انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

داستانِ ساده‌ی تورم که اقتصاددانانِ دولتی نمی‌خواهند بفهمند

تصور دولت بعنوان یک قدرت خیرخواه، که طی دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، تحت تاثیر نظریه‌‌های اقتصادی کینز رواج دوباره یافت، عامل اصلی گسترش نقش دولت در اقتصاد کشورهای غربی بود. تجربه سه دهه پس از جنگ جهانی دوم نشان داد که شیوه دموکراتیک رای‌گیری و کنترل قدرت حکومتی نمی‌تواند مانع گسترش دامنه دولت گردد و به نظر میرسد که نوعی دینامیسم داخلی موجب رشد فزاینده دولت بطور مستقل از اراده شهروندان و رای‌دهندگان می‌گردد.

بوکانن یکی از علل مهم بزرگتر شدن دولت و گسترش فرایند تورمی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی را در قرار داشتن انحصار نشر پول در اختیار دولتها میداند. از نظر وی این انحصار از طریق ایجاد یک فرایند تورمی موجب انتقال ثروت از افراد جامعه به دولت میگردد. او در توضیح اندیشه خود به دو روایت از «قصه کیمیاگر کوچک» متوسل میشود:

روایت اول- در زمانهای قدیم کیمیاگر کوچکی در جنگلی دور افتاده زندگی میکرد و تمام وقت خود را صرف کشف راه‌حلی برای تبدیل ماسه به طلا می‌نمود. یک روز زمستانی او موفق به کشف فرمول سری میشود به طوری که میتواند هر مقدار که بخواهد ماسه‌های نزدیک کلبه خود را به طلا تبدیل کند. کیمیاگر کوچک با طلاهایی که از این طریق بدست می‌آورد به همه آرزوهای خود جامه عمل می‌پوشاند: یک قصر بزرگ با اشیای قیمتی، خدمتکاران و آشپزهای متعدد، انواع غذاهای کمیاب و قیمتی، اصطبلی با اسبهای گرانبها، جمعیتی از میهمانان اشرافی که به قصر می‌آیند و... اما کشف کیمیاگر همه افراد آن سرزمین را فقیرتر میکند چرا که آنها کالاها و نیروی کار خود را برای ساختن قصر و نگهداری از آن از دست میدادند. آنها البته متوجه نبودند که طلای جدید کیمیاگر ارزش مبادله‌ای کلیه طلاهای دیگر آن سرزمین را کاهش داده است، طلاهایی که قرنها بعنوان پول مورد استفاده بود.

روایت دوم- کیمیاگر کوچک فرمول سری تبدیل ماسه به طلا را کشف میکند اما قبل از ساختن طلا به تفکر اقتصادی میپردازد. میخواهد اثر کشف خود را روی دیگر مردمان سرزمین ملاحظه نماید. او درک میکند که در صورت تمایل، با تبدیل ماسه به طلا میتواند همه چیزهای دلخواه خود را خریداری نماید اما در عین حال میفهمد که این چیزها باید توسط کسانی فراهم آید، دیگران باید برای ارضای امیال کیمیاگر، کالاها و کار خود را تسلیم وی کنند. درحالی که او بسیار ثروتمند میشود دیگران در آن سرزمین فقیرتر میشوند. کیمیاگر کوچک به ملاحظه وضع دیگران تصمیم میگیرد از کشف خود استفاده نکند. او ذره‌ای طلا از ماسه نمیسازد، به قصر زیبا و خدمتکاران متعدد دست پیدا نمیکند. او فرمول سری را برای همیشه از بین میبرد.

بوکانن پس از طرح این دو روایت به ارزیابی عملکرد واقعی دولتها در رابطه با قدرت انحصاری نشر پول، یعنی امکان تبدیل ماسه به طلا میپردازد:

از این دو روایت قصه کدام یک واقع‌بینانه‌تر است؟ یک دختر ده ساله احتمالا اولین روایت را میپذیرد اما دومی را بعنوان اینکه کاملا غیرحقیقی است رد میکند. اما از متفکران باریک‌بین نمی‌توان انتظار داشت عقل یک کودک ده ساله را داشته باشند! چرا که روایت دوم دقیقا نوع قصه‌ای است که ما قرنها است درخصوص اقتدار دولتی در نشر پول باور داریم! اگر به جای کیمیاگر کوچک، دولت و به جای طلا، پول کاغذی بگذاریم، شباهت کاملا هویدا خواهد شد. دولت (حکومت) قدرت ایجاد پول و مبادله آن با کالاها و خدمات را دارد، اما ما ترجیح می‌دهیم باور کنیم که او این قدرت را تنها در جهت نفع عمومی بکار خواهد برد و از استفاده از آن به دلخواه خود [برای تامین منافع دولتمردان و اقربای آنها] اجتناب خواهد ورزید. قصه کیمیاگر کوچک به ما کمک میکند دید واقع‌بینانه‌تری در خصوص نسبت حکومت و تورم پیدا کنیم.

بوکانن بر این رای است که نامحدود بودن قدرت انحصاری دولت در خصوص پول موجب ناهنجاریهای پولی و تورم میشود. از نظر بسیاری از اقتصاددانان، تورم شدید دهه ۱۹۷۰ در کشورهای پیشرفته صنعتی بیش از هر چیز ناشی از اشکالات نهادهای اقتصادی یعنی فقدان نهاد محدودکننده قدرت نشر پول بود. به سخن دیگر، مشکل اساسا در رژیم (نظام) پولی بود و نه صرفا در سیاستهای پولی. بوکانن در این خصوص از دو اقتصاددان نام میبرد: هایک و فریدمن. هایک برای اصلاح رژیم پولی در همان سالها پیشنهاد کرده بود که در کنار حق دولت برای نشر پول، باید به افراد برای ایجاد پول خصوصی مجوز داده شود تا با آزادی و رقابت در بازار پولی، انحصار دولت در این زمینه شکسته شود و امکان سوء استفاده دولت از این انحصار از بین برود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

ماجرای اهرم ارشمیدس و تورم

▪️نقل است که ارشمیدس، فیزیکدان نابغه یونانی که برخی مورخان بزرگ معتقدند اگر نیروی کار ارزان نبود انقلاب صنعتی را قبل از انگلیسی‌ها تحقق می‌بخشید، ادعا کرده بود که اگر یک تکیه‌گاه و یک اهرم به اندازه کافی بلند در اختیار او قرار گیرد، می‌تواند کره زمین را بلند و جابه‌جا کند (از فیزیکدانان عزیز بابت وام گرفتن از علمشان برای توضیح مصائب علم اقتصاد پوزش می‌طلبم).

ارشمیدس موفق نشد این آرزوی خود را تحقق بخشد؛ اما ابداع پول نوین هم تکیه‌گاه مناسب و هم اهرم به اندازه کافی بلند فراهم کرده است تا اگر اراده کنیم بتوانیم قیمت‌ها را به‌طور نامحدود بلند‌تر و بلندتر کنیم..                                                                                                                                                       

در کشوری متاثر از عدم اجماع روی عامل ایجاد تورم و چگونگی درمان تورم یا متاثر از بازی تخصیص منابع موجود در نظام سیاستگذاری این نتیجه سیاستی حاصل شود که نرخ بهره به‌طور پیوسته پایین نگه داشته شود.

▪️لازم است اشاره شود که آن نرخ بهره‌ای که با اهمیت است و پایین نگه داشتن آن نقش شبه اهرم ارشمیدس را در بالا بردن قیمت‌ها و ایجاد تورم بازی می‌کند، نرخ بهره حقیقی (تفاوت نرخ بهره اسمی و نرخ تورم انتظاری) است. طبیعی است که پیوسته پایین نگه داشتن نرخ بهره حقیقی به آن معنی است که پیوسته میل به خرج کردن و تقاضای کل در مقایسه با توان تولید کالاها و خدمات اقتصاد بالا نگه داشته می‌شود و نتیجه آن افزایش پیوسته قیمت کالاها و خدمات یا ایجاد تورم ماندگار است.

▪️به‌دلیل همین نرخ بهره حقیقی پایین یا غالبا منفی است که در چنین کشوری همواره تقاضا برای وام و اعتبار بانکی دارای صف است، تمایل به عدم بازپرداخت وام‌ها بالا است و درصد وام‌های معوق و امهال تصنعی وام‌ها قابل توجه است. به همین سادگی است که تصمیم به پیوسته پایین نگه داشتن نرخ بهره حقیقی، تصمیم به استفاده پیوسته از شبه اهرم ارشمیدس برای بالا بردن قیمت‌ها و لذا ایجاد تورم بالا و ماندگار است.

به این ترتیب، بین قیمت پول (نرخ بهره حقیقی) و قیمت کالاها و خدمات رابطه عکس وجود دارد و تا زمانی که تصمیم ما پایین بردن اولی است، تصمیم ما بالا بردن دومی است. داستان تورم ماندگار پنجاه‌ودو ساله ایران (نه شوک‌های موقتی تورمی) به همین سادگی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی