انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۴۱ مطلب با موضوع «رشد و توسعه» ثبت شده است

🖊 کشورداری مبتنی بر عدد و عقلانیت

دولت آمریکا هر سال آمار مربوط به صنعت ساختمان و ساخت و ساز در این کشور را منتشر می کند. برای آشنایی با ابعاد این بخش از اقتصاد باید بدانیم که ابعاد بازار ساخت و ساز در بازه یک ساله منتهی به شهریور ماه امسال حدودا ۲۰۰۰ میلیارد دلار بوده که حدودا ده درصد اقتصاد ایالات متحده است.

مهندسین معمار و سازه، متولیان احداث بنا در دنیای مدرن محسوب می شوند ولی دانشِ مهندسین سازه و معمار برای سیاست گذاری در امر مسکن کافی نیست، بلکه تدوین استراتژی‌های این حوزه، بحثی چندوجهی/پیچیده است و نیازمند آمار و ارقام روشن و دقیق.

در آمریکا چه تعداد خانه ساخته شد؟ جواب دقیق و روشن است:

در سال گذشته یک میلیون و ۲۲هزار واحد مسکنِ «یک واحدی» و ۳۶۸هزار مسکن «چند واحدی» ساخته شده و پروانه پایان کار دریافت کرده است. یعنی جمعا ظرفیت اقتصاد آمریکا در بخش مسکن، توانِ ساخت ۱ میلیون و ۳۹۰ هزار واحد مسکونی را داشته است.

دقت کنیم! وقتی که یک نفر بگوید ما «به راحتی می توانیم سالی یک میلیون مسکن بسازیم باید بداند درباره چه چیزی صحبت می کند. سردار رستم قاسمی در این زمینه مصاحبه ای کرد و گفت که یک میلیون مسکن در سال «شدنی» است .ولی گذر زمان نشان داد اینگونه حرفها بی پشتوانه مبتنی بر عدد و محاسبه  است.

سوال بعدی نوع سازه واحدهای مسکونی «چندواحدی» چه بوده است؟

بر خلاف انتظار ما در میان آن ۳۶۸ هزار مسکن چندواحدی مذکور، وضعیت «سازه» خانه ها به شرح زیر بوده است: ۷۳٪ درصد آنها دارای «سازه چوبی» بوده اند و ۲۷٪ درصد باقیمانده دارای سازه های بتنی و فولادی بوده اند. مطابق آمار رسمی دولت آمریکا، فولاد و سیمان عمدتا در سازه های بلندمرتبه استفاده می شود و مصالح اصلی ساخت و ساز (در مسکنِ غیر بلندمرتبه) چوب است.

نکته کلیدی همین جاست که این آمار نشان دهنده سرانه مصرف انرژی در روند «احداث» ساختمان نیز هست. برای ساخت سازه های بتنی به سیمان و برای ساخت سازه های فولادی به پروفیلهای فولاد نیاز است که هر دوی این ها توسط دو «صنعت انرژی بر» و «آلاینده محیط زیست» تولید می شوند. در کشور آمریکا با وجود قدمتِ صنایع فولاد و سیمان، چوب به عنوان مصالح اصلی در انبوه سازی مورد توجه قرار گرفته و این امر باعث شده تا بخش قابل توجهی از «انرژی کشور» به سمت تولید سیمان و فولاد رهنمون نشود، و محیط زیست هم کمتر دچار آسیب شود. همین رویکرد را ژاپنی ها هم در چندسال اخیر داشته اند و به سمت سازه های چوبی رفته اند.

چقدر دی اکسید کربن برای ساخت یک متر مربع مسکن تولید می شود؟

مطالعات پژوهشگران نشان می دهد برای تولید یک تُن سیمان، حدود ۹۰۰ کیلوگرم دی اکسید کربن تولید می شود. پروسه تولید سیمان نیاز به انرژی و حرارت بالا (حدود ۱۲۰۰ درجه سانتیگراد) دارد. در بحث تولید فولاد اعداد وحشتناک تر است. برای تولید یک تن فولاد، بیش از یک تن دی اکسید کربن وارد محیط زیست می شود.

بگذارید این را ملموس تر بیان کنم: یک ساختمان 5 طبقه با قاب خمشی فولادی با هزار مترمربع زیربنا را فرض کنیم. مهندسین برای هر متر مربع حدودا ۱۰۰ کیلوگرم فولاد طراحی می کنند. لذا جمعا ۱۰۰ تن فولاد برای ساخت این ساختمان نیاز است که باعث تولید بیش از ۱۰۰ تن دی اکسید کربن می شود. همچنین هر دوی این صنایع (خصوصا صنعت فولاد) «آب بر» محسوب می شوند. برای تولید یک تن فولاد ۲۳۰هزار لیتر آب مصرف می شود.یعنی استفاده از سازه چوبی در آمریکا باعث شده علاوه بر تولید کمتر کربن، آب کمتری نیز مصرف شود.

تحلیل و تجویز راهبردی:

مساله همین جاست: عدد و عقلانیت! عدد پیش نیاز محاسبه است و محاسبه زیربنای عقلانیت. ما در ایران نیاز داریم عدد بفهمیم! تا عدد نباشد و محاسبه نکنیم، تصمیمات ما فضایی و وعده های ما تخیلی خواهد بود برای آنکه از کشورداری فضایی-تخیلی به کشورداری عقلایی-منطقی مهاجرت کنیم ما نیازمند عدد هستم و سپس محاسبه و سپس به چالش کشیدن مفروضات و تصمیمات.

مثلا می شود این سوال را مطرح کرد که آیا بهتر نیست در ایران چوب را وارد کنیم ولی «انرژی و آب کشور» را در تولید فولاد و سیمان به هدر ندهیم؟ آیا دانشگاههای ما در این زمینه مطالعه ای داشته اند؟ امیدوارم که انجام شده باشد! البته امیدوارم! چوب اساسا کالای گران قیمت/سنگینی محسوب نمی شود و با توجه به شرایط بحرانی آب/انرژی و محیط زیست نیازمند مطالعه جدی درباره آنالیز قیمت/انرژی احداث سازه های چوبی در انبوه سازی هستیم.ارایه آمار با سه ویژگی دقیق، پایدار و شفاف یکی از ضرورتهای کشورداری مدرن است. بدون وجود آمار پایدار، روشن و دقیق، همیشه در حال کلی گویی هستیم و وعده های غیردقیق.

(https://www.census.gov/construction/chars/highlights.html)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

🖊 مدرن‌شدن و الزامات آن

حکومت قانون ضرورتا حکومت دموکراتیک نیست. سنگاپور یک حکومت قانون، قاعده و شفافیت است اما حکومتش دموکراتیک نیست. انگلستان سه قرن حکومت قانون بود در حالی‌که هنوز یک قرن نشده که دموکراتیک شده است. دموکراسی بدون نظام حزبی و تسلط بخش خصوصی بر اقتصاد تحقق پیدا نمی‌کند. با شرایط فعلی رسیدن به دموکراسی در خاورمیانه اگر عزمی باشد، نزدیک به نیم‌قرن کار دارد. مدرن‌شدن یک طیف است. بعضی به اشتباه فکر می‌کنند که مدرن‌بودن یعنی مصرف کالاهای لوکس، پوشیدن لباس‌های گران‌قیمت، سوارشدن اتوموبیل آلمانی و زندگی در خانه‌های بزرگ. کاملا بد فهمیده‌اند. مبنای مدرن‌بودن در افکار و رفتار است و نه در نوع مصرف.

▪️ریشه فلسفی مدرن‌بودن در مدنیّت است. شخص مدرن به تکثر برداشت و اندیشه معتقد است و نظر خود را صرفا یک نظر در میان نظرات دیگر تلقی می‌کند. شخص مدرن، متفاوت‌بودن فکری انسان‌ها را حق آن‌ها می‌داند. شخص مدرن با دلیل و fact با دیگران تعامل می‌کند نه تخیلات، توهمات و شنیده‌ها. شخص مدرن به کسی که به او می‌گوید: من شما را دوست ندارم، می‌گوید حق شماست که مرا دوست نداشته باشید؛ مگر قرار است همه مرا دوست داشته باشند.

▪️شخص مدرن در هیچ شرایطی دشنام نمی‌دهد، پرخاش نمی‌کند بلکه تلاش می‌کند ریشه‌های جهل طرف مقابل را کشف کند. شخص مدرن نه اجازه می‌دهد دیگری وارد حریم خصوصی او شود و نه در حریم خصوصی دیگران دخالت می‌کند. اما یک ویژگی شخص مدرن بسیار تعیین کننده در جامعه مدنی و حکومت قانون است: به‌محض این‌که پای خود را از منزل بیرون گذاشت در سطح جامعه برای تمامی شهروندان، حقوق انسانی قائل است.تا به‌حال دیده‌اید؛

سرنشینان یک اتوموبیل گران‌قیمت یک میلیارد تومانی، چگونه پوست میوه، دستمال‌کاغذی و خاکستر سیگار به بیرون پرتاب می‌کنند؟ تا به‌حال دیده‌اید چهار نفر آهسته با هم در عرض یک پیاده‌رو قدم می‌زنند و گپ می‌زنند و مانع عبور دیگر شهروندان می‌شوند؟ تا به‌حال دیده‌اید پیاده‌روهای نزدیک به رستوران‌های فست‌فود ساعت دوازده شب چگونه مملو از آشغال است؟ آیا تا به‌حال دیده‌اید راننده‌ای نه دوبله بلکه در ردیف سوم پارک کرده و رفته است و ترافیک خیابان را مختل نموده است؟

▪️صدها رفتار مانند اینها ضد مدرن‌بودن است. فکر کردن، استدلال آوردن، مؤدب ‌بودن، احترام گذاشتن، نظیف بودن، رعایت حقوق دیگران را کردن، قانون را رعایت کردن، منظم بودن، صد‌متر دورتر رفتن ولی درست پارک کردن، وظیفه‌شناس بودن، مالیات دادن، درآمد بدون زحمت را قبول نکردن، دقیق بودن، حرف بیهوده نزدن، تخریب نکردن، غیبت نکردن، قانع بودن، دورغ نگفتن، انتهای صف ایستادن، تهمت نزدن، وجدان‌کاری داشتن و صدها اندیشه و رفتار دیگر از مشتقات مدرن‌بودن است.

بی‌دلیل نیست وقتی گفته می‌شود بعضی کشورها در خاورمیانه هنوز وارد عصر مدرنیته نشده‌اند چه برسد به دموکراسی که تحمل اندیشه‌های متفاوت، رقابت حزبی و دولت حداقلی در آن متصور نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

داستان توسعه هلند

💎داستان توسعه و پیشرفت کشاورزی هلند پر از درسهایی است که جهان باید فرا گیرد. هلند، کشوری کوچک، با 17 میلیون جمعیت به دومین صادرکننده محصولات غذایی جهان تبدیل شده است.

این کشور تقریباً از تمامی منابع سرزمینی و خاک که برای کشاورزی در مقیاس بزرگ لازم است محروم است.

💎آمریکا به عنوان اولین صادرکننده محصولات کشاورزی جهان 270 برابر بیشتر از هلند زمین کشاورزی دارد اما هلند دومین صادرکننده محصولات کشاورزی بعد از آمریکا است و درعین حال بزرگترین صادرکننده گوجه فرنگی، سیب زمینی و پیاز و دومین صادرکننده سبزیجات در دنیا است.

💎یک سوم تجارت جهانی دانه های سبزیجات خوراکی از هلند سرچشمه میگیرد.

این موفقیتها فقط در 94 کیلومترمربع گلخانه به دست آمده است. در مقایسه باید گفت؛ مساحت شهر تهران 730 کیلومترمربع است.

💎راز موفقیت در چیست؟

راز موفقیت هلند استفاده از تکنولوژیهای برتر و گلخانه های پیشرفته کشاورزی است. این تکنولوژیها برداشت در سطح هکتار را به شدت افزایش داده است.

💎نمونه ای از تکنولوژیهای به کاررفته در هلند:با استفاده از سنسورهای حساس، در مصرف آب برخی از محصولات کلیدی تا 90 درصد صرفه جویی میشود.

در هلند 15 نوع گوجه فرنگی با ارتفاع 6 متر پروش داده میشوند که ریشه آنها نه در خاک بلکه در محلولهای مغزی قرار دارد

هلند به طور کامل استفاده از آفت کشهای شیمیایی را کنار گذاشته است. همچنین در عرصه پرورش طیور و از سال 2009، مرغداران و دامداران استفاده از آنتی بیوتیک را حدود 60 درصد کاهش داده اند.

💎کشاورزان برای تنظیم دمای گلخانه ها از انرژی زمین گرمایی (geothermal) استفاده میکنند.

کشاورزی هیدروپونیک که در آن محصولات بدون خاک و با استفاده از محلولهای مغذی رشد میکنند، مصرف آب و هزینه ها را به شدت کاهش داده است.راز پیشرفتها در تحقیقاتی است که در دانشگاه واخنینگن (Wageningen) هلند صورت میگیرد.شاید بتوان گفت که این دانشگاه بهترین موسسه تحقیقاتی جهان درزمینهٔ کشاورزی است.اگر آمریکا سیلیکون ولی (Silicon Valley) کالیفرنیا را به عنوان مرکز نوآوریهای تکنولوژیکی دنیا در اختیار دارد، هلند نیز مرکز تحقیقات کشاورزی غذایی فوود ولی (Food Valley) را به کشاورزی جهان معرفی میکند.اگر دانشگاه کالیفرنیا مرکز ثقل سیلیکون ولی آمریکاست، دانشگاه واخنینگن نیز مرکز ثقل «فوود ولی» هلند است.کشاورزی در هلند؛ وقتی فناوری جای خالی خاک را پر میکند

هلند کشوری کوچک است که رتبه ی دوم صادرات محصولات کشاورزی و عنوان بزرگترین تولیدکننده ی سیب زمینی در جهان را در اختیار دارد؛ اما چگونه این کشور کوچک کم خاک به چنین جایگاه بالایی دست پیداکرده است؟

همانطوری که گفته مساحت آمریکا 270 برابر هلند است یعنی آمریکا 9 میلیون و 843 هزار کیلومترمربع وسعت دارد درحالیکه مساحت هلند 41 هزار و 543 کیلومترمربع است و طبعاً این پرسش مطرح میشود هلند چگونه توانست در یک رقابت جهانی اینگونه به مقامی برتر از دیگر کشورها دست یابد؟ صاحبنظران میگویند این جایگاه هلند حاصل ترکیبی کارآمد از همکاری و همفکری میان مراکز علمی شرکتهای تولیدکننده و کشاورزان میباشد البته رابطه بلاواسطه و سازماندهی شده میان این سه نهاد شرط لازم بوده است تحقیقات و نتایج آن در قفسه ها و گنجه های مؤسسات تحقیقاتی و علمی باقی نمیماند و بلافاصله به دست کشاورزان میرسد و چه بسا در فرایند تحقیق خود کشاورزان به نوعی حضور دارند.

💎هلند آخرین کشور غربی است که دچار قحطی شدید شده است؛ در واپسین سال جنگ جهانی دوم، کمبود مواد غذایی موجب شد 10 الی 20 هزار هلندی جان خود را از دست بدهند. این تجربه ی تلخ، توأم با پیش بینی های نه چندان روشن در رابطه با آینده ی تأمین مواد غذایی در جهان، هلندیها را بر آن داشت تا به دنبال راهکارهایی برای حل معضل کمبود مواد غذایی باشند. حدوداً سه دهه پیش، دولت هلند برنامه ای ملی و جامع را برای توسعه ی کشاورزی پایدار در این کشور در برنامه توسعه خود قرارداد. هدف این برنامه، دو برابر شدن تولیدات کشاورزی و کاهش استفاده از منابع به یک دوم بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

همچنان پاشنه آشیل ما ایرانیان...

🔻داگلاس نورث برنده نوبل اقتصاد در مورد آموزش و تربیت سخن ژرفی دارد او میگوید اگر میخواهید بدانید کشوری در آینده توسعه میابد یا نه، اصلا سراغ فناوری کارخانه و ابزاری که استفاده میکند نروید؛ اینها را براحتی میتوان دزدید یا کپی کرد!برای دیدن توسعه بروید ببینید در دبستانها و پیش دبستانی ها چگونه بچه ها را آموزش میدهند اگر کودکان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، دارای روحیه گفتگو، تعامل، مشارکت در کار تیمی بار آورند، اینها انسانهایی خواهند شد که میتوانند توسعه ایجاد کنند...

🔻به نظرم ما ایرانیان، هنوز اهمیت آموزش و پرورش را در نیافته ایم بنگرید احوال معلمان و مدارس ما و... گریزی به تاریخ میزنم:

امیرکبیر دارالفنون را حتی دو سال زودتر از دارالفنون ژاپن تاسیس کرد اما پس از کشته شدنش، آن دارالفنون که قرار بود انسانِ جدیدی تربیت کند به وضعی افتاد که جان کلام را «فورو کاوای» ژاپنی که سی سال بعد در ۱۸۸۰ ، از آن دیدن کرده بر زبان رانده! او مینویسد: اتاق سوم، کلاس جغرافیا بود معلم فرانسوى درس جغرافیا میداد. معلم از شاگردى که درجه سرهنگی داشت خواست که نقشه‏ آسیا را روى تخته‏ سیاه بکشد و به من اجازه داد از او پرسش کنم. هر چند نقشه ای که کشید نادرست بود...

پرسیدم کوههاى کونلون کجاست؟ نمیدانست.

پرسیدم مملکت کره کجاست و او به جایى در حدود کانتون چین اشاره کرد.

🔻در اینوقت، معلم جغرافیا خواست که درباره محلى نزدیک به ایران از او بپرسم. پس درباره طول و عرض جغرافیایى تهران سؤال کردم و باز نتوانست جواب بدهد، فهمیدم که اطلاع او در حد شاگرد دبستانى بى ‏دانشى است.»(سفرنامه فورو کاوا...ص104)پس، فورو کاوا که سرگرد بود از سرهنگِ ایرانی در مورد تهران سئوال میکند و او نمیداند!

🔻نیم قرن پس از مرگ امیرکبیر و یا احداث دارالفنون در دو کشور، مخبرالسلطنه که از ژاپن دیدن و همه‌ جا با راهن و کشتى به راحتی سفر کرده بود وقتی به انزلی میرسد دچار اندوه میگردد که چگونه به تهران خواهد رسید!

کالسکه هاى شکسته، اسبهاى وامانده، چپرخانه‌ هاى خشک و خالى ( هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات......ص۱۳۶(

🔻و وقتی به حضور مظفرالدین شاه میرسد، مینویسد:«در فرح‌ آباد مشرف شدم جرگۀ معتاد دور شاه را گرفته همه روى زمین نشسته، مجلس بمزاح میگذرد، از من پرسیدند پسر بحرینى بدگل ‌تر است یا ژاپنى‌ها...؟میبایست عرض کرد که به بدترکیبى او در ژاپن ندیدم که تفریحى بشود! ببین تفاوت راه از کجاست تا به کجا...»!

🔻اما گفتگویی مظفرالدین شاه با مخبرالسطنه جالب است:«اوضاع ژاپن را مى‌ پرسید یکى از پرسشها این بود که ژاپن مجلس دارد، ظاهرا ایجاد مجلس در ذهن شاه بود و مى ‌ترسید اظهار کند و به اندازه ‌اى ملاحظه میکرد که هر وقت مخبرالسلطنه میخواست از ترقیات ژاپن چیزى بگوید شاه میگفت از درختهایش بگو و نمى ‌گذاشت وارد سیاست آنجا بشود...»(غفاری کاشانی، تاریخ نگارستان...ص ۴۹۹)

🔻مخبرالسطنه خودش مینویسد مظفرالدین شاه در فکر ایجاد مجلس بود اما «دیوار جهل و ظلمت اطراف او را گرفته است، از عین الدوله، امیر بهادر و امثال اینها چه انتظار باید داشت... اصرار شاه براى کسب اطلاع از اوضاع ژاپن است که ترقیات اروپائى کرده. میدانم شاه مایل به اصلاح هست لکن اصلاح، مانع منافع اطرافیان است، نخواهند گذارد...»(خاطرات و خطرات...ص ۱۳۷)

🔻کثیری از رذل ترین افراد، دربار را اشغال کرده بودند یکی از آنها امیربهادر وزیر دربار بود در انقلاب مشروطیت، وقتی مظفرالدین شاه میخواست فرمان مشروطیت و ایجاد پارلمان را صادر کند همین امیربهادر شمشیر کشید و گفت اگر بخواهید پارلمان ایجاد کنید من خودم را می کشم!

🔻البته مظفرالدین شاه با فرمان مشروطه و ایجاد مجلس را امضا کرد اما آن پاشنه آشیل ایرانیان یعنی فقدان تربیت رجال سیاسی برای آینده، بقوت خود باقی ماند و ضربه خودش را زد.

لرد کرزن پس از به گِل نشستنِ مشروطه ایرانی، مینویسد که ایرانیان اگر به فکر تربیت رجال سیاسى بودند اینقدر ذلیل و بیچاره نمیشدند ایرانیان «مى‌توانند وسائل صحیح براى تهیه رجال سیاسى بى ‌شمارى اتخاذ کنند، سرمشق حسابى را باید از ژاپون گرفت آنها چگونه در اندک زمانى رجال لایق و کاردانى بصیر براى مملکت ژاپن تهیه نمودند که امروز مورد احترام تمام دوم معظم دنیا است...فاصله‌ى زمانى بین انقلاب سفید ژاپن و انقلاب مشروطه ایران بیش از هفده سال نیست. روحانیون علنا علیه اروپائیان تبلیغات میکنند..»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

🖊 چرا امریکا و ژاپن "کتاب توسعه" ندارند؟!

در نشست رونمایی از "کتاب صفر توسعه" که دهم مرداد ماه و به همت پویش فکری توسعه تدارک دیده شده بود محمدرضا اسلامی به عنوان یکی از اعضای پنل گفت که پس از بررسی دقیق منابع مکتوب امریکایی و ژاپنی با مورد مشابهی مانند "کتاب توسعه" در ایران مواجه نشده است. به گفته اسلامی اگر چه در هر دو کشور شاخص هایی برای ارزیابی تغییرات آموزشی، بهداشتی، صنعتی و ... وجود داشته است ولی در آن کشورها نه اثری از رشته توسعه آن چنان که ما تصور می کنیم وجود دارد و نه اثری به نام" کتاب توسعه". واقعا چگونه ممکن است این دو کشور توسعه یافته فاقد چنین سندی باشند؟

توسعه امری بدیهی و تجربه شده است: بر خلاف کشور ما که هنوز در هزار توی توسعه یافتگی باقی مانده و بدتر از آن، حتی در مورد اصل توسعه نیز چون و چراهای بسیاری در سطوح بالای حاکمیت وجود دارد اکنون بخش عمده ای از جهان به توسعه به مثابه امری بدیهی می نگرند. شاید به همین دلیل است که به جای عارضه سندنویسی  برای توسعه که چندی است گریبان گیر ما شده و همواره نافرجام بوده است این ممالک به تمهید زیر ساخت های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی توسعه مانند حکومت شفاف و پاسخگو، اقتصاد مولد و جهانی، و آموزش و پرورش توسعه گرا پرداخته اند.

توسعه دارای اصول مشترک و مدل های متفاوت است: با عبور اندیشمندان از نگرش خطی به پیشرفت که جهان را به کشورهای عقب مانده، در حال توسعه و توسعه یافته تقسیم کرده و یک الگوی ثابت را متاثر از نسخه های بانک جهانی برای پیشرفت تمام ممالک دنیا تجویز می کرد، اکنون جهان در مرحله مدرنیته های چندگانه قرار گرفته است. به این معنا که اگر چه اصول توسعه مانند رشد اقتصادی، اجماع داخلی، افزایش سرمایه گذاری و دسترسی به بازارهای جهانی در همه جا مشترک و مورد توافق است ولی عملیاتی کردن این اصول مستلزم هماهنگی با شرایط فرهنگی و بومی هر کشور است.

توسعه مورد توافق جامعه و حکومت است: اگر چه جهان در کنار توسعه های جامعه محور همچون امریکا و اروپای غربی، شاهد توسعه های دولت محور مانند ژاپن و ببرهای آسیا بوده است ولی امروزه پرواضح است که توسعه علاوه بر نیاز به اجماع در ارکان حکومت سخت نیازمند همراهی جامعه نیز می باشد. "کتاب توسعه" برای کشورهایی کاربرد دارد که در آن هم حکومت و هم جامعه نسبت به ضرورت توسعه توجیه نبوده و لذا باید تجربیات جهانی برای شان بازگو شود حال آن که در کشورهای توسعه یافته گذار از این مرحله دیری است که اتفاق افتاده است.

توسعه امری ناگزیر و قطعی است: در جهان امروز که اقتصاد به بنیان رقابت و پیشرفت کشورها تبدیل شده است تردید در مورد اولویت ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امری بیهوده تلقی می شود. به عبارت دیگر کشورها می کوشند تا از همه ظرفیت های سیاسی خود جهت توفیق در امر توسعه یافتگی برخوردار شوند. این در حالی است که ما همچنان بر خلاف رویه رایج در دنیا از اقتصاد به نفع سیاست خارجی یارانه پرداخت می کنیم. با این اوصاف دور از انتظار نیست که همچنان با انتشار کتاب هایی نیازمند گفتمان سازی برای توجیه ضرورت توسعه برای حکومت و جامعه باشیم.

🔹 نکته پایانی: یکی از اندیشمندان روزگاری گفته بود غرب بختیار بود که به صورت تصادفی در گیر مدرنیته شد، یعنی اگر چه مبداء مشخص بود ولی مقصد قابل پیش بینی نبود. مشکل کشورهایی مانند ایران اما این است که باید این مسیر را با چشمانی باز و کنترل بر اوضاع طی نمایند و از همین رو نیاز به نقشه راه دارند. چین، هند، کره جنوبی، ویتنام و حتی بنگلادش مدت هاست که به مناقشات داخلی در این مسیر پایان داده و رهسپار شده اند. اما رصد چهاردهه تجربه جمهوری اسلامی نشان می دهد که ما هنوز در همان ابتدای کار معطل مانده ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

درباره ایرانیان و قرنی که گذشت: فراسوی سیاه و سفید

سال ۱۴٠۱ آغاز قرن پانزدهم شمسی است. ما ایرانیان به ارزیابی دقیق قرن چهاردهم نیازمندیم، قرنی که تقریباً با کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹ آغاز شد، با بنیان‌گذاری سلسله پهلوی در سال ۱۳٠۴، نوسازی اجتماعی و اقتصادی توسط حکومت رضاشاه و اشغال توسط متفقین در شهریور ۱۳۲٠ ادامه یافت. سال‌های بی‌ثباتی سیاسی و در عین حال رونق گرفتن آزادی سیاسی از شهریور ۱۳۲٠ تا مرداد ۱۳۳۲ ادامه داشتند. جنبش ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹ به بار نشست و البته به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ختم شد.

قرن چهاردهم شمسی با تلاش برای برنامه‌ریزی توسعه در ایران از سال ۱۳۲۵ ادامه یافت. تشکیل «سازمان برنامه» و پس از آن نوشتن «برنامه‌های توسعه» (شش برنامه در زمان شاه) نمود این تلاش بود. بحران سیاسی و اقتصادی سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ کشور را در بر گرفت، اما درخشان‌ترین دوران اقتصاد ایران هم در دهه ۱۳۴٠ ثبت شد. دهه ۱۳۵٠ مقارن با افزایش قیمت‌های نفت شد. افزایش شدید درآمدهای نفتی مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه ایران را بحرانی کرد و انقلاب سال ۱۳۵۷ محصول آن شد.

وقوع انقلاب با شروع جنگ همراه شد که هشت سال به طول انجامید، سال‌هایی که دغدغه امنیت کاملاً بر توسعه غلبه کرد و توسعه به محاق رفت. سال‌های ۱۳۶۸ به بعد توسعه به گفتار و گفتمان زندگی اجتماعی و سیاسی در ایران بازگشت اما دستخوش اندیشه‌ها و روش‌های گوناگون شد. روش‌ها و اندیشه‌های گوناگون از دولت اکبر هاشمی رفسنجانی تا به امروز در دولت سید ابراهیم رئیسی با عناوین مختلف سازندگی، تعدیل اقتصادی، توسعه سیاسی و جامعه مدنی، مدیریت جهادی و مدیریت جهان، اعتدال و تعامل سازنده، و حرکت جهادی و انقلاب بر کشور حاکم شده‌اند و هر کدام هم مدعی موفقیت‌ها و منتقدان‌شان مدعی ناکامی‌های‌شان هستند. ایران در این سال‌ها سایه سنگین پرونده هسته‌ای، تحریم و تنش در سیاست خارجی را نیز بر سر داشته است.

ایران و ایرانیان در این یک قرن چه دست‌آوردی داشته‌اند؟ کاستی‌های‌شان چیست؟ بیم‌ها و امید‌های‌شان کدام است؟ این قرن سیاه، سفید یا خاکستری گذشت؟ سؤال‌هایی از این جنس بسیارند. ما ایرانیان و البته حاکمان‌مان بدون پاسخ گفتن به این سؤالات و بی‌آن‌که در پاسخ‌ها دقت کنیم، از شروع قرن جدید و گذر آن، به چیزی فراتر و بهتر از آن‌چه تاکنون حاصل کرده‌ایم دست نخواهیم یافت. هر کسی می‌تواند به سهم خود برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها بکوشد. این نوشتار که بلندتر از متن‌های کوتاه متداول در کانال دغدغه ایران است، تلاش من برای سهم داشتن در بررسی این سؤالات است.

یک. گمان می‌کنم قرن گذشته سیاه و تاریک نبوده است، پیشرفت‌هایی داشته‌ایم و کاستی‌هایی افزون‌تر از پیشرفت‌ها باقی مانده‌اند. ایران قرن چهاردهم شاهد جدا شدن هیچ بخشی از خود غیر از بحرین نبوده است. ایران در این قرن به سازمان اداری (با همه کاستی‌هایش)، ارتش منظم و اعمال اقتدار حاکمیت بر همه محدوده سرزمینی‌اش مجهز شد. شماری از صنایع اعم از دولتی و بخش خصوصی در ایران ایجاد شدند. صنعت نفت به عنوان مهم‌ترین تأمین‌کننده هزینه سرمایه‌گذاری و مدرنیزاسیون در این قرن توسعه یافت.

دو. ایران قرن چهاردهم شاهد توسعه حمل و نقل (جاده، راه‌آهن، هواپیما و بندر)، افزایش دسترسی به انرژی (برق، گاز و نفت)، تولید مقدار اندکی برق تجدیدپذیر، بهبود زیاد وضعیت خدمات شهری (آسفالت خیابان‌ها، تأمین امنیت شهرها، دسترسی به آب شرب و بهداشت شهری، روشنایی معابر، مدیریت پسماندهای شهری و حمل و نقل درون‌شهری) و بهبود کیفیت ساخت‌وسازها بناها بوده است.

سه. ایران قرن چهاردهم شمسی شاهد گسترش آموزش در سطوح ابتدایی تا آموزش عالی، افزایش تعداد دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، و رشد بسیار زیاد تعداد فارغ‌التحصیلان در همه سطوح بوده است. بهبود بسیار زیاد بهداشت عمومی و خدمات سلامت و درمان در نتیجه سرمایه‌گذاری دولتی و متأثر از توسعه نیروی انسانی متخصص در بهداشت عمومی و پزشکی حاصل شده است. تقریباً همه اپیدمی‌ها و عوامل مرگ و میر ناشی از بیماری‌های واگیردار (وبا، طاعون و ...) در ایران قرن چهاردهم کنترل شدند. واکسیناسیون عمومی سبب شد بیماری‌های بسیاری از ایران ریشه‌کن شوند. امید به زندگی ایرانیان بسیار افزایش یافته و بهترین شاخص سطح توسعه ایران در سطح جهان با عنوان «شاخص توسعه انسانی» (HDI) نیز که ترکیبی از سلامت، آموزش و درآمد سرانه را می‌سنجد، همین نکته را نشان می‌دهد.

چهار. ایرانیان در یک قرن گذشته شمار بسیاری از نخبگان علمی و فرهنگی، کارآفرینان و فعالان اقتصادی خلاق و سخت‌کوش و میهن‌دوست تربیت کرده و به دنیای ایرانی و جهان معاصر تحویل داده‌اند. دانشمندان، هنرمندان، اندیشمندان، پزشکان، کارآفرینان، فناوران و ... ایرانی در سراسر جهان حضور داشته‌اند و هر یک سهمی در ساختن دنیای ایرانی امروز و جهان معاصر داشته‌اند. ایرانیان زیادی نیز در یک قرن گذشته بر قله‌های فرهنگ و هنر ایران و جهان ایستاده‌اند. جشنواره‌های بین‌المللی فیلم، موسیقی، نقاشی و عکاسی و ... شاهد درخشش ایرانیان بوده است. هنرمندان ایرانی ابداعات بسیار در ذخیره تمدنی هنر ایرانی خلق کرده‌اند و هر کدام به درجاتی بر غنای فرهنگی ایران در جهان افزوده‌اند.

پنج. ارتباطات در ایران در قرن چهاردهم شمسی از طریق پست، تلفن، رادیو، تلویزیون، رسانه‌های مکتوب و در اواخر قرن از طریق اینترنت به شدت افزایش یافت. افزایش سواد عمومی و آموزش عالی به علاوه بهبود وضعیت اقتصادی بازتاب‌یافته در درآمد سرانه، و افزایش تأمین انرژی برای استفاده از تجهیزات ارتباطی، استفاده از وسایل ارتباطی را گسترش داده است.

شش. سطح فناوری و تجهیزاتی که ایرانیان در منازل و محل کار خود استفاده می‌کنند به شدت ارتقا یافته است. تأمین مالی از طریق نفت و سایر منابع طبیعی، به علاوه نیروی کار ایرانی اجازه داده است تا بخشی از این فناوری در داخل تولید شده و بخشی از طریق واردات تأمین شود. نتیجه این‌که اکثریت ایرانیان در طول یک قرن تقریباً به همه ابزارهایی که شهروندان کشورهای توسعه‌یافته از آن‌ها بهره‌مند هستند (لوازم خانگی، خودرو، تلفن، تلفن همراه و ...) دست یابند.

هفت. پیشرفت‌ها اما صرفاً مادی نبوده‌اند. ایرانیان در قرن چهاردهم شمسی، جنگ جهانی دوم را بدون آن‌که یک وجب از خاک خود را از دست بدهند پشت سر گذاشتند و در برابر اشغال آذربایجان تسلیم نشدند و این پاره تن ایران، بخشی از مادر میهن باقی ماند. ایرانیان در نهضت ملی شدن صنعت نفت، یکی از بزرگ‌ترین دارایی‌های خود را ملی کردند. درخشان‌ترین دوران حکمرانی اقتصادی در دهه ۱۳۴٠ شمسی را رقم زدند، و یک انقلاب سیاسی بزرگ برای استقرار دموکراسی و دست‌یابی به آزادی سیاسی را خلق کردند. ایرانیان هشت سال در برابر تجاوز عراق جنگیدند و نگذاشتند یک وجب از خاک ایران از دست برود. آن‌ها به تجربه انتخابات، تلاش برای توسعه سیاسی و دموکراسی دست زدند و صرف‌نظر از میزان موفقیت‌شان، این آمال دنیای سیاسی مدرن را تجربه کردند و بر کاستی‌های خود در این عرصه آگاهی یافتند.

هشت. ایرانیان هم‌چنین در طول یک قرن گذشته بسیار بیشتر از گذشته در زمینه‌هایی نظیر احترام به حقوق زنان، گرامی داشتن حقوق شهروندی، آگاهی بر حقوق سیاسی، تساهل و مدارای اجتماعی و مذهبی پیش رفته‌اند.

فهرست این گونه دست‌آوردهای ایرانیان را می‌توان بیش از این توسعه داد. ذکر این‌ها صرف‌نظر از هزینه به دست آوردن‌ آن‌ها، پایداری چنین دست‌آوردهایی و مقایسه با سایر جوامع صورت می‌گیرد. در ضمن، کاستی‌های موجود در بهره‌مندی از این امکانات نیز مد نظر قرار نگرفته است. اما همین مقدار کافیست تا نگاه صرفاً سیاه و سفید به قرن گذشته را کنار بگذاریم.

کاستی‌های این قرن

نُه. بزرگ‌ترین کاستی قرن چهاردهم شمسی، فقدان توازن بین قدرت حکومت و قدرت جامعه است. جامعه کماکان مقهور قدرت حکومت است. حاکمان کماکان قادرند بدون آن‌که ملزم به پاسخ‌گویی مؤثر به شهروندان باشند، اهداف و منویات خود را دنبال کنند. جامعه ایران کماکان در فردای یک قرن تلاش، از سر گذراندن دو انقلاب و دهه‌ها مبارزه و تلاش سیاسی، به قدرت متوازن با حکومت دست نیافته و نمی‌تواند با اثربخشی معناداری قدرت سیاسی را وادار به پاسخ‌گویی کند. همین امر نیز سبب شده است دو قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی ایران، ناقص اجرا شده و بالاخص در بخش حقوق ملت با کاستی‌های جدی در اجرا مواجه شوند.

ده. قدرت جامعه در میزان سازمان‌دهی شدن آن نهفته است. ایرانیان کماکان به سازمان‌دهی لازم برای زندگی در دنیای مدرن دست نیافته‌اند. احزاب، اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های جامعه مدنی، تشکل‌های صنفی، اتاق‌های بازرگانی حامی منافع بخش خصوصی، سازمان‌های حمایت از حقوق شهروندان و هر نوع تشکل دیگری که قدرت جامعه را در برابر قدرت سیاسی تقویت کند و حکمرانان را به پاسخ‌گویی و تمکین در برابر خواست مردم وادار سازد، در جامعه ایران بسط نیافته‌اند و قدرت سیاسی کماکان در برابر توسعه این نوع سازمان‌دهی مقاومت می‌کند.

یازده. ایرانیان در طول قرن چهاردهم شمسی نتوانستند حکومت باظرفیت بسازند. اگرچه سازمان اداری در ایران از ابتدای قرن و با دوران نوسازی رضاشاهی توسعه یافت، اما ایرانیان کماکان از داشتن حکومتی که در آن نظام مالیاتی عادلانه، دقیق و مناسب برای حکمرانی مدرن وجود داشته باشد محروم هستند. ایرانیان هنوز از داشتن نظام رفاهی و تأمین اجتماعی کارآمد، هوشمند و عادلانه برخوردار نیستند. نظام‌های سنجش داده‌های شهروندی، نظام پولی و بانکی کارآمد، و در یک کلام نظام سیاست‌گذاری عمومی لازم برای زندگی باامنیت و مقتدر و قادر به تحقق توسعه در دنیای جدید، پدید نیامده است. ظرفیت حکومت در ایران کماکان توسعه‌نیافته و پر از تناقضات و کاستی‌هاست.

دوازده. ایرانیان در سراسر قرن گذشته با حکومت‌هایی مواجه بوده‌اند که به شدت در اقتصاد مداخله کرده و مداخلات‌شان ناکارآمد، مولد رانت و فساد، و محدودکننده فعالیت اقتصادی بخش خصوصی و عموم مردم بوده است. ایران هنوز در سازمان دادن یک نظام اقتصادی کارآمد، عادلانه، منصفانه و پایدار با بزرگ‌ترین نقصان‌ها روبه‌روست. نرخ بالای بیکاری، تورم دو رقمی و بالا به مدت چند دهه، نرخ پایین تشکیل سرمایه، افزایش درصد فقرا و بسیاری شاخص‌های دیگر نشان می‌دهند علی‌رغم دست‌آوردهای بهره‌مندی مادی و استفاده از فناوری در زندگی ایرانیان، چنین دست‌آوردهایی پایداری ندارند.

سیزده. ایرانیان به‌واسطه نامتوازن بودن قدرت جامعه در برابر قدرت حکومت، قادر به ساختن جامعه‌-حکومتی نبوده‌اند که تضمین‌کننده حاکمیت قانون باشد. ناتوانی در پاسخ‌گو ساختن حکومت در برابر خواست اکثریت ایرانیان، تجربه توسعه سیاسی و دموکراسی را به نقاط تاریکی کشانده و تضعیف و زوال عقل حکمرانی را نیز در مقاطع مختلف نتیجه داده است.

چهارده. ایرانیان علی‌رغم پیشرفت‌هایی که در گسترش آموزش عمومی و توسعه آموزش عالی تجربه کرده‌اند، هنوز از داشتن یکی از بینادی‌ترین عناصر ضروری برای توسعه یعنی نظام آموزشی کارآمد بی‌بهره‌اند. نظام آموزشی مبتنی بر آموختن مُشتی محفوظات، بدون پروراندن روحیه خلاقیت و نوآوری، نامناسب برای تربیت شهروند دنیای مدرن، بی‌بهره از توانایی برای نهادینه کردن شایستگی‌های کانونی در دانش‌آموزان، و بدون قابلیت نظام آموزشی برای تقویت توانایی‌های مهارتی و تکنسینی نیروی کار، به علاوه چندین نقیصه بزرگ دیگر، مانعی بزرگ پیش روی توسعه ایران است.

پانزده. وضع امروز ایرانیان را اگر از منظر سهم‌شان در جهان بنگریم، کاستی‌های بسیار بیشتر و پررنگ‌تری به چشم می‌آیند. اگر روزی قنات، ابریشم، فرش دست‌بافت و بسیاری از کالاهای ایرانی در سراسر جهان، نماد فناوری و سهم ایرانیان در جهان بودند، و مهم‌ترین جاده و شاهراه تجاری جهان (راه ابریشم) از ایران عبور می‌کرد، ایرانیان معاصر سهم چندانی در دنیای امروز ندارند. هیچ فناوری مهمی که مردمان امروز کره زمین از آن بهره می‌برند در ایران توسعه نیافته است. هیچ کالای مهمی (جز انرژی به عنوان کالای خام و برخی محصولات مشتق از نفت) نیست که جهان برای تداوم حیات خود به آن نیازمند باشد و ایران سهم مهمی در تولید آن داشته باشد. ایران امروز محل گذر شاهراه‌های تجاری جهان (غیر از تنگه هرمز، آن هم ناشی از جغرافیای طبیعی) نیست، و ایرانیان راهدار شاهراه‌های تجاری جهان (نظیر دوران باستان) نیستند. ایرانیان نتوانسته‌اند مزیت‌های جغرافیایی خود را استفاده کرده و به چهارراه تجارت، حمل بار و مسافر بین شرق و غرب جهان بدل شوند.

شانزده. ایرانیان دست‌آوردهای یک قرن گذشته خود را به مدد تخریب گسترده محیط‌زیست به دست آورده‌اند. اگر امروز از منابع انرژی، آب، غذا و کیفیت زندگی امروزین برخوردارند، همه را با فشار بیش از حد توان طبیعت بر منابع طبیعی (آب، خاک، هوا و تنوع زیستی) حاصل کرده‌اند. تخریب گسترده منابع آب زیرزمینی، جنگل‌ها، فرسایش خاک، آلودگی شدید هوا و از بین رفتن بخش مهمی از تنوع زیستی ایران محصول فعالیت انسانی یک قرن گذشته است. این کاستی‌ها و تخریب گسترده البته با آگاهی فزاینده توده‌های مردم ایران نسبت به تخریب محیط‌زیست، ضرورت حفظ محیط‌زیست و جنبشی اجتماعی برای صیانت از محیط‌زیست ایران و توسعه سازمان‌های مردم‌نهاد محیط‌زیستی همراه بوده است.

هفده. جامعه ایرانی کماکان از نابرابری زننده و بسیار غیرعادلانه‌ای رنج می‌برد. اقتصادی ناکارآمد و مملو از فساد و رانت، توأم با انبوه مداخلات قدرت سیاسی در اقتصاد، زمینه را برای نفی عدالت و خلق نابرابری فراهم کرده است. فقدان ظرفیت حکومت برای توسعه نظام رفاهی جامع و عادلانه نیز مزید بر علت شده و جامعه‌ای نابرابر با گرایش به تشدید نابرابری خلق کرده است.

هیجده. ایران هنوز از یک سیاست خارجی متوازن که تضمین‌کننده «تأمین توأمان امنیت و توسعه» باشد برخوردار نیست. دغدغه امنیت کماکان به شکل قاهری بر مطالبه توسعه غلبه دارد و اولی بدون دومی، ناگزیر ناپایدار است. چهار دهه تحریم و تشدید تحریم‌ها در یک دهه گذشته، همه کاستی‌های ایران معاصر را تشدید کرده است. تشدید نابه‌سامانی اقتصادی، کم‌رنگ شدن چشم‌اندازهای امیدبخش، تشدید مهاجرت، کاستن از ظرفیت حکومت و ... عوارض این وضعیت است.

جمع‌بندی

قرن چهاردهم شمسی برای ایرانیان تاریکی‌ها و روشنی‌هایی داشته است اما نه سراسر تاریک و است و نه سراسر روشن، اما به گمانم ایران امروز در مقایسه با خودش نه در مقایسه با برخی ملل دیگر نسبت به یک قرن قبل پیشرفت‌های زیادی داشته است. دست‌آوردهای ایران در یکصد سال اخیر شاید در عمده شاخص‌ها قابل مقایسه با کره جنوبی، چین، اندونزی و هند نباشد، اما ارائه تصویری تاریک از ایران قرن چهاردهم شمسی منصفانه نیست. ایران قرن چهاردهم شمسی، تصویری خاکستری ارائه می‌کند که ترکیب سیاهی و سفیدی در عرصه‌های مختلف آن گاه بسیار متفاوت است. ایران امروز البته علی‌رغم همه پیشرفت‌هایش در یک قرن گذشته و دست‌آوردهایی که برشمردیم، زیر سایه ناامیدی بخش قابل توجهی از جامعه، نابرابری، بی‌ثباتی و بی‌اطمینانی به آینده رنج می‌کشد. این‌ها سبب می‌شوند آن دست‌آوردها نیز به چشم نیایند یا زمینه برای تاریک جلوه کردن تصویر گذشته مساعد شود. نکته‌ای مهم نیز در مقایسه دست‌آوردها و کاستی‌ها آشکار می‌شود. دست‌آوردهای ما عمدتاً (و نه همه) از جنس دست یافتن به ابزارها، تجهیزات، ساختمان و آن چیزی است که بخش مادی دنیای جدید را می‌سازد. کاستی‌های ما اما عمدتاً از جنس سازوکارها و ظرفیت حکومت و حکمرانی، کیفیت نظام تدبیر و موازنه‌های سیاسی ضروری برای توسعه و عموماً با ماهیت نرم‌افزاری است. قرن چهاردهم شمسی را از این جهت می‌توان دوران غلبه سخت‌افزار توسعه بر نرم‌افزار و سازوکارهای توسعه نیز تلقی کرد. ناکامی در مناسب‌ ساختن نرم‌افزارها و سازوکارهای حکمرانی با مقتضیات دنیای مدرن و تلاش بی‌وقفه برای دست یافتن به سخت‌افزار و مظاهر فناوری، مشخصه قرن چهاردهم شمسی است.

مهم‌ترین مسأله شاید آن است که مردم و حاکمان امروز بر سر فهرستی از پیشرفت‌ها و کاستی‌ها، تصویری از گذشته و آن‌چه باید در آینده محقق شود، اصول آن‌چه باید تضمین‌کننده امنیت ملی و توسعه باشد، و راهبردهای همکاری بین مردم و حاکمیت برای تحقق خیر جمعی توافق چندانی ندارند. ممکن است در بازخوانی قرن چهاردهم شمسی و سناریوپردازی برای ایران قرن پانزدهم، راهبردی برای نزدیک کردن دیدگاه حاکمان و مردم نهفته باشد. این همان هدفی است که به عنوان پیش‌نیاز گام برداشتن به سوی بهبود در قرن پانزدهم، تلاش نخبگانی برای بازخوانی درس این قرن و اندیشه‌ورزی درباره آینده را ضروری می‌سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

توسعه؛ اتفاق، تصادف یا امری محتوم

یک جامعه توسعه یافته (به ویژه از منظر اقتصادی) چه جامعه‌ای است و چرا ما توسعه نیافته محسوب می‌شویم؟ آیا برای این ادعا که اثرات انباشته تاریخی در جامعه ایران منجر به رسوب نهادهای ضد توسعه شده است شواهدی می‌توان ارائه داد؟

جان اندرسون کِی اقتصاددان بریتانیایی در باب زمینه اجتماعی لازم برای رشد اقتصادی اینگونه می‌گوید: برای موفقیت اقتصادی آنچه یک کارآفرین نیاز دارد رقابت حداکثری نیست بلکه امنیت کافی و اطمینان خاطری است که بتواند با اتکا به آن برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های عظیم خطر کند. کی معتقد است کشورهای توسعه یافته پیش از آنکه بر رقابت استوار باشند بر امنیت و اطمینان خاطر استوارند.

داگلاس نورث جوامع را به دو دسته تقسیم می‌کند نورث معتقد است جوامع یا دارای دسترسی محدود به حقوق مالکیت و قانوند که جوامع نوع اول را تشکیل می‌دهند یا آنکه دارای دسترسی همگانی به قانوند که جوامع نوع دوم هستند و توسعه جز گذار از جامعه نوع اول به جامعه نوع دوم نیست.

نورث معقد است جوامع دسترسی محدود خود به سه دسته تقسیم می‌شوند نظام‌های با دسترسی محدود شکننده که در این نظام‌ها سازمان‌های اقتصادی و سیاسی به روشنی قابل تشخیص نیستند سازمان‌هایی قادر به حفظ خود هستند که از ظرفیت اعمال خشونت بهره‌مند باشند بین نیروهای نظامی و غیر نظامی مرز مشخصی وجود ندارد دسته دوم نظام‌های دسترسی محدود پایه هستند در این نظام‌ها سازمان‌های اقتصادی اعم از خصوصی یا دولتی با هسته اصلی قدرت در ائتلافند اکثر سازمان‌های سیاسی در کنترل حکومت قرار دارند و احزاب مخالف محدود یا سرکوب می‌شوند سازمان‌هایی که دارای ظرفیت خشونت هستند بخشی از دولت محسوب می‌شوند اما سازمان‌های غیردولتی نیز از ظرفیت خشونت بهره‌مند هستند. نوع سوم دسترسی محدود بالغ است که در آن سازمان‌های اقتصادی متعدد و عمدتا خصوصی‌اند اما ورود به بازار نیازمند ارتباط سیاسی است سازمان‌های سیاسی متعددی نیز وجود دارد اما فعالیت آنها منوط به اجازه قدرت مرکزی است در این نظام‌ها سازمان‌های دارای ظرفیت خشونت تماما در کنترل دولت قرار دارند.

اما در یک نظام با دسترسی باز که توسعه یافته تلقی می‌شود سازمان‌های اقتصادی خصوصی هستند و هر شهروندی که بخواهد سازمانی اقتصادی به وجود آورد از حمایت قانونی دولت برخودار است و قوانین، تبعیض آمیز نیست از سویی ایجاد سازمان‌های سیاسی نیز برای عموم آزاد است در این نظام‌ها دولت غیرنظامی کنترل کاملی بر تمامی سازمان‌های دارای ظرفیت خشونت دارد.

نورث در ادامه توضیح می‌دهد که ثبات، در جوامع با دسترسی محدود به رانت بستگی دارد طبق این نظریه در نظام‌های نوع اول گروه‌های دارای ظرفیت خشونت در نزاع برای کسب منافع هستند و هسته اصلی قدرت برای تثبیت خود نیازمند ائتلاف با این گروه‌ها است و یا آنکه خشونت پدیدار خواهد شد اگر ائتلاف مسلط بتواند این نیروهای جدید را در دل قدرت رسمی جای دهد جامعه به دوراهی بعد یعنی شیوه توزیع رانت می‌رسد. مفهوم توزیع رانت که از مفاهیم کلیدی است، نورث توزیع رانت را به مولد و نامولد تقسیم می‌کند رانت مولد توزیع ناعادلانه فرصت‌هاست که به خلق ثروت کمک می‌کند و جامعه را از آشوب دور می‌سازد  از نظر نورث نمی‌توان در جوامع نوع اول توزیع رانت را حذف کرد و برعکس اقتصاد رقابتی در جامعه، موجب شکنندگی می‌شود زیرا آنها که قدرت بر هم زدن نظم سیاسی جامعه را دارند رانت می‌خواهند تا قدرت خود را تثبیت کنند و حذف رانت اقتصادی، آن‌ها را به مخالفان نظم موجود تبدیل می‌کند به جای حذف رانت اگر صاحبان قدرت بتواند قواعدی برای توزیع رانت میان خود تعریف کنند شانس تثبیت قدرت آن‌ها افزایش می‌یابد و جامعه نیز در مسیر افزایش درآمد قرار می‌گیرد.

 رانت نامولد رانتی است که ائتلاف مسلط به افراد می‌دهد و نه سازمان‌ها این نوع رانت اگرچه بیشتر به نفع صاحبان قدرت است اما جامعه را فقیر می‌سازد در چنین جوامعی توصیه‌های کلاسیک به نتیجه نمی‌رسد انتخابات آزاد هر چند از ویژگی‌های پذیرفته شده در نظریه حکمرانی خوب و بسیاری از توصیه‌های سیاسی است اما می تواند نظم اجتماعی را بر هم زند انتخابات آزاد ممکن است باعث کاهش قدرت گروه‌هایی شود که آنها قادر به ایجاد خشونت در جامعه هستند این گروه‌ها انتخابات آزاد را تحمل نمی‌کنند و اجازه نمی‌دهند از دایره قدرت خارج شوند بنابراین توصیه‌های اقتصاددانان و سایر پژوهشگران علوم اجتماعی نه تنها برای دستیابی به توسعه مفید نیست و بلکه می تواند زیان بخش هم باشد خصوصی‌سازی مانند انتخابات آزاد به تضعیف صاحبان قدرت می‌انجامد خصوصی‌سازی واگذاری قدرت اقتصادی است و صاحبان قدرت اجازه نمی‌دهند این منبع قدرت مهم اقتصادی به دیگران واگذار شود از همین رو یا خود صاحبان قدرت مالک شرکت‌های واگذار شده می‌شوند یا از اجرای  خصوصی سازی طفره می‌روند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

اهمّیتِ زمان در پیشرفتِ ایران

 یک ویژگی مشترکِ حکمرانی میانِ چهار قدرتِ اول جهان، (آلمان، چین، آمریکا و ژاپن)، نگاه های دراز مدت در واکنش ها و تصمیم سازی هاست. اصولاً وقتی حکمرانان، اولویت اول خود را رشد و توسعۀ اقتصادی تعریف کنند، بر اساس بازه های زمانی طولانی مدت تصمیم می گیرند. آلمانی ها برای آنکه بیهوده نگران ناامنی از ناحیۀ روس ها نشوند، پروژه ای چند میلیارد دلاری برای انتقال گاز طبیعی روسیه به آلمان تعریف کردند تا با ایجاد نوعی وابستگی متقابل، هم در تامین امنیت و هم تامین منابع گاز و انرژی برای دراز مدت برنامه ریزی کنند. این پروژه علیرغم مخالفت آمریکا در حال تکمیل است.

ژاپنی ها که برتری اقتصادی چین را نهایی می دانند با نادیده گرفتن اختلافات عمیق تاریخی، به روابطِ گسترده ای با چینی ها به خصوص در دهۀ اخیر اهتمام ورزیدهاند.برای آنکه انگیزۀ مهاجرت ازآفریقا به اتحادیه اروپا به تدریج کاسته شود، این اتحادیه تصمیم گرفته سرمایه گذاری و فعالیت های گسترده ای را در اقتصاد کشورهای آفریقایی شروع کند تا در یک بازۀ زمانی 10 ساله که پیش بینی می شود200 میلیون نفر به جمعیت آفریقا اضافه شود، مهاجرت آفریقا یی ها به اروپا را به حداقل برساند.آمریکا برای آنکه برتری خود را نسبت به چین در چند دهۀ آینده حفظ کند، به دنبالِ روابطِ استراتژیک با کشورهایی است که یکی از این ویژگی ها را داشته باشد: بازار مصرفی و سرمایه (برزیل و هند)، سرمایه (عربستان، آلمان، کانادا و انگلیس) و فناوری (سنگاپور، هند، اسراییل و کرۀ جنوبی). عموم این کشورها به تثبیتِ موقعیت خود در حدودِ سال 2050 فکر و برنامه ریزی می کنند.

عربستان که 80 سال به درآمدهای نفتی وابسته بوده، در تلاشی همه جانبه در پی عملیاتی کردن چندین استراتژی موازی برای کسب درآمد های غیرنفتی است.اگر کاهشِ تقاضایِ انرژی در جهان را مبنا قرار دهیم، کیفیتِ حیات اقتصادی در ایران که عمدتاً به صادرات انرژیهای فسیلی وابسته است، تابع کدام درآمدهای ارزی خواهد بود؟ در میان عمومِ متغیرهای موفقیتِ اقتصادی، «عنصر زمان» علیه ماست. هرچند ناکارآمدی داخلی بخشی ازمشکل است ولی درعین حال، بیش از 15 سال است که تبعاتِ ناشی از مسائل خارجی و مذاکرات هستهای، رشد اقتصادی را به صفر و در دورِۀ کرونا به زیر صفر رسانده است.

 

تامین امنیت اقتصادی نه به سمینار نیاز دارد و نه جلسات طولانی و سخنرانی. تابع 10 اصل زیر است:

اجماعِ عمومِ جریان های سیاسی حولِ اولویتِ رشد و توسعۀ اقتصادی؛

تبدیل دستگاهِ دیپلماسی به وزارت خانه ای جهت تسهیل تجارت و سرمایه گذاری اقتصادی؛

سیاستِ خارجی یعنی روابط اقتصادی خارجی؛

ثباتِ سیاسی؛

تمرکز بر چندین مزیت نسبی برای کسبِ سهم بازارِ منطقه ای و جهانی؛

پیوستن به سازمانِ تجارت جهانی؛

روابطِ عادی و قابل پیش بینی با عموم همسایگان؛

اندونزیایی کردن سیاست خارجی(روابطِ متعادل با ژاپن، هند، روسیه، چین، آمریکا، استرالیا و اتحادیۀ اروپا)؛

نظامِ حقوقی و بوروکراتیک شفاف؛

مصونیت کاملِ رسانه ها در مبارزه با فساد اقتصادی.

این ده اصل تابع 5 مفروض بنیادی زیر هستند:

بدون ارتباطات بین المللی نمی توان به رشد اقتصادی و مازاد دست یافت؛

بدون روابط عادی و امن با همسایگان نمیتوان به رشد اقتصادی و مازاد دست یافت؛ امنیت داخلی، امنیت ملی، انسجام اجتماعی و وفاداری به کشورعمدتاً تابع امنیتِ اقتصادی و مازاد هستند؛

ثبات اقتصادی به ثبات سیاسی می انجامد؛

با توجه به واقعیت های منظومه جهانِ فعلی، مادامی که نخبگان سیاسی به اولویت 80 % رشد و توسعه اقتصادی در نظام فکری و استنباطی خود دست نیابند، از یک بحران به بحرانی دیگر حرکت خواهند کرد.

یکی از خطاهای تحلیلی درمحافلِ علوم انسانی کشور این است که ایران را یک «مورد خاص» می بیند در حالی که مطالعۀ مقایسه ای نشان می دهد که: کشورهای چند قومی هم پیشرفت کرده اند (مالزی)؛ کشورهای مستقر در مناطق  ژئوپلیتیک هم پیشرفت کرده اند (کرۀ جنوبی)؛ کشورهایی که با استعمار مبارزه کرده اند هم پیشرفت کرده اند (ویتنام)؛ کشورهایی که همسایۀ قدرتمند دارند هم پیشرفت کرده اند (مکزیک)؛ کشورهایی که سوابق ایدئولوژیک دارند هم پیشرفت کرده اند (چین)؛ کشورهایی که به آنها حمله شده و مستعمره شده اند هم پیشرفت کرده اند (هند(

هیچ کشوری بدون بین المللی شدن اندیشه و عملکرد نخبگان سیاسی آن نتوانسته است پیشرفت کند.

بعضی با مطالعه و تشخیص بین المللی می شوند (سنگاپور و مالزی)؛ بعضی با تعددِ بحران ها بین المللی می شوند (چین) و بعضی ها بدون بین المللی شدن، نسل های آیندۀ خود را فقیرتر می کنند (بولیوی، کوبا و کرۀ شمالی).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تولید یک مولفه رفاهی هست و نه سیاسی

                                                                                                 

 🔹از جمله مسائلی که باعث شد به این روز بیفتیم، نگاه خاص سیاسیون به تولید است. در کشور ما بسیاری از سیاسیون به تولید به عنوان یک مولفه سیاسی نگاه می‌کنند. در حالی که ما اقتصادی‌ها تولید را یک مولفه رفاهی می‌بینیم. یعنی برای سیاستمداران، تولید عاملی نیست که باعث می‌شود درآمد مردم افزایش پیدا کند، اشتغال افزایش پیدا کند؛ بلکه تولید، عامل رخ‌نمایی است. نگاه غالب این است که واردات، پیشروی دشمن در خاک اقتصاد ماست و صادرات پیشروی ما در خاک آنهاست و تولید داخل هم سنگر و مانع از پیشروی کشورهای بیگانه است. درواقع این عرصه به صورت یک جنگ دیده شده که اگر دشمن داخل بیاید شکست خورده‌اید، اگر شما به خاک دشمن بروید پیروز شده‌اید و اگر بتوانید مانع پیشروی دشمن شوید می‌توانید او را متوقف کنید. وقتی ادبیات جنگی را به اقتصاد می‌آوریم، واردات و صادرات و تولید هم این‌گونه تفسیر می‌شود. مساله‌ای که این نگاه به وجود می‌آورد این است که سیاستمدار به کارآمدی محصول تولیدی توجه نمی‌کند؛ یعنی می‌گوید من یک محصول می‌سازم با چهارچرخ که مقداری بنزین در آن می‌ریزیم و گاز می‌دهم و جلو می‌رود و این اسمش می‌شود «خودرو» و کاری به این ندارد که در دنیا آنچه به نام خودرو تولید می‌شود از نظر ایمنی، از نظر زیبایی، از نظر آسایش فردی که در آن نشسته، قابلیت‌های بسیار بالایی دارد. سیاستگذار می‌گوید اجمالاً ما می‌خواهیم از مبدأ به مقصد برسیم، حالا یک مقدار دیرتر می‌رسیم و ممکن است چند نفر هم روزانه تصادف کنند و مصدوم و کشته شوند اما در نهایت مهم این است که من خودم بسازم و تولید کنم. سیاستمدار در ایران نه توجهی به قیمت تولید دارد و نه کارآمدی آن را مدنظر قرار می‌دهد، فقط می‌گوید ما توانستیم خودمان چیزی تولید کنیم و به این رویکرد می‌گوید «استراتژی خودکفایی». تصورش از حرف‌های ما هم این است که ما اعتقادی به تولید داخل نداریم و می‌خواهیم همه چیز وارد شود. در استراتژی توسعه صنعتی که در سال 1380 تدوین کردیم، چهار مدل استراتژی شامل «خودکفایی»، «جایگزینی واردات»، «توسعه صادرات» و «مشارکت در زنجیره تولید جهانی» را مطرح کردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

طراحی الگو و مدل، حلقه مفقوده توسعه در ایران است/کمال اطهاری

طراحی الگو و مدل، حلقه مفقوده توسعه در ایران است

کمال اطهاری، پژوهشگر توسعه معتقد است: اگر کشور الگوی توسعه نداشته باشد، همه دستاوردها به باد می‌رود و برای داشتن این الگو باید نخبگان، روشنفکران و دولت با هم تفاهم کنند.

سال‌هاست که لزوم توسعه و دلایل توسعه نیافتگی در ایران می‌گویند؛ مفهومی کلان و پیچیده که باید از ابعاد مختلفی بررسی شود. کمال اطهاری، تحلیل‌گر حوزه توسعه‌، توسعه‌نیافتگی ایران را در نبود مدل توسعه‌ای می‌داند.

اطهاری به «پایگاه خبری اتاق ایران» می‌گوید: ما باید الگوی توسعه و مدل توسعه سازگار با شرایط خود را طراحی کنیم؛ اتفاقی که در دوره مشروطه و در دوره دکتر مصدق افتاد. روشن‌فکران مشروطه که دارای الگوی توسعه و دربند زمانه خود بودند، توانستند مدل توسعه شایسته و سازگار با موقعیت ایران را تدوین کنند و مردم را قانع کنند. بعد هم دکتر مصدق کار روشن‌فکران مشروطه را کامل کرد و در نیمه دوم 1340 سازوکار نهایی دیوان‌سالاری ایران تکمیل شد و همه اینها بسیار کارآمد بود. قوانین حاکم بر آن، استقلال، سازمان برنامه، بیمه‌های اجتماعی، سازمان تأمین اجتماعی و وزارت رفاه در دستور کار قرار گرفت.

اطهاری می‌گوید: در آن دوره رانت‌جویی متکثر نبود و واحد بود و خیلی‌ها می‌دانستند که به دربار باج می‌دهند و مجبور نبودند به جناح‌های مختلف باج بدهند و البته جناحی وجود نداشت. وقتی انقلاب شد یک «نه بزرگ به امپریالیسم» عنوان شد اما متاسفانه الگو و برنامه توسعه‌ای وجود نداشت.

اطهاری ادامه می‌دهد: بلوک انقلابی در اوایل انقلاب تشکیل می‌شود، در دولتی که ایجاد می‌کند هر کس سازی متفاوت می‌زند؛ مثلاً یکی می‌گوید سازمان برنامه را منحل کنید یا می‌گویند موتور توسعه ما تجارت است، دیگری می‌گوید کشاورزی و آن یکی از صنعت دفاع می‌کند و تاکنون که 40 سال از انقلاب می‌گذرد به این مدل دست نیافته‌ایم و افزون بر این رانت‌جویی هم متکثر می‌شود.

او درباره دلیل این مسئله می‌گوید: در اقتصاد و جامعه مدنی ضعیف رانت‌جویی متکثر، ضد توسعه است. در جامعه مدنی قبلی رانت‌جویی متکثر نبود و یک نوع رقابت ناقص حاکم بود. اما اگر مدل یا دولت توسعه‌بخش مقتدر وجود داشته باشد دولت اقتدارش را به جامعه مدنی اعمال می‌کند و این اقتدار باعث می‌شود دولت به شیوه توسعه‌ای عمل کند؛ دولت در ایران مدل توسععه‌ای ندارد و البته توان وحدت‌بخشی هم ندارد اما می‌خواهد عدالت برقرار بکند.

اطهاری درباره ویژگی‌های دولت‌های توسعه می‌گوید: مهمترین ویژگی این دولت‌ها این است که اگر دولت هم بخواهد رانت بگیرد، باید با صادرات باشد، به‌این‌ترتیب این دولت پاداش رانتی خودش را از قدرت اقتصادی در جهان می‌گیرد اماتاسفانه ما مشکلی دیگری که با ان مواجه هستیم اینکه دولت انزوا‌طلب است. دولتی که انزواجوست، سهم خود را از انحصارش می‌گیرد و به‌این‌ترتیب تمام توان جامعه را تخلیه می‌کند.

او ادامه می‌دهد: رانت ضد سرمایه‌داری است و این ویژگی انزواجویی همان نئوفئودالیسمی است که والرشتاین می‌گوید. به‌این‌ترتیب که بروکراسی به یک بروکراسی ضد عدالت تبدیل می‌شود و ضد طبقه متوسط است. این بروکراسی نمی‌تواند برای توسعه کاری انجام دهد چون هم عقلانیت ابزاری خود را از دست‌داده و هم عقلانیت توسعه‌ای و باور به آن را.

اطهاری تصریح می‌کند: در نتیجه چنین بروکراسی‌ای خلاقیت نبود می‌شود و عقلانیت و الگوی توسعه‌ از بینمی‌رود. در این شرایط اجازه پرورش توسعه را نمی‌دهند و رانت متکثر می‌شود.

به‌گفته اطهاری باید دولت، نهادهای مدنی و روشنفکران جامعه یک الگوی توسعه قانع‌کننده را به جامعه عرضه کنند؛ باید دولت توسعه‌بخش ایجاد شود.

او شرط ایجاد دولت توسعه‌بخش را داشتن یک برنامه توسعه می‌داند که در درجه اول روشنفکران، نخبگان و گرداننده‌های اصلی اقتصاد و سیاست نسبت به آن توافق داشته باشند و تنها این جریان است که می‌تواند راه توسعه را در ایران طی کند. البته همانطور که اشاره کردم در ایران از زمان مشروطه، روشنفکران یک الگوی توسعه دارند، بدنه بروکراسی را هم ساخته‌اند؛ باید فقط عقلانیت به ساختار تصمیم‌گیری بازگردد.

اطهاری در تبیین این موضوع می‌گوید: برای توسعه باید الگوی توسعه داشت. تمام کشورهای مرکزی و سرمایه‌داری که در رأس هرم توسعه بشری قرار داشتند، به‌ویژه در سه دهه آخر قرن بیستم، یک شیوه انتظام‌بخش را جایگزین یک شیوه انتظام دیگر کردند و این اتفاق بعد از بحران رکود تورمی دهه 70 رخ داد.  این کشورها توانستند الگوی دولت توسعه‌بخش خود را کامل و با دقت تعریف کنند. در این الگو عدالت یا رفاه اجتماعی رابطه هم‌افزایی با رشد اقتصادی و اقتصاد دانش‌بنیان جهانی شده پیدا می‌کند. چیزی که هنوز هم ما از آن غفلت داریم.

 

اطهاری می‌گوید: حرف‌های انتزاعی و کلی زدن از توسعه خیلی نمی‌تواند به ما کمک کند؛ حتی دموکراسی به آن معنا که گفته می‌شود، پیش‌شرط توسعه نیست. شما اگر الگوی توسعه نداشته باشید، دستاوردهایتان به باد می‌رود. این الگوی توسعه هم نمی‌تواند ساده و منزوی باشد. الگوی عدالت‌خواهانه نمی‌تواند پشت پرده آهنین یا پرده خیزران باشد. باید با تعامل و عقل‌جمعی و تفاهم این الگو طراحی شود؛ چیزی که کمتر نشانه‌ای از آن دیده می‌شود.

به‌گفته اطهاری اگر از جنبه اقتصاد سیاسی هم به موضوع نگاه کنیم، اصول الگوی توسعه رابطه هم‌افزا در درون اقتصاد بین راهبرد جایگزینی واردات با توسعه صادرات است. شما اگر به سمت انزوا تمایل پیدا کنید، نمی‌توانید در این مسیر موفق باشید و برگشت به الگوی‌پذیری شاید تنها چیزی باشد که از دولت‌ها باید انتظار داشت. دولتف نهادهای مدنی و روشنفکران ایرانی رویکرد ناقصی به توسعه دارند؛ راه پیمودن توسعه در داشتن الگوی توسعه و دولت انتظام‌بخش است.

او تاکید می‌کند: البته شرط ایجاد دولت توسعه‌بخش هم داشتن یک برنامه توسعه است که در درجه اول روشنفکران، نخبگان و گرداننده‌های اصلی اقتصاد و سیاست نسبت به آن توافق داشته باشند و این جریان است که می‌تواند راه توسعه را برود؛ همه این موارد چون زنجیره‌ای به هم وصل هستند و یکی بدون دیگری ممکن نیست و اصلا مفهوم مدل همان به‌هم‌پیوستگی است. از طرفی بایدد به این نکته توجه شود که طراحی مدل و الگو برای توسعه به هر استراتژی‌ای که می‌خواهند تدوین شود مقدم است؛ با الگوی خوب استراتژی منسجم آمده می‌شود نه برعکس و این همان حلقه مفقوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی