منظور از تشکیل سرمایه ثابت همان سرمایه‌گذاری است، ولی این اصطلاح در ادبیات اقتصادی و حساب‌های ملی به تشکیل سرمایه معروف است. وقتی می‌گوییم ناخالص یعنی همین امروز یا امسال چه میزان سرمایه‌گذاری در کشور انجام شده. عدد خالص این شاخص زمانی به دست می‌آید که استهلاک از آن کسر شود، بنابراین ماهیت سرمایه‌گذاری این است که یا انجام می‌شود یا خیر یا صفر است یا مثبت. ولی وقتی که استهلاک از آن کم شود‌، سرمایه‌گذاری خالص یا تشکیل سرمایه ثابت خالص می‌تواند منفی باشد. هر ماشین‌آلات یا ساختمانی تعمیراتی دارد که به آن «جبران استهلاک» می‌گویند. اگر هزینه‌ای که برای استهلاک می‌شود بیشتر از ارزش سرمایه‌گذاری انجام شده در کشور باشد...

شاخص تشکیل سرمایه ثابت خالص، منفی می‌شود. یعنی سرمایه‌ای جایگزین نشده که به معنای تعمیر نشدن یا عدم جبران استهلاک است. در این روند، ماشین‌آلات یا ساختمان فرسوده می‌شود. منفی شدن تشکیل سرمایه ثابت خالص نیز به دلیل افزایش هزینه‌های استهلاک در طول یک سال است، به‌گونه‌ای که این هزینه‌ها جبران استهلاک سرمایه‌گذاری‌ها را نکرده است. مدعای مستهلک شدن سرمایه‌گذاری ثابت در بدتر شدن وضعیت آسفالت جاده‌ها یا از کار افتادن دستگاه‌های کارخانه‌ها به دلیل استهلاک است. تورم باعث می‌شود که هزینه تعمیرات بالاتر رود و جبران استهلاک با سرمایه‌گذاری بیشتر مقدور نباشد. معمولا سرمایه‌گذاری با تورم، گران‌تر تمام می‌شود و باید هزینه بیشتری برای تعمیرات ماشین‌آلات یا

به صورت کلی در تمام سرمایه‌های ثابت (فولاد و ذوب‌آهن) انجام شود. نکته بعدی که باید به آن اشاره کرد، تاثیر ثبات و نوسان در اقتصاد و شرایط اجتماعی بر تشکیل سرمایه ثابت است. وقتی سرمایه‌گذار ببیند سود بیشتری در کوتاه‌مدت نصیبش می‌شود، عمده سرمایه خود را به سمت نگهداری مواد اولیه یا خرید و فروش ماشین‌آلات دست‌دوم یا دست چندم می‌برد. سرمایه‌گذاری به سرمایه تبدیل نمی‌شود یا جبران استهلاک نمی‌شود و به سمت فعالیت‌های زودبازده می‌رود. در شرایط بی‌ثباتی، سرمایه‌گذاری لطمه می‌بیند، بنابراین خالص سرمایه ثابت منفی می‌شود.