❄️فقر در دیدگاههای اقتصادی یا اقتصاد توسعه معنای متفاوتی دارد. در واقع برای تبیین بهتر موضوع و البته در چارچوب اقتصاد توسعه دو مفهوم از فقر مدنظر است؛ فقر درآمدی و فقر قابلیتی. فقر درآمدی خود دو نوع است، فقر مطلق و فقر نسبی. فقر مطلق به معنی عدم برخورداری از نیازهای اساسی زندگی است. به این صورت که اگر مجموع نیازهای خوراکی و غیر خوراکی افراد از یک حداقلی معین کمتر باشد، فرد فقیر محسوب میشود. اگر این فرد با تمام درآمدی که دارد نتواند نیازهای خوراکی خود را تامین کند، فقر شدید دارد یا اصطلاحا مسکین است. اما تعریف فقر نسبی کمی متفاوت است و با توجه به استانداردهای زندگی در جامعه تعیین میشود. برای محاسبه آن معمولا نصف میانگین درآمد یا میانه درآمدی یک جامعه را انتخاب کرده و هر فردی که درآمدش پایینتر از نصف میانگین جامعه باشد، فقیر است. نکات گفته شده، دستهبندی فقر در چارچوب اقتصاد متعارف است که پایه تحلیلی آن درآمد است.
❄️اما برای محاسبه هر کدام نیز دو مرحله شناسایی و برآورد حجم فقر طی شود. در مرحله اول شناسایی میکنیم که فقرا چه کسانی هستند. بعد از شناسایی وضعیت آنها را در بازهای زمانی برآورد میکنیم. در واقع برآورد صرفا محدود به نرخ فقر نیست. در این مرحله نه تنها نرخ فقر که شکاف فقر و همینطور نابرابری میان فقرا نیز اندازهگیری شده و میزان تغییر آن برآورد میشود. هدف از برآورد شکاف فقر و نابرابری میان فقرا، پی بردن به این موضوع است که در یک بازه زمانی چه میزان حجم فقر و محرومیت تعمیق پیدا کرده است. بهطور مثال ممکن است در یک بازه زمانی نرخ فقر افزایشی نداشته باشد اما شکاف فقر افزایش پیدا کرده باشد. سوالی که ممکن است پیش آید این است که چرا شکاف میان فقرا اندازهگیری میشود؟ ممکن است تعدادی از فقرا فراوانی نزدیک به خط فقر داشته باشند و با حمایتی کوچک، وضعیتی بهتر پیدا کنند و به بالای خط فقر منتقل شوند.
❄️اما به دلیل سیاستهای غلط اقتصادی از خط فقر فاصله گرفته و در وضعیت بدتری گرفتار شوند و قدرت خریدشان کمتر شود. عکس این قضیه نیز درست است. به این صورت که افرادی که فراوانیشان نزدیک خط فقر است بتوانند با منابعی که دولت برای فقرزدایی در نظر گرفته، بهبود وضعیتی داشته باشند. این اقدام دولت به صورت فنی مینیممسازی فقر نام دارد که در نتیجه رفتار سیاسی رخ میدهد. به عنوان مثال دو فرد را در نظر بگیرید که یک نفر با صد هزار تومان و دیگری با سه میلیون تومان بهبود وضعیت پیدا میکنند و به بالای خط فقر میروند. در این صورت اقتصادیتر است که به افرادی کمک شود که فراوانیشان نزدیک خط فقر است. در این صورت درصد بیشتری از افراد فقیر بهبود وضعیت پیدا میکنند. سیاست دیگر فقرزدایی نیز وجود دارد و آن اصل دوم رولزی است. این اصل به معنای اعطای کمک به فقیرترین فقراست. اگر این سیاست مبنا باشد، در ابتدا باید حمایتها اولویتبندی شوند و بر حسب فقیرترین فقرا منابعی را به افراد اختصاص میدهند. در این صورت درصد اندکی از افراد به بالای خط فقر منتقل میشوند. اگر دولتمرد به دنبال فروختن عملکرد خود باشد و بخواهد به صورت نمایشی نشان دهد که عملکرد خوبی در حوزه فقرزدایی داشته است، روش اول را برای سیاستهای فقرزدایی خود انتخاب میکند. اما اگر بخواهد بر اساس عدالت اجتماعی، ضرورتها و نیازهای فقیرترین فقرا تمرکز کند، روش دوم را انتخاب میکند و بالطبع تعداد کمتری را میتواند به بالای خط فقر بیاورد. مورد دیگری که در محاسبه فقر و در دسته فقر درآمدی باید به آن اشاره کرد، عواملی است که بر خط فقر اثرگذار است.
سلام سلام خسته نباشید وبلاگتون عالی بود براتون ارزوی پیشرفت بیشتر و بیشتر دارم منم میخوام سایت ماریاتل برای خرید موبایل رو بهتون معرفی کنم که هم از پرسنل فروش و هم خدمات و گارانتی شون خودم راضی بودم حتما به لینک زیر سربزنید
https://mariatell.com