نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است
تجدید جوانیِ جهان کهن است
زین ها همه خوب تر که هر نو شدنش
یادآور نام پاک ایرانِ من است
سال نو (1401) مبارک
نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است
تجدید جوانیِ جهان کهن است
زین ها همه خوب تر که هر نو شدنش
یادآور نام پاک ایرانِ من است
سال نو (1401) مبارک
سال ۱۴٠۱ آغاز قرن پانزدهم شمسی است. ما ایرانیان به ارزیابی دقیق قرن چهاردهم نیازمندیم، قرنی که تقریباً با کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹ آغاز شد، با بنیانگذاری سلسله پهلوی در سال ۱۳٠۴، نوسازی اجتماعی و اقتصادی توسط حکومت رضاشاه و اشغال توسط متفقین در شهریور ۱۳۲٠ ادامه یافت. سالهای بیثباتی سیاسی و در عین حال رونق گرفتن آزادی سیاسی از شهریور ۱۳۲٠ تا مرداد ۱۳۳۲ ادامه داشتند. جنبش ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹ به بار نشست و البته به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ختم شد.
قرن چهاردهم شمسی با تلاش برای برنامهریزی توسعه در ایران از سال ۱۳۲۵ ادامه یافت. تشکیل «سازمان برنامه» و پس از آن نوشتن «برنامههای توسعه» (شش برنامه در زمان شاه) نمود این تلاش بود. بحران سیاسی و اقتصادی سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ کشور را در بر گرفت، اما درخشانترین دوران اقتصاد ایران هم در دهه ۱۳۴٠ ثبت شد. دهه ۱۳۵٠ مقارن با افزایش قیمتهای نفت شد. افزایش شدید درآمدهای نفتی مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه ایران را بحرانی کرد و انقلاب سال ۱۳۵۷ محصول آن شد.
وقوع انقلاب با شروع جنگ همراه شد که هشت سال به طول انجامید، سالهایی که دغدغه امنیت کاملاً بر توسعه غلبه کرد و توسعه به محاق رفت. سالهای ۱۳۶۸ به بعد توسعه به گفتار و گفتمان زندگی اجتماعی و سیاسی در ایران بازگشت اما دستخوش اندیشهها و روشهای گوناگون شد. روشها و اندیشههای گوناگون از دولت اکبر هاشمی رفسنجانی تا به امروز در دولت سید ابراهیم رئیسی – با عناوین مختلف سازندگی، تعدیل اقتصادی، توسعه سیاسی و جامعه مدنی، مدیریت جهادی و مدیریت جهان، اعتدال و تعامل سازنده، و حرکت جهادی و انقلاب – بر کشور حاکم شدهاند و هر کدام هم مدعی موفقیتها و منتقدانشان مدعی ناکامیهایشان هستند. ایران در این سالها سایه سنگین پرونده هستهای، تحریم و تنش در سیاست خارجی را نیز بر سر داشته است.
ایران و ایرانیان در این یک قرن چه دستآوردی داشتهاند؟ کاستیهایشان چیست؟ بیمها و امیدهایشان کدام است؟ این قرن سیاه، سفید یا خاکستری گذشت؟ سؤالهایی از این جنس بسیارند. ما ایرانیان و البته حاکمانمان بدون پاسخ گفتن به این سؤالات و بیآنکه در پاسخها دقت کنیم، از شروع قرن جدید و گذر آن، به چیزی فراتر و بهتر از آنچه تاکنون حاصل کردهایم دست نخواهیم یافت. هر کسی میتواند به سهم خود برای پاسخ دادن به این پرسشها بکوشد. این نوشتار که بلندتر از متنهای کوتاه متداول در کانال دغدغه ایران است، تلاش من برای سهم داشتن در بررسی این سؤالات است.
یک. گمان میکنم قرن گذشته سیاه و تاریک نبوده است، پیشرفتهایی داشتهایم و کاستیهایی افزونتر از پیشرفتها باقی ماندهاند. ایران قرن چهاردهم شاهد جدا شدن هیچ بخشی از خود غیر از بحرین نبوده است. ایران در این قرن به سازمان اداری (با همه کاستیهایش)، ارتش منظم و اعمال اقتدار حاکمیت بر همه محدوده سرزمینیاش مجهز شد. شماری از صنایع اعم از دولتی و بخش خصوصی در ایران ایجاد شدند. صنعت نفت به عنوان مهمترین تأمینکننده هزینه سرمایهگذاری و مدرنیزاسیون در این قرن توسعه یافت.
دو. ایران قرن چهاردهم شاهد توسعه حمل و نقل (جاده، راهآهن، هواپیما و بندر)، افزایش دسترسی به انرژی (برق، گاز و نفت)، تولید مقدار اندکی برق تجدیدپذیر، بهبود زیاد وضعیت خدمات شهری (آسفالت خیابانها، تأمین امنیت شهرها، دسترسی به آب شرب و بهداشت شهری، روشنایی معابر، مدیریت پسماندهای شهری و حمل و نقل درونشهری) و بهبود کیفیت ساختوسازها بناها بوده است.
سه. ایران قرن چهاردهم شمسی شاهد گسترش آموزش در سطوح ابتدایی تا آموزش عالی، افزایش تعداد دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، و رشد بسیار زیاد تعداد فارغالتحصیلان در همه سطوح بوده است. بهبود بسیار زیاد بهداشت عمومی و خدمات سلامت و درمان در نتیجه سرمایهگذاری دولتی و متأثر از توسعه نیروی انسانی متخصص در بهداشت عمومی و پزشکی حاصل شده است. تقریباً همه اپیدمیها و عوامل مرگ و میر ناشی از بیماریهای واگیردار (وبا، طاعون و ...) در ایران قرن چهاردهم کنترل شدند. واکسیناسیون عمومی سبب شد بیماریهای بسیاری از ایران ریشهکن شوند. امید به زندگی ایرانیان بسیار افزایش یافته و بهترین شاخص سطح توسعه ایران در سطح جهان با عنوان «شاخص توسعه انسانی» (HDI) نیز که ترکیبی از سلامت، آموزش و درآمد سرانه را میسنجد، همین نکته را نشان میدهد.
چهار. ایرانیان در یک قرن گذشته شمار بسیاری از نخبگان علمی و فرهنگی، کارآفرینان و فعالان اقتصادی خلاق و سختکوش و میهندوست تربیت کرده و به دنیای ایرانی و جهان معاصر تحویل دادهاند. دانشمندان، هنرمندان، اندیشمندان، پزشکان، کارآفرینان، فناوران و ... ایرانی در سراسر جهان حضور داشتهاند و هر یک سهمی در ساختن دنیای ایرانی امروز و جهان معاصر داشتهاند. ایرانیان زیادی نیز در یک قرن گذشته بر قلههای فرهنگ و هنر ایران و جهان ایستادهاند. جشنوارههای بینالمللی فیلم، موسیقی، نقاشی و عکاسی و ... شاهد درخشش ایرانیان بوده است. هنرمندان ایرانی ابداعات بسیار در ذخیره تمدنی هنر ایرانی خلق کردهاند و هر کدام به درجاتی بر غنای فرهنگی ایران در جهان افزودهاند.
پنج. ارتباطات در ایران در قرن چهاردهم شمسی از طریق پست، تلفن، رادیو، تلویزیون، رسانههای مکتوب و در اواخر قرن از طریق اینترنت به شدت افزایش یافت. افزایش سواد عمومی و آموزش عالی به علاوه بهبود وضعیت اقتصادی بازتابیافته در درآمد سرانه، و افزایش تأمین انرژی برای استفاده از تجهیزات ارتباطی، استفاده از وسایل ارتباطی را گسترش داده است.
شش. سطح فناوری و تجهیزاتی که ایرانیان در منازل و محل کار خود استفاده میکنند به شدت ارتقا یافته است. تأمین مالی از طریق نفت و سایر منابع طبیعی، به علاوه نیروی کار ایرانی اجازه داده است تا بخشی از این فناوری در داخل تولید شده و بخشی از طریق واردات تأمین شود. نتیجه اینکه اکثریت ایرانیان در طول یک قرن تقریباً به همه ابزارهایی که شهروندان کشورهای توسعهیافته از آنها بهرهمند هستند (لوازم خانگی، خودرو، تلفن، تلفن همراه و ...) دست یابند.
هفت. پیشرفتها اما صرفاً مادی نبودهاند. ایرانیان در قرن چهاردهم شمسی، جنگ جهانی دوم را بدون آنکه یک وجب از خاک خود را از دست بدهند پشت سر گذاشتند و در برابر اشغال آذربایجان تسلیم نشدند و این پاره تن ایران، بخشی از مادر میهن باقی ماند. ایرانیان در نهضت ملی شدن صنعت نفت، یکی از بزرگترین داراییهای خود را ملی کردند. درخشانترین دوران حکمرانی اقتصادی در دهه ۱۳۴٠ شمسی را رقم زدند، و یک انقلاب سیاسی بزرگ برای استقرار دموکراسی و دستیابی به آزادی سیاسی را خلق کردند. ایرانیان هشت سال در برابر تجاوز عراق جنگیدند و نگذاشتند یک وجب از خاک ایران از دست برود. آنها به تجربه انتخابات، تلاش برای توسعه سیاسی و دموکراسی دست زدند و صرفنظر از میزان موفقیتشان، این آمال دنیای سیاسی مدرن را تجربه کردند و بر کاستیهای خود در این عرصه آگاهی یافتند.
هشت. ایرانیان همچنین در طول یک قرن گذشته بسیار بیشتر از گذشته در زمینههایی نظیر احترام به حقوق زنان، گرامی داشتن حقوق شهروندی، آگاهی بر حقوق سیاسی، تساهل و مدارای اجتماعی و مذهبی پیش رفتهاند.
فهرست این گونه دستآوردهای ایرانیان را میتوان بیش از این توسعه داد. ذکر اینها صرفنظر از هزینه به دست آوردن آنها، پایداری چنین دستآوردهایی و مقایسه با سایر جوامع صورت میگیرد. در ضمن، کاستیهای موجود در بهرهمندی از این امکانات نیز مد نظر قرار نگرفته است. اما همین مقدار کافیست تا نگاه صرفاً سیاه و سفید به قرن گذشته را کنار بگذاریم.
کاستیهای این قرن
نُه. بزرگترین کاستی قرن چهاردهم شمسی، فقدان توازن بین قدرت حکومت و قدرت جامعه است. جامعه کماکان مقهور قدرت حکومت است. حاکمان کماکان قادرند بدون آنکه ملزم به پاسخگویی مؤثر به شهروندان باشند، اهداف و منویات خود را دنبال کنند. جامعه ایران کماکان در فردای یک قرن تلاش، از سر گذراندن دو انقلاب و دههها مبارزه و تلاش سیاسی، به قدرت متوازن با حکومت دست نیافته و نمیتواند با اثربخشی معناداری قدرت سیاسی را وادار به پاسخگویی کند. همین امر نیز سبب شده است دو قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی ایران، ناقص اجرا شده و بالاخص در بخش حقوق ملت با کاستیهای جدی در اجرا مواجه شوند.
ده. قدرت جامعه در میزان سازماندهی شدن آن نهفته است. ایرانیان کماکان به سازماندهی لازم برای زندگی در دنیای مدرن دست نیافتهاند. احزاب، اتحادیههای کارگری، سازمانهای جامعه مدنی، تشکلهای صنفی، اتاقهای بازرگانی حامی منافع بخش خصوصی، سازمانهای حمایت از حقوق شهروندان و هر نوع تشکل دیگری که قدرت جامعه را در برابر قدرت سیاسی تقویت کند و حکمرانان را به پاسخگویی و تمکین در برابر خواست مردم وادار سازد، در جامعه ایران بسط نیافتهاند و قدرت سیاسی کماکان در برابر توسعه این نوع سازماندهی مقاومت میکند.
یازده. ایرانیان در طول قرن چهاردهم شمسی نتوانستند حکومت باظرفیت بسازند. اگرچه سازمان اداری در ایران از ابتدای قرن و با دوران نوسازی رضاشاهی توسعه یافت، اما ایرانیان کماکان از داشتن حکومتی که در آن نظام مالیاتی عادلانه، دقیق و مناسب برای حکمرانی مدرن وجود داشته باشد محروم هستند. ایرانیان هنوز از داشتن نظام رفاهی و تأمین اجتماعی کارآمد، هوشمند و عادلانه برخوردار نیستند. نظامهای سنجش دادههای شهروندی، نظام پولی و بانکی کارآمد، و در یک کلام نظام سیاستگذاری عمومی لازم برای زندگی باامنیت و مقتدر و قادر به تحقق توسعه در دنیای جدید، پدید نیامده است. ظرفیت حکومت در ایران کماکان توسعهنیافته و پر از تناقضات و کاستیهاست.
دوازده. ایرانیان در سراسر قرن گذشته با حکومتهایی مواجه بودهاند که به شدت در اقتصاد مداخله کرده و مداخلاتشان ناکارآمد، مولد رانت و فساد، و محدودکننده فعالیت اقتصادی بخش خصوصی و عموم مردم بوده است. ایران هنوز در سازمان دادن یک نظام اقتصادی کارآمد، عادلانه، منصفانه و پایدار با بزرگترین نقصانها روبهروست. نرخ بالای بیکاری، تورم دو رقمی و بالا به مدت چند دهه، نرخ پایین تشکیل سرمایه، افزایش درصد فقرا و بسیاری شاخصهای دیگر نشان میدهند علیرغم دستآوردهای بهرهمندی مادی و استفاده از فناوری در زندگی ایرانیان، چنین دستآوردهایی پایداری ندارند.
سیزده. ایرانیان بهواسطه نامتوازن بودن قدرت جامعه در برابر قدرت حکومت، قادر به ساختن جامعه-حکومتی نبودهاند که تضمینکننده حاکمیت قانون باشد. ناتوانی در پاسخگو ساختن حکومت در برابر خواست اکثریت ایرانیان، تجربه توسعه سیاسی و دموکراسی را به نقاط تاریکی کشانده و تضعیف و زوال عقل حکمرانی را نیز در مقاطع مختلف نتیجه داده است.
چهارده. ایرانیان علیرغم پیشرفتهایی که در گسترش آموزش عمومی و توسعه آموزش عالی تجربه کردهاند، هنوز از داشتن یکی از بینادیترین عناصر ضروری برای توسعه یعنی نظام آموزشی کارآمد بیبهرهاند. نظام آموزشی مبتنی بر آموختن مُشتی محفوظات، بدون پروراندن روحیه خلاقیت و نوآوری، نامناسب برای تربیت شهروند دنیای مدرن، بیبهره از توانایی برای نهادینه کردن شایستگیهای کانونی در دانشآموزان، و بدون قابلیت نظام آموزشی برای تقویت تواناییهای مهارتی و تکنسینی نیروی کار، به علاوه چندین نقیصه بزرگ دیگر، مانعی بزرگ پیش روی توسعه ایران است.
پانزده. وضع امروز ایرانیان را اگر از منظر سهمشان در جهان بنگریم، کاستیهای بسیار بیشتر و پررنگتری به چشم میآیند. اگر روزی قنات، ابریشم، فرش دستبافت و بسیاری از کالاهای ایرانی در سراسر جهان، نماد فناوری و سهم ایرانیان در جهان بودند، و مهمترین جاده و شاهراه تجاری جهان (راه ابریشم) از ایران عبور میکرد، ایرانیان معاصر سهم چندانی در دنیای امروز ندارند. هیچ فناوری مهمی که مردمان امروز کره زمین از آن بهره میبرند در ایران توسعه نیافته است. هیچ کالای مهمی (جز انرژی به عنوان کالای خام و برخی محصولات مشتق از نفت) نیست که جهان برای تداوم حیات خود به آن نیازمند باشد و ایران سهم مهمی در تولید آن داشته باشد. ایران امروز محل گذر شاهراههای تجاری جهان (غیر از تنگه هرمز، آن هم ناشی از جغرافیای طبیعی) نیست، و ایرانیان راهدار شاهراههای تجاری جهان (نظیر دوران باستان) نیستند. ایرانیان نتوانستهاند مزیتهای جغرافیایی خود را استفاده کرده و به چهارراه تجارت، حمل بار و مسافر بین شرق و غرب جهان بدل شوند.
شانزده. ایرانیان دستآوردهای یک قرن گذشته خود را به مدد تخریب گسترده محیطزیست به دست آوردهاند. اگر امروز از منابع انرژی، آب، غذا و کیفیت زندگی امروزین برخوردارند، همه را با فشار بیش از حد توان طبیعت بر منابع طبیعی (آب، خاک، هوا و تنوع زیستی) حاصل کردهاند. تخریب گسترده منابع آب زیرزمینی، جنگلها، فرسایش خاک، آلودگی شدید هوا و از بین رفتن بخش مهمی از تنوع زیستی ایران محصول فعالیت انسانی یک قرن گذشته است. این کاستیها و تخریب گسترده البته با آگاهی فزاینده تودههای مردم ایران نسبت به تخریب محیطزیست، ضرورت حفظ محیطزیست و جنبشی اجتماعی برای صیانت از محیطزیست ایران و توسعه سازمانهای مردمنهاد محیطزیستی همراه بوده است.
هفده. جامعه ایرانی کماکان از نابرابری زننده و بسیار غیرعادلانهای رنج میبرد. اقتصادی ناکارآمد و مملو از فساد و رانت، توأم با انبوه مداخلات قدرت سیاسی در اقتصاد، زمینه را برای نفی عدالت و خلق نابرابری فراهم کرده است. فقدان ظرفیت حکومت برای توسعه نظام رفاهی جامع و عادلانه نیز مزید بر علت شده و جامعهای نابرابر با گرایش به تشدید نابرابری خلق کرده است.
هیجده. ایران هنوز از یک سیاست خارجی متوازن که تضمینکننده «تأمین توأمان امنیت و توسعه» باشد برخوردار نیست. دغدغه امنیت کماکان به شکل قاهری بر مطالبه توسعه غلبه دارد و اولی بدون دومی، ناگزیر ناپایدار است. چهار دهه تحریم و تشدید تحریمها در یک دهه گذشته، همه کاستیهای ایران معاصر را تشدید کرده است. تشدید نابهسامانی اقتصادی، کمرنگ شدن چشماندازهای امیدبخش، تشدید مهاجرت، کاستن از ظرفیت حکومت و ... عوارض این وضعیت است.
جمعبندی
قرن چهاردهم شمسی برای ایرانیان تاریکیها و روشنیهایی داشته است اما نه سراسر تاریک و است و نه سراسر روشن، اما به گمانم ایران امروز در مقایسه با خودش – نه در مقایسه با برخی ملل دیگر – نسبت به یک قرن قبل پیشرفتهای زیادی داشته است. دستآوردهای ایران در یکصد سال اخیر شاید در عمده شاخصها قابل مقایسه با کره جنوبی، چین، اندونزی و هند نباشد، اما ارائه تصویری تاریک از ایران قرن چهاردهم شمسی منصفانه نیست. ایران قرن چهاردهم شمسی، تصویری خاکستری ارائه میکند که ترکیب سیاهی و سفیدی در عرصههای مختلف آن گاه بسیار متفاوت است. ایران امروز البته علیرغم همه پیشرفتهایش در یک قرن گذشته و دستآوردهایی که برشمردیم، زیر سایه ناامیدی بخش قابل توجهی از جامعه، نابرابری، بیثباتی و بیاطمینانی به آینده رنج میکشد. اینها سبب میشوند آن دستآوردها نیز به چشم نیایند یا زمینه برای تاریک جلوه کردن تصویر گذشته مساعد شود. نکتهای مهم نیز در مقایسه دستآوردها و کاستیها آشکار میشود. دستآوردهای ما عمدتاً (و نه همه) از جنس دست یافتن به ابزارها، تجهیزات، ساختمان و آن چیزی است که بخش مادی دنیای جدید را میسازد. کاستیهای ما اما عمدتاً از جنس سازوکارها و ظرفیت حکومت و حکمرانی، کیفیت نظام تدبیر و موازنههای سیاسی ضروری برای توسعه و عموماً با ماهیت نرمافزاری است. قرن چهاردهم شمسی را از این جهت میتوان دوران غلبه سختافزار توسعه بر نرمافزار و سازوکارهای توسعه نیز تلقی کرد. ناکامی در مناسب ساختن نرمافزارها و سازوکارهای حکمرانی با مقتضیات دنیای مدرن و تلاش بیوقفه برای دست یافتن به سختافزار و مظاهر فناوری، مشخصه قرن چهاردهم شمسی است.
مهمترین مسأله شاید آن است که مردم و حاکمان امروز بر سر فهرستی از پیشرفتها و کاستیها، تصویری از گذشته و آنچه باید در آینده محقق شود، اصول آنچه باید تضمینکننده امنیت ملی و توسعه باشد، و راهبردهای همکاری بین مردم و حاکمیت برای تحقق خیر جمعی توافق چندانی ندارند. ممکن است در بازخوانی قرن چهاردهم شمسی و سناریوپردازی برای ایران قرن پانزدهم، راهبردی برای نزدیک کردن دیدگاه حاکمان و مردم نهفته باشد. این همان هدفی است که به عنوان پیشنیاز گام برداشتن به سوی بهبود در قرن پانزدهم، تلاش نخبگانی برای بازخوانی درس این قرن و اندیشهورزی درباره آینده را ضروری میسازد.
🟢اگر بخواهیم به توسعهیافتگی در ایران دست پیدا کنیم، نخستین قدم لازم برای این مهم، بدون تردید، التزام به قانونمندیهای مربوط به توسعهیافتگی خواهد بود. کما اینکه شاهد آن هستیم که آن دسته از کشورها از جمله ایران که نتوانسند به این قانونمندیها دست بیابند، هنوز در روند توسعه خود درجا میزنند.
🟢ما برای توسعهیافتگی، حتما به دولت و نقش و جایگاه آن نیاز داریم. منتها، دولتی که هابزی، هیولایی و رانتی نبوده و رویکرد مشارکتجویی و توجه به نقش مردم را در دستور کار خود قرار دهد.
🔹سالهاست شاهد رشد حجم نقدینگی کل در اقتصاد ایران هستیم. دولت در رشد نقدینگی چه سهم و نقشی دارد؟
🔹نقش دولت در رشد نقدینگی زیاد است. بهتر است بگوییم بخش نهادهای عمومی و دولتی، چون ممکن است بانک مرکزی را بخشی از دولت در نظر نگیریم. البته در ایران رئیس بانک مرکزی از سوی دولت تعیین میشود و پاسخگوی بانک مرکزی نسبت به سیاستهای پولی به دولت است بهجای اینکه به ملت باشد. اما از دو منظر دولت در رشد نقدینگی تأثیر میگذارد اول اینکه دولت وقتی کسری بودجه دارد این کسری بودجه را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در نهایت از بانک مرکزی تأمین میکند و پایه پولی را افزایش میدهد.
🔹روش مستقیم تأمین کسری بودجه از بانک مرکزی تا پیش از برنامه پنجساله سوم، استقراض مستقیم از بانک مرکزی بود، اما بهجز این هر نوع افزایش ذخایر خارجی بانک مرکزی که بهدلیل انتقال ارز حاصل از فروش نفت از سوی دولت به بانک مرکزی صورت میگیرد هم یک نوع دستدرازی به منابع بانک مرکزی است یعنی به افزایش پایه پولی میانجامد که این افزایش پایه پولی در نهایت منجر به افزایش نقدینگی میشود.
🔹در سالهای اخیر دولت روش دیگری در پیش گرفته که بهطور مستقیم از بانکهای تجاری استقراض میکند و در نهایت آن بانکهای دولتی که در واقع باید فرامین را اجرا کنند و به دستور دولت لبیک بگویند معمولاً با کسری منابع مواجه میشوند و از بانک مرکزی اضافه برداشت دارند یعنی دولت از نقدینگی که بانکها خلق میکنند استفاده میکند و بانکها هم از بانک مرکزی برداشت میکنند؛ این یعنی دولت بهطور مستقیم و غیرمستقیم روی نقدینگی تأثیر میگذارد و در نهایت تورم ایجاد میشود.
🔹مسئله بعد اینکه، چون نظارت جدی چه از سوی دولت و چه از سوی بانک مرکزی بر نظام بانکی وجود ندارد این باعث میشود که معوقات شکل بگیرد و این معوقات پایه پولی را به وجود میآورد. در واقع معوقاتی که بهدلیل پرداخت وام به افراد خصوصی بوده در نهایت هم نقدینگی را افزایش میدهد و هم اینکه به اضافه برداشت بانکهای خصوصی از بانک مرکزی میانجامد.
🔹این روزها در حوزه پولی و مالی این مسئله وجود دارد که بودجه ۱۴۰۱ انبساطی است یا انقباضی، نظر شما در مورد این مسئله چیست؟
🔹اگرچه اعلام شده که بودجه انقباضی است، ولی چنین نیست. نباید بودجه را با بودجه «مصوب» سال ۱۴۰۰ مقایسه کرد بلکه باید مقایسه با «عملکرد» بودجه ۱۴۰۰ صورت بگیرد. بودجه به لحاظ رشد تا حدی متعادل میباشد از این رو نه انقباضی است و نه انبساطی که از معدود مزایای بودجه ۱۴۰۱ همین مسئله است.
🔹در رابطه با تحقق درآمدهای نفتی که با عنوان فروش داراییهای سرمایهای آن را در بودجه عمومی میشناسیم پیوسته این دغدغه وجود دارد که این درآمد واقعی در نظر گرفته شده است یا خیر؟ به اعتقاد شما درآمدهای بودجه محقق خواهد شد؟
🔹طبق ارقامی که در زمینه بودجه عمرانی قرار است در بودجه به تصویب برسد احتمال اجرا پایین است یعنی ما باز هم در تصویب بودجه دچار مشکلات جدی هستیم.
🔹فرآیند تفکری که در بودجه حاکم است همان تفکر ۵۰ سال گذشته است و متأسفانه تغییر جدی در آن دیده نمیشود. آن چیزی که تحت عنوان اصلاح ساختاری بودجه مطرح شد متأسفانه ساختار خوب و مناسبی ندارد و واقعاً اصلاح ساختاری صورت نگرفته است. حتی مواردی را سراغ دارم که در نهایت این اصلاحات وضعیت بودجه را وخیمتر میکند. همان افرادی که اصلاح ساختار بودجه را داشتند بودجه سال ۹۹ و سالهای بعد را تنظیم کردند و نقش داشتند البته این بودجهها با هم متناقص است، ولی به طور عجیبی توسط یک تیم نوشته شده است.
یک جامعه توسعه یافته (به ویژه از منظر اقتصادی) چه جامعهای است و چرا ما توسعه نیافته محسوب میشویم؟ آیا برای این ادعا که اثرات انباشته تاریخی در جامعه ایران منجر به رسوب نهادهای ضد توسعه شده است شواهدی میتوان ارائه داد؟
جان اندرسون کِی اقتصاددان بریتانیایی در باب زمینه اجتماعی لازم برای رشد اقتصادی اینگونه میگوید: برای موفقیت اقتصادی آنچه یک کارآفرین نیاز دارد رقابت حداکثری نیست بلکه امنیت کافی و اطمینان خاطری است که بتواند با اتکا به آن برای سرمایهگذاری در پروژههای عظیم خطر کند. کی معتقد است کشورهای توسعه یافته پیش از آنکه بر رقابت استوار باشند بر امنیت و اطمینان خاطر استوارند.
داگلاس نورث جوامع را به دو دسته تقسیم میکند نورث معتقد است جوامع یا دارای دسترسی محدود به حقوق مالکیت و قانوند که جوامع نوع اول را تشکیل میدهند یا آنکه دارای دسترسی همگانی به قانوند که جوامع نوع دوم هستند و توسعه جز گذار از جامعه نوع اول به جامعه نوع دوم نیست.
نورث معقد است جوامع دسترسی محدود خود به سه دسته تقسیم میشوند نظامهای با دسترسی محدود شکننده که در این نظامها سازمانهای اقتصادی و سیاسی به روشنی قابل تشخیص نیستند سازمانهایی قادر به حفظ خود هستند که از ظرفیت اعمال خشونت بهرهمند باشند بین نیروهای نظامی و غیر نظامی مرز مشخصی وجود ندارد دسته دوم نظامهای دسترسی محدود پایه هستند در این نظامها سازمانهای اقتصادی اعم از خصوصی یا دولتی با هسته اصلی قدرت در ائتلافند اکثر سازمانهای سیاسی در کنترل حکومت قرار دارند و احزاب مخالف محدود یا سرکوب میشوند سازمانهایی که دارای ظرفیت خشونت هستند بخشی از دولت محسوب میشوند اما سازمانهای غیردولتی نیز از ظرفیت خشونت بهرهمند هستند. نوع سوم دسترسی محدود بالغ است که در آن سازمانهای اقتصادی متعدد و عمدتا خصوصیاند اما ورود به بازار نیازمند ارتباط سیاسی است سازمانهای سیاسی متعددی نیز وجود دارد اما فعالیت آنها منوط به اجازه قدرت مرکزی است در این نظامها سازمانهای دارای ظرفیت خشونت تماما در کنترل دولت قرار دارند.
اما در یک نظام با دسترسی باز که توسعه یافته تلقی میشود سازمانهای اقتصادی خصوصی هستند و هر شهروندی که بخواهد سازمانی اقتصادی به وجود آورد از حمایت قانونی دولت برخودار است و قوانین، تبعیض آمیز نیست از سویی ایجاد سازمانهای سیاسی نیز برای عموم آزاد است در این نظامها دولت غیرنظامی کنترل کاملی بر تمامی سازمانهای دارای ظرفیت خشونت دارد.
نورث در ادامه توضیح میدهد که ثبات، در جوامع با دسترسی محدود به رانت بستگی دارد طبق این نظریه در نظامهای نوع اول گروههای دارای ظرفیت خشونت در نزاع برای کسب منافع هستند و هسته اصلی قدرت برای تثبیت خود نیازمند ائتلاف با این گروهها است و یا آنکه خشونت پدیدار خواهد شد اگر ائتلاف مسلط بتواند این نیروهای جدید را در دل قدرت رسمی جای دهد جامعه به دوراهی بعد یعنی شیوه توزیع رانت میرسد. مفهوم توزیع رانت که از مفاهیم کلیدی است، نورث توزیع رانت را به مولد و نامولد تقسیم میکند رانت مولد توزیع ناعادلانه فرصتهاست که به خلق ثروت کمک میکند و جامعه را از آشوب دور میسازد از نظر نورث نمیتوان در جوامع نوع اول توزیع رانت را حذف کرد و برعکس اقتصاد رقابتی در جامعه، موجب شکنندگی میشود زیرا آنها که قدرت بر هم زدن نظم سیاسی جامعه را دارند رانت میخواهند تا قدرت خود را تثبیت کنند و حذف رانت اقتصادی، آنها را به مخالفان نظم موجود تبدیل میکند به جای حذف رانت اگر صاحبان قدرت بتواند قواعدی برای توزیع رانت میان خود تعریف کنند شانس تثبیت قدرت آنها افزایش مییابد و جامعه نیز در مسیر افزایش درآمد قرار میگیرد.
رانت نامولد رانتی است که ائتلاف مسلط به افراد میدهد و نه سازمانها این نوع رانت اگرچه بیشتر به نفع صاحبان قدرت است اما جامعه را فقیر میسازد در چنین جوامعی توصیههای کلاسیک به نتیجه نمیرسد انتخابات آزاد هر چند از ویژگیهای پذیرفته شده در نظریه حکمرانی خوب و بسیاری از توصیههای سیاسی است اما می تواند نظم اجتماعی را بر هم زند انتخابات آزاد ممکن است باعث کاهش قدرت گروههایی شود که آنها قادر به ایجاد خشونت در جامعه هستند این گروهها انتخابات آزاد را تحمل نمیکنند و اجازه نمیدهند از دایره قدرت خارج شوند بنابراین توصیههای اقتصاددانان و سایر پژوهشگران علوم اجتماعی نه تنها برای دستیابی به توسعه مفید نیست و بلکه می تواند زیان بخش هم باشد خصوصیسازی مانند انتخابات آزاد به تضعیف صاحبان قدرت میانجامد خصوصیسازی واگذاری قدرت اقتصادی است و صاحبان قدرت اجازه نمیدهند این منبع قدرت مهم اقتصادی به دیگران واگذار شود از همین رو یا خود صاحبان قدرت مالک شرکتهای واگذار شده میشوند یا از اجرای خصوصی سازی طفره میروند.