🔹امروز هم آنهایی که شغل ثابت ندارند، هم آنهایی که شاغلند (حتی کارمندان دولت) و هم آنهایی که کسبوکار شخصی دارند، در احساس ناامنی اقتصادی شریکند.
🔹احساس امنیت اقتصادی یک سرمایه مهم اجتماعی است و فقدان آن مانع بزرگی در برابر فعالیتهای اقتصادی و ایجاد رونق و پیشرفت کشور به حساب میآید و باید برای آن فکری اساسی کرد. در سطح اقتصاد کلان و سیاستگذاریهای اقتصادی، در درجه اول باید تورم کنترل شود و نرخ ارز ثبات پیدا کند. از سوی دیگر باید فکری به حال روابط بینالمللی ایران با دنیای خارج و مساله تحریمها کرد.
🔹دولت برای تامین بودجه خود میخواهد مالیات را افزایش دهد. در حرف میگویند میخواهیم پایههای مالیاتی را افزایش دهیم و بنگاهها و افرادی را که پیشتر مالیات نمیدادهاند، زیر چتر مالیات ببریم. اما در عمل این اتفاق نمیافتد و بنگاهها و کسانی که تکیهگاه سیاسی قوی دارند، طبق روال سابق به کار خود ادامه داده و مالیات نمیدهند یا کم میدهند.
🔹در دیگر کشورهای اروپایی هم، هرجا مشکلات اقتصادی افزایش پیدا کرده، گرایش به احزاب افراطی و پوپولیست، به ویژه راستهای افراطی -و در نقطه مقابل چپهای افراطی- بالا گرفته است. این مساله در همه جوامع صدق میکند و در کشور ما هم همینطور است. وقتی ناامنی اقتصادی زیاد شود، مردم همه ملاحظات را کنار میگذارند و مهمترین مساله برای آنها بازگشت امنیت به اقتصاد می شود. در چنین فضایی، این خطر وجود دارد که کسانی با شعارهای افراطی و رادیکال مردم را قانع کنند و قدرت را به دست بگیرند.
🔹منتقدانی که امروز تمام تلاش خود را برای فروپاشی دولت به کار میبرند، در انتخابات آینده پیروز خواهند شد. البته معنای این حرف آن نیست که پایگاه تودهای آنها گستردهتر میشود، بلکه چون احتمالا اکثریت مردم رای نخواهند داد، این اتفاق میافتد و به تعبیری تکلیف یکسره می شود.
🔹ما با یک عدم اطمینان سیاسی در سطح بینالمللی روبرو هستیم که نمیدانیم چه اتفاقی برای کشور خواهد افتاد و این نگرانکننده است. چنین نگرانیای ممکن است ما را به سمت راهحلهایی شبیه «استبداد منور» ببرد که مردم بگویند «یک نفر بیاید که همه صداها را بخواباند و یکپارچگی مملکت را حفظ کند؛ دیکتاتور هم بود، باشد.»