انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۴۳ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

نقدی بر توصیه‌های اقتصادی/️برهان حقیقت‌جو

 

پیرو بحث رئیس‌جمهور در مجمع عمومی بانک مرکزی در روز پنج‌شنبه ۲۶/ ۱۰/ ۱۳۹۸ درخصوص لزوم نگاه همزمان به توان داخلی و روابط خارجی برای رشد و توسعه، فقط در فاصله چند ساعت جمعی از کارشناسان اقتصادی کشور نامه‌ای به رئیس قوه مجریه نوشتند و ۱۰ راهکار پیشنهاد کردند که با استفاده از آنها می‌توان بدون توجه به روابط خارجی، اقتصاد کشور را نجات داد.

البته ارائه مجموعه‌ای از راهکارها در قالب طوماری عریض و طویل محدود به این دوستان نیست، بلکه چند سالی است این روش در میان برخی اقتصادخوانده‌های کشور رواج یافته است. در واقع، به محض اینکه یک مقام اجرایی از اقتصاددانان کمک فکری مطالبه می‌کند، در یک فاصله زمانی کوتاه، طومارهای متعددی از جیب برخی اقتصادخوانده‌ها خارج شده و در قالب مقاله و یادداشت منتشر می‌شود؛ طومارهایی که معمولا برای تمام مشکلات اقتصادی کشور راه‌حل ارائه کرده و عدم موفقیت مقام‌های اجرایی کشور در سال‌های گذشته را نیز در بی‌توجهی به این راهکارها عنوان می‌کنند.

اما سوالی که مطرح است این است که چرا ارائه چند باره این راهکارها توسط اقتصاد‌خوانده‌ها نتوانسته به برون‌رفت از بحران‌های اقتصادی منجر شود؟ آیا مشکل فقط از مقامات اجرایی کشور است که به توصیه‌های اقتصادخوانده‌ها توجهی ندارند؟

در اینکه مقامات اجرایی کشور توجه کافی به توصیه‌های اقتصاددانان ندارند، شکی نیست. اما همه مشکل ناشی از بی‌توجهی مقامات اجرایی نیست. بخشی از مشکل ناشی از نگاه ناقص برخی از اقتصادخوانده‌ها به مسائل اقتصادی است و تا این نگاه اصلاح نشود امیدی به توجه کامل مقامات اجرایی به توصیه‌های اصلاحی وجود ندارد. برای اینکه منظورم شفاف شود، به برخی از نکاتی که در زمان ارائه توصیه‌های اصلاحی توجه کافی به آنها انجام نمی‌شود، اشاره می‌کنم:

💠۱- هر نوع تغییر و اصلاحی، برخی افراد و گروه‌ها را منتفع و برخی را متضرر می‌کند. بنابراین هر نوع اقدامی به اصلاح شرایط موجود با مقاومت گروه‌هایی که از این شرایط منتفع می‌شوند، رو‌به‌رو خواهد شد. پس نمی‌توان انتظار داشت اصلاحات پیشنهادی اقتصاددانان، به سرعت شرایط موجود را به سمت بهینه تغییر دهد. برای نمونه، اگر رفع انحصارهای نابجا از بازار تولید و عرضه کالاها یکی از اصلاحات پیشنهادی است، گروه‌هایی که از انحصارهای موجود نفع می‌برند هرگز حاضر نیستند میدان را خالی کنند و شاهد از دست رفتن منافع خود باشند. بنابراین توصیه کلیدی به اقتصاددانان این است که وقتی توصیه سیاستی خود را برای اصلاح شرایط موجود ارائه می‌کنند، نحوه مدیریت تعارض مرتبط با آن توصیه را نیز به دقت ارائه کنند؛ وگرنه دور باطلی از توصیه اقتصاددان و عدم توجه مقام اجرایی شکل می‌گیرد و این چرخه تکرار می‌شود و اصلاح و تغییری انجام نمی‌شود.

💠۲- تداوم و تنوع شوک‌هایی که اقتصاد ایران را متاثر می‌کند، به حدی است که حتی اگر مقامات اجرایی تمایل به اصلاحات ساختاری موردنظر اقتصاددانان داشته باشند، به ناچار و تحت شرایط جدید اولویت‌های آنها تغییر می‌کند و اصلاحات نیمه‌کاره باقی می‌ماند. برای نمونه، در اواخر سال ۱۳۹۶ که بحث اصلاح نظام بانکی بسیار جدی بود، بحث خروج آمریکا از برجام پیش آمد و بازار ارز دچار نوسان شد و در ماه‌های آغازین سال ۱۳۹۷ به اوج خود رسید و سیاست‌گذار به ناچار موضوع بازار ارز را در اولویت قرار داد و اصلاح نظام بانکی تا حد زیادی به حاشیه رفت. مثال دیگر مربوط به مباحثه عمومی صاحب‌نظران درخصوص اهمیت پیوستن کشور به FATF بود که با جنگ نظامی کوتاه بین ایران و آمریکا به‌طور کامل فراموش شد و دیگر در مورد آن صحبتی مطرح نمی‌شود. بنابراین علاوه بر توصیه سیاستی، لازم است اقتصاددانان روشی پیدا کنند که در بحبوحه حوادث و شوک‌ها، اولویت‌های جدید جای اولویت‌های قبلی را نگیرد و اصلاحات نیمه‌کاره رها نشود.

اقتصاددان هرگز نباید خود را محدود به ارائه راهکارهای اقتصادی و اجرای آن را به‌طور کامل به مقام اجرایی واگذار کند؛ چون تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد که اگر مقامات اجرایی با موانعی (همانند دو نکته فوق‌الذکر) مواجه شوند، اصلاحات اقتصادی را به سادگی کنار می‌گذارند یا به‌صورت ناقص انجام می‌دهند. بنابراین بهتر است به جای طومارنویسی و ارائه راهکارهای تکراری، درخصوص مشکلات پیش روی سیاست‌گذاران در موقع عملیاتی کردن راهکارها بیندیشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

چرا فنلاند خوشحال‌ترین کشور است؟

 

 هر زمانی که بحث خوشحالی و شادی شهروندان مطرح می‌شود، کشور‌های اسکاندیناوی مانند فنلاند و دانمارک در مرکز توجه قرار دارند؛ طبق گزارش جهانی خوشحالی (World Happiness Report)، در سال ۲۰۱۹ فنلاند برای دومین بار پیاپی به‌عنوان خوشحال‌ترین کشور دنیا شناخته شد. همچنین دانمارک در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۳ این مقام را کسب کرد و در حال حاضر، دومین کشور خوشحال جهان است.

شاید بسیاری از افراد تصور کنند که دلیل این خوشحالی شهروندان، پول و ثروت بالای این کشورهاست. اما باوجوداینکه پول و درآمد کشور بر خوشحالی شهروندانش تاثیر زیادی دارد، تنها دلیل خوشحالی افراد نیست. همان‌گونه که در ادامه توضیح خواهیم داد، به دلیل مسائلی مانند مالیات و حتی درآمد‌های کشور، فنلاند و دانمارک از لحاظ درآمدی رتبه پایین‌تری نسبت به آمریکا دارند؛ درحالی‌که میزان خوشحالی شهروندان آن‌ها بسیار بیشتر از شهروندان آمریکایی است.

در اینجاست که به سوال اصلی مقاله می‌رسیم: غیر از عواملی مثل پول و ثروت، چه نکاتی فنلاندی‌ها و دانمارکی‌ها را به خوشحال‌ترین افراد جهان تبدیل می‌کند؟

برای پاسخ دادن به این سوال، باید ابتدا به شناسایی مفهوم خوشحالی بپردازیم.

خوشحالی چیست؟ و چه عواملی بر آن تاثیرگذار است؟

ساده‌ترین و اصلی‌ترین تعریف خوشحالی از این قرار است: «خوشحالی یعنی رضایت داشتن از روند زندگی خود».

خوشحالی را نمی‌توان با اندازه‌گیری میزان خنده‌ فرد در طول روز یا میزان تفریحات وی سنجید. مایک وایکینگ، محقق خوشحالی و مدیر موسسه تحقیقات خوشحالی در دانمارک، بیان می‌کند که عوامل گسترده‌ای بر خوشحالی افراد تاثیرگذارند؛ از عوامل زیستی و بیولوژیکی تا میزان درآمد آن‌ها و شهر محل سکونتشان. اما از نظر وی مهم‌ترین عامل تاثیرگذار بر خوشحالی فرد، در روابط انسانی آن‌ها با دیگران نهفته است. او بیان می‌کند که کاربردی‌ترین داده‌ها برای بررسی خوشحالی فرد، داده‌های مربوط به رضایت وی از رابطه میان افراد و خانواده یا دوستانش است؛ اینکه آیا فرد می‌تواند برای اشتراک گذاشتن مشکلاتش با کسی صحبت کرده یا از اطرافیانش کمک بگیرد؟

به‌طورکلی، تمامی معیارهای سنجش خوشحالی شهروندان شامل موارد زیر می‌شوند:

    تولید ناخالص داخلی کشور یا GDP

    میزان امید به زندگی سالم

    آزادی گرفتن تصمیمات زندگی

    حمایت اجتماعی

    بخشندگی

    نبود فساد

همان‌طور که مشاهده می‌کنید، تنها یک یا حداکثر دو مورد از این نکات به بحث‌های مالی مربوط می‌شوند. بسیاری از عواملی که بر خوشحالی فرد تاثیر می‌گذارند، به روابط روزانه فرد مربوط بوده و توانایی تغییر آن‌ها توسط خود جامعه وجود دارد؛ در اینجا منظور از آزادی گرفتن تصمیمات زندگی، آزادی‌هایی است که از طرف خانواده برای اعضای آن ایجادشده تا هرکسی بتواند مسیر زندگی دلخواه خود را پیش بگیرد.

البته این حرف‌ها به این معنی نیست که پول و ثروت در خوشحالی فرد بی‌تاثیرند؛ به‌طور متوسط، کشورهایی که درآمد بالاتری دارند، دارای شهروندان خوشحال‌تری هستند. اما هنگامی که از سطح مشخصی از درآمد عبور می‌کنیم، متوجه می‌شویم که چند میلیون تومان یا ۱۰۰ دلار حقوق اضافه، اثر خاصی در خوشحالی فرد ایجاد نمی‌کند.

خود افزایش درآمد نیز مانند بسیار از کالاهای دیگر، با کاهش مطلوبیت نهایی مواجه شده و اثر خود را از دست می‌دهد.

در ادامه، با بررسی سیاست‌های دولت فنلاند و دانمارک و همچنین فرهنگ شهروندان آن‌ها، متوجه می‌شویم که چه نکاتی به خوشحالی بالا در این کشور‌ها منجر شده‌اند.

چرا فنلاندی‌ها به پرداخت مالیات علاقه دارند؟

قبل از پاسخ دادن به این سوال، باید به چند بخش از زندگی فنلاندی‌ها بپردازیم.

بسیاری از شهروندان فنلاندی، عقیده دارند که این کشور بهترین مکان برای داشتن بچه است؛ هزینه‌های پزشکی به دنیا آوردن بچه تقریبا صفر است. خانواده موردنظر می‌توانند تا مدت سه روز را در بیمارستان بگذرانند. در این مدت نه‌تنها تمامی مراقبت‌های مربوط به نوزاد انجام می‌شود، بلکه نگرانی مربوط به غذا و دیگر موارد نیز وجود نخواهد داشت، چرا که وعده‌هایی غذایی نوزاد و مادر و پدر وی نیز از طرف بیمارستان تامین می‌شود.

در آخر، هزینه‌های تمامی این خدمات مبلغی حدود ۳۰۰ یورو بوده و در کنار آن بسیاری از لباس‌ها و وسایل موردنیاز نوزاد (به غیر از مواردی مانند پوشک) برای سال اول از طرف بیمارستان تامین می‌شود. اما حمایت از والدین به این نکات ختم نمی‌شود.

بسته کمکی نوزاد

تمامی وسایل مورد نیاز نوزاد در این بسته وجود دارد، حتی تشکی در آن گذاشته شده که با آن می‌توان از جعبه به عنوان تخت‌خواب نوزاد استفاده کرد.

کارفرمایان در فنلاند موظف‌اند تا به مدت ۱۰ ماه، مرخصی بعد از زایمان فراهم کنند؛ از این زمان، سه ماه آن به مادر ارائه‌شده تا قبل از به دنیا آمدن نوزاد به استراحت بپردازد. همچنین پدر نوزاد نیز به مدت ۳ هفته می‌تواند پس از تولد نوزاد در کنارش باشد. در ادامه نیز تا زمان ۹ ماهگی کودک، پدر یا مادر وی می‌توانند ۷ ماه مرخصی باقیمانده را میان خود تقسیم کنند.

همچنین دولت دانمارک شرایطی را فراهم می‌کند که هرکسی در هنگام نارضایتی از شغل فعلی خود، توانایی رها کردن آن را در اختیار داشته تا به علاقه خود به پردازد؛ بدین طریق که تحت شرایط مشخص، فرد می‌تواند از شغل خود استعفا داده و با اتکا بر حمایت‌های دولتی (مبلغی مانند ۲۰۰۰ دلار در ماه) به پیدا کردن شغل دیگر بپردازد. علاوه بر این موارد، دسترسی به خدمات پزشکی و آموزشی نیز برای شهروندان دانمارک و فنلاند کاملا رایگان است.درنتیجه، باوجود مالیات بالاتر در این کشورها نسبت به کشورهایی مانند آمریکا، مردم از پرداخت مالیات خوشحال‌اند؛ چرا که آن‌ها احساس می‌کنند تا در ازای مبالغ پرداخت‌شده، امکانات و زندگی بهتری دریافت خواهند کرد.

این سرمایه اجتماعی تنها فرایند پرداخت مالیات را آسان نمی‌کند، بلکه حس اعتمادی در مردم ایجادشده که کیفیت زندگی آن‌ها را به‌شدت بالا می‌برد. اعتماد یکی از تاثیرگذارترین عوامل بر خوشحالی افراد است، و اگر مردم اطمینان داشته باشند که زحمات و سرمایه‌هایشان در مسیر درستی استفاده می‌شوند، قطعا رضایت بیشتری نسبت به روند زندگی خود خواهند داشت.

در چنین شرایطی مردم اطمینان دارند که دولت نیاز‌های اولیه آن‌ها را پوشش خواهد داد، و اینکه آن‌ها می‌توانند تمرکز خود را بر روی پیدا کردن هدف زندگی و علایق خود بگذارند.

خلاف این نکته را می‌توانیم در کشور‌هایی مانند آمریکا و کشور‌های جهان‌سومی ببینیم؛ مایک وایکینگ بیان می‌کند که طبق تحقیقات انجام‌شده، در کشورهایی مانند آمریکا مردم احساس می‌کنند که باید در مقابل  دولت از خود محافظت کنند، یعنی یک حس خطر و نگرانی از جانب دولت احساس می‌شود. درحالی‌که در دانمارک، احساس جمعی بر کمک کردن دولت به افراد است.

اولویت اصلی: رضایت از محیط

با بررسی تغییرات دستگاه‌های دولتی و خصوصی فنلاند، متوجه می‌شویم که هدف اصلی سیاست‌ها بر افزایش رضایت مردم از محیط است. در این بخش تعدادی از این موارد را مرور می‌کنیم.

    تعادل میان کار و زندگی

ارسطو می‌گوید که «رفتار خوب از بین دو رذیله به دست می‌آید: افراط و کاستی». مسلم است که اگر بتوانیم تعادل را تمامی بخش‌های زندگی خود رعایت کنیم، قطعا زندگی خوشحال‌تری را تجربه خواهیم کرد.

 

 

یکی از دلایل سطح شادی بالا در میان شهروندان فنلاندی و دانمارکی، تاکید فرهنگی و محیطی بر تعادل میان کار و زندگی است. از دید مردم، محدود کردن ساعات کار کردن به اوقات میان ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر نه‌تنها بازدهی را کاهش نمی‌دهد بلکه به افزایش آن نیز منجر خواهد شد.

این موضوع به درآمد نیز مربوط نمی‌شود؛ همان‌طور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، درآمد شهروندان این کشورها در عمل پایین‌تر از کشورهایی مانند آمریکا است. طبق آمارهای ارائه‌شده توسط سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD)، میانگین درآمد قابل‌تصرف خانوار (پس از کسر مالیات) در فنلاند و دانمارک هر دو رقمی نزدیک به ۲۹ هزار دلار در سال است. درحالی‌که همین رقم در آمریکا، رقمی نزدیک به ۴۵ هزار دلار است.به‌طور متوسط، افراد ثروتمندتر خوشحال‌تر هستند و این نکته در مورد کشورها نیز صادق است؛ اما داده‌های خوشحالی کشورها ثابت می‌کند که پس از گذر از هزینه‌های اولیه زندگی، مواردی مانند تعادل میان کار و تفریح تاثیرات بسیار مهم‌تری بر خوشحالی شهروندان دارد.

    بخشندگی، دوستانه بودن و تنوع نژادی

جفرس ساکس، اقتصاددان و پروفسور در دانشگاه کلمبیا، توضیح می‌دهد که مردم در زمان بخشندگی و زندگی کردن در یک جامعه بخشنده، خوشحال‌تر هستند. و در ادامه این نکته، او مطرح می‌کند که مردم علاقه به زندگی در جوامعی دارند که دارای دولت‌های کارآمد باشد؛ اگر میزان فساد در دولت و انواع دستگاه‌ها بالا باشد، جامعه نیز دچار ناراحتی می‌شود.

باوجود اینکه شهروندان دانمارکی و فنلاندی در میان خوشحال‌ترین افراد قرار دارند، اما آن‌ها لزوما از دوستانه‌ترین مردم به حساب نمی‌آیند. این نکته‌ای است که خود شهروندان و سیاست‌گذاران نیز از آن مطلع‌اند.

به دلیل اهمیت رفتار‌های دوستانه میان شهروندان بر خوشحالی افراد، همواره سعی بر بهبود این شرایط وجود داشته است. برای دست‌یابی به این هدف، محققان دریافتند که می‌توان با افزایش تنوع نژادی به این مسئله کمک کرد.

در حال حاضر هر کدام از کشورهای فنلاند و دانمارک دارای جمعیتی کمتر از ۶ میلیون نفر هستند؛ درحالی‌که کشور‌هایی مانند آمریکا بیش از ۳۰۰ میلیون نفر را در خود جای می‌دهند. همین نکته باعث می‌شود تا تنوع نژادی در این‌گونه کشورها پایین بوده و پیوستگی زیادی وجود داشته باشد. پروفسور ساکس همچنین اشاره می‌کند که در جوامعی با تنوع نژادی (یا حتی دینی) پایین، سطح خوشحالی افراد پایین‌تر خواهد بود.

کانادا یکی از مثال‌های موفق این زمینه است؛ جمعیت شهری مانند تورنتو تنها به میزان ۵۰ درصد از شهروندان اصیل کانادایی تشکیل‌شده و ۵۰ درصد دیگر را افرادی از نژاد‌های دیگر شکل می‌دهند. فنلاند و دانمارک نیز اخیرا سعی داشته‌اند تا با تشویق به مهاجرت، پیوستگی نژادی خود را کم کنند؛ زیرا معتقدند که از این طریق، حس بخشندگی در جامعه رشد پیداکرده و خوشحالی شهروندان بیش‌ازپیش افزایش خواهد کرد.

هزینه‌های حفظ خوشحالی

به طرز پارادوکس گونه‌ای، تمرکز دولت‌های فنلاند و دانمارک بر افزایش خوشحالی خود مشکلاتی را نیز در این مورد ایجاد کرده است.

در دانمارک، یکی از اپیدمی‌های فعلی جامعه مربوط به استرس است. هرچند که شاید باور این نکته برای ما دشوار باشد، اما فشار انتظارات مربوط به داشتن زندگی شاد و کامل، خود یک عامل استرس‌زاست. برقراری تعادل میان مسائلی مانند خانواده، کار، زندگی اجتماعی، فعالیت‌های تفریحی و غیره کار دشواری است. در کشور‌هایی مثل ایران، با توجه به شرایط فرد، انتظاراتی مبنی بر داشتن زندگی کامل وجود ندارد و به همین علت، فرد خود را چندان سرزنش نمی‌کند.اما در جامعه‌ای که به نظر می‌آید دیگران زندگی خود را در کنترل دارند، ممکن است فرد فشار‌هایی را برای رسیدن به زندگی کامل تجربه کرده و دچار اضطراب شود.

افسردگی در محل کار

یکی دیگر از موارد غیرمنتظره در ارتباط با رضایت از زندگی، رابطه مستقیم این عامل با نرخ خودکشی است! بله، درست خواندید، آمارهای ایالات‌متحده نشان می‌دهند هر میزان که رضایت زندگی فرد بالاتر باشد، نرخ خودکشی نیز با نرخ پایینی افزایش پیدا می‌کند.منطق پشت این اتفاق نیز به انتظارات مربوط می‌شود؛ در محیط‌هایی که اکثر افراد خوشحال هستند، شرایط برای افراد افسرده و ناراحت بسیار دشوارتر خواهد بود. این عدم تعادل باعث می‌شود تا افراد افسرده به‌خوبی درک نشده و تصور کنند که تنها خود فرد دچار این مشکلات است.اگر به آمارهای نرخ خودکشی مراجعه کنید، می‌بینید که در سال‌ ۱۹۸۰، نرخ خودکشی در دانمارک چیزی حدود ۳۵ نفر از هر ۱۰۰ هزار نفر بود (۲۵ نفر در فنلاند). این اعداد جزو بالاترین ارقام آن زمان محسوب می‌شدند، خصوصا در مقایسه با کشور مانند آمریکا که دارای نرخ حدود ۱۳ نفر در سال بود.

خوشبختانه در حال حاضر با توجه‌های دولت دانمارک، این رقم به حدود ۱۰ نفر در سال کاهش پیداکرده است.

خوشحالی به‌عنوان هدف اصلی

در تمامی موارد ذکرشده و سیاست‌های شکل‌گرفته، هدف دولت و مردم بر بهبود شرایط زندگی شهروندان بوده است. در حال حاضر، سیاست‌مداران بسیاری از دیگر کشورها تمرکز خود را بر روی مواردی مانند افزایش GDP یا رشد ذخیره‌های بلندمدت می‌گذارند؛ باوجوداینکه این موارد دارای اهمیت هستند، اما لزوما باعث بهبود شرایط زندگی شهروندان نمی‌شوند.

به همین دلیل اگر بخواهیم تا جامعه سالم‌تری داشته باشیم، باید هدف‌گذاری خود را به‌سوی مواردی مانند اعتماد اجتماعی و کیفیت دولت جلب کنیم. تجربه فنلاند و دانمارک نشان می‌دهد که پول و سرمایه‌های مالی تنها عوامل موردنیاز برای خوشحالی جامعه نیستند؛ بلکه می‌توان با تشویق مردم به داشتن زندگی سالم و فراهم کردن ابزار‌های آن، سطح رضایت افراد را به‌شدت افزایش داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

یک فنجان قهوه با «بانک و دولت»/رضا خسروی

 

سلام، من یک اقتصاددان هستم. با دو دوستم آقایان دولت و بانک به میانسالی رسیده‌ایم گاه و بی‌گاه یکدیگر را می‌بینیم. این دیدارها برای من خوب است؛ چون به درستی صحبت‌های پدرم و معلم هندسه تحلیلی دبیرستانم پی می‌برم که «چیه رفتی اقتصاد خوندی، نتیجه‌اش چیه؟ اگر مهندس عمران می‌شدی حداقل یک خونه می‌ساختی می‌دیدی حاصل درس خوندنت رو

باری، همین چند روز پیش قرار شد بعدازظهری به یکی از کافی‌شاپ‌های وسط شهر برویم و قهوه‌ای بخوریم و من سوال‌های ساده خودم را از این دو دوست مطلع بپرسم؛ چون هر چه فکر می‌کردم، فقط سرم را به دیوار می‌زدم و به نتیجه نمی‌رسیدم. راستش سوال‌های من راجع به «سود بانک‌ها و بودجه دولت» است. این گزارش قهوه‌خوری سه نفره را به اشتراک می‌گذارم، امیدوارم خیلی اسباب خنده و گریه نشود.

آقای بانک سر وقت رسید، کت و شلوار مرتبی دارد و سرحال است؛ اما آقای دولت نیم ساعتی دیر آمد، جلسه داشته و کلی خسته و عصبی است؛ ولی می‌خندد و به نظر می‌رسید دوست دارد رفع خستگی کند.

او بر خلاف ما که قهوه و شیرینی سفارش داده‌ایم لوکس‌ترین بخش منو را طلب می‌کند. بعد از سفارش، من سوالاتم را شروع کردم.

من (اقتصاددان) سوالاتم را با آقای بانک شروع کردم.

اقتصاددان: «در این شرایط وحشتناک رکود در کجاها پول‌های مردم را به کار می‌گیری که می‌توانی سالی ۲۵-۲۰ درصد سود به سپرده‌گذاران بدهی؟»

آقای بانک: (بدون فکر کردن جواب می‌دهد،) پول را جایی سرمایه‌گذاری نکردم، کمی به مشتریان خوب وام دادم و بقیه در بانک است!

آقای بانک وقتی چشم‌های از حدقه درآمده مرا می‌بیند، توضیح می‌دهد: همه که سررسید پول‌هایشان با هم و در یک روز نیست. از سپرده‌های جدید و قدیم می‌گیرم سودها را می‌دهم. کسی هم که پولش را از بانک بیرون نمی‌برد. کاری در این کشور نیست که این همه سود داشته باشد. تازه سود پول‌هایی هم که می‌دهم در بانک می‌ماند.

می‌گویم پس نقدینگی این گونه است که دارد زیاد می‌شود، کسی کار نمی‌کند و خودکار ۲۰ تا۲۵ درصد پول هرسال زیاد می‌شود. بانک پاسخ می‌دهد، خوب بله مگر غیر این می‌خواستی؟!

*****

سوال بعدی را از آقای دولت می‌پرسم. چرا ریل‌های کشور را دو خطه و جاده‌ها را دو برابر و بزرگراه نمی‌کنید؟

 آقای دولت با نگاه عاقل اندر سفیه می‌گوید: شما اقتصاددانی؟ خبر نداری تحریم هستیم و پول نداریم؟

می‌گویم مگر ریل و آسفالت هم تحریم است؟ فولاد که تا دلت بخواهد تولید می‌کنیم، در صادرات آن هم که مشکل داریم پس تولید داخلی را می‌توانیم در داخل مصرف کنیم، سیمان و سنگ و زمین هم که همه در داخل است، چه تحریمی؟

آقای دولت با طعنه می‌پرسد خوب بسازیم که چه شود؟ (جواب من احمقانه به نظرش می‌رسید.)

من اما تلاش می‌کنم خونسرد باشم و به سوالش پاسخ دهم: «خب کار برای مردم درست می‌شود و زیربناها تکمیل می‌شود تا اگر تحریم‌ها برداشته شد یا نشد کشور بتواند پیشرفت کند. منتظر چی هستید؟»

آقای دولت در جواب من می‌گوید: پولمان کجا بود؟! به آقای بانک نگاه می‌کنم که زیر لب لبخندکی می‌زند و به پنجره بیرون نگاه می‌کند.

من دوباره آقای دولت را مخاطب قرار می‌دهم و به او می‌گویم پول که در بانک است، هر سال هم ۲۵-۲۰ درصد زیاد می‌شود، کاری هم نمی‌توان کرد، همین‌طوری دارد زیاد می‌شود؛ با باد هوا، حداقل استفاده کنید و چیزی درست کنید. آقای دولت با عصبانیت می‌پرسد: چطور؟ قرض بگیرم؟

 

پاسخ دادم، بله از همین پولی که درحساب‌هاست، قرض بگیرید، یک‌ساله، دوساله، پنج ساله و پول را صرف ساختن جاده و ریل کنید.

شانه‌ای بالا می‌اندازد و با کلافگی می‌گوید: سود پول را چطور بدهم پول ندارم،

باز متعجبانه نگاهش می‌کنم، نمی‌فهمم شوخی می‌کند یا جدی است!

آقای بانک هم کلافه شده اما سعی می‌کند کلافگی را پشت خنده‌هایش پنهان کند.

به او می‌‌گویم: «تو دولت هستی! پدربزرگ من نیستی که نگران پول باشی! اصلا بگو لطفا که مالیه عمومی بلدی؟ وقتی نرخ واقعی سود منفی است باید قرض کرد، اینکه درس اول است. تا آینده دور هم بعید است نرخ واقعی سود مثبت شود. تازه اگر هم قرض کنی، بعد که باز توانستی نفت بفروشی می‌توانی اوراق را بازخرید کنی، مساله تو همین دوره است که نگذاری اقتصاد نابود شود. دولت با بی‌حوصلگی جواب می‌دهد: آقا ولم کن، پول نداریم، نفت نمی‌فروشیم، گرفتاریم. تازه اگر قرض کنم متهم می‌شوم که بچه‌های تازه به دنیا آمده را بدهکار کردم، گرفتار شدیم به خدا! آخر کجای دنیا از این کارها می‌کنند. لطفا تز نده، یک راه عملی به من نشان بده.

می‌گویم، تو الان با بی عملی داری تمام سرمایه نسل آینده را می‌خوری. همه دنیا هم همین کار را می‌کنند، وقتی پول ندارند قرض می‌کنند و سرمایه‌گذاری می‌کنند تا وقتی پول داشتند پس دهند و کشور را توسعه دهند نه اینکه زانوی غم بغل بگیرند. برو کشوری پیدا کن که این کار را نکرده، البته این شیخ‌های خلیج فارس را ول کن، دنبال کشور درست و حسابی باش. کلی پول روی دست این آقای بانک بیچاره مانده، خوب اوراق بده پولش را بگیر، بگذار اقتصاد بچرخد، چرا قفلش کردی؟ از ترس غرق شدن شنا یاد نمی‌گیری؟ یا فقط دنبال کشتی تایتانیک هستی؟ که آن هم با سر می‌خورد به کوه یخی تحریم! برو شنا یاد بگیر.

کمی عصبی و ناامید ادامه می‌دهم. آقای دولت، اگر جاده و پل و ریل بسازی، همین کار تولید اشتغال می‌کند، از پیمانکار و مردم مالیات می‌گیری، مردم پول خرج می‌کنند، اقتصاد رونق می‌گیرد، برای فردای این‌کشور هم سرمایه‌گذاری کرده‌ای. چرا تحریم را بهانه کرده‌ای؟ تحریم چه ربطی به قرض کردن از مردم خودت و دست به‌کار شدن برای اجرای کارهایی است که به عهده تو است؟ چرا ریل را دوخطه نمی‌کنی که حالا اگر تحریم برداشته شد، قطارش را بیاوری؟ یا جاده درست کن نهایتا ترافیک و تصادف را کم می‌کنی.

******

آقای دولت قهوه را تمام کرده و شیرینی را نصفه خورده، بلند می‌شود که برود، عجله دارد، می‌گوید جلسه مهمی دارد برای افزایش مقاومت اقتصاد که باید کلی تصمیم مهم بگیرد و وقت این بحث‌ها را ندارد. از آقای دولت می‌پرسم موضوع جلسه چیست؟ اکراه دارد که پاسخ دهد، اما صدایش را پایین می‌آورد و می‌گوید محرمانه است؛ ولی شما به کسی نگو، دنبال کسی هستیم که کمی نفت از ما بخرد. قرار است مذاکره کنیم، شاید چند هزار بشکه‌ای فروختیم تا راحت‌تر بتوانیم پول یارانه‌ها را بدهیم.

آقای دولت می‌رود سرم را میان دو دستم می‌گیرم و با بهت و حیرت آقای بانک را نگاه می‌کنم. بانک می‌گوید: «تو چرا خودت را خسته می‌کنی، ول کن. او با اقتصاد کار ندارد. چراخودت را اذیت می‌کنی؟ حالش را ندارد بیاید از من قرض کند، من مانده‌ام با این همه پول چکار کنم، فقط دارم الکی سود می‌دهم، از این می‌گیرم به آن دیگری می‌دهم؛ ولی آقای دولت از من هم قرض نمی‌گیرد، البته به او گفته‌ام اگر می‌خواهی قرض بگیری باید حداقل اصل و سود را بدهی چون پول مردم است، ولی بدبختی این است که حال وحوصله ندارد چهارتا برگه درست کند. ولش کنبانک به ساعتش نگاه می‌کند و به من می‌گوید دیگر دیر شده برویم. با بانک خداحافظی می‌کنم و راه خانه را در پیش می‌گیرم.

 در راه رسیدن به خانه کماکان در حیرتم و احساس گیجی شدیدی می‌کنم از سردرد توان ایستادن ندارم، تلویزیون را روشن می‌کنم، جلسه مهم تمام شده است. ظاهرا برای آقای دولت خوشایند بوده آقای دولت دارد گزارش می‌دهد که موفق شده تحریم‌ها را دور بزند و نفت بیشتری بفروشد. از مردم می‌خواهد امیدوار باشند و نگران تورم هم نباشند، رکود هم کم‌کم دارد از بین می‌رود.

من مات و مبهوت نگاه می‌کنم. امشب هم گذشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

اقتصاد در یک درس / هنری_هازلیت

 

اجازه دهید این بخش را با ساده‌ترین مثال ممکن آغاز کنیم. بیایید با تقلید از [فردریک] باستیا، شیشه شکسته یک پنجره را برای بحث برگزینیم.

فرض کنید جوان لاتی تکه آجری را برداشته و به سوی پنجره یک نانوایی پرت می‌کند. صاحب این نانوایی با حالتی برافروخته بیرون می‌دود، اما پسرک فرار کرده است. عده‌ای جمع می‌شوند و به تکه‌ شیشه‌های خرد و خمیر‌ شده‌ای که روی نان‌ها ریخته و به سوراخی که در پنجره دهان باز کرده است، خیره می‌شوند. مدتی بعد، جمعیت نیاز به تامل فلسفی را در خود حس می‌کند. افراد زیادی تقریبا یقین دارند که باید به یاد یکدیگر و نانوا بیندازند که این بد‌بیاری، به هر صورت جنبه مثبتی هم دارد. این اتفاق، کاری را برای شیشه‌بر ترتیب می‌دهد. جمعیت با فکر کردن به این مساله آن را طول و تفصیل می‌دهد و به جزئیات بیشتری درباره آن می‌پردازد. نصب یک شیشه جدید برای این پنجره، چه مقدار هزینه خواهد داشت؟ دویست و پنجاه دلار؟ خب، این مبلغ زیادی است، اما گذشته از همه اینها اگر هرگز هیچ شیشه‌ای نمی‌شکست، چه اتفاقی برای کسب‌و‌کار مربوط به آن رخ می‌داد؟ واضح است که این بحث پایانی ندارد. حال شیشه‌ساز 250 دلار بیشتر برای خرید از کاسب‌های دیگر دارد و الی آخر. این شیشه شکسته، پیوسته پول و اشتغال را در چرخه‌هایی که دائما گسترده‌تر می‌شوند، به وجود خواهد آورد. نتیجه منطقی همه این گفته‌ها، اگر جمعیت به این مرحله از بحث می‌رسید، آن بود که جوان لاتی که تکه آجر را پرت کرده، نه تهدیدی عمومی، بلکه یک خیر و نیکوکار عمومی است.

حال بیایید نگاهی دوباره به این ماجرا بیندازیم. جمعیت، حداقل در نتیجه اولی که گرفته، درست می‌گوید. این خرابکاری کوچک، در وهله اول، به معنای کسب‌و‌کار بیشتر برای یک شیشه‌بر خواهد بود. وقتی که این فرد از ماجرا خبر‌دار می‌شود، ناراضی‌تر از مامور کفن‌و‌دفنی که از مرگ یک نفر مطلع می‌شود، نخواهد بود، اما صاحب مغازه نانوایی، 250 دلاری را که برای خرید یک دست کت‌و‌شلوار نو روی آن حساب کرده بود، از دست می‌دهد. به این خاطر که مجبور شده شیشه را عوض کند، باید کت‌و‌شلوار (یا نیاز مشابهی به یک کالای عادی یا تجملی دیگر) را از ذهن بیرون براند. او حالا به جای آنکه یک شیشه به همراه 250 دلار پول داشته باشد، تنها یک شیشه دارد. یا در حالی که مشغول برنامه‌ریزی برای خرید کت‌و‌شلوار در عصر همان روز بود، حالا باید به جای برخورداری از یک شیشه و یک دست کت‌و‌شلوار، به داشتن شیشه بدون کت‌و‌شلوار راضی باشد.

اگر او را بخشی از یک جامعه در نظر بگیریم، این جامعه کت‌و‌شلوار جدیدی را که در غیر این صورت ممکن بود به وجود بیاید، از دست داده و به همین اندازه فقیر‌تر شده است.

در یک کلام، رونق کسب‌و‌کار شیشه‌بر، صرفا به معنای لطمه به کسب‌و‌کار خیاط است. هیچ «شغل» تازه‌ای ایجاد نشده است. مردمی که در نانوایی جمع شده بودند، تنها به دو طرف این معامله یعنی نانوا و شیشه‌بر فکر می‌کردند و طرف بالقوه سوم، یعنی خیاط را از یاد برده بودند. آنها او را دقیقا به این خاطر فراموش کردند که حالا وارد صحنه نخواهد شد. جمعیت، فردا یا پس فردای آن روز، شیشه نو را خواهند دید، اما هیچ‌گاه کت‌و‌شلوار اضافی کذایی را نخواهند دید، دقیقا به این خاطر که هرگز تولید نخواهد شد. آنها فقط آن چه را که بلا‌فاصله برای چشم قابل رویت است، می‌بینند.

"هنر اقتصاد، صرفاً توجه به تاثیرات بلا‌فصل هر اقدام یا سیاست نیست، بلکه توجه به آثار بلند‌مدت آن و ترسیم پیامد‌های آن سیاست نه تنها بر یک گروه، بلکه بر همه گروه‌ها است."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

پول بی‌پشتوانه چیست

پول بی‌پشتوانه، پول حکمی، پول دستوری یا پول اعتباری (به انگلیسی: Fiat Currency (پول فیات) پولی است که ارزشش ذاتی نبوده و تنها ناشی از دستور دولتی یا قانون باشد. نام آن از واژه لاتین فیات به معنی بگذارید انجام شود گرفته شده‌است. این نوع پول با پول کالایی متفاوت است که در آن یک کالا (معمولا فلزات گرانبها نظیر طلا و نقره) به عنوان پول مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اولین استفاده از چنین نوع پول در چین در سال ۱۰۰۰ میلادی بوده‌است و از آن زمان به‌طور متناوب در بعضی نقاط دنیا مورد استفاده قرار گرفته‌است. مهم‌ترین خطر این نوع پول، تورم سرسام‌آور به دلیل عدم وجود هرگونه محدودیت بر حجم نقدینگی است.

در ایالات متحده طبق اصلاحات ریچارد نیکسون بنام "شوک نیکسون" در ۱۹۷۱ بر نمایندگی پولی مستقیم دلار آمریکا به طلا پایان داد. از آن زمان تا به حال همه پول‌های مورد استفاده در سراسر دنیا از جمله دلار آمریکا، پوند انگلستان، یورو و ریال ایران پول بی‌پشتوانه‌اند.

پول بی‌پشتوانه پولی است که:

توسط دولت به آن پول قانونی شده باشد.

توسط دولت تولید می‌شود و نه دارای ارزش مشخصی است و نه قابل تبدیل به هیچ کالای مشخصی می‌باشد.

دارای ارزش ذاتی نیست و تنها دلیل استفاده از آن دستور دولت است.

این پول در تضاد با پول کالایی است که در آن سکه طلا و نقره یا پولی که دارای ارزش مشخصی نسبت به طلا و نقره باشد مورد استفاده قرار می‌گیرد. مقدار ارزش ضرب شده بر روی پول بی‌پشتوانه به صورت سکه بسیار بیشتر از ارزش فلز آن بوده و این ارزش بالا به دلیل دستور حکومت است.

تاریخچه

چین

اولین استفاده از پول بی‌پشتوانه در قرن ۱۱ در چین بوده‌است. استفاده از آن در سلسله‌های مینگ و یوان رایج بود. سلسله سونگ در چین اولین سلسله‌ای بود که از پول کاغذی استفاده نمود؛ ولیکن این پول کاغذی دارای ارزش ثابتی نسبت به طلا و نقره بود با اینکه در عمل هیچگاه اجازه تبدیل به طلا و نقره داده نمی‌شد. با افزایش چاپ این نوع پول توسط حکومت تورم ایجاد شد. حکومت تلاش زیادی برای کاهش تورم انجام داد ولیکن این تلاش‌ها موفقیت‌آمیز نبود.

سلسله یوان اولین سلسله‌ای بود که تنها از پول کاغذی استفاده نمود. گوبلای خان مؤسس این سلسله از پولی به نام چائو استفاده نمود.

اروپا

در قرن ۱۱ میلادی هنری اول پادشاه انگلستان به دلیل کمبود طلا مجبور شد از چوب به عنوان پول استفاده کند. در زمان حمله اسپانیا به گرانادا در سال ۱۴۹۲ نیز از نوعی پول کاغذی استفاده شد.

فرانسه نو یا کانادا

در قرن ۱۷ میلادی در فرانسه نو که اکنون قسمتی از کانادا است از پوست خز به عنوان پول استفاده می‌شد. در این زمان سکه‌های فرانسه نیز به عنوان پول استفاده می‌گردید. با گسترش کلونی کمبود پول ایجاد شد. در این زمان فرماندار فرانسه نو از کارت‌های کاغذی سربازان به عنوان پول استفاده نمود. او دستور داد که تمامی کارت‌های بازی جمع شده و از اعداد آن‌ها برای پول استفاده شود. در سال ۱۷۵۷ دولت کانادا تمامی پرداخت‌ها به طلا را لغو کرد و تنها از پول کاغذی استفاده نمود. مردم به دلیل راحتی استفاده از پول کاغذی تمامی طلا و نقره خود را با پول کاغذی تعویض نمودند؛ ولیکن به دلیل هزینه بالای جنگ با انگلستان تورم بسیار شدیدی در فرانسه نو ایجاد شد و پول کاغذی بی‌ارزش گردید. در این زمان طلا و نقره مجدداً به عنوان پول استفاده شد. بر اساس قرارداد پاریس در سال ۱۷۶۳ دولت فرانسه قول داد این پول‌های کاغذی را با طلا معاوضه کند ولیکن دولت فرانسه ورشکسته بود و این کاغذها در سال ۱۷۷۱ بی‌ارزش گردید.

آلمان در سال ۱۹۲۳ میلادی، پول کاغذی در دولت جمهوری وایمار چنان بی‌ارزش گردید که به عنوان کاغذ دیواری استفاده می‌شد.

قرن بیستم

بعد از جنگ جهانی اول تمامی دولت‌های دنیا تلاش کردند از پول کاغذی استفاده کنند که قابل تبدیل به طلا و نقره در هر زمان باشد؛ ولیکن به دلیل هزینه جنگ و بازسازی بعضی از این دولت‌ها نظیر جمهوری وایمار در آلمان به تورم بحرانی دچار شدند و به چاپ بی‌رویه پول کاغذی پرداختند. از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۷۱ قرارداد برتون وودز ارزش پول آمریکا را به صورت هر اونس طلا معادل ۳۵ دلار ثابت کرد، و دلار را به یک پول نماینده تبدیل کرد. تمامی پول‌های کاغذی دیگر دارای ارزش ثابت نسبت به دلار بودند و دلار تنها پول نماینده (با ارزش ثابت نسبت به طلا) بود. دولت آمریکا قول داد که در صورت درخواست هر کشوری به آن به اندازه پول مورد نیاز طلا پرداخت کند.

ولیکن شوک نیکسون در سال ۱۹۷۱ قرارداد برتون وودز را یکطرفه لغو کرد. از این زمان پول آمریکا و سایر پول‌ها دارای ارزش ثابتی نسبت به هیچ کالایی نیستند و تمامی دنیا از پول بی‌پشتوانه استفاده می‌کند.

تولید و نظارت پول

خطر بزرگ در استفاده از پول بی‌پشتوانه تورم بحرانی و افزایش بیش از حد نقدینگی به دلیل نامحدود بودن آن است. معمولاً تمامی کشورها از ارگانی به نام بانک مرکزی برای کنترل تولید پول استفاده می‌نمایند. در زمان امروزی پول کاغذی و سکه‌ها تنها درصد بسیار کمی از حجم نقدینگی را تشکیل می‌دهند و بیشتر نقدینگی تنها به صورت پس‌انداز در بانک‌ها موجود است.

تورم

تاریخ پول بی‌پشتوانه با تورم عجین بوده‌است. از قرن ۱۸ و افزایش استفاده از پول بی‌پشتوانه تورم بحرانی در بسیاری کشورها اتفاق افتاده‌است. بهترین نمونه از این نوع تورم، تورم بحرانی در جمهوری وایمار آلمان است که منجر به قدرت گرفتن حزب نازی و جنگ جهانی دوم گردید.

امروزه بیشتر اقتصاددانان موافق وجود تورم ثابتی هستند. زیرا در سیستم فعلی تورم ثابت یا منفی باعث بحران اقتصادی می‌گردد. افزایش نقدینگی همیشه باعث افزایش قیمت‌ها نمی‌شود و گاهی ممکن است تنها از کاهش قیمت‌ها جلوگیری کند. بعضی اقتصاددانان معتقدند که افزایش نقدینگی به صورت دائم ممکن است عوارض خطرناکی در صورت قطع آن داشته باشد.

معمولاً بانک‌های مرکزی با کنترل نرخ بهره و تعیین نرخ ذخیره برای بانک‌ها حجم نقدینگی را کنترل می‌کنند.

از بین رفتن ارزش

به دلیل اینکه ارزش پول بی‌پشتوانه تنها وابسته به حکومت تولیدکننده آن است در صورت از بین رفتن آن حکومت این نوع پول بی‌ارزش می‌گردد. به‌طور مثال پول کشور عراق بعد از حمله نیروهای بین‌المللی دارای سقوط بسیار شدید ارزش شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

ماموریت تازه‌وارد اقتصاد ایران/ اشکان رسولیان

پنجاه و نهمین مجمع بانک مرکزی که روز پنج‌شنبه برگزار شد، تحت‌الشعاع اقدامات یک‌ساله این بانک برای اجرایی کردن عملیات بازار باز قرار گرفت. برای اینکه ارزیابی منصفانه‌ای از اقدامات سیاست‌گذار پولی ارائه شود باید به این نکته توجه داشت که عملیات بازار باز دو وجه متفاوت ولی به هم پیوسته دارد. از یک طرف، عملیات بازار باز ابزاری برای تامین نقدینگی مورد نیاز شبکه بانکی است.

 اگر بانکی به‌طور موقت با کمبود نقدینگی یا ذخایر مواجه باشد، از طریق فروش موقت برخی دارایی‌های باکیفیت به بانک مرکزی این کسری کوتاه‌مدت را تامین می‌کند. با عملیات بازار باز یا بدون آن، بانک مرکزی نقدینگی شبکه بانکی را تامین می‌کند؛ همان‌طور که در سال‌های گذشته بانک مرکزی بدون این ابزار نقدینگی را به اقتصاد تزریق کرده است؛ اما اجماع جهانی بر کارآیی عملیات بازار باز به دلیل قاعده‌مندی و پیش‌بینی‌پذیری تامین نقدینگی در این چارچوب عملیاتی تاکید می‌کند. از این رو، بانک مرکزی تلاش دارد در کوتاه‌مدت با معرفی این ابزار جدید وظیفه خود را به شکل کارآمدتری انجام دهد. این مسوولیت مقدماتی بازار باز است.از طرف دیگر، عملیات بازار باز می‌تواند به اجرای سیاست‌گذاری پولی کمک کند. میزان تزریق نقدینگی به بازار بین‌بانکی امکان اثرگذاری بانک مرکزی را بر نرخ سود در این بازار و متعاقبا سایر بازارهای مالی فراهم می‌آورد. در نتیجه عملیات بازار باز به بانک مرکزی اجازه می‌دهد میزان تقاضای ذخایر را در بازار بین‌بانکی با دقت و سرعت تامین کند و نرخ بازار بین‌بانکی را به سمت نرخ مورد هدف خود که متناسب با شرایط اقتصادی تعیین شده است، هدایت کند. اما امکان اجرای سیاست پولی کارآمد با اجرایی شدن عملیات بازار باز هدفی نیست که در کوتاه‌مدت قابل دسترسی باشد. برای دستیابی به این هدف باید پیش‌نیازهای متنوعی فراهم شود که مهم‌ترین آن اصلاح ترازنامه شبکه بانکی است. ترازنامه شبکه بانکی در تسخیر دارایی‌های بسیاری است که جریان درآمدی واقعی برای بانک‌ها ندارند و عملا دامنه عملکرد مدیران بانکی را در مواجهه با تغییرات نرخ‌های سود محدود می‌سازند. همچنین بازار بدهی دولت که بستر اجرای عملیات بازار باز است با چالش‌های متعددی روبه‌رو است که موجب کاهش نقدشوندگی در این بازار به خصوص در بازار ابزارهای مالی کوتاه‌مدت شده است.بهره‌مند ساختن اقتصاد از تمامی مزایای عملیات بازار باز، نیازمند مجموعه اقداماتی است که تکمیل آنها در کوتاه‌مدت متصور نیست و باید آن را جزو ماموریت‌های بلندمدت تعریف کرد؛ اما مزایای استفاده از این بازار به اندازه‌ کافی جذاب هستند که برای به‌دست آوردن آنها، تدوین و اجرای یک برنامه بلندمدت ساده به نظر آید. اگر اقدامات پسینی و تکمیلی از جمله اصلاح نظام بانکی، استفاده از ابزارهای مناسب و تنوع بخشی بازیگران به گونه‌ای که بانک مرکزی تنها فعال مایشاء عملیات بازار باز نباشد و... انجام شود، می‌توان گفت تغییر پارادایم در سیاست پولی به سرمنزل مقصود رسیده است. پس از تکمیل این برنامه است که می‌توان ادعا کرد بانک مرکزی به چارچوبی مدرن برای اجرای سیاست‌ پولی مجهز شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

عملیات بازار باز به اختصار

 

عملیات بازار باز به انگلیسی: (Open market operation) خرید و فروشِ اوراق قرضه دولتی در بازار آزاد، برای گسترش یا انقباض میزان پول در سیستم بانکی گفته می‌شود، که توسط بانک‌های مرکزی کشورها انجام می‌شود. خریدها به سیستم بانکی پول تزریق می‌کنند و رشد اقتصادی را افزایش می‌دهند، در حالی که فروش‌ها عکس این را انجام می‌دهند.

عملیات بازار باز از ابزارهای اصلی در سیاست‌های پولی یک کشور است. (نرخ تنزیل و ذخیره لازم نیز ابزارهای دیگر هستند) هدف خزانه‌داری فدرال آمریکا در استفاده از این تکنیک، تنظیم نرخ منابع فدرال است. نرخی که بر اساس آن بانک‌ها از یکدیگر قرض می‌گیرند.

عملیات بازار باز می‌تواند اهداف متفاوتی را دنبال کند. در بسیاری کشورها مهم‌ترین وظیفه بانک مرکزی کنترل نرخ تورم است که این کنترل از طریق عملبات بازار باز صورت می‌گیرد. در کشورهایی که نرخ برابری ارز را کنترل می‌کنند، عملیات بازار باز با هدف کنترل نرخ ارز صورت می‌گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

سپرده‌گذاری سالمندی در بانک‌های بدون پول/✍️ امیر قاسمی

 

در چند دهه گذشته در اروپا، آمریکای شمالی و شرق آسیا فرهنگ خانواده سه‌نفره یا دونفره تثبیت شده است و با سرعت‌گرفتن تحولات در دنیای مدرن و تغییر سبک زندگی، سالمندان زیادی احتمالا ناچار به زندگی انفرادی می‌شوند. از سوی دیگر به دلیل اینکه هزینه نگهداری از سالمندان بسیار سنگین است و دولت‌ها نیز نمی‌توانند این بار سنگین مالی را برعهده بگیرند. بنابراین کارشناسان اقتصاد- اجتماعی راه‌های جایگزین برای این مشکل پیشنهاد دادند 

حذف پول از اقتصاد کشورهای اروپایی کلید خورده است. حالا مدل‌های ابتکاری درکشورهای پیشرفته درحال اجراست که براساس آن افراد می‌توانند در ازای اخلاق‌مداری خدمات رایگان یا خدمات مشابه دریافت کنند. به‌عنوان مثال رانندگان قانونمند کانادایی می‌توانند از پلیس اعتبار بگیرند و به صورت رایگان از خودروهای عمومی استفاده کنند یا در بسیاری از کشورهای پیشرفته افراد از سالمندان به صورت رایگان پرستاری می‌کنند و در ازای ساعاتی که صرف نگهداری داوطلبانه از سالمندان کرده‌اند، در بانک سرمایه اجتماعی اعتبار زمانی می‌گیرند تا در زمان سالمندی خود یا اعضای خانواده‌شان به همان میزان خدمات پرستاری رایگان دریافت کنند.

اقتصاددانان جهانی معتقدند که این مدل‌های غیرپولی خدمات می‌تواند هزینه‌های مالی کشورها را به حد قابل توجهی کاهش دهد. اهمیت این رویکرد تازه اقتصاد در جهان به ‌حدی است که در سال‌های اخیر بیشتر برندگان نوبل اقتصاد از بین اقتصاددانانی انتخاب شده‌اند که روی مدل‌های اقتصاد رفتاری کار کرده و دستاوردهای کاربردی داشته‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

بررسی علل و تبعات بی‌دولتی/موسی غنی‌نژاد

 

🔻پدیده بی‌دولتی تنها تبعات اقتصادی ندارد. قطعا تبعات اجتماعی آن بیشتر و بدتر است. در شرایط بی‌دولتی مردم احساس می‌کنند افقی برای آینده ندارند و امیدی به حل مشکلات و اجماع قوا برای حل چالش‌ها نیست. همه می‌گویند مشخص نیست چه خواهد شد و به آینده بدبین هستند و این بدبینی برای یک جامعه سم مهلک است چراکه می‌تواند جامعه را فلج کند.

🔹زمانی که از دولت حرف می‌زنیم منظورمان صرفا قوه مجریه نیست، بلکه مجموعه قوای حاکمیتی (state‌) است. مجموعه قوای سه‌گانه و نهادهای مختلف که وظیفه صیانت از کشور و اجرای قانون را بر عهده دارند. در حقیقت در این معنا state در معنای دولت-ملت (Nation State) است. حال اگر ما با وضعیتی روبرو شویم که بخشی از قوای حاکمیتی، اقدامات بخش دیگر را خنثی کند یا بخشی در مقابل بخش دیگر بایستد و وضعیتی را ایجاد کنند که یک عده از گروه‌ها و افراد فرصت‌طلب بتوانند از تضاد و تناقض پیش آمده استفاده کنند و قوانین را دور بزنند، می‌گوییم با پدیده بی‌دولتی مواجهیم.

🔹وضعیت بی‌دولتی، وضعیتی است که مجموعه قوانین و مقررات موجود در کشور به‌صورت دقیق و درست اجرا نمی‌شود و به انحای مختلف توسط نیروهای ذی‌نفوذ سیاسی دور زده می‌شود و هیچ‌کدام از قوای دولتی در برابر دور زدن قانون و بی‌قانونی برخورد قاطع انجام نمی‌دهند.

🔹اگر قوای حاکم قوه مجریه، مقننه، قضائیه و سایر نهادهای حکومتی، شهرداری‌ها و حتی امامان نماز جمعه- همه یکپارچه پشت قانون نباشند دچار بی‌‌قانونی می‌شویم. قانون می‌گوید هر موسسه‌ای که با تراکنش‌های پولی و اعتباری سر و کار دارد، باید از بانک مرکزی مجوز بگیرد. اما تعاونی‌ها، وزارت کشور و حتی کلانتری‌ها برای تشکیل موسسات مالی و اعتباری مجوز دادند. جالب‌تر آنکه نه تنها بانک مرکزی برخورد نکرد، که دادستان مدعی‌العموم هم واکنشی به این موضوع نشان نداد. مصداق بارز بی‌قانونی و بی‌دولتی یعنی همین.

🔹دولت یازدهم از طرف مجموعه حاکمیت و نظام ماموریت پیدا می‌کند در موضوع پرونده هسته‌ای مذاکره کند و توافقنامه برجام را امضا کند. اما یک عده در داخل می‌گویند ما برجام را قبول نداریم! بعد هم موشک هوا می‌کنند و مخالفت عینی و عملی نشان می‌دهند. این نشانه بی‌دولتی است.

🔹پدیده بی‌دولتی در ایران در حال گسترش است. من فکر می‌کنم دلیل اصلی این است که ما روی منافع ملی در کشورمان توافق نداریم. هر حزب و جناح و گروه ذی‌نفوذی، تعبیر خاص خودش را از منافع ملی دارد..... در همه کشورهای پیشرفته گروه‌های مخالف و اپوزیسیون وجود دارد. اما چیزی که سبب می‌شود بی‌دولتی شکل نگیرد این است که مجموعه قوا و اپوزیسیون روی منافع ملی و خطوط کلی آن توافق نظر دارند و معتقدند قانون اساسی باید اجرا و منافع ملی تامین شود.

🔹وقتی بی‌دولتی و بی‌قانونی رواج پیدا کند سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. نتیجه عملی این شرایط این است که نابسامانی و آشفتگی ایجاد می‌شود و نوعی عدم اطمینان در جامعه شکل می‌گیرد که مانع سرمایه‌گذاری و رشد فعالیت‌های اقتصادی می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مقایسه اقتصاد آمریکا با کشورهای جهان

آمریکا حدود یک چهارم کل تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار دارد.

به گزارش یو اس تودی، آمریکا با این حال که تنها ۴.۳ درصد جمعیت جهان را در اختیار دارد اما ۲۳.۹ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تولید می‌کند. حدود یک پنجم اقتصاد این کشور تنها در ۱۵ شهر متمرکز شده است که اندازه اقتصاد برخی از این شهرها از اقتصاد بسیاری از کشورهای مطرح دنیا نیز بزرگ‌تر است! در ادامه با ۱۰ شهر آمریکایی که بزرگ‌ترین اقتصادهای شهری این کشور به شمار می‌روند آشنا می‌شوید:

 

۱-نیویورک

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۱.۵ تریلیون دلار

صنایع اصلی: مالی، بیمه، املاک

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۷۸ هزار و ۴۷۸ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: کره جنوبی

 

۲- لس آنجلس

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۹۴۱.۱ میلیارد دلار

صنایع اصلی: مالی، بیمه، املاک

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۷۲ هزار و ۶۵۳ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: هلند

 

۳- شیکاگو

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۶۱۱.۶ میلیارد دلار

صنایع اصلی: مالی، بیمه، املاک

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۷۰ هزار و ۷۶۰ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: سوئیس

 

۴- سان فرانسیسکو

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۴۹۷.۲  میلیارد دلار

صنایع اصلی: خدمات مالی و بازرگانی

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۱۰۷ هزار و ۸۹۸ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: بلژیک

 

۵- واشنگتن

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۴۸۴.۸ میلیارد دلار

صنایع اصلی: مالی، بیمه، املاک

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۱۰۲ هزار و ۱۸۰ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: سوئد

 

۶- دالاس

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۴۶۸.۹ میلیارد دلار

صنایع اصلی: مالی، بیمه، املاک

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۶۹ هزار و ۴۴۵ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: شیلی

 

۷- هوستون

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۴۴۵.۳ میلیارد دلار

صنایع اصلی: تولید

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۶۵ هزار و ۳۹۴ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: قزاقستان

 

۸- بوستون

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۴۱۲.۹  میلیارد دلار

صنایع اصلی: بازرگانی و تجارت

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۸۸ هزار و ۷۱۱ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: اتریش

 

۹- فیلادلفیا

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۳۹۸.۷ میلیارد دلار

صنایع اصلی: مالی، بیمه، املاک

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۷۰ هزار و ۷۴۷ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: پرو

 

۱۰-آتلانتا

تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹: ۳۵۷.۳ میلیارد دلار

صنایع اصلی: مالی، بیمه، املاک

متوسط درآمد سرانه ساکنان شهر: ۶۹ هزار و ۴۶۴ دلار

کشور دارای اندازه اقتصاد تقریبا مشابه با این شهر: جمهوری چک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی