انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۵۳ مطلب با موضوع «اقتصاد پولی» ثبت شده است

داستانِ ساده‌ی تورم که اقتصاددانانِ دولتی نمی‌خواهند بفهمند

تصور دولت بعنوان یک قدرت خیرخواه، که طی دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، تحت تاثیر نظریه‌‌های اقتصادی کینز رواج دوباره یافت، عامل اصلی گسترش نقش دولت در اقتصاد کشورهای غربی بود. تجربه سه دهه پس از جنگ جهانی دوم نشان داد که شیوه دموکراتیک رای‌گیری و کنترل قدرت حکومتی نمی‌تواند مانع گسترش دامنه دولت گردد و به نظر میرسد که نوعی دینامیسم داخلی موجب رشد فزاینده دولت بطور مستقل از اراده شهروندان و رای‌دهندگان می‌گردد.

بوکانن یکی از علل مهم بزرگتر شدن دولت و گسترش فرایند تورمی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی را در قرار داشتن انحصار نشر پول در اختیار دولتها میداند. از نظر وی این انحصار از طریق ایجاد یک فرایند تورمی موجب انتقال ثروت از افراد جامعه به دولت میگردد. او در توضیح اندیشه خود به دو روایت از «قصه کیمیاگر کوچک» متوسل میشود:

روایت اول- در زمانهای قدیم کیمیاگر کوچکی در جنگلی دور افتاده زندگی میکرد و تمام وقت خود را صرف کشف راه‌حلی برای تبدیل ماسه به طلا می‌نمود. یک روز زمستانی او موفق به کشف فرمول سری میشود به طوری که میتواند هر مقدار که بخواهد ماسه‌های نزدیک کلبه خود را به طلا تبدیل کند. کیمیاگر کوچک با طلاهایی که از این طریق بدست می‌آورد به همه آرزوهای خود جامه عمل می‌پوشاند: یک قصر بزرگ با اشیای قیمتی، خدمتکاران و آشپزهای متعدد، انواع غذاهای کمیاب و قیمتی، اصطبلی با اسبهای گرانبها، جمعیتی از میهمانان اشرافی که به قصر می‌آیند و... اما کشف کیمیاگر همه افراد آن سرزمین را فقیرتر میکند چرا که آنها کالاها و نیروی کار خود را برای ساختن قصر و نگهداری از آن از دست میدادند. آنها البته متوجه نبودند که طلای جدید کیمیاگر ارزش مبادله‌ای کلیه طلاهای دیگر آن سرزمین را کاهش داده است، طلاهایی که قرنها بعنوان پول مورد استفاده بود.

روایت دوم- کیمیاگر کوچک فرمول سری تبدیل ماسه به طلا را کشف میکند اما قبل از ساختن طلا به تفکر اقتصادی میپردازد. میخواهد اثر کشف خود را روی دیگر مردمان سرزمین ملاحظه نماید. او درک میکند که در صورت تمایل، با تبدیل ماسه به طلا میتواند همه چیزهای دلخواه خود را خریداری نماید اما در عین حال میفهمد که این چیزها باید توسط کسانی فراهم آید، دیگران باید برای ارضای امیال کیمیاگر، کالاها و کار خود را تسلیم وی کنند. درحالی که او بسیار ثروتمند میشود دیگران در آن سرزمین فقیرتر میشوند. کیمیاگر کوچک به ملاحظه وضع دیگران تصمیم میگیرد از کشف خود استفاده نکند. او ذره‌ای طلا از ماسه نمیسازد، به قصر زیبا و خدمتکاران متعدد دست پیدا نمیکند. او فرمول سری را برای همیشه از بین میبرد.

بوکانن پس از طرح این دو روایت به ارزیابی عملکرد واقعی دولتها در رابطه با قدرت انحصاری نشر پول، یعنی امکان تبدیل ماسه به طلا میپردازد:

از این دو روایت قصه کدام یک واقع‌بینانه‌تر است؟ یک دختر ده ساله احتمالا اولین روایت را میپذیرد اما دومی را بعنوان اینکه کاملا غیرحقیقی است رد میکند. اما از متفکران باریک‌بین نمی‌توان انتظار داشت عقل یک کودک ده ساله را داشته باشند! چرا که روایت دوم دقیقا نوع قصه‌ای است که ما قرنها است درخصوص اقتدار دولتی در نشر پول باور داریم! اگر به جای کیمیاگر کوچک، دولت و به جای طلا، پول کاغذی بگذاریم، شباهت کاملا هویدا خواهد شد. دولت (حکومت) قدرت ایجاد پول و مبادله آن با کالاها و خدمات را دارد، اما ما ترجیح می‌دهیم باور کنیم که او این قدرت را تنها در جهت نفع عمومی بکار خواهد برد و از استفاده از آن به دلخواه خود [برای تامین منافع دولتمردان و اقربای آنها] اجتناب خواهد ورزید. قصه کیمیاگر کوچک به ما کمک میکند دید واقع‌بینانه‌تری در خصوص نسبت حکومت و تورم پیدا کنیم.

بوکانن بر این رای است که نامحدود بودن قدرت انحصاری دولت در خصوص پول موجب ناهنجاریهای پولی و تورم میشود. از نظر بسیاری از اقتصاددانان، تورم شدید دهه ۱۹۷۰ در کشورهای پیشرفته صنعتی بیش از هر چیز ناشی از اشکالات نهادهای اقتصادی یعنی فقدان نهاد محدودکننده قدرت نشر پول بود. به سخن دیگر، مشکل اساسا در رژیم (نظام) پولی بود و نه صرفا در سیاستهای پولی. بوکانن در این خصوص از دو اقتصاددان نام میبرد: هایک و فریدمن. هایک برای اصلاح رژیم پولی در همان سالها پیشنهاد کرده بود که در کنار حق دولت برای نشر پول، باید به افراد برای ایجاد پول خصوصی مجوز داده شود تا با آزادی و رقابت در بازار پولی، انحصار دولت در این زمینه شکسته شود و امکان سوء استفاده دولت از این انحصار از بین برود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

ماجرای اهرم ارشمیدس و تورم

▪️نقل است که ارشمیدس، فیزیکدان نابغه یونانی که برخی مورخان بزرگ معتقدند اگر نیروی کار ارزان نبود انقلاب صنعتی را قبل از انگلیسی‌ها تحقق می‌بخشید، ادعا کرده بود که اگر یک تکیه‌گاه و یک اهرم به اندازه کافی بلند در اختیار او قرار گیرد، می‌تواند کره زمین را بلند و جابه‌جا کند (از فیزیکدانان عزیز بابت وام گرفتن از علمشان برای توضیح مصائب علم اقتصاد پوزش می‌طلبم).

ارشمیدس موفق نشد این آرزوی خود را تحقق بخشد؛ اما ابداع پول نوین هم تکیه‌گاه مناسب و هم اهرم به اندازه کافی بلند فراهم کرده است تا اگر اراده کنیم بتوانیم قیمت‌ها را به‌طور نامحدود بلند‌تر و بلندتر کنیم..                                                                                                                                                       

در کشوری متاثر از عدم اجماع روی عامل ایجاد تورم و چگونگی درمان تورم یا متاثر از بازی تخصیص منابع موجود در نظام سیاستگذاری این نتیجه سیاستی حاصل شود که نرخ بهره به‌طور پیوسته پایین نگه داشته شود.

▪️لازم است اشاره شود که آن نرخ بهره‌ای که با اهمیت است و پایین نگه داشتن آن نقش شبه اهرم ارشمیدس را در بالا بردن قیمت‌ها و ایجاد تورم بازی می‌کند، نرخ بهره حقیقی (تفاوت نرخ بهره اسمی و نرخ تورم انتظاری) است. طبیعی است که پیوسته پایین نگه داشتن نرخ بهره حقیقی به آن معنی است که پیوسته میل به خرج کردن و تقاضای کل در مقایسه با توان تولید کالاها و خدمات اقتصاد بالا نگه داشته می‌شود و نتیجه آن افزایش پیوسته قیمت کالاها و خدمات یا ایجاد تورم ماندگار است.

▪️به‌دلیل همین نرخ بهره حقیقی پایین یا غالبا منفی است که در چنین کشوری همواره تقاضا برای وام و اعتبار بانکی دارای صف است، تمایل به عدم بازپرداخت وام‌ها بالا است و درصد وام‌های معوق و امهال تصنعی وام‌ها قابل توجه است. به همین سادگی است که تصمیم به پیوسته پایین نگه داشتن نرخ بهره حقیقی، تصمیم به استفاده پیوسته از شبه اهرم ارشمیدس برای بالا بردن قیمت‌ها و لذا ایجاد تورم بالا و ماندگار است.

به این ترتیب، بین قیمت پول (نرخ بهره حقیقی) و قیمت کالاها و خدمات رابطه عکس وجود دارد و تا زمانی که تصمیم ما پایین بردن اولی است، تصمیم ما بالا بردن دومی است. داستان تورم ماندگار پنجاه‌ودو ساله ایران (نه شوک‌های موقتی تورمی) به همین سادگی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

نظام بانکی در گرو اقتصاد سیاسی

 

ادغام بانک‌ها موضوع تازه‌ای نیست و سال‌هاست که قرار است بانک‌هایی که کفایت سرمایه ندارند و ناتراز هستند در بانک‌هایی که دارای کفایت سرمایه ۸ درصد یا بالاترند ادغام شوند. کمیته بال سوییس اولین بار در سال ۱۹۸۸ میلادی، نسبت کفایت سرمایه را به بانک‌های جهان معرفی کرد. به این مفهوم که بانک‌ها باید از حدی از موجودی برخوردار باشند که بتوانند پاسخ بدهی‌های خود را بدهند. به عبارت دیگر نسبت کفایت سرمایه از تقسیم سرمایه بانک به مجموع دارایی‌های موزون شده به ضرایب ریسک برحسب درصد به دست می‌آید.

پس هرچه ریسک سرمایه‌گذاری‌های بانک بیشتر باشد، مخرج کسر بزرگتر شده و درصد کفایت سرمایه کاهش می‌یابد. در کشورهای پیشرفته نسبت کفایت سرمایه حدود ۱۲ درصد است. اما در کشور ما بانک مرکزی این نسبت را ۸ درصد اعلام کرده است. البته حداقل نسبت کفایت سرمایه‌ای‌ست که کمیته بال یا بازل ۲، اعلام کرده.

با این وجود ۹ بانک کشور کفایت سرمایه زیر ۸ درصد دارند،۱۰ بانک دارای کفایت سرمایه منفی هستند؛ یعنی ورشکسته‌اند. تنها ۵ بانک از کفایت سرمایه بالای ۸ درصد برخوردارند که به ترتیب عبارتند از: ۱-بانک خاورمیانه ۲-بانک کارآفرین ۳-بانک توسعه صادرات ۴-بانک پاسارگاد ۵-بانک ملت.

جالب است بدانید کفایت سرمایه بانک ملی که زمانی "بانک بانک‌ها" بود و اکنون معتبرترین بانک کشور است منفی ۸/۲ درصد است! پایین‌ترین نرخ کفایت سرمایه منفی متعلق به بانک سرمایه با منفی ۳۶۵ درصد و بانک آینده با منفی ۱۵۶ درصد است!!!

البته این آمار مربوط به شش ماهه اول سال ۱۴۰۱ است. پس از آن آمار جدیدی منتشر نشده یا من از آن بی‌اطلاعم. ولی قدر مسلم با بررسی واقعیات موجود و عدم توانایی بانک مرکزی در کنترل و نظارت بر بانک‌ها، ناترازی بانک‌ها افزایش یافته و با وجود اخطار و فشار بانک مرکزی در راستای افزایش سرمایه بانک‌ها اتفاق خاصی نیفتاده است. تا آن‌که رییس جدید بانک مرکزی با اعطای یک مهلت شش ماهه اخطار کرد در صورت عدم تمکین بانک‌ها به انحلال یا ادغام آنها در بانک‌های دیگر اقدام خواهد کرد.

گفته می‌شود قرار است بانک‌های سرمایه، شهر، آینده، ایران‌زمین و گردشگری در یکی از دو ‌بانک‌ صادرات و یا ملت ادغام شوند. البته بانک‌های دیگری نیز نظیر بانک‌ دی، ملل و ‌پارسیان هم در لیست ادغام قرار دارند. این در حالی‌ست که بانک گردشگری که در سال ۹۶ با زیان انباشته ۱۶۲میلیاردی روبرو بود. بر اساس سامانه کدال در سال‌های بعد عملکرد مثبتی داشته و در سال ۱۴۰۱ با افزایش ۸۷۶ درصدی مواجه شده است یعنی تقریبا ۱۰ برابر. بر اساس گزارش "آرمان امروز" مورخ ۵ مرداد ۱۴۰۲ در پایان سال ۱۴۰۱ سود انباشته این بانک به ۲۹۵۳ میلیارد تومان رسیده است .ادغام بانک‌ها پس از انقلاب که با ملی کردن بانک‌ها یعنی مصادره بانک‌های خصوصی و مختلط ایرانی و خارجی تجربه شده، نتایج خوبی نداشته است.

بانک تجارت از ادغام 11 بانک خصوصی ایرانی و مختلط ایرانیخارجی و بانک ملت با ادغام ۱۰ بانک خصوصی در ابتدای انقلاب تاسیس شدند. به‌طور کلی ۲۸ بانک و ۱۶ شرکت پس‌انداز مسکن ادغام شدند. به عبارت دیگر تمام بانک‌ها به مالکیت دولت درآمدند. یعنی تعداد بانک‌ها به ۱۰ بانک دولتی تقلیل یافت. اما از اواسط دهه۷۰ تا اواسط دهه ۸۰ تعداد ۲۱ بانک خصوصی تاسیس شد و تعداد بسیاری موسسات مالی و اعتباری بدون مجوز که با پرداخت بهره‌های۳۰ تا۴۰ درصدی، بسیاری از سپرده‌های مردم را جذب کردند نیز شروع به‌کار کردند اما پس از مدتی قادر به پرداخت بهره‌ها نشدند و موج اعتراضات مالباختگان منجر به ادغام آنها در چند بانک دیگر شد.

همین مساله زیان بانک‌ها را افزایش داد. در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد طرحی ارایه شد که همه بانک‌ها در یک بانک ادغام شوند. در آن زمان یکی از تئوریسین‌های اقتصادی نظام گفت که فقط یک بانک ملی اسلامی برای کشور کفایت می‌کند. البته این طرح هیچ‌وقت اجرایی نشد زیرا اصولا چنین طرحی شدنی نبود.

یکی از دلایلی که بانک مرکزی را در ادغام بانک‌ها مصمم کرده است، خلق پول این بانک‌ها و بالا رفتن پایه پولی است که منجر به افزایش حجم نقدینگی و تورم شده است. در حالی که ریشه افزایش خلق پول بانک‌ها، در ناترازی بودجه‌های سالیانه دولت نهفته است. در ابتدای سال گذشته بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی حدود۳۵۰ هزار میلیارد تومان بود که بخش عظیمی از آن به سبب تامین کسری بودجه دولت ایجاد شد و نتیجه آن اضافه برداشت بانک‌ها از بانک مرکزی بود. یکی از علل اساسی ناکارآمدی نظام بانکی، عدم استقلال بانک مرکزی و قانون عملیات بانکداری بدون ربا است که حوزه عمل بانکداری در جمهوری اسلامی را بسیار محدود کرده و آن را از بهره‌گیری ابزارهای مدرن بانکی محروم ساخته است.

به بیان دیگر می‌توان گفت نبود تعامل بانکداری جمهوری اسلامی با نظام بانکداری متعارف جهانی، عدم تطابق شاخص‌های مالی، نقدینگی و سرمایه‌ای بانک‌ها با الزامات نظارتی بین‌المللی است.

مساله دیگر فساد سیستماتیکی است که در دستگاه دیوان‌سالاری و‌ نهادهای وابسته نهادینه شده است. تقریبا تمام بانک‌های خصوصی بر اساس زدوبند و وابستگی به مراکز قدرت، ثروت و اطلاعات تاسیس شده‌اند. این بانک‌ها تحت پوشش عملیات بانکداری، به شرکت‌داری و تجارت و سرمایه‌گذاری پرداخته و بخش پولی اقتصاد را به شدت فربه کرده‌اند. با وجود آن‌که اصولا اقتصاد ما بانک محور است، این بانک‌ها تنها مانند یک موسسه تجاری ربوی به سودآوری و چپاول سپرده‌های مردمی پرداخته‌اند و با این وجود ترازنامه‌های آنان ناتراز و زیان انباشته‌شان‌ شگفت‌آور است.

بالا بودن زیان انباشته بانک‌ها نشانگر عملکرد نامطلوب و سوءمدیریت و احیانا وجود فساد در ترکیب سهامداران بزرگی است که به دنبال منافع شخصی خود هستند. بانک‌های زیان‌ده تلاش دارند تا با عملیات حسابداری و ارزیابی دارایی‌های راکد و به حساب آوردن دارایی‌های مسموم، زیان خود را در ترازنامه کاهش دهند. البته بانک‌ها به ویژه بانک‌های به اصطلاح خصوصی که سپرده‌های مردم را صرف خرید املاک و‌ مستغلات می‌کنند، بخش بزرگی از زیان خود را با تجدید ارزیابی این دارایی‌ها پوشش می‌دهند. یا چنانچه با کمبود منابع روبه‌رو‌ شوند با اعلام پرداخت بهره بالا، سپرده جذب می‌کنند. با این کار اگر چه در کوتاه‌مدت نقدینگی خود را بهبود می‌بخشند اما در آینده بدهکارتر می‌شوند.

در حالت طبیعی بانک‌ها نباید سود سپرده بالا پیشنهاد کنند چنین بانک‌هایی قطعا با مشکل کمبود منابع روبرو ‌هستند. بانک‌ها در شرایط بحرانی از خط اعتباری خود نزد بانک مرکزی اضافه برداشت می‌کنند و البته نرخ جریمه فکر می‌کنم ۳۶ درصدی آن را هم می‌پردازند. این شیوه نه‌ تنها بانک را از ورشکستگی نجات نمی‌دهد بلکه بر تورم نیز می‌افزاید. ورشکستگی بانک‌ها دارای تبعات اجتماعی ناگواری است و به همین سبب بانک مرکزی برای جلوگیری از ورشکستگی بانک‌ها و ممانعت از بروز التهابات وارد عمل می‌شود. ادغام بانک‌ها یکی از شیوه‌های دخالت بانک مرکزی است که متاسفانه تاکنون در این زمینه چندان موفقیت‌آمیز  نبوده است.

برای مثال بانک سپه بر اساس اطلاعیه بانک مرکزی با بانک‌های انصار، قوامین، حکمت ایرانیان، مهر اقتصاد و موسسه اعتباری کوثر ادغام شد. خود این بانک‌ها قبل از ادغام ۵ هزار میلیارد تومان زیان انباشته داشتند. بعد از ادغام، زیان انباشته به ۷ برابر رسید. در دهه۹۰ بانک ایران زمین با موسسات بهمن، ایثار و مولی‌الموحدین ادغام و باعث شد ایران‌زمین به بانکی زیانده بدل شود. در سال ۱۳۹۹ زیان انباشته این بانک ۷۷ برابر سرمایه آن بود! یعنی یک بانک ورشکسته کامل. زیان انباشته ایران‌زمین۳۰ هزار میلیارد تومان شده بود اما در تمام موارد این‌چنینی دولت و بانک مرکزی سعی در سرپا نگه داشتن این بانک‌های ورشکسته داشته‌اند .

آمارهای سال ۱۴۰۱ نشان می‌دهد ۶۳ درصد از کل بدهی‌های بانک‌ها به بانک مرکزی، متعلق به بانک‌های به اصطلاح خصوصی بوده است. این نشان می‌دهد که بانک مرکزی در اعمال نظارت بر بانک‌ها غفلت کرده و نتوانسته از خلق پول و افزایش پایه پولی جلوگیری کند. یکی از مصائبی که بانک‌های خصوصی به جامعه تحمیل کرده‌اند، سرمایه‌گذاری در بخش مسکن باعث تورم بیش از میانگین در این بخش شده‌ است. شعبات و ساختمان‌های زیادی را با قیمت‌های بسیار بالاتر از بهای واقعی خریداری کرده و در دفاتر به نام دارایی ثبت کرده‌اند.

در حالی‌که بخشی از این وجوه پرداختی را در زدوبند با فروشنده به جیب خود ریخته‌اند. قیمت‌های خریداری شده در آن محل معیاری برای فروش املاک دیگر شده و به این ترتیب زمینه برای تورم سرسام‌آور و غیرمتعارف املاک فراهم می‌شود.

متاسفانه بلبشوی نظام بانکی به حدی است که چند بانک دولتی هم از زیان انباشته برخوردار شده‌اند. از جمله بانک ملی که معتبرترین بانک کشور است در ابتدای سال ۱۴۰۱، رقمی حدود  ۷۷ هزار میلیارد تومان زیان انباشته داشته است. بر اساس اطلاعات منتشره در سایت کدال (CODAL)

(Comprehensive Database Of All Listed Companies)، بانک‌های کشاورزی و مسکن هم دارای زیان انباشته بوده‌اند.

به منظور ساماندهی و جلوگیری از انحلال بانک‌ها، بانک مرکزی سه روش پیشنهاد کرد: ۱- افزایش سرمایه که بانک‌ها فاقد توان تامین آن هستند و خریداران بورسی هم تمایلی به خرید سهام بانک‌ها ندارند. ۲- فروش دارایی‌های اضافی بانک‌ها یا همان املاکی که خریداری و با قیمت بالا ثبت کرده‌اند. ۳- نظارت بر اعطای تسهیلات: بسیاری از تسهیلات اعطایی بانک‌ها به شرکت‌های تابعه خود بوده که آنان هم تمایلی به بازگرداندن آن ندارند.

البته این اقدامات باید همراه با اصلاح ساختار مالی بانک‌ها انجام شود. نبود یا ناکارآمدی نظارت در اعطای اعتبارات، بزرگترین ضربه را به اقتصاد ایران زده و بانک‌های خصوصی را به هیولاهایی پول‌خوار تبدیل کرده است که توزیع عادلانه ثروت را بر هم زده‌اند. هنگامی که بانک آینده۸۰ درصد سپرده‌های مردم را به ۴۳  شرکت زیرمجموعه خود، سهامداران عمده و مالکان بانک پرداخت کرد، بانک مرکزی کجا بود؟!

بانک آینده با رقم ۱۱۴ هزار میلیارد تومان بیشترین زیان انباشته را در شبکه بانکی کشور داشته است. زیان انباشته این بانک در سال ۱۴۰۱ با افزایش ۳۴ درصدی همراه بود. البته بانک ملی همان‌طور که ذکر شد با زیان انباشته حدود ۷۷ هزار میلیارد تومان و بانک سرمایه با زیان انباشته حدود۴۹ هزار میلیارد تومان در رده‌های بعدی قرار دارند. بانک مرکزی کجا بود که بانک سرمایه و سایر بانک‌های مشابه با سودهای ۲۸ درصد و حتی۵۰ درصدی سپرده‌های مردم را در جهت اهداف شرکت‌داری خود جذب کردند؟ بانک مرکزی کجا بود که شرکت‌هایی با سرمایه‌های 5/1 یا ۲ میلیون تومان وام‌های۱۰۰ تا۲۰۰ میلیارد تومانی دریافت کردند؟! و نتیجه آن شده است که خالص سود و زیان شبکه بانکی در سال ۱۴۰۱  به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان برسد. واقعا منطقی نیست که سهامداران از محل سپرده‌های مردم و منابع بانک مرکزی ثروت‌اندوزی  کرده و بدهی ایجاد کنند. تا زمانی که نظام بانکی ناکارآمد و فشل است ادغام این بانک‌ها هیچ نتیجه‌ای در بر ندارد.

سابقه ادغام چند بانک همان‌طور که اشاره شد، حاکی از آن است که بانک پذیرنده ادغام را دچار زیان انبوه کرده است. مساله تغییرات شکلی نیست. تغییرات شکلی مشکلی را حل نمی‌کند. معضل اصلی، قانون عملیات بانکداری بدون رباست که ربوی‌ترین شکل نظام بانکداری را به جامعه تحمیل کرده و آن را از بهره‌گیری از ابزارهای مهم بانکداری متعارف بین‌المللی محروم ساخته است.

* تا ساختار اقتصاد سیاسی رانتی-دستوری که نظام بانکی نیز بخشی از آن است، دچار تغییر و تحول اساسی در بنیان‌های خود نشود، هیچ اصلاحاتی در نظام بانکی جواب نمی‌دهد.

مهم‌ترین عامل نقدینگی و تورم و فربه شدن بخش پولی و تضعیف شدن بخش حقیقی اقتصاد، ناشی از سیاست‌های بودجه‌ای به‌ویژه ناترازی بودجه است که آثار آن در تمام حوزه‌های مالی، پولی و ارزی منعکس می‌شود.ادغام بانک‌ها جز افزایش زیان انباشته بانک پذیرنده ادغام، در این ساختار پولی و مالی نتیجه‌ای نخواهد داشت. ضمن آن‌که عدم پذیرش عضویت در FATF و کنوانسیون‌های وابسته نیز نظام بانکی ما را در انزوای بیشتری قرار خواهد داد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

علم و شبه‌علم/ نابودگر ارومیه

نابودی دریاچه ارومیه را می‌توان به داستان‌های شبه‌علمی زیادی مرتبط کرد تا از ریشه‌یابی علمی پرهیز شود؛ اما داستان ریشه اقتصادی دارد. فون میزس اقتصاددان برجسته معتقد بود که تورم طولانی‌مدت و مواجهه نادرست با آن به قدری ویرانگر است که حتی می‌تواند تمدنی را از بین ببرد و در مصداقی مشخص از سقوط امپراطوری روم به دلیل دستکاری ارزش پول و سرکوب همزمان قیمت‌ها نام می‌برد. بنابراین جست‌وجوی ارتباط بین نابودی دریاچه ارومیه و سوءسیاستگذاری اقتصادی دارای پشتوانه نظری است.

مهمترین پیامد تورم در کوتاه‌مدت، تغییر قیمت‌های نسبی و در بلندمدت، سوءسرمایه‌گذاری یا «اضافه سرمایه‌گذاری» است و مداخله دولت در قیمت‌گذاری باعث تشدید این وضعیت می‌شود. اثر کوتاه‌مدت تورم همانطور که در مطالب قبلی تشریح شد باعث کمین‌نشینی سفته‌بازان برای حمله به بازاری می‌شود که تغییر قیمت نسبی از آن بازار آغاز می‌شود که معمولا در موقع وضعیت خوب ارزی، بازار مسکن است (مثل سال ۸۶) و در موقع وضعیت بد ارزی، بازار طلا و دلار (مثل سال ۹۱ و ۹۷).

اما اثر بلندمدت تورم که آثار تخریبی آن چه بسا مهلک‌تر از آثار کوتاه‌مدت است سوءسرمایه‌گذاری است و می‌توان ثابت کرد که نابودی آب و خاک و منابع طبیعی کشور را همین مسأله رقم زده است. داستان به این شکل است که تورم مزمن باعث گران شدن کالا‌ها و خدمات می‌شود اما قیمت برخی از کالا‌ها و منابع متناسب با سایر کالا‌ها (به دلیل مداخله دولت در قیمت‌گذاری) گران نمی‌شود یعنی قیمت واقعی آنها کاهش می‌یابد. چنین وضعیتی به معنی تحریف قیمت‌ها و ارسال علائم غلط به سرمایه‌گذاران است.

قیمت واقعی پایین باعث افزایش تقاضا (هم داخلی هم خارجی) شده و داستان از همین جا آغاز می‌شود. اگر کالای ارزان قابلیت صادرات یا حتی قاچاق داشته باشد (مثل بنزین و گازوئیل و گوسفند) از این طریق به متقاضیان خارجی می‌رسد. اما اگر مثل آب چنین قابلیتی نداشته باشد در این صورت مطابق قوانین اقتصاد، کالای ارزان به کالای دیگری که قیمت آن آزاد است و یا قابلیت صادرات یا قاچاق دارد تبدیل می‌شود. داستان گسترش کشاورزی یا صنعت آب‌بر حتی در استان‌هایی که مشکل آب دارند از همین جنس است و برای تبدیل آب به کالایی دارای قیمت غیردستوری یا دارای قابلیت صادرات صورت گرفته است. یک محاسبه انجام شده عمق فاجعه را نشان می‌دهد.

این محاسبه چند سال پیش گویا توسط انجمن پسته‌کاران انجام شد و حاکی از این بود که ارزش مجموع پسته صادر شده در دهه‌های اخیر از ارزش آب استفاده شده برای تولید آن کمتر بوده است! یعنی هم منابع زیرزمینی آب از بین رفته و هم سوءسرمایه‌گذاری وسیعی انجام شده است که می‌توانست در جای درستی انجام شود. این فاجعه را می‌توان روی نمودار برد و حجم عظیم آب هدر رفته از منابع زیرزمینی را که مصروف سوءسرمایه‌گذاری شده است و تنها یک فاجعه آن نابودی ارومیه است محاسبه کرد.

البته پسته‌کاران یا سایر کشاورزان مقصر نیستند مقصر سیاستگذار اقتصادی است که با تحریف قیمت‌ها باعث شده است سرمایه‌گذاری ناموجه به سرمایه‌گذاری دارای توجیه تبدیل شود و سرمایه‌گذاری موجه هم از روی میز برداشته شود. سوءسرمایه‌گذاری ناشی از تحریف قیمت‌ها، منحصر به کشیده شدن شیره آب کشور نیست. اینکه مشاهده می‌شود طبیعت و کوه و جنگل و روستاها تبدیل به جنگل ساختمان می‌شوند یا در شرایطی که تقاضای کالاهای اساسی به دلیل تورم به شدت کاهش یافته (از شیر گرفته تا گوشت) منابع عظیمی صرف تولید خودرو می‌شود و عطش تقاضای خودرو از بین نمی‌رود ریشه در همین مساله دارد که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تورم را چه کسانی می‌سازند؟

 

️«گرانفروشی» واژه‌ای است که تورم‌سازان علاقه دارند آن را جایگزین واژه «تورم» کنند. چرا که واژه «گرانفروشی» بار اتهامی افزایش قیمت‌ها را از دوش تورم‌سازان برداشته و این اتهام را به آدرس‌های غلط حواله می‌کند؛ آدرس‌های غلطی همچون کارخانه‌ها و مغازه‌ها و فروشگاه‌ها که کالا‌ها را گران می‌فروشند. بعضا برخی از چهره‌های اثرگذار هم با این القائات نادرست همراه شده و موقع افزایش قیمت‌ها پیشنهاد تحریم خرید کالاها را می‌دهند. این پیشنهاد به دلیل درک نادرست از تفاوت گرانی و تورم به هیچوجه باعث توقف افزایش قیمت‌ها نمی‌شود و فقط مردم را هم به متهمان افزایش تورم اضافه می‌کند!

اما تورم را چه کسانی می‌سازند و چگونه؟ تعریف دقیق تورم همان کاهش ارزش پول است اما سؤال این است که اررزش پول چگونه کم می‌شود؟ پاسخ ساده‌تر به این سؤال نیازمند سفر در زمان است. زمانی که هنوز پول اسکناسی مرسوم نبود و سکه‌ها به عنوان پول رایج زمانه به دلیل استفاده از ترکیبات طلا و نقره ارزش ذاتی داشتند. حکومت‌های ماقبل مدرنیته دارای خزانه‌ای از سکه‌ با ترکیبات طلا و نقره بودند که ورودی این خزانه از باج و خراج بود. خزانه منبع پرداخت حقوق درباریان و نظامیان و نیز بذل و بخشش‌های سلطان بود و هر زمان که با کسری مواجه می‌شد یا باج و خراج را افزایش می‌دادند یا با لشکرکشی به بلاد دیگر منابع آنجا را به عنوان غنیمت تصاحب می‌کردند.

اما با توجه به اشتیاق تاریخی حکومت‌ها برای ولخرجی وکسری مداوم منابع، به تدریج روش دیگری برای افزایش منابع خزانه اختراع شد. در این روش جدید، حکومتها تصمیم می‌گرفتند سکه‌های خزانه را ذوب کرده و سکه‌های جدید را با درجه خلوص کمتری از طلا و نقره (با افزودن فلزات کم‌ارزش‌تری مثل مس) ضرب کنند. به این صورت که مثلا طلای موجود در سکه یک دیناری جدید در حد نصف سکه یک دیناری قبلی کاهش می‌یافت. این به معنای آن بود که ارزش واقعی پول (سکه یک دیناری جدید) نصف شده است و به همین دلیل وقتی حقوق‌بگیران سلطان با سکه‌های جدید به بازار می‌رفتند متوجه می‌شدند که قیمتها دو برابر شده است که انعکاس همان کاهش ارزش پول به نصف است. نکته جالب اینکه با رواج سکه‌های جدید سکه‌های قبلی از رواج می‌افتد (این پدیده در ادبیات اقتصادی به قانون گرشام موسوم است) و به تدریج همه قیمت‌ها دو برابر می‌شود.

به عبارت دقیق‌تر، تورم همان دستکاری ارزش پول است که توسط حکومت‌ها در طول تاریخ انجام می‌شده است. یعنی در مواقع کسری بودجه، سلطان دستور می‌داد عیار طلا یا نقره را در سکه رایج کاهش دهند تا تعداد سکه بیشتری با همان واحد قبلی ضرب شود. نتیجه این بود که سلطان سکه‌های بیشتری در اختیار داشت و مخارج بیشتری را پوشش می‌داد اما قدرت خرید سکه‌ها به اندازه تقلب و ناخالصی انجام شده کاهش می‌یافت که در سوی دیگر معادله می‌شود همان تورم.

در سابقه تاریخی می‌توان به ضرب سکه «شاهی» توسط سلسله سامانیان اشاره کرد که معادل ۵۰ دینار بود. یعنی سکه یک دیناری را در طول ده‌ها سال به قدری بی‌ارزش کرده بودند که ۵۰ سکه جدید به اندازه یک سکه اولیه دارای فلز گرانبها بود و سکه شاهی برای تسهیل مبادلات ضرب شد. اما دستکاری ارزش پول همچنان ادامه داشت و بعد از گذشت چند صباحی نادرشاه سکه نادری را معادل ۱۰ شاهی یا ۵۰۰ دینار ضرب کرد. قاجاریه سکه ۱۰۰۰ دیناری به اسم قِران ضرب کرد و برای اولین بار اسکناس ۱۰ هزار دیناری هم به اسم تومان منتشر شد. افراد سالمند حتما به خاطر دارند که تا همین چند دهه پیش نیم تومان را پنج‌زاری می‌گفتند که مخفف پنج‌هزاری به معنی ۵۰۰۰ دینار بود یا دوزاری به معنی ۲۰۰۰ دینار. احتمالا کمی قدیمی‌ترها به یاد می‌آورند که نیم‌ریال یا نیم‌قِران را هم ۱۰شاهی می‌گفتند یعنی همان ۵۰۰ دینار.بنابراین، تورم هیچ چیزی جز دستکاری ارزش پول نیست و این کار هم جز با در اختیار داشتن فرمان ضرابخانه (یا همان بانک مرکزی در دنیای مدرن) امکان‌پذیر نیست. به همین دلیل، از حدود ۴۰ سال قبل که استقلال کارشناسی بانک‌های مرکزی از قدرت سیاسی به رسمیت شناخته شد مشکل تورم‌های بالا در عموم کشورها (جز معدودی مثل ایران که بانک مرکزی مستقل ندارند) به تاریخ پیوست. در دوران کنونی، دستکاری ارزش پول حتی نیازی به ذوب انبار سکه خزانه ندارد و بانک مرکزی غیرمستقل با فشار یک دکمه می‌تواند کسری دولت یا اعتبارات مورد نیاز دولت را پرداخت کند که در آمار رشد نقدینگی منعکس می‌شود. به عنوان مثال، وقتی گفته می‌شود در دوران بی‌رشدی دهه ۹۰ حجم نقدینگی ۱۰ برابر شده یعنی اینکه هر ۱۰ تومان آخر دوره معادل یک تومان ابتدای دوره ارزش خواهد داشت. افزایش حداقل ۱۰ برابری قیمت‌ها از ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۰ انعکاس همین دستکاری ارزش پول است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

رابطه تورم و نقدینگی؛ افسانه یا واقعیت؟

یکی از یافته‌های علم اقتصاد، پولی بودن ریشه تورمهای مزمن است. به این معنا که افزایش مداوم قیمت کالاها و خدمات ناشی از چاپ پول مازاد بر عرضه کالاها و خدمات در اقتصاد است.

در کشور ما، وجود دلار نفتی زیاد در اختیار دولت و بانک مرکزی، باعث شده تا با ارزپاشی، قیمت کالاهای وارداتی را پایین مانده و در نتیجه تورم را تا مدتی کنترل شود. اما همچنان چاپ زیاد ریال، نهایتا منجر به کاهش ارزش ریال در برابر سایر ارزها شده و در بلندمدت تورم با رشد پول یکی میشود.

این شبهه مطرح است که رکوردزنی تورم، ناشی از فشار هزینه و افزایش قیمت دلار بوده. در حالی که رشد پول پرقدرت در آخرین آمار منتشره بانک مرکزی رکوردی تاریخی زده که ریشه آن در ناترازی دولت و بانکهاست. اگر چه انتظارات تورمی بالا و اصلاح قیمتی نیز به اثرگذاری این حجم از پول بر قیمتها اثرگذار کمک کرده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

رکوردزنی تورم تحت سلطنت چاپ پول

چاپ پول یا از طریق بانک مرکزی انجام میشود که به آن پایه پولی یا پول پرقدرت، گفته میشود،  که به نوعی راند اول خلق نقدینگی است و در تولید تورم قدرت زیادی دارد، یا از طریق بانکها که به نوعی خلق پول در راندهای بعدی است. مجموع خلق پول انجام شده در راند اول و راندهای بعدی همان نقدینگی است.

ضریب تکاثر نقدینگی، از تقسیم نقدینگی بر پول پرقدرت بدست می‌آید. بنابراین افت ضریب تکاثر یعنی سهم بیشتر پول پر قدرت در نقدینگی (انتشار پول پرقدرت اصولا به دلیل ناترازی دولت و بانکهاست(

از تابستان ۱۴۰۱، ضریب تکاثر به شدت کاهش یافت که یعنی سهم پول پرقدرت از نقدینگی افزایش یافت. در چنین وضعیتی، رکوردزنی تورم دور از انتظار نبود. اگر چه تورم سال ۱۴۰۱، تحت تاثیر انتظارات تورمی بالا و بحران ارزی نیز قرار داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

اقتصاد سیاسی تورم در ایران

لودویک فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریشی، زمانی گفته بود، نکته مهمی که در مورد تورم باید به خاطر داشته باشیم این است که دلیل آن قضا و قدر نیست و مثل فلان بیماری یا فاجعه طبیعی از آسمان نازل نمی‌شود، بلکه در واقع نوعی «سیاست» (policy) است؛ «سیاستی» که اهالی دولت‌ها بنا به دلایل به‌ظاهر موجه به شهروندان تحمیل می‌کنند.

ریچارد کانتیلون، اقتصاددان ایرلندی-فرانسوی، به ما آموخته است که افزایش حجم پول در اقتصاد (یا همان تورم) باعث اثرات متفاوتی در بخش‌های مختلف اقتصاد می‌شود. در واقع آنهایی که زودتر پول جدید را دریافت می‌کنند، از جیب آنهایی که در آخر پول به آنها می‌رسد سود می‌برند. به عبارتی چیزی به ثروت جامعه اضافه نمی‌شود؛ ولی جیب آنهایی که اول صف دریافت پول جدید ایستاده‌اند، پرتر و جیب تهصفیها خالی‌تر می‌شود. شاید پیامد افزایش عرضه پول در کوتاه‌مدت، افزایش سطح عمومی قیمت‌ها نباشد، ولی به‌هم‌خوردن محاسبه عاملان اقتصادی و مخدوش‌شدن تخصیص منابع در اقتصاد و «سرمایه‌سوزی» پیامد ناگزیر آن است. طبیعی است پدیده‌ای که چنین تاثیر گسترده‌ای بر کل اقتصاد دارد و شیوه توزیع منابع را تغییر میدهد و جامعه را به برندگان و بازندگان تقسیم می‌کند، نمی‌تواند «سیاسی» نباشد. تورم یا همان افزایش حجم (عرضه) پول در اقتصاد را باید از منظر سیاسی و مناسبات قدرت نیز بررسی کرد.

سوال اینجاست که چرا با تورم مزمن چنددهه‌ای در کشورمان روبه‌رو هستیم؟ باید گفت مناسبات سیاسی-اقتصادی باعث استمرار تورم شده است. روشن است که نزدیکی به دولت و بانک‌ها (خلق‌کنندگان پول در سیستم دستوری رایج در جهان) می‌تواند قدرتی بی‌بدیل در اختیار افراد و گروه‌ها قرار دهد تا منافع خود را دنبال کنند. امکان استفاده از اعتبار ارزان بانکی یا حتی تاسیس بانک (همان «بانک‌زدن») را باید شیوه‌ای معرکه دانست تا گروه‌های ذی‌نفع با خیال راحت بتوانند منابع لازم برای پیگیری اهدافشان را از جیب بقیه تامین کنند.

ائتلاف میان گروه‌های ذی‌نفع و مقامات رسمی برای دریافت «اعتبار ارزان بانکی» تجربه غریبی نیست؛ ماجرای تسهیلات تکلیفی و تصویب فلان ماده و تبصره برای آنکه وام ارزان شامل حال برخی شود را همه می‌دانیم. هرجا منبع قدرتی باشد، رقابت‌ها، چانه‌زنی‌ها و همکاری‌ها برای دسترسی به آن شکل بگیرد و در اینجا هم قضیه متفاوت نیست؛ شبکه‌های ذی‌نفع اقتصادی-سیاسی قدرتمند پیرامون بانک‌ها شکل می‌گیرد که هر روز قدرت بیشتری می‌گیرند. اگر هم مشکلی به وجود آمد می‌توان به مداخله بانک‌مرکزی امیدوار بود.

از ماهیت تورم‌زای پول دستوری (دولتی) بگذریم که کم و بیش همه‌جای دنیا حاصلی جز تورم ندارد، به‌اصطلاح «قرارداد اجتماعی» میان شهروندان و دولت در ایران منطق تورم را با شدت بیشتری بازتولید می‌کند. کاری به موفقیت دولت‌های ایران در انجام وظایفشان نداریم؛ ولی دولتی که براساس متن قانون اساسی باید مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پروش و امکانات تشکیل خانواده را فراهم سازد و برای همه مردم ایجاد اشتغال کند طبیعی است که دولتی بزرگ و پرخرج خواهد بود. روشن است که این دولت‌ها برای تامین مخارج خود به‌سراغ سیاست‌های تورمی خواهند رفت و برای این دولت‌ها حتی بودجه زیاد هم کم است.

دولت‌ها برای کسب محبوبیت سیاسی سراغ جذب نیروی انسانی بیش از حد نیاز، تعریف پروژه‌های عمرانی سیاسی-نمایشی در کشور و البته پخش پول (بخوانید اعانه‌دادن) بین مردم می‌روند. بوروکرات‌های دولتی گذشته از اجرای سیاست کلی دولت خود بازیگری مهم به حساب می‌آیند که سعی می‌کنند در راستای رشد و بهبود جایگاه شغلی و افزایش ابتکار عمل خود فعالیت کنند که بر کسری بودجه دولتی و به دنبال آن تورم خواهد افزود.

اهالی پارلمان هم برای رای‌آوردن در انتخابات چهارساله به سراغ فشار آوردن بر دولت و بانک‌ها می‌روند و طبیعی است که بخواهند با تخصیص اعتبار به پروژه‌ها و بخش‌های خاص نشان دهند که می‌خواهند استاندارد زندگی مردم حوزه انتخابیه خود را بهبود بخشند. وانگهی وقتی اهالی مجلس برای کسب محبوبیت سیاسی، قوانینی در مورد حمایت از فعالان فلان بخش یا امهال بدهی آنها یا بازخرید فلان محصولات وضع می‌کنند حاصل چیزی جز فشار بر بانک‌مرکزی و سیستم بانکی نخواهد بود و خود را در تورم نشان خواهد داد. همه این موارد را کنار ایده اقتصاد اتریشی بگذاریم که بانک‌های مرکزی با بحران ذاتی دانش و انگیزه روبه‌رو هستند و حتی در بهترین حالت با بانکداری مرکزی مصلحت‎سنجانه نمی‌توان به ثبات اقتصادی و اشتغال و... رسید. تغییر این وضعیت نیازمند ایجاد تحول اساسی در قرارداد اجتماعی میان مردم و دولت است؛ امیدی که متاسفانه این روزها دورتر از هر وقت دیگری به نظر می‌رسد.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

"چاپ پول" یعنی چه؟

آیا بانک مرکزی واقعا اسکناس چاپ می‌کند؟

👈هر پولی (سکه، اسکناس و اعتبار) که از بانک مرکزی به بیرون منتشر شود و در جریان فعالیت‌های بانکی و اقتصادی قرار بگیرد، پایه پولی نامیده می‌شود. پایه پولی در واقع همان دارایی‌های بانک مرکزی است که شامل ذخایر طلا، خالص دارایی‌های خارجی، خالص بدهی‌ها دولت، بدهی بانک‌های دیگر و سایر دارایی‌ها مثل پیش‌پرداخت‌ها می‌شود.

🔺چاپ پول یعنی چه؟ وقتی پول از بانک مرکزی خارج می‌شود، در یک فرآیند خلق اعتبار قرار گرفته و چند برابر خود، پول یا نقدینگی بوجود می‌آورد. به همین دلیل به پایه پولی، پول پر قدرت می‌گویند.

🔺فرآیند خلق اعتبار وقتی اتفاق می‌افتد که بانک مرکزی به هر نحوی باعث به وجود آمدن و به گردش افتادن مقادیری پول می‌شود. مردمی که این پول را در اختیار دارند، بخشی از آن را به شکل اسکناس نزد خود نگهداری کرده و بقیه آن را در بانک‌ها سپرده‌گذاری می‌کنند.

🔺بانک‌ها نیز بخشی از سپرده‌ها را به صورت ذخیره نگهداری کرده و بقیه آن را به صورت وام به وام‌گیرندگان می‌دهند، اما اعطای وام و اعتبار به معنای ایجاد یک پول جدید اعتباری است. زیرا علاوه بر اینکه سپرده‌گذار حق برداشت پول خود از بانک را دارد، وام گیرنده نیز از طریق اعتبار ایجاد شده از همان پول، توانایی پرداخت و داد و ستد دارد.

🔺در واقع پولی که بعد از مکانیسم خلق اعتبار از پایه پولی بوجود آمده، انباره پول نامیده می‌شود که عبارت است از مجموع سپرده‌های دیداری بخش خصوصی نزد بانک‌ها، به اضافه سکه و اسکناس در دست مردم. لازم به ذکر است، سپرده‌های دیداری حساب‌هایی هستند که معمولا بهره‌ای به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد و هر لحظه که مشتری اراده کند، می‌تواند از طریق واگذاری چک به سایر افراد، از آن برداشت کند.

🔺همچنین عدد حاصل از تقسیم انباره پول بر پایه پولی را ضریب فزاینده پولی می‌نامیم که نشان می‌دهد از هر واحد پایه پولی، چه میزان پول ایجاد شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

کنترل تورم به اصلاح اقتصاد بستگی دارد

🔹 کنترل تورم در اقتصاد ایران نیازمند چهار اصلاح بنیادی دارد تا زمانی که این اصلاحات صورت نگیرد این تورم و افزایش قیمت ها همچنان ادامه دار خواهد بود.

🔹  کسری بودجه بالایی که در کشور وجود دارد باعث ناترازی در منابع بانک ها و بانک مرکزی شده است و به نحوی که بی انضباطی مالی در دولت ها شده است و عامل دوم ناترازی نظام بانکی در کشور چرا که ترازنامه های بانکی واقعی نیستند بنابراین رشد نقدینگی بیشتر می شود و ایجاد تورم می­کند عامل سوم تجارت در اقتصاد ایران است تا امروز صادرات نفتی باعث می شد تا نقایص صادرات غیر نفتی مشخص نشود بنابراین وقتی صادرات نفت به دلیل تحریم ها کاهش پیدا کرد این اثر خودش را منابع ارزی و بازارهای ارز کشور گذاشته است عامل آخر انتظارات تورمی و نا اطمینانی و ریسک های تجاری اقتصادی و سیاسی است این انتظارات خودش شعله های تورم را روشن می کند و در اخر باید به این اشاره کرد که عدم هماهنگی تولید، واردات و توزیع که این سه نظام تا وقتی هماهنگ نشوند موجب افزایش قیمت ها در سراسر کالاها خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی