‌کنند، حدود ۸۰ درصد از افراد همه یا بخشی از پول خود را به نفر دوم داده‌اند. اما همین که این دو نفر، برای چندین‌بار در مقابل هم بازی می‌کنند، به‌مرور نرخ همکاری میان آنها کاهش پیدا می‌کند.

میزان بخشندگی افراد به عوامل مختلفی از جمله جنسیت فرد مقابل، مقدار پولی که درباره آن باید تصمیم بگیرند، تکراری‌بودن یا نبودن بازی، میزان آشنایی دو فرد و... بستگی دارد. البته باید اشاره کرد که برخی از پژوهشگران بر این باور هستند که نرخ کاهنده همکاری (در اینجا بخشندگی) افراد می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که افراد نتوانسته‌اند استراتژی مناسبی برای تعامل با فرد مقابل را پیدا کنند و به‌معنای بخشندگی یا نوع‌دوستی آنها نیست.  با این حال، علم اقتصاد رفتاری، به‌عنوان یک علم تجربی نشان می‌دهد که نوع‌دوستی یا خودخواهی انسان‌ها یک امر صفر و یک نیست و بسیاری در حالتی میان آن دو قرار دارند. اقتصاد رفتاری تاکید می‌کند که رفتار انسان‌ها از جمله نوع‌دوستی او بستگی به عوامل مختلفی دارد که استخراج احکام کلی بر اساس آنها، اساسا اشتباه است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی