انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۵۷ مطلب با موضوع «کلیات علم اقتصاد» ثبت شده است

اقتصاد چیست؟

اقتصاد موضوع جذابی است. علم اقتصاد به دنبال فهمیدن ساز و کار جهان است. اقتصاد به ما ثابت کرده که نظمی وجود دارد. در دل این آشوب و بی‌نظمی، ساختاری وجود دارد که ما می‌توانیم آن را بفهمیم. اقتصاد طبیعت خود را دارد. این بدان معناست ما می‌توانیم آن را مطالعه کنیم و در مورد آن بیاموزیم، اما ما آزاد نیستیم که به میل خود در آن دستکاری کنیم و نمی‌توانیم آن را به روش‌هایی که ممکن است ترجیح دهیم اما مطابق با ماهیت آن نباشد، شکل دهیم.

️«قوانینی» وجود دارد که اقتصاد بر اساس آنها کار می‌کند و تغییر ناپذیرند. هدف علم اقتصاد در طول سه قرن گذشته در مورد شناسایی، یادگیری و درک آن قوانین بوده است.

اساس فهم اقتصاد درک این نکته است که این علم مربوط به کنش انسانی است. اقتصاد مجموعه‌ای از افرادی هستند که با هم تعامل می‌کنند. بسیاری به اقتصاد به چشم منابع، ماشین‌ها، کسب‌وکارها و شغل‌ها نگاه می‌کنند. اما این ساده‌سازی، گمراه کننده است. تمامی آنها مهم هستند اما همگی روشی برای رسیدن به هدفی هستند. اقتصاد درباره استفاده از ابزارها برای رسیدن به اهداف است. اقتصاد درباره نحوه عمل ما برای ارضای خواسته‌هایمان است، به گونه‌ای که وضعیت فعلی ما را بهبود ببخشد. در کل، اقتصاد درباره خلق ارزش است.

ابزار‌های ما محدود و خواسته‌های ما نامحدود هستند. ما باید بفهمیم چگونه از منابع محدودی که داریم، بهترین استفاده را ببریم. اگر تصمیم بگیریم که با منابع فعلی‌مان به یک هدف برسیم، نمی‌توانیم با همان منابع به هدفی دیگر دست پیدا کنیم. به زبان ساده، ما باید بده بستان کنیم. هر  عملی که انجام می‌دهیم بدین معناست که از عملی دیگر سرباز زدیم. یا شما با ماشین از خانه بیرون می‌روید یا در خانه می‌مانید، نمی‌توانید هر دو کار را همزمان انجام دهید. شما می‌توانید از پول خود برای خرید یک چیز یا خرید چیز دیگری استفاده کنید یا می‌توانید پول خود را برای زمان دیگری ذخیره کنید. اما نمی‌توان از همان پول هم برای خرید چیزی استفاده کرد و هم آن را پس‌انداز کرد. با انتخاب یک چیز، شما گزینه‌های دیر را کنار گذاشته‌اید و نمی‌توانید آنها را انجام دهید. با انتخاب  و ترجیح دادن یک چیز به چیز دیگر، با انجام این کنش، ما ترجیحات خود را رده‌بندی می‌کنیم . اگر ما به جای خرید یک محصول، پول آن را ذخیره کنیم، بدین معناست که ذخیره کردن پول برای ما مطلوبتر از خرج کردن پول برای آن محصول است، برای همین در ترجیحات ما رده بالاتری دارد. این رده‌بندی چیزهای ارزشمند یعنی مقتصدانه رفتار کردن و اقتصاد چیزی نیست غیر از همه ماهایی که مقتصدانه رفتار می‌کنیم.

اقتصاد یک نظم برنامه‌ریزی نشده است.  ما بر اساس علایق و مصلحت خودمان رفتار می‌کنیم و از دل این رفتار خود محورانه تمامی ما اقتصاد پدید می‌آید.

اقتصاددان معروف قرن دهم فرانسوی فردریک باستیا سوالی جالبی مطرح کرد: پاریس چگونه سیر می‌شود؟ این سوال ذهن ما را نسبت به اقتصاد درگیر می‌کند. چگونه مردمان شهری که به دلیل بزرگی و صنعتی بودن، خودشان نمی‌تواند غذای خود را در مزرعه تولید کند، هر روز در سفره خود غذا دارند؟ سوال این است که چگونه این اتفاق می‌افتد. ما می‌دانیم که برنامه‌ریزی مرکزی وجود ندارد که بگوید چه مقدار غذا باید به هر پاریسی تخصیص یابد. هیچ برنامه‌ریزی وجود ندارد که به کشاورز بگوید چه چیزی بکارد، در چه زمینی کار کند، از چه ابزار‌هایی استفاده کند، در چه شهری و چه بازاری با چه قیمتی محصول خود را به فروش بگذارد.  اما بدون برنامه‌ریزی مرکزی، تمامی این پدیده‌ها اتفاق می‌افتد.

اقتصاد یک ساختار  غیرمتمرکز است که در تمامی افراد در آن برنامه‌های خود را دارند و آزادانه تصمیم می‌گیرند. آنها صرفا یک دستور بگیر از مرکز نیستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

هدف علم اقتصاد/▪چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم

هدف علم اقتصاد این است که بفهمد یک اقتصاد، در ساختارهای مختلف چگونه کار می‌کند: ماهیت و عملکرد فرآیندی که در آن افرادی به مانند من و شما که خودشان تصمیم‌گیری می‌کنند، عمل می‌کنند و هر طور که صلاح می‌دانند با یکدیگر تعامل می‌کنند. اقتصاد هم فاقد برنامه کلی و هم برنامه‌ریز مرکزی است. اقتصاد هدف کلی ندارد و فقط آن چیزی است که از کنش تمامی بازیگران آن پدید می‌آید. اقتصاد هدف ندارد اما علم اقتصاد هدفی بزرگ دارد که آن فهم سازوکار اقتصاد است. هر چند یک اقتصاد به طور کلی از خود هدفی ندارد اما افراد هدف دارند. آنها نیازها و خواسته‌هایی دارند که با روش و ابزارهای مختلف برای تحقق آن تلاش می‌کنند. برخی از منابع را طبیعت فراهم می‌کند، اما تولید بیشتر آن‌ها مستلزم تلاش و کار انسانی هست. کالاها و خدماتی هستند که خواسته‌هایی که ما داریم را برآورده می‌کنند. تولید هسته اصلی اقتصاد است. تامین هرچه بیشتر وسایل و روش‌هایی ممکن برای رسیدن هر چه بیشتر خواسته‌هایی است که آن را ارزشمند می‌دانیم

چالش اقتصادی

تولید یک چالش است و فقط مربوط به منابعی که داریم نیست. هیچ رابطه ثابتی بین ورودی و خروجی وجود ندارد. اغلب اوقات ورودی‌های بیشتر می‌توانند خروجی‌های بیشتری تولید کنند، اما در بعضی موارد اینگونه نیست ولی با نوآوری‌ها، خروجی بیشتری به ازای هر ورودی دریافت می‌کنیم  و بهره‌وری را افزایش می‌دهیم.

ارزش 

زمانی که ما در مورد ارزش خروجی صحبت می‌کنیم و نه فقط کمیت، این نکته اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. ارزش‌گذاری هرگز اتوماتیک نیست. می‌توان از منابع زیادی برای تولید چیزی استفاده کرد که کاملاً بی‌ارزش به نظر می‌رسد. اگر من یک نقاشی بکشم، صرف نظر از تلاش و زمانی که صرف آن کنم، نتیجه مورد انتظار ارزش کمی خواهد داشت. همان بوم و رنگ استفاده شده توسط ونسان ون گوگ چیزی با ارزش بسیار بالاتر را خلق می‌کند. با گذاشتن امضای او بر روی نقاشی من، ارزش نقاشی من افزایش می‌یابد. اما امضای من روی نقاشی او ارزش آن را کاهش می‌داد. تنها رابطه دائمی که می‌توانیم میان ورودی‌ها و خروجی‌ها داشته باشیم این است که برای داشتن خروجی نیازمند ورودی هستیم و کالایی از هیچ ساخته نمی‌شود.

 پیشرفت بزرگ ما در قرن‌های اخیر

تولید به خودی خود یک چالش نیست، چالش اصلی تولید بهینه و اقتصادی است. این در مورد مسئله‌ای است که به وجود می‌آید زیرا ما منابع محدودی داریم. به عبارت دیگر، منابع کمیاب هستند. بنابراین ما مجبوریم بفهمیم چگونه می‌توان از منابع ما برای تولید بهترین نتیجه ممکن (از نظر ارزشی) استفاده کرد. ما به طور فزاینده‌ای در کشف این موضوع، به ویژه در چند قرن اخیر، خوب شده‌ایم. برای هزاران سال، ما پیشرفت بسیار کمی داشتیم، اما ناگهان، با آنچه صنعتی شدن نامیده می‌شود، کشورها شروع به رهایی از فقر از طریق پیشرفت در تولید کردند. توجه  اندیشمندان به علم اقتصاد همزمان با این توسعه است. به همین دلیل نام اثر تاریخی آدام اسمیت تحقیق در مورد ماهیت و علل ثروت ملل است. این عنوان به دو بعد ثروت ملی که هنوز هسته اصلی اقتصاد هستند، توجه می‌کند: ماهیت ثروت و علل آن. ماهیت ثروت به این اشاره دارد که چگونه باید آن را درک کنیم، شامل چه چیزی می‌شود و چگونه اقتصاد به عنوان یک ساختار با نظریه ارزش به مثابه رضایت شخصی ارتباط دارد. علل ثروت به خاستگاه‌ها و فرآیندهای خاصی اشاره دارد که این شکوفایی را پدید آورده است. اگر آن عوامل را به درستی درک کنیم، می‌توانیم مردم را از فقر بیرون بیاوریم و جامعه‌ای مرفه‌تر بسازیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دشمنان آزادی

🔻دشمنان آزادی بر دوگونه اند: خودکامگان و فرومایگان. خودکامگان با آزادی دیگران دشمنی می ورزند و مایل اند اراده مختار خود را بر همگان تحمیل کنند. خودکامه خود را برتر از همه می داند، از اینرو آزادی را صرفا برای خود می خواهد و با هرگونه حاکمیت قانون مخالفت می کند چون قانون محدود کننده قدرت نا محدود است.

🔻می توان گفت بدترین دشمن آزادی بیشترین تمنای اراده آزاد را برای خود دارد، تمنایی که تحقق آن عملا به بردگی دیگران می انجامد.

گونه دوم دشمنان آزادی سُفله ها یا فرومایگان هستند. بی مایگان، ترسوها و تنبل ها از آزادی بیزارند زیرا در وضعیت آزادی که قانون حکم می راند و قواعد همه شمول بر کردارها و اراده های انسان ها حاکم است، زندگی اجتماعی عرصه رقابت ها و پیکارهای بی پایان با نتایج نامعلوم است.

🔻وضعیت مورد پسند بی مایگانِ زبون، وضعیت انحصاری است که در آن دست یافتن به امتیازات و مدارج موفقیت، فارغ از رقابت و بدون شایستگی، به صرف چاپلوسی و اظهار بندگی امکان پذیر است. رقابت وجه مهمی از زندگی اجتماعی انسان ها در وضعیت آزادی است، بنابراین، آنهایی که استعدادی در خود سراغ ندارند تا در میدان رقابت عرضه نمایند از آزادی گریزانند.

🔻آنها که از نتیجه نامطمئن رقابت ترس دارند تلاش می کنند از ورود آزادانه دیگران به عرصه فعالیت های اقتصادی و سیاسی جلو گیری کنند و خود یکه تاز میدان باشند. آنها ترجیح می دهند قهرمان مسابقات بدون رقیب و پیکارهای انجام نیافته باشند!

🔻فرومایگان همیشه از انحصارهای سیاسی و اقتصادی حمایت می کنند زیرا تنها از این طریق است که می توانند به امتیازاتی که شایستگی آنرا ندارند دست یابند و حفظ کنند. بی دلیل نیست که فرومایگان جذب مغناطیس خودکامگان می شوند و به ناگزیر اینها را از وجود شایستگان محروم می سازند. فرومایگان و خودکامگان مکمل هم اند، هردو گروه با آزادی دشمنی می ورزند اما با دو انگیزه متفاوت. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

علم و شبه علم

جهش ارزی باعث تورم می‌شود یا رشد نقدینگی؟ اگر رشد نقدینگی علت تورم است پس چرا جهش تورمی همواره در پی شوک ارزی اتفاق می‌افتد؟ ارزش پول ملی را افزایش نرخ دلار تضعیف می‌کند یا سیاستگذاران پولی؟

اقتصاد آزاد ساخته و پرداخته سرمایه‌داران است یا اینکه سرمایه‌داران گرایش به اقتصاد رفاقتی دارند؟ دست نامرئی بازار در ایران کار می‌کند یا نمی‌کند؟ عدالت مقدم است یا رشد اقتصادی؟ توسعه سیاسی مقدم است یا توسعه اقتصادی؟

قیمت‌گذاری دستوری کالا‌ها به نفع مردم تمام می‌شود یا به نفع انحصارگران؟ هم‌پیمانان رانت‌خواران چه کسانی هستند؟ آدرس کسانی که اقتصاد ایران را درگیر شوک‌های بی‌امان کرده‌اند، کجاست؟

گروه‌های فشار در اقتصاد چه ویژگی‌هایی دارند؟ تجارت از سیاست جداست یا اینکه سیاستمدار و سیاستگذار هم می‌توانند بنگاه‌داری کنند؟ مشکلات اقتصاد ایران ریشه در بحران مدیریتی دارد یا بحران فکری؟

مناظره‌های اخیر نشان داد که پاسخ نادرست به این پرسش‌ها در اقتصاد ایران رواج بیشتری از پاسخ درست به ویژه در بین سیاستگذاران و مشاوران آنان دارد. پرسش‌های مهم هم پاسخ علمی دارند هم پاسخ غیرعلمی. اما مشکل آنجاست که پاسخ غیرعلمی همواره رنگ و لعابی علمی دارد و به سادگی از پاسخ علمی قابل تشخیص نیست. منبع اصلی این نوع پاسخ‌ها را باید در ایدئولوژی و شبه‌علم جست‌وجو کرد.

مصیبت شبه‌علم صرفا محدود به این نیست که تاج کشف حقیقت را بر سر ایدئولوژی می‌گذارد بلکه پیامد مخرب آن در نسخه‌های استخراج شده از پاسخ‌های غلط ظهور می‌کند که برای مشکلات اقتصادی تجویز می‌شود و مشکلات مضاعف و تسلسل‌واری را بر سر مردم آوار می‌کند.

ایدئولوژی همان «آگاهی کاذب» است که تفاوت معناداری با شناخت علمی دارد. شناخت علمی همواره در مسیر اصلاح و تکامل است چرا که مبنای شناخت علمی، استدلال عقلی است و استدلال‌های ضعیف‌تر در مقابل استدلال‌های قوی‌تر به تدریج و در طول زمان رنگ می‌بازند تا مرزهای علم وسیع‌تر شود. اما ایدئولوژی، شناخت‌های کاذب و ناقص را در بسته‌های کشف حقیقت عرضه می‌کند که هیچ نقدی را برنمی‌تابد و به جای استدلال در مقابل نقدهای وارده، انگیزه و نیت ناقدان را زیر سؤال می‌برد.

 پاسخ‌های شبه‌علمی به مسائل مهم اقتصادی همراه با نسخه‌های شبه‌علمی باعث غلطیدن اقتصاد ایران در چرخه‌ای مخرب شده است که تنها راه خروج از این چرخه باطل را باید در پاسخ‌های علمی جست‌وجو کرد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دوئل تاریخ و ریاضی در علم اقتصاد( مناظره دو اقتصاددان برجسته)

دو رویکرد درباره نیاز به ریاضیات فراوان در علم اقتصاد مطرح است. موافقان حضور ریاضیات فراوان و تخصصی در علم اقتصاد استدلال‌‌های خود را دارند و در برابر آنها طیف دیگری از اقتصاددانان هستند که حضور تجربیات تاریخی در علم اقتصاد را بر ریاضیات پیچیده ارجح می‌‌دانند. صحت این استدلال مبنی بر اینکه ریاضیات فراوان و تاریخ اندکی در رشته اقتصاد وجود دارد از سوی کارشناسان اقتصاد مورد بحث قرار گرفته است. دکتر رابرت اسکیدلسکی، استاد دانشگاه واریک و متخصص تاریخ اقتصاد و دکتر استیو پیشکه، استاد اقتصاد مدرسه اقتصاد لندن در جلسه‌‌ای که در همین دانشگاه برگزار شد نظرات خود را درباره این مساله ارائه کرده‌‌اند. به دلیل اهمیت این نشست که در دسامبر۲۰۱۵ برگزار شده است «دنیای‌اقتصاد» خلاصه‌ای از آن را منتشر می‌کند.

دکتر اسکیدلسکی معتقد است که اصولا علت مطالعه علم اقتصاد فهم این است که اقتصادها چگونه کار می‌‌کنند و ریاضیات و تاریخ دو راه برای فهم آن هستند که به لحاظ شناختی در دو قطب متفاوت قرار دارند. ریاضیات با گزاره‌هایی سروکار دارد که لزوما درست هستند و شاخه‌‌ای از منطق است. از سوی دیگر ریاضیات با گزاره‌هایی سروکار دارد که قابل اثبات هستند. اقتصاددانان ریاضیات را در معنای دوم آن تایید می‌‌کنند که برای تولید گزاره‌های قابل اثبات است و در طول تاریخ آن را به عنوان راهی برای تعریف قوانین برجسته ستوده‌‌اند.

دکتر اسکیدلسکی این استدلال را مطرح می‌‌کند که یک مدل اقتصادی شباهتی با مدل یک هواپیما ندارد که واقعیت در فرم کوچک شده آن است؛ مدل‌های اقتصادی از طریق فرضیات به واقعیت نزدیک می‌‌شوند. در واقع فرضیات به‌دلیل ساده‌سازی انتخاب می‌‌شوند تا با حذف عوامل غیربنیادین حل یک معادله را ممکن سازند. ولی این عمل حذف، در واقع انتخابی است که مساله مورد نظر را در بخش‌های خاصی مورد بررسی قرار می‌‌دهد که منعکس‌کننده ارزش یک اقتصاددان است؛ چراکه آنها براساس مدل‌‌سازی ریاضی وارد این فرضیات می‌‌شوند و به مشکلاتی که به نظرشان مهم است، می‌‌پردازند و با حذف سایر دیدگاه‌ها، دیدگاه خود را درباره چگونگی حل مساله لحاظ می‌‌کنند و این امکان حذف همراه با اثبات هر چیز، این انگیزه قوی را ایجاد می‌‌کند تا جهان واقعی را به مدل‌ها شبیه‌‌تر کنیم تا اینکه مدل‌ها را شبیه دنیای حقیقی درآوریم و این یک انحراف بسیار مهم در اقتصاد ریاضیاتی است.

اما نقش تاریخ در اقتصاد بررسی واقعیت است و تاریخ اقتصاد، تاریخ تفکرات اقتصادی و تاریخ سیاسی شاخه‌هایی هستند که همین هدف را دنبال می‌‌کنند که همه آنها در برنامه آموزشی رشته اقتصاد یا حذف شده‌‌اند یا به حداقل رسیده‌‌اند. دلیل کلی برای حذف تاریخ از این اعتقاد نشأت می‌‌گیرد که هرچیزی که قرار است از تاریخ آموخته شود در جدیدترین کتاب‌‌های آموزشی مشارکت داده شده و این باور اثرات جدی بر مطالعه عقاید اقتصادی داشته است. اگر اقتصاد مانند علوم طبیعی است و درس‌‌های تاریخ در مدل‌های آن گنجانده شده‌‌اند، هیچ هدفی برای یادآوری تاریخ اشتباهات وجود ندارد. با این وجود نکته مطالعه عقاید اقتصادی فهم این مساله است که مباحث مهم در اقتصاد هیچ‌گاه حل نشده‌اند و ما امروز هنوز درگیر آنها هستیم. تاریخ به ما نشان می‌‌دهد چگونه عقاید اقتصادی نشان‌دهنده ساختارهای گذشته هستند.

در ادامه این جلسه، پروفسور استیو پیشکه، استاد اقتصاد مدرسه اقتصاد لندن به دفاع از حضور تاریخ در اقتصاد پرداخت و گفت: «صحبت‌هایی که اینجا شد درباره ریاضیات و مدل‌‌سازی حوزه‌‌ای نیست که من در آن کار می‌‌کنم. دوسوم از بهترین اقتصاددانان بر اهمیت تئوری ریاضیات در اقتصاد تاکید کردند به‌صورت کلی این‌گونه به نظر می‌‌رسد که در اقتصاد کارهای زیادی انجام شده است.» پروفسور استیو پیشکه بر این باور است که اقتصاد از مدل‌‌سازی صرف فاصله گرفته است و به مشاهده شواهد و فکر کردن و مطالعه درباره آنها پرداخته است. تاکنون کارهای دوره‌‌ای زیادی انجام شده است که خیلی از آنها کارهای ریاضی صرف و مدل‌‌سازی نیست. او افزود: ما تئوری‌‌های زیادی در پس‌زمینه ذهن خود داریم که دیگر همه باید با این تئوری‌ها موافق باشند و ضروری است که این تئوری‌ها فهمیده شود و درباره آنها فکر شود. بنابراین یک نکته این است که من فکر می‌کنم هنوز کار کافی در زمینه تئوری‌های اقتصادی انجام نشده است؛ البته کارهایی هم وجود داشته که آگاهی‌هایی در این زمینه به ما می‌دهد.پیشکه در ادامه با اشاره به اینکه خیلی از اقتصاددانان وجود دارند که کاملا با مسائل جهان درگیرند و کاملا با اتفاقاتی که در جهان رخ می‌دهد هماهنگ هستند و با سیاست درگیر و آشنا هستند، افزود: بنابراین من فکر می‌کنم آموزش و پژوهش در اقتصاد دو مقوله جدا از هم هستند. وی به‌عنوان مدافع حضور تاریخ در اقتصاد گفت: «ما نیاز به ریاضیات کمتر و مدل‌‌سازی‌‌های کمتر داریم. اما من مانند خیلی‌‌ها هرگز نمی‌‌گویم که باید همه مدل‌ها و ریاضیات را دور بریزیم. من علاقه‌مندم که تاریخ بیشتری در اقتصاد وجود داشته باشد و معتقدم که اقتصاددانان باید با دانشمندان جامعه شناس بیشتر در تعامل و ارتباط باشند.» وی در پایان افزود: «می‌‌دانم که تعامل با جامعه‌‌شناسان و علم جامعه‌‌شناسی برای اقتصاددانان خیلی پیچیده است. اما باید بگویم که اینکه این تعامل می‌‌تواند به تحول اقتصاد منجر شود، درست است؛ اما نباید توقع یک تحول ناگهانی و سریع در علم اقتصاد را داشته باشیم و نباید توقع داشته باشیم که اقتصاد کاملا تبدیل به یک محتوایی متفاوت شود.» به عقیده پیشکه در واقع اقتصاد فقط بازارهای آزاد و تجارت آزاد که به‌وسیله دولت تسخیر می‌‌شود، نیست و طیف گسترده‌ای از ایده‌های مختلف را دربرمی‌‌گیرد. وی خواهان ارتباط بین اقتصاد، تاریخ و توسعه است و باور دارد که این ارتباط بین توسعه اقتصادی و عوامل تاریخی و اجتماعی برای کشورها، امری حیاتی و مهم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

ارتباط ارزش با قیمت

 

💠 عبارت «بسیار با ارزش» شباهتی با عبارت «ارزان قیمت» ندارد. «قیمت» چیز واضحی است که می‌شود از فرسنگ‌ها دورتر آن را دید. ولی «ارزش» چیز نامحسوس و لطیفی است. برای فهمیدن «ارزش» یک چیز، باید آن‌را تجربه کرد.

💠 «قیمت» یک کالا، چیز مشابهی برای همه‌ی خریداران است درحالیکه «ارزش» یک کالا نسبت به هر خریدار متفاوت است.

💠 ارزان فروشی آخرین راه چاره، برای فروشندگان ناشکیبا و ترسویی است که ناتوان از بیان ارزش واقعی یک چیز برای نیازمندان به آن چیز است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

خطاهای علم اقتصاد / محمدقلی یوسفی

علم کنش انسانی، متفاوت از علوم طبیعی است و وقتی که ما تلاش می کنیم از طریق مدل ها به سبک روش علوم طبیعی رفتارها را تبیین کنیم، عملا نقش و جایگاه این علم را به یک تمرین تقلیل داده ایم. روشهای اثباتی بیشتر برای علوم طبیعی نظیر فیزیک و شیمی صادق است؛ اما در علوم اجتماعی مثل جامعه شناسی و اقتصاد، مسئله این است که انسان برخلاف الکترون، آزادی انتخاب دارد و بنابراین به شدت و قویا غیرقابل پیش بینی است. حتی وقتی که دو بار در یک موقعیت قرار داده شود، نمی توان رفتار یکسانی از آن انتظار داشت. در اینجا شاید منطق بیشتر به کار می رود. در علوم اجتماعی نمی توان بامراجعه به تجربه یا ملاحظات دنیای واقعی، قوانین اقتصادی را رد یا تأیید نمود و تنها قوانین صحیح اقتصادی آنهایی هستند که مبتنی برمنطق و دلیل باشند و همان گونه که هایک گفته است، نظریات اقتصادی را نمی توان با مراجعه به فاکت ها تأیید یا ابطال نمود. تنها کاری که می توانیم و باید انجام دهیم، بررسی فرضیات در موارد خاص و معین است جان کنت گالبریت می نویسد: «اگرچه اقتصاد علم است اما با علوم طبیعی نظیر فیزیک، شیمی و زمین شناسی متفاوت است. آنهاموضوعات نسبتا ایستایی هستند؛ در حالی که در اقتصاد همانند سایر علوم اجتماعی، هم دانش در حال تغییر است و هم چیزی که مورد مطالعه قرار می گیرد.» ......بعضیها از نظر علی معتقدند که فیزیک همه چیز است؛ اما ما در محیطی زندگی می کنیم که تحت تسلط اشیائی است که به صورت هدفمند طراحی شده اند. فیزیک امروز چیزی برای گفتن در مورد علت وجودی و هدف از تأسیس چنین اشیائی ندارد اقتصاد مطمئنافیزیک نیست؛ اما اقتصاددرعلوم اجتماعی همانند فیزیک در علوم طبیعی است. با توجه به اینکه انسان به عنوان هدف و وسیله در اقتصاد، نسبت به اتم و مولکول عنوان واحد فیزیک، خیلی پیچیده تر است برای تبیین رفتارهای آن نیاز به معادلات بسیار پیچیده و زیادی است که امکان عملی بودن آن، اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است.

به همین دلیل است که نقل می شود که نیوتن گفته است: من می توانم حرکات اجسام اسمانی را محاسبه کنم اما نه دیوانگی مردمان را.

انسان انتخاب می کند اما هیچ قانون شناخته شده ای برای تعیین آن انتخاب ها وجود ندارد. به عبارت دیگر، مشاهدات داده ها در علوم اجتماعی ماهیت کاملا متفاوتی از داده هایی دارندکه در علوم طبیعی مورداستفاده قرار می گیرند. داده ها درعلوم طبیعی از چنان ثباتی برخوردارند که عناصری از انعطاف ناپذیری زنجیره علت و معلولی هستند. با این حال، وقتی که مسئله انسان مطرح می شود، فیزیک قادر به تبیین اهداف و رفتار آن نیست .....هایک در این باره می نویسد:بدون شک اغراق نیست اگر بگوییم که هر پیشرفت مهم در نظریه اقتصاد دریکصد سال گذشته، ناشی از به کار گیری مداوم ذهنیت گرایی بوده است." اقتصاد مربوط به انسان است. تئوری ارزش به عمل انسان در تمام مکانها و زمان ها مربوط می شود؛ اما تئوری اقتصادی به زیر مجموعه ای از عمل انسان مربوط است؛ عملی که مربوط به محاسبات اقتصادی وی است. بهعبارت دیگر، اقتصاد تنها بخشی از عمل انسان است. علوم اجتماعی به طور کلی، که اقتصاد بخش مهم آن را تشکیل می دهد، دارای منطق معرفت شناختی واحد و خاص خود است؛ در مقایسه با علوم طبیعی که بر اساس مشاهدات و جمع آوری داده ها است و ارتباطی به خواص انسانی ندارد.  #میزس معتقد بود که علوم اجتماعی از علوم طبیعی متفاوت است. اگر شما یک سنگ را در آب بیندازید غرق می شود؛ اگر چوبی را بیندازید روی آب می ماند. اگر یک انسان را بیندازید ممکن است غرق شود یا سالم بیرون بیاید؛ که بستگی به آن دارد که او بتواند شناکند یا خیر. اما این چه چیزی را برای اقتصاد بیان می کند؟ اقتصاد یک علم اجتماعی  که ازعلوم طبیعی متفاوت است، اقتصاد، روابط بین انسانها را بررسی می کند که ثابت و قابل پیش بینی نیستند. اثبات گرایی با تأکید صرف بر فاکتورهای تجربی تمام آن اعمال و رفتارهای انسانی را که قوانین علوم قادر به تبین آنها نیست، نادیده می گیرد و انسان را از جوهر و ماهیت انسانی اش تهی می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دانش و قیمتها / هایک

پازل پیچیده‌ای با یک میلیارد تکه را در نظر بگیرید که این تکه‌ها در مساحت یک میلیون مایل مربع به صورت تصادفی پراکنده باشند. اگر شما بخواهید این تکه ها را پیدا کنید قبل از اتمام خواهید مُرد اگر 95 سال دیگر هم عمر کنید باید هر سه ثانیه یک تکه بیابید. اما اگر از هزار دوست کمک بگیرید با پیدا کردن هر تکه در سی ثانیه، کمتر از یکسال طول میکشد و البته اگر از یک میلیون یا صد میلیون نفر کمک بگیرید کار خیلی ساده تر است.

ولی جمع‌آوری همه تکه‌های پازل به‌تنهایی کافی نیست در نهایت پازل باید به‌درستی سرهم شود هر تکه از پازل را به عنوان واحدی از اطلاعات فرض کنید که به صورت بالقوه برای موفق عمل کردن اقتصاد مفید است یک تکه دربردارنده این اطلاعات است که ذخیره بوکسیت در مکان مشخصی در استرالیا وجود دارد تکه‌ای دیگر اطلاعاتی در مورد اینکه کدام مهندسان معدن در استخراج بوکسیت از زمین ماهر و متخصص هستند تکه سوم اطلاعاتی است در مورد اینکه چگونه به بهترین شیوه می‌توان بوکسیت را به یک کارخانه آماده‌سازی انتقال داد تکه چهارم اطلاعاتی است در مورد اینکه چگونه یک قطعه تعیین‌کننده از موتور کامیون یا لوکوموتیوی را بسازیم که بوکسیت را حمل خواهد کرد تکه پنجم چگونگی طراحی جاده‌ها یا ریل‌هایی است و...

مشخص است تعداد تکه‌های اطلاعاتی برای تولید ورقه‌های آلومینیومی به‌حدی زیاد است که حتی قابل تصور نیست. این تعداد بسیار بیشتر از فقط یک میلیارد تکه از پازل است احمقانه است اگر از یک فرد (یا گروه کوچکی از افراد) انتظار داشته باشیم تا همه تکه‌های اطلاعات مورد نیاز برای تولید ورقه‌های آلومینیوم را پیدا کند.

اینجا اندازه و پیچیده بودن پازل به ما اطمینان می‌دهد که قرار دادن یک کمیته برنامه‌ریزی مرکزی که مسئول سرهم کردن پازل باشند، بی‌نتیجه است. هیچ راهی وجود ندارد که یک برنامه‌ریز با نگاه کردن یا خیره شدن به یک توده عظیم از تکه‌های پازل بتواند هیچ تصویر معنادار ممکنی را پیش‌بینی و تهیه کند که ممکن است بعد از سرهم کردن این یک میلیارد تکه پدید آید اگرچه برنامه‌ریز در تصمیم‌گیری در مورد اینکه کدام تکه در کجا قرار گیرد اختیار کامل دارد، اما کورکورانه و در تاریکی حرکت می‌کند

یک راه خیلی بهتر اجازه دادن به پازل است تا خودش سرهم شود! فرض کنیم هر تکه با هر اتصال مولد و سودمندی صدایی پخش کند و هر چه احتمال رسیدن به تصویر نهایی بیشتر باشد صدا بلندتر شود سرانجام تصور کنید هر تکه دارای هوش باشد و قابلیت حرکت داشته باشد و هر تکه عاشق شنیدن صدای بلندتر باشد در این حالت این پازل عجیب خودش را سر هم خواهد کرد و تصویری زیبا خلق میشود بدون اینکه هیچ‌کدام از تکه‌ها به صورت انفرادی قصد کمک کردن برای دست یافتن به این محصول را داشته باشند. انگیزه تکه ها فقط شنیدن صداست این پازل به یک کل زیبا "خود ‌سازماندهی" خواهد شد که بسیار عالی‌تر از جمع مقاصد تکه‌های فردی است.

این پازل تمثیلی از اقتصاد در جهان واقعی است. هر کسی که مالک دارایی خصوصی باشد، انگیزه دارد تا از دارایی خود به شیوه‌هایی استفاده کند که بیشترین بازدهی (بلندترین صدا) را تولید کند در نتیجه، دارایی خودش را به سمت آنهایی هدایت می‌کند که بالاترین قیمت‌ها را پرداخت می‌کنند، به‌طور مشابه، مصرف‌کنندگانی که در پی کسب رضایت بیشترند، از عرضه‌کنندگان ناکارا (آنهایی که قیمت‌های نسبتا بالایی دارند) اجتناب کرده و این عرضه‌کنندگان  مجبورند یا کارایی خود را افرایش دهند یا به خطوط تولیدی دیگر تغییر جهت دهند لذا یک الگوی پیچیده از استفاده مولد و سود‌آور از منابع به صورت خود به خودی به وجود می‌آید. سیگنال‌های دریافتی توسط مالکان دارایی خصوصی در مورد اینکه چگونه از دارایی خود به بهترین شکل استفاده کنند، به‌طور عمده در قالب قیمت‌های نسبی به آنها می‌رسد. واکنش نشان دادن به قیمت‌ها به این شیوه، زمین را بهشت نمی‌کند اما میلیون‌ها نفر را ترغیب میکند که بصورت صلح آمیز بر مبنای منافع متقابل با هم تعامل کنند

هیچ شخص، شورا، کمیته، کنگره یا پارلمانی نمی‌تواند این‌گونه موفقیت‌آمیز محصول کلی اقتصاد را برنامه‌ریزی کند و آن یک تصویر زیباست، آن تصویری که نشان می‌دهد می‌توانیم رونق اقتصادی را بدون دادن قدرت زیاد به مقامات دولتی داشته باشیم. مقاماتی که داشته باشیم. مقاماتی که به دلیل انسان بودنشان همیشه برای سوء استفاده از چنین قدرتی وسوسه خواهند شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

آیا مکتب سرمایه داری (اقتصاد آزاد ) یک مکتب مادی است ؟

جواب دکتر غنی نژاد :

اقتصاد آزاد بر دو پایه بنا شده: مالکیت شخصی و آزادی مبادله که این هر دو لازم و ملزومند و در واقع دو روی یک سکه اند.

 اما معنویت و اخلاق با هر تعبیری زمانی معنا دارند که انسان آزاد باشد. آزادی شرط لازم برای رفتار اخلاقی و هر نوع معنویت است.

 ستون اصلی اقتصاد آزاد طبیعتا آزادی فردی است و هیچ معنویتی بدون آزادی قابل تصور نیست. در اقتصاد آزاد انسان‌ها اهداف فردی خود را پی می گیرند این اهداف ممکن است مادی یا معنوی باشد.

 این رفتار فرد است که از منظر اخلاقی مورد داوری قرار می‌گیرد نه نظام اقتصادی یا مکتب اقتصادی. و زمانی رفتار فرد را می‌توان از جهت اخلاقی داوری کرد که او در انتخاب خود آزاد باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

جایزه علوم اقتصادی نوبل 2020

جایزه علوم اقتصادی نوبل دقایقی پیش به دو آمریکایی به نام‌های پل میلگرام و رابرت ویلسون از دانشگاه استفورد آمریکا برای «بهبود نظریه حراج و خلق قالب‌های جدید حراج» اعطا شد.

🔹روند اعطای جایزه نوبل اقتصاد در هر سال به این ترتیب است که ابتدا متقاضیان جایزه نوبل در کمیته نوبل آکادمی علمی رویال سوئد ثبت نام می‌کنند و کمیته نوبل مسئول انتخاب کاندیدا‌ها از بین تمامی ثبت نام شوندگان است.

🔹برنده یا برندگان نهایی جایزه نوبل اقتصاد با رای‌گیری اعضای کمیته نوبل انتخاب خواهند شد. تا سال ۲۰۱۶، به جز ۷ درصد برندگان این جایزه، باقی از آمریکای شمالی یا اروپای غربی بوده‌اند و تاکنون دو زن یکی در سال ۲۰۰۹ و یکی در سال ۲۰۱۹ برندهٔ این جایزه شدند.

🔹کمیته نوبل اقتصاد از سوی بانک سوئد اولین بار در سال ۱۹۶۸ نهادینه شد و اولین جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۶۹ به «رنجر فریچ» و «جان تینبرگن» به خاطر توسعه و کاربردی کردن مدل‌های پویا در تحلیل‌های اقتصادی داده شد.

🔹از سال ۱۹۶۹ تاکنون ۵۲ جایزه نوبل علوم اقتصادی به ۸۶ فرد برگزیده اعطا شده است. تاکنون ۲۵ جایزه نوبل تنها به یک فرد اختصاص یافته است. جوان‌ترین فرد دریافت‌کننده نوبل ۴۶ سال و پیرترین ۹۰ سال سن داشته است. متوسط سن دریافت‌کنندگان جایزه نوبل نیز ۶۷ سال بوده است.

🔹جایزه نوبل سال گذشته به ۳ اقتصاددان به نام‌های «آبحجیت بانرجی» از هند، «استر دوفلو» از فرانسه و «میشائیل کرمر» از آمریکا برای «دستاورد تجربی آن‌ها در کم کردن فقر جهانی» اختصاص یافت.

🔹سال ۲۰۱۳ یکی از کاندیدا‌های دریافت این جایزه؛ محمد هاشم پسران اقتصاددان ایرانی مقیم آمریکا بود؛ وی برای تحقیقات در «معیار‌های اقتصاد سنجی در سری زمانی» به عنوان یکی از نامزد‌های دریافت این جایزه در سال جاری معرفی شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی