✏️هیچکدام از کشورهای اسکاندیناوی با ارائه خدمات رفاهی کنونی از فقر بهدر نیامده و ثروتمند نشدهاست. برعکس، هزاران سال این کشورها فقیر بودهاند و مردمانشان در فلاکت زندگی میکردند. مضافا ارائه خدمات رفاهی دولتی تاثیر مثبتی بر رشد اقتصادی این کشورها نداشته و نرخ کارآفرینی و خلق ارزش را در آنها کاهش داده است. شاید بههمین دلیل اتفاقا کشورهای اسکاندیناوی درسهای زیادی برای آموختن به ایران امروز داشته باشند. موضوع اینجا است که با تکرار داستانهایی که در آن اتاق تاریک تدوین شده و نسبت ناچیزی با حقیقت دارند درس نخواهیم گرفت و به جایی نخواهیم رسید.
✏️ بهعنوان نمونه، یکی از این درسها اصلاحات و چگونگی خروج از نظام ناکارآمد و پرفساد مدیریت دولتی است. در دورهای در دهه هفتاد و هشتاد سوئد به سمت سوسیالیسم حرکت میکرد. در نتیجه طولی نکشید که اقتصاد در سراشیبی افتاد و نهایتا مردم سوئد بودند که جلوی این روند را گرفتند؛ دولت به کاهش مخارج و کوچک شدن موظف شد. خصوصیسازی در دستور کار قرار گرفت و انبوه شرکتهای دولتی ازجمله خط آهن ملی خصوصی شدند. انحصارات دولتی شکسته و مالیاتهای وراثت ملغی شدند و...
✏️ با کاهش مالیاتها ساختار نظام بازنشستگی سوئد که ادامه آن ناممکن مینمود، اصلاح و خصوصی شد. در مدل فعلی نسبتی بین رونق اقتصادی و دریافتی بازنشستگان برقرار است و بهبود و رکود باعث افزایش یا کاهش دریافتی ایشان خواهد شد. در نتیجه، امروز در سوئد سیاستمداران اجازه و قدرت دخالت و دستکاری در تعهدات صندوقهای بازنشستگی را ندارند. بهخاطر داریم که در نمونه ایرانی، رئیسجمهور مردمی با یک کلمه تعهدات صندوقهای بازنشستگی را تا ابد افزایش داد.
✏️ نظام آموزش و پرورش سوئد نیز به سمت خصوصیسازی حرکت کرد و ووچرسیستم، ایدهای که میلتون فریدمن چند دهه در آمریکا پیگیرش بود، اما نهایتا به اجرا در نیامد، در سوئد عملی شد. هرچند دولت هزینه آموزش را از محل مالیات تامین میکند، اما هیچ دخالتی در مالکیت و اداره مدارس ندارد. در این مدل والدین تصمیم میگیرند که فرزندانشان را در کدام مدرسه خصوصی ثبتنام کنند و مدارس خصوصی برای دریافت ووچر والدین با یکدیگر رقابت میکنند. بسیاری از این راهحلها برای خروج از بحرانهایی که امروز در اقتصاد ایران با آنها مواجهیم قابل استفاده است. کافی است با چراغ روشن یا دستکم با چشم باز فیل را دریابیم.