انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۲۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجتبی کریم آقایی» ثبت شده است

اسباب‌کشی به جامعه غیر رسمی/ عباس عبدی

گرچه چنین درخواستی نامتعارف است ولی از فعالان اصول‌گرا در خواست می‌کنم این یادداشت و یادداشت دیروز با عنوان اسباب‌کشی به فضای مجازی را مطالعه کنند.

🔘دیروز در باره اسباب‌کشی سیل‌گونه از جامعه واقعی به جامعه مجازی نوشتم. کوچی که آثار و نتایج آن شاید مهم‌تر از مهاجرت از کشور به خارج باشد. امروز می‌خواهم از مهاجرت یا اسباب‌کشی دیگری بنویسم که عوارض بسیار مهم‌تری دارد. از جامعه رسمی به جامعه غیر رسمی.

🔘این اسباب‌کشی به دلیل تنگ شدن تعریف جامعه رسمی است و بسیاری از ساکنان آن را مجبور می‌کند برای زندگی راحت‌تر اسباب‌کشی کنند و به جامعه غیر رسمی پناه ببرند. یا سر جمع سود و زیان جامعه غیر رسمی بیش‌تر به نفع آنان است. سودهایش بیش‌تر، و هزینه‌هایش کمتر است.

🔘اقتصاد غیر رسمی شامل اقتصاد زیرزمینی، قاچاق، فساد، کاسبی از تحریم، دور زدن تحریم، پول‌شویی، قمار و شرط‌بندی، و نیز فعالیت‌های مشروع ولی غیر رسمی، خرید و فروش کاسبی در اینستاگرام که خارج از مجاری اقتصاد رسمی است. نه مالیات می‌دهند و نه نیازی به مجوز کسب و کار دارند و نظارتی نیز نمی‌پذیرند و...

🔘کافی است که پول غیر رسمی یا همان ارز دیجیتال نیز در این میان وارد شود تا اقتصاد غیر رسمی سر و سامان کامل‌تری پیدا کند و در صورت ادامه این وضع ناگوار در اقتصاد رسمی، بعید نیست که حتی دولتی‌ها نیز به اقتصاد غیر رسمی اسباب‌کشی کنند.

🔘سیاست غیر رسمی، بیش‌تر مشهود است. در حال حاضر فقط بخشی از کنش سیاسی در عرصه رسمی و شناخته شده رخ می‌دهد. بخش بزرگی از آن در تلگرام و توییتر و حتی اینستاگرام روی می‌دهد. آزادی بیان و ارایه تحلیل‌ها و نظرات در عمل از عرصه رسمی رخت بربسته است، به طوری که برخی از کنشگران رسمی مجبور شده‌اند منزلی را در عرصه غیر رسمی اجاره کنند و هر از گاهی به آنجا نیز سری بزنند.

🔘ولی این حضور چندان کمکی به اهداف و آرمان‌های سیاسی آنان در این ساختار نمی‌کند، چون فضای غیر رسمی سیاست، از بسیاری جهات متفاوت از فضای رسمی است. اگر متولیان رسمی سیاست می‌توانستند در فضای رسمی با دیگران رقابت کنند، در این صورت فضای سیاست را چنان محدود نمی‌کردند که تعداد زیادی از مردم مجبور به اسباب‌کشی و ساکن فضای غیر رسمی سیاست شوند، بنابراین به صورت پیش فرض آنان در این فضا شکست خورده محسوب خواهند شد.

🔘در جامعه غیر رسمی انواع و اقسام کالاها و خدمات وجود دارد. از ارتباطات خانوادگی گرفته، تا گروه‌های اجتماعی، از قمار و شرط‌بندی گرفته، تا انواع فعالیت‌های اجتماعی خیرخواهانه، از ازدواج‌های موفق و دوست‌یابی‌های مفید گرفته تا انواع روابط نامشروع و عجیب و غریب، از آموزش خرافات و اقدامات مجرمانه تا آموزش آخرین یافته‌های بشر و کلاس‌های برخط بهترین دانشگاه‌ها، از طب مثلاً سنتی و ملی و توصیه به مصرف عنبرنسا گرفته تا آموزه‌های طب مدرن، و این شرایط باعث شده که جامعه غیر رسمی از حیث خدمات و روابط اجتماعی هر روز فربه‌تر شود.

🔘در کنار سیاست، فرهنگ بیش از همه حوزه‌ها ظرفیت حضور در جامعه غیر رسمی را دارد. از فیلم و موسیقی گرفته، تا نقاشی و کتاب و آموزش‌های هنری، تا مشاوره‌های فکری و اخلاقی و خانوادگی، کافی است نگاهی به ابعاد این حوزه مثل برنامه‌ دکتر هلاکویی انداخته شود که چگونه بساط هر برنامه رسمی مشاوره‌ای را برچیده است.

🔘این اسباب‌کشی‌ها با نوعی حاشیه‌نشینی همراه و آغاز شد. حاشیه‌ای که به مرور زمان بزرگ و بزرگ‌تر از متن شده است. بنابراین ما با سه پدیده در هم تنیده مواجه هستیم. حاشیه‌نشینی رو به رشد، جامعه مجازی در حال گسترش و جامعه غیر رسمی فربه‌شونده که بخش مهمی از این سه،با یکدیگر وجه اشتراک و همپوشانی دارند، هر چند به طور کامل بر یکدیگر منطبق نیستند.

🔘ادامه این فرآیند به طور قطع منجر به اتحاد کامل و سپس تقابل این سه پدیده با متن و جامعه رسمی و واقعی می‌شود و بدون تردید جامعه مجازی، غیر رسمی و حاشیه از میان نخواهد رفت ولی این تقابل ریشه بسیاری از مشکلات ایران است. یا حداقل نمود مشکلات ریشه‌ای‌تر است که خود را در این قالب نشان داده است.

راه‌حل چیست؟ اول بخش مهم و اصلی جامعه غیر رسمی را باید به رسمیت شناخت. هیچ مسأله‌ای با پاک کردن صورت آن حل نمی‌شود. برداشتن ممیزی، سانسور، انواع مجوزها، لغو ممنوعیت‌های حقوقی از بسیاری رفتارهای متعارف و... موجب کوچک شدن معقول جامعه غیر رسمی می‌شود و جامعه رسمی جایگاه خود را باز می‌یابد.

🔘جامعه مجازی را باید به رسمیت شناخت تا تفاوت میان جامعه مجازی و واقعی به حداقل‌ها کاهش پیدا کند. و در نهایت گروه‌های حاشیه را به متن دعوت کرد و دست از حاشیه‌سازی برداشت. البته قرار نیست که این گام‌ها یک شبه برداشته شود. پله‌ای هم انجام شود کافی است، فقط باید پذیرفت که با ادامه فرآیند موجود ره به جایی برده نمی‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

فرق بین هولدر (سرمایه گذار) و تریدر (معامله گر) چیست ؟

معمولا تفاوت هایی بین معامله گر و سرمایه گذار در بازارهای مالی وجود دارد. افرادی که دائما در حال ورود و خروج از بازار هستند معامله گر هستند نه سرمایه گذار. معمولا افق های سرمایه گذاری یک سرمایه گذار واقعی بسته به اینکه در چه بازاری سرمایه گذاری میکند از یک سال تا چند سال است ولی افق های معاملاتی یک معامله گر شاید کمتر از یک ماه باشد.معامله گران نه تنها کارمزد بیشتری به کارگزاران می‌دهند بلکه مالیات بیشتری نیز در قبال سودهای کوتاه مدت  که از خرید و فروش مکرر حاصل می شود می پردازند.

فرق دیگر بین معامله گر و سرمایه گذار عموما مربوط به سودهای کسب شده می باشد. یک سرمایه گذار در صورتی که سرمایه گذاری مناسبی را انتخاب کند سودهای بالاتری را نسبت به یک سرمایه گذار کوتاه مدت کسب می کند.

 همه افراد در سرمایه گذاری خود متحمل استرس می شوند ولی مقدار آن متفاوت می باشد. معمولا سرمایه گذارانی که کوتاه مدت معامله میکنند استرس بسیار بالاتری را نسبت به سرمایه گذارانی که بازه زمانی بالاتری را برای سرمایه گذاری انتخاب می کنند دارند.

سرمایه گذار به نوسانات قیمتی توجه زیادی ندارد ولی یک سرمایه گذار دائما در حال چک کردن قیمت ها بررسی آنها می باشد و به همین دلیل ممکن است معاملات ناموفق تری داشته باشد.

سرمایه گذارانی که از لحاظ مالی باهوش هستند میدانند که چگونه با سرمایه گذاری هوشمندانه و با استفاده از کارگزاران خوب هزینه های معاملات خود را به حداقل برسانند.

بنابراین هر سرمایه گذاری ابتدا باید استراتژی معاملاتی خود را براس خرید و فروش در بازار تعیین کرده و سپس بر اساس آن در بازار به معامله بپردازد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دن کیشوتیسم و تاریخ جهل مقدس در ایران معاصر / فریدون مجلسی

درباره دن کیشوت نوشته سروانتس بسیار شنیده ایم."دن کیشوت" مردی است به ظاهر نیک اندیش و خیرخواه،‌آرمان های والا در سر دارد و چو دیگر آدمیان احساس عادل بودن می کند. لکن در دورانی که رسم و آیین پهلوانی و شوالیه گری به پایان رسیده، بر اساس کتاب ها و خوانده هایش، هوس پهلوانی به سرش می زند،‌لباس کهنه ی شوالیه ها را می پوشد، نیزه به دست می گیرد و سوار بر اسب نازنین اش "رسی نانت" گرد جهان می گردد تا شاید وارث خلف اسلاف خود باشد. حال آن که دوران این حرف ها گذشته است و تضاد درست از همین جا آغاز می شود و تا پایان کتاب ادامه می یابد. در واقع تا دن کیشوت هست این تضاد وجود دارد. دن کیشوت که نتوانسته در دنیای رو به تغییر، هویتی برای خود تعریف کند به ناچار چاره در گذشته می بیند. دست می برد و از میان اسطوره ها و افسانه های تاریخ بزرگترین ها را بیرون می کشد و هویتش را بر اساس آن ها تعریف می‌کند. از این رو هویت دن کیشوت یک هویت جعل شده است. یک هویت نامربوط است. آن چه وی دارد یک "آشفته هویت" است که تاریخ انقضای آن گذشته است و درگیر شدن با آن جز رکود و جمود نتیجه ای ندارد.

ناهمخوانی و ناهماهنگی با روزگار نو و تضاد دن کیشوتیستی برآمده از آن را می توان در جامعه و سیاست چند سده اخیر  تاریخ ایران نیز به خوبی دنبال کرد.قرن نوزدهم از نقاط قابل تامل در این باب است.در زمانه و زمینه‌ای که در کشورهای غربی مسیر توسعه و پیشرفت هر روز هموارتر می‌شد ایرانیان نه تنها در خواب غفلت به سر می‌بردند و غایب بزرگ این تحولات بودند، بلکه بدتر اینکه هر روز شاهد ظهور یک امام زمانی بودند که مدعی نجات ایرانیان و بشریت بود.

کتاب "دن‌کیشوت‌های ایرانی" به قلم بیژن عبدالکریمی رمان تاریخی است که با این نگاه، به تاریخ ایران در این دوران و نحوهٔ مواجههٔ ایرانیان با مدرنیته می‌پردازد. لازم به ذکر است که این کتاب مدت‌ها در انتظار مجوز وزارت ارشاد بود و چند ماه پس از انتشار توقیف شد.

عبدالکریمی در این کتاب تلاش کرده نشان دهد که اساساً نوع و میزان معرفت و آگاهی هر ملتی تعیین کننده سرنوشت و آینده آن ملت است.

کتاب با به تصویر کشیدن چگونگی سر برآوردن فرقه های مذهبی و سنتی ابعاد مهمی از چند و چون بروز و ظهور نمونه‌هایی از جهل مقدس در این سرزمین را به خوبی روایت می کند و نشان می دهد در زمانه‌ای که جهان برای تحولات جدید آماده می‌شد ایرانیان با چه ذهنیت و معرفتی به استقبال جهان جدید رفتند. ذهنیتی که سرنوشت امروز ما را نیز همچنان رقم زده است.

 مهم‌ترین واقعیتی که در این رمان به شکلی خواندنی و جذاب روایت می شود«تاریخ سیطره جهل مقدس» دن کیشوتی در این سرزمین است و از این منظر ایرانیان اگر چه در دوره‌هایی از تاریخ خویش خوش درخشیدند اما در دوران جدید تحت سیطره این جهل مقدس و انواع خرافات و کژ راهگی آینده خود و نسل‌های بعدی را با تباهی و بدبختی رقم زدند.

این جهل مقدس بیش از هر چیز با تصویر سازی آرمانی و توهم گونه از گذشته و آینده در پیوند است.ازین رو این رمان درصدد است تا هر گونه  "اتوپیاسازی" فرقه ای چون بابیت و بهاییت و یا هر نوع خوانش ازین نوع  را را مورد نقد و واکاوی قرار دهد. به زعم نویسنده این اتوپیاسازی در تاریخ جریانها و فرقه های مذهبی و سیاسی ایران نتیجه ای  جز اِدبار و خسارت و عقب ماندگی فکری و معرفتی نداشته است. ازین رو در قرنی که تحولات جدید در قالب مدرنیته در حال شکل گیری بود ایرانیان به جای درس آموزی از این تحولات و پیوند یافتن با جریان فکری و عقلانی جهان جدید درگیر جریانات فکری‌ گذشته گرایانه شدند و به کلی از روند فکری و معرفتی دنیای جدید عقب ماندند و این عقب ماندگی تاکنون هم گریبان جامعه ایرانی را رها نکرده است.

بیژن عبدالکریمی با نوشتن این رمان در واقع ایرانیان را دعوت به این امر مهم و اساسی می‌کند که دست از موهومات و خیال بافی و خرافه پردازی برداشته و با صیقلی کردن ذهن و معرفت خویش راه نجات را نه در اسطوره‌های خیالی و دروغین بلکه در تعقل و خرد ورزی و فربه کردن اندیشه و معرفت خویش جستجو کنند.

✅بیژن عبدالکریمی به خوبی و درستی یادآور شده است که تا این ذهنیت دُن کیشوت وار ایرانی اصلاح اساسی نشود و در مسیر عقلانیت و معرفت ورزی درست و راستین قرار نگیرد هرگونه امید بستن به توسعه و پیشرفت در این سرزمین محال می‌نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

«بانی» بهتر از «داری» نیست؟/محمد فاضلی

  بخش زیادی از بدبختی‌های مملکت زیر سر فعل «داشتن» است. داشتن معانی مختلف دارد: دارا بودن و نگاهبانی کردن دو معنای مهم داشتن است. پسوند «داری» با معنای نگاهبانی و حفاظت کردم به شمار زیادی از کلمات فارسی اضافه می‌شود. برخی از این کلمات عبارتند از: شهرداری، جنگل‌داری، بچه‌داری، بیمارداری، مزرعه‌داری، دام‌داری، بانک‌داری، صندوق‌داری، آبخوان‌داری، مملکت‌داری و همین‌طور الی آخر.

پسوند «داری» در همه این کلمات به معنای عمل نگاهبانی، حفاظت، صیانت و مراقبت کردن است. صندوق‌دار، مالک و دارنده صندوق نیست، بلکه برای نگاهبانی و صیانت از صندوق بر آن گمارده می‌شود. شهردار، بچه‌دار، جنگل‌دار، بانک‌دار و در صدر همه آن‌ها مملکت‌دار، برای نگاهبانی و صیانت از آن‌چه «می‌دارد» گمارده می‌شود.

پسوند «داری» اما در این کشور گویی معنای مالک شدن و مال خود کردن یافته است. انگار بانک‌دار، بانک را صیانت و حفاظت نمی‌کند، بلکه مال خود می‌کند؛ جنگل‌داری برای صیانت و حفاظت نیست، برای مال خود کردن جنگل و منافع آن است؛ صندوق‌دار هم گویی اندوخته صندوق را به دارایی خود می‌افزاید؛ شهرداری چیزی از جنس افزودن شهر به دارایی خودی است؛ و مملکت‌داری در صدر همه آن‌ها، دارای مملکت شدن و افزودن بر دارایی است.

ساختار قوانین و رویه‌ها، و نوع نظام حکمرانی به گونه‌ای است که برای آدم‌ها اشتباه گرفتن «داری» به‌مثابه داشتن و مالک شدن با «داری» به‌مثابه حفاظت و نگاهبانی، ممکن می‌شود. آیا نمی‌شود تا اطلاع ثانوی که اصلاحاتی در قوانین و شیوه حکمرانی صورت گیرد، از پسوند «بانی» استفاده کنیم تا شاید این اشتباه رخ ندهد؟ شاید شهربانی، جنگل‌بانی، صندوق‌بانی، بانک‌بانی و مملکت‌بانی بیشتر ضرورت حفاظت، مراقبت کردن و صیانت کردن را به ذهن متبادر کنند. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مادام‌که نخبگان سیاسی، اولویت رشد اقتصادی را نپذیرند، از بحرانی به بحران دیگر می‌رسیم/محمود سریع القلم

🔹یک ویژگی مشترکِ حکمرانی میانِ چهار قدرتِ اول جهان، (آلمان، چین، آمریکا و ژاپن)، نگاه های دراز مدت در واکنشها و تصمیم سازی هاست.

اصولاً وقتی حکمرانان، اولویت اول خود را رشد و توسعۀ اقتصادی تعریف کنند، بر اساس بازه های زمانی طولانی مدت تصمیم میگیرند.

🔹آلمانی ها

برای آنکه بیهوده نگران ناامنی از ناحیۀ روس ها نشوند، پروژه ای چند میلیارد دلاری برای انتقال گاز طبیعی روسیه به آلمان تعریف کردند تا با ایجاد نوعی وابستگی متقابل، هم در تامین امنیت و هم تامین منابع گاز و انرژی برای دراز مدت برنامه ریزی کنند. این پروژه علیرغم مخالفت آمریکا در حال تکمیل است.

🔹ژاپنی ها

که برتری اقتصادی چین را نهایی می دانند با نادیده گرفتن اختلافات عمیق تاریخی، به روابطِ گسترده ای با چینی ها به خصوص در دهۀ اخیر اهتمام ورزیده­اند.

🔹اتحادیه اروپا

برای آنکه انگیزۀ مهاجرت از آفریقا به اتحادیه اروپا به تدریج کاسته شود، این اتحادیه تصمیم گرفته سرمایه گذاری و فعالیت های گسترده ای را در اقتصاد کشورهای آفریقایی شروع کند تا در یک بازۀ زمانی 10 ساله که پیش بینی می شود200 میلیون نفر به جمعیت آفریقا اضافه شود، مهاجرت آفریقا یی ها به اروپا را به حداقل برساند.

🔹آمریکا

برای آنکه برتری خود را نسبت به چین در چند دهۀ آینده حفظ کند، به دنبالِ روابطِ استراتژیک با کشورهایی است که یکی از این ویژگی ها را داشته باشد: بازار مصرفی و سرمایه (برزیل و هند)، سرمایه (عربستان، آلمان، کانادا و انگلیس) و فناوری (سنگاپور، هند، اسراییل و کرۀ جنوبی).

عموم این کشورها به تثبیتِ موقعیت خود در حدودِ سال ۲۰۵۰ فکر و برنامه ریزی می‌کنند.

🔹عربستان

 که 80 سال به درآمدهای نفتی وابسته بوده، در تلاشی همه جانبه در پی عملیاتی کردن چندین استراتژی موازی برای کسب درآمد های غیرنفتی است.

🔹اگر کاهشِ تقاضایِ انرژی در جهان را مبنا بدانیم، کیفیتِ حیات اقتصادی در ایران که عمدتاً به صادرات انرژیهای فسیلی وابسته است، تابع کدام درآمدهای ارزی خواهد بود؟ در میان عمومِ متغیرهای موفقیتِ اقتصادی، «عنصر زمان» علیه ماست. هرچند ناکارآمدی داخلی بخشی ازمشکل است ولی درعین حال، بیش از 15 سال است که تبعاتِ ناشی از مسائل خارجی و مذاکرات هسته­‌ای، رشد اقتصادی را به صفر و در دورِۀ کرونا به زیر صفر رسانده است.

🔹تامین امنیت اقتصادی نه به سمینار نیاز دارد و نه جلسات طولانی و سخنرانی. تابع 10 اصل زیر است:

اجماعِ عمومِ جریان های سیاسی حولِ اولویتِ رشد و توسعۀ اقتصادی؛

تبدیل دستگاهِ دیپلماسی به وزارت خانه ای جهت تسهیل تجارت و سرمایه گذاری اقتصادی؛

سیاستِ خارجی یعنی روابط اقتصادی خارجی؛

ثباتِ سیاسی؛

تمرکز بر چندین مزیت نسبی برای کسبِ سهم بازارِ منطقه ای و جهانی؛

پیوستن به سازمانِ تجارت جهانی؛

روابطِ عادی و قابل پیش بینی با عموم همسایگان؛

اندونزیایی کردن سیاست خارجی (روابطِ متعادل با ژاپن، هند، روسیه، چین، آمریکا، استرالیا و اتحادیۀ اروپا)؛

نظامِ حقوقی و بوروکراتیک شفاف؛

مصونیت کاملِ رسانه ها در مبارزه با فساد اقتصادی.

🔹این ده اصل تابع 5 مفروض بنیادی زیرند:

بدون ارتباطات بین المللی نمی توان به رشد اقتصادی و مازاد دست یافت؛

بدون روابط عادی و امن با همسایگان نمی­توان به رشد اقتصادی و مازاد دست یافت؛

امنیت داخلی، امنیت ملی، انسجام اجتماعی و وفاداری به کشورعمدتاً تابع امنیتِ اقتصادی و مازاد هستند؛

ثبات اقتصادی به ثبات سیاسی می انجامد؛

🔷با توجه به واقعیت های منظومه جهانِ فعلیدمادامی که نخبگان سیاسی به اولویت 80 % رشد و توسعه اقتصادی در نظام فکری و استنباطی خود دست نیابند، از یک بحران به بحرانی دیگر حرکت خواهند کرد

🔹یکی از خطاهای تحلیلی درمحافلِ علوم انسانی کشور این است که ایران را یک «مورد خاص» می‌بیند در حالی که مطالعۀ مقایسه ای نشان می دهد که:

کشورهای چند قومی هم پیشرفت کرده اند (مالزی)؛

کشورهای مستقر در مناطق  ژئوپلیتیک هم پیشرفت کرده اند (کرۀ جنوبی)؛

کشورهایی که با استعمار مبارزه کرده اند هم پیشرفت کرده اند (ویتنام)؛

کشورهایی که همسایۀ قدرتمند دارند هم پیشرفت کرده اند (مکزیک)؛

کشورهایی که سوابق ایدئولوژیک دارند هم پیشرفت کرده اند (چین)؛

کشورهایی که به آن­ها حمله شده و مستعمره شده اند هم پیشرفت کرده اند (هند).

 🔹هیچ کشوری بدون بین‌المللی شدن اندیشه و عملکرد نخبگان سیاسی آن نتوانسته است پیشرفت کند. بعضی با مطالعه و تشخیص بین المللی می شوند (سنگاپور و مالزی). بعضی با تعددِ بحران ها بین المللی می شوند (چین)

و بعضی ها بدون بین المللی شدن، نسل های آیندۀ خود را فقیرتر می کنند (بولیوی، کوبا و کرۀ شمالی).  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تشابه و تفاوت فرایند توسعه کره و تایوان/محمدرضا منجذب

تجربیات کره و تایوان از جهات مهمی مشابه یکدیگر هستند. هیچ کدام از این دو کشور از بازار، چه داخلی و چه بین‌المللی، رویگردان نشد. هیچ کدام از این دو کشور وارد تجارت آزاد نگردید، ولی در عوض، با هدف پیشرفت فناوری، تجارت را با استفاده از یارانه‌ها، مالیات‌ها، تعرفه‌ها و غیره مدیریت نمودند. هر دو کشور به طور جدی در بخش آموزش سرمایه گذاری نموده و از بخش کشاورزی نیز غافل نشدند. هر دو کشور تجربیات مشابهی از استعمار داشتند که موجب ایجاد بخش‌های کشاورزی بهره‌ور گردیده و زمینه را برای صنعتی شدن در آینده فراهم نمود. هر دو کشور با تهدیدهای خارجی دست و پنجه نرم کرده و تحت حمایت نیروی نظامی ایالات متحده آمریکا بودند. هر دو کشور در ابتدا کمک‌های خارجی بسیار زیادی دریافت کردند، ولی پس از آن و به دلیل کاهش قابل توجه کمک‌ها، مجبور شدند که به تنهایی به فکر چاره‌ای برای خود باشند.

  پیش از جنگ جهانی دوم، تایوان توسعه یافته تر و تجاری‌تر از کره جنوبی بود. راهبردهای توسعه‌ای که پس از جنگ در این دو کشور در پیش گرفته شد در برخی زمینه‌ها کاملاً متفاوت بود. کره جنوبی توسعه مجموعه‌های کسب و کار و صنعتی بزرگ که دارای صرفه جویی به مقیاس بودند را در پیش گرفت. بنابراین، ساختار صنعتی اقتصاد به میزان زیادی متمرکز گردید.  از طرف دیگر، تایوان تصمیم به ارتقای صنایع کوچک و متوسط خود گرفت و در نتیجه ساختار صنعتی آن تمرکز کمتری یافت.

  هر دو کشور در زمینه افزایش استانداردهای زندگی موفقیت قابل توجهی به دست آوردند. هر دو کشور توانستند فاصله خود را با کشورهای صنعتی پیشرفته‌تر به طرز قابل ملاحظه‌ای کاهش دهند. چگونه می‌توان تجربه جبران عقب‌ماندگی موفقیت آمیز این دو کشور را به خوبی توضیح داد؟ هیچ یک از این کشورها از بازار روی گردان نشدند. به علاوه، بهره وری بخش کشاورزی در هر دو دوره پیش و پس از جنگ به سرعت افزایش یافت. به خصوص در تایوان، بخش کالاهای واسطه‌ای توسعه قابل توجهی یافت. این موارد زمینه‌ای را به وجود آورد که تعادل‌های چندگانه در آن به وجود آمده و هماهنگی‌های دولت نیز موفقیت آمیز بود. 

  حاکمان هر دو کشور به میزان زیادی وابسته به درآمدهایی بودند که از مردم به دست می‌آورند. بنابراین، به تعامل با تولیدکنندگان بومی خود پرداخته و با مقاومت‌هایی مواجه شدند که در نهایت منجر به محدود شدن رفتار غارتگر و تهاجمی حاکمان گردید. اصلاحات ارضی طبقه اربابی را از بین برد و زمینه یکنواختی را برای رشدهای آتی فراهم نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دوراهی انتخاب / حمید آذرمند

 

بدون درآمد نفت اقتصادایران چه مختصاتی دارد؟

🔹 شاید اغراق نباشد اگر نفت را یکی از تاثیرگذارترین مولفه‌های اقتصادی و اجتماعی در چند دهه گذشته کشور بدانیم. نفت نه‌تنها عامل بسیار تعیین‌کننده‌ای در عملکرد اقتصاد ایران، بلکه فراتر از آن همواره عنصری غالب در شکل‌گیری رفتار دولت‌ها، تحولات سیاسی و اجتماعی و روابط خارجی بوده است.

کاهش تولید و صادرات نفت و آینده نامشخص آن، این سوال را پدید می‌آورد که ایران بدون نفت چه تصویری می‌تواند داشته باشد؟

🔹 اقتصاد ایران در دوره معاصر، بخش عمده‌ای از رفاه و زیرساخت خود را وامدار نفت است ولی از سوی دیگر، بسیاری از معضلات و مشکلات کشور نیز محصول نقش‌آفرینی بی‌قاعده این ثروت باارزش زیرزمینی در معادلات اقتصادی و اجتماعی بوده است. همان‌طور که ظهور نفت در اقتصاد ایران،‌ بسیار نقش‌آفرین بوده است، کاهش سهم آن در اقتصاد نیز می‌تواند بسیار تعیین‌کننده باشد.

🔹 ویژگی بخش نفت آن است که هم سهم عمده‌ای در اقتصاد دارد و هم ماهیتی بسیار پرنوسان و متغیر دارد. به عنوان یک اشاره می‌توان گفت سهم نفت در کل اقتصاد، یا به عبارتی سهم مستقیم فعالیت استخراج نفت و گاز در تولید ناخالص داخلی، طی زمان نوسان بسیاری داشته است. بیشترین سهم ارزش افزوده بخش نفت از تولید ناخالص داخلی مربوط به دوره 1352 تا 1355 است که در آن دوره میانگین سهم نفت در تولید ناخالص داخلی برابر با 39 درصد بود. کمترین سهم نیز مربوط به دوره 1365 تا 1368 است که سهم مذکور به پنج درصد کاهش یافت.

 این نسبت در سال گذشته (به قیمت‌های جاری)، با کاهش صادرات نفت به نزدیک هفت درصد رسید. فارغ از نوسانات بسیار زیاد، سهم ارزش افزوده بخش نفت از کل تولید ناخالص داخلی کشور به طور میانگین طی 60 سال گذشته در حدود 18 درصد و طی 10 سال گذشته در حدود 16 درصد بوده است.

🔹 اصولاً تولید و صادرات نفت، متغیرهای پرنوسانی هستند. تولید نفت خام، به دلیل تاثیرپذیری از متغیرهای برون‌زا و تحولات خارجی، همواره در معرض نوسان قرار دارد. از سال 1352 تاکنون، میزان تولید نفت کشور از کمتر از 5/‌1 میلیون بشکه در روز تا بیش از شش میلیون بشکه در روز در نوسان بوده است. ارزش سالانه صادرات نفت خام و گاز طبیعی نیز از حدود شش میلیارد دلار تا 113 میلیارد دلار در نوسان بوده است. بنابراین بخش نفت را می‌توان پرنوسان‌ترین فعالیت اقتصادی دانست.

🔹 در پنج دهه گذشته، در تمامی دوره‌ها نه‌تنها مخارج عمرانی دولت که حتی هزینه‌های جاری نیز وابسته به درآمدهای نفتی بوده است. سهم عمده درآمدهای نفتی در بودجه دولت، همواره نقش تعیین‌کننده‌ای در رفتار مالی دولت‌ها داشته است. سهم درآمدهای نفتی دولت از کل مخارج جاری و عمرانی، به طور میانگین از ابتدای دهه 50 تاکنون در حدود 45 درصد بوده است. سهم بالای درآمدهای ریالی نفتی در تامین مخارج دولت و سهم عمده درآمدهای ارزی نفت در تامین ارز واردات کشور، در دوره‌های وفور درآمدهای نفتی، منجر به انبساط مخارج دولت و اتکای اقتصاد به واردات شده و در دوره‌های کاهش درآمدهای نفتی، اقتصاد کشور را دچار چالش کرده است.

🔹حال در دوره جدید، سیکل درآمدهای نفتی، بیش از تحولات قیمت جهانی نفت، عمدتاً از تحریم‌های شدید خارجی تاثیر می‌پذیرد.

به بیان دیگر، اگر در دوره‌های قبل سیکل کاهش درآمدهای نفتی صرفاً از قیمت‌های جهانی نفت و شرایط اقتصادی بین‌المللی تاثیر می‌پذیرفت، در دوره اخیر (از 1391 تاکنون)، عامل اصلی اثرگذار بر مساله، تحریم‌های نفتی بوده است. از این‌رو این‌بار، بی‌اعتمادی نسبت به قابلیت اتکای درآمدهای نفتی، بیش از دوره‌های گذشته است.

در مقطع زمانی فعلی، اقتصاد ایران بر سر دوراهی مهمی قرار دارد و تصویر آینده تا حد زیادی وابسته به تصمیماتی است که اتخاذ خواهد شد. اگر اصلاحات گسترده در سیاست‌های مالی،‌ پولی،‌ تجاری و صنعتی رخ ندهد، باید نگران تورم‌های بالا، کاهش رفاه، گسترش فقر و موج بیکاری بود.

🔹 در شرایط فعلی که به طور قهری درآمدهای نفتی کاهش یافته است، فرصتی فراهم است که بتوان قاعده مالی مناسبی طراحی کرد و ساختار بودجه و رابطه نفت و دولت را برای همیشه اصلاح کرد. از طرف دیگر، با کمرنگ شدن نقش نفت در اقتصاد، اتکای دولت به مالیات بیشتر شده و از این‌رو به ناچار اهمیت بنگاهداری بخش خصوصی و توسعه زنجیره‌های ارزش بیش از همیشه آشکار شده است. شرایط فعلی، لزوماً منتهی به یک مسیر معین نخواهد شد و چشم‌انداز آینده کشور، کاملاً وابسته به تصمیماتی است که اتخاذ می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

برنامه ششم توسعه کجا بودیم کجا رسیدیم / فاطمه پاسبان

مقدمه بر چرایی موضوع و شاخص رقابت پذیری

در ایران بعد از انقلاب شش برنامه توسعه که مدت آن پنج ساله بوده، تدوین شده است :

•  برنامه اول توسعه ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲

•  برنامه دوم توسعه۱۳۷۴ تا ۱۳۷۸

•  برنامه سوم توسعه۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳

•  برنامه چهارم توسعه ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸

•  برنامه پنجم توسعه ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴

•  برنامه ششم توسعه ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰

برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(۱۴۰۰-۱۳۹۶) به انتهای خود نزدیک می شود و ضرورت دارد نگاهی بیاندازیم به اهداف و سیاستهای نوشته شده که ما به اهداف خود رسیدیم ؟ یا برنامه تنها سندی قانونی بوده و آمال و آرزوهای یک ملتی در آن نگارش شده است. تحلیل و ارزیابی اینکه ما کجا بودیم و طی این پنج سال به کجا رسیدم، آیا برنامه ششم توسعه در عملکرد موفق بوده در کدام زمینه ها و در کجا ناموفق بوده است ؟ اولین گام برای تحلیل و ارزیابی و آسیب شناسی و بعد از آن ارائه راهکار برای تدوین برنامه هفتم توسعه است.

در خصوص تدوین برنامه توسعه همواره از سوی اقتصاددانان و محققان مرتبط با موضوعات سند توسعه، ایرادات و اشکالاتی بیان شده به خصوص در  چگونگی فرآیند تدوین برنامه که چقدر بر اساس  واقعیتهای موجود و پیش بینی آینده بوده است و چقدر آرمان گرا و مدینه فاضله . در این نوشتار به موضوع رقابت پذیری  پرداخته می شود و در ادامه سلسله مباحث دیگر مطرح می شود .

بر اساس بند (الف) ماده  22   قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه، دولت مکلف شده است با اقدام قانونی در جهت اصلاح قوانین، مقررات و رویه ها، محیط کسب و کار را به گونه ای امن، سالم، سهل و شفاف سازد تا در پایان سال چهارم اجرای قانون برنامه، رتبه ایران در شاخص رقابت پذیری بین المللی در میان کشورهای منطقه سند چشم انداز به رتبه سوم ارتقاء یابد و هر سال 20 درصد از این هدف محقق شود. در این راستا وزارت اقتصادی و دارائی مکلف شده است هر ساله روند مؤلفه های شاخص رقابت پذیری را احصا و در قالب گزارشی به مجلس شورای اسلامی ارسال نماید، تا وضعیت کشور در رقابت پذیری احصا گردد.

بررسی وضعیت رقابت پذیری  ایران در مقایسه با کشورهای سند چشم انداز درنظر گرفته شده است تا جایگاه ایران با سایر کشورها به ویژه کشورهای رقیب و همسایه  مشخص شود . در بین 20 کشور سند چشم انداز که در شاخص رقابت پذیری در سال 20-2019 تحت بررسی قرار گرفته اند، ایران در رتبه 17 قرار دارد. این موضوع وقتی اهمیت پیدا می کند که جایگاه ایران در بین کشورهای یادشده در سال 19-2018 در جایگاه 15 بوده و  نشان از آن دارد که  ایران نسبت به سال گذشته سه رتبه نزول در بین این کشورها داشته است. ضمن اینکه امتیاز ایران 1.9  نسبت به سال قبل کاهش داشته است. ایران و هندوستان نسبت به سال گذشته با 10 رتبه نزول، به عنوان کشورهایی هستند که بیشترین نزول را داشته اند.

مطابق بند(الف) ماده (22) قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه می بایست هر سال 20 درصد در راستای اصلاح رتبه ایران در این شاخص اقدام شود که در این خصوص نه تنها رتبه قبل بهبود نیافته بلکه عملکرد منفی به همراه داشته است.   از طرف دیگر ملاحظه می شود طی دوره ده ساله  در زمینه شاخص رقابت پذیری، ایران با 30  رتبه نزول بدترین عملکرد و ارمنستان با 29 رتبه صعود بهترین عملکرد را دارد.  به عبارتی طی این دوره ده ساله  نه تنها نتوانسته ایم جایگاه اولیه خود را حفظ کنیم بلکه هم به دلیل عملکرد مؤثر کشورهای تحت بررسی و هم عملکرد منفی کشور در حال حاضر از بین 20 کشور مورد نظر رتبه 17  را در اختیار داریم.

به نظر می رسد در این زمینه می بایست ضمن تحلیل و ارزیابی چرایی این موضوع در برنامه ششم،  بر اساس واقعیت های موجود، توان و ظرفیت کشور و پیش بینی آینده اقتصاد ایران و جهان راهکارهایی برای تقویت شاخص رقابت پذیری در برنامه هفتم لحاظ کرد .

ماخذ اطلاعات :وقفی، محمدرضا(1399)، بررسی روند شاخص های عملکرد اقتصادی و نهادی در ایران ، معاونت امور اقتصادی و برنامه ریزی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

◀️هوش مصنوعی آسانسور اقتصاد جهانی

در یک نگاه کلی هوش مصنوعی را باید گستره پهناور تلاقی و ملاقات بسیاری از دانش‌ها، علوم، و فنون قدیم و جدید دانست. ریشه‌ها و ایده‌های اصلی آن را باید در فلسفه، زبان‌شناسی، ریاضیات، روانشناسی، عصب‌شناسی، فیزیولوژی، نظریه کنترل، احتمالات و بهینه‌سازی (optimization) جست‌وجو کرد.

بر اساس مطالعه‌ای که شرکت PWC یکی از شرکت‌های مشاوره بین‌المللی انجام داده است، تا سال ۲۰۳۰ حوزه هوش مصنوعی به تنهایی 15.7 هزار میلیارد دلار بر اقتصاد جهانی اثر خواهد گذاشت؛ یعنی چیزی بیشتر از مجموع خروجی فعلی اقتصاد کشورهای چین و هند.

از این میزان تاثیر، ۶/ ۶ هزار میلیارد دلار فقط به خاطر افزایش بهره‌وری و 9.1 درصد احتمالا به‌خاطر اثراتی است که این فناوری بر بخش مصرف دارد.

تا سال ۲۰۳۰ بهره‌گیری از هوش مصنوعی و اثرات اقتصادی آن در مناطق جهان متفاوت خواهد بود؛ فعالیت چین در این زمینه جدی است.

تا سال ۲۰۳۰ فقط در نتیجه هوش مصنوعی، GDP جهانی تا ۱۴درصد افزایش خواهد یافت. چنین عددی حاکی از اثرات انقلابی این فناوری در تحول اقتصادی کشورهاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

● استثمار، مِستثمار

حزب کارگر جدید جاه طلبی های حزب کارگر مارکسیست را رد کرده است. اکنون مالکیت خصوصی ابزار تولید از نظر حزب کارگر بلامانع است. در واقع بسیاری از اعضای آن علنا به مالکیت خصوصی تمسک می جویند. ولی آن عرق ریزان قبل از فارغ التحصیلی، آن ساعاتی که صرف خواندن مانیفست کمونیست و چرت زدن روی کتاب سرمایه می شد، کار خود را کرده اند. چرا که حقه جدید حزب کارگر در مورد «فقر» رنگ و بوی مارکسیستی دارد. آثار مارکس راه جدیدی در نظریه اقتصادی و سیاسی گشود: نظریه بزرگ تاریخ بشر به مثابه نیروهای اقتصادی و فناوری نظریه های دوران ساز معمولا مفاهیم جدیدی را هم به دنبال دارند. ژنها، شیزوفرنی و توازن قیمتهاگرچه امروزه موضوعاتی آشنا به نظر می رسند، ولی زمانی مفاهیم جدیدی در نظریه های مربوط به زیست شناسی، روانشناسی و اقتصاد به شمار می رفتند.

و این بار مارکس بود که نیروهای اقتصادی و پدیده های اجتماعی غریبی را مسلم گرفت که نیاز به اصطلاحاتی جدید داشت. در رشته فیزیک معمولا کلماتی کاملا جدید مانند پوزیترون و کوارک را برای موجودیت های جدید نظری معرفی می کنند. ولی این اصلا در علوم اجتماعی رایج نیست. در این رشته معمولا کلمات آشنا را به طریقی جدید با هم ترکیب می کنند تا مفاهیم جدیدی خلق کنند: سودمندی کمینه، تولید ناخالص داخلی، و از این قبیل. این کاری است که مارکس انجام داد. البته او به جای استفاده از زبان عموما خسته کننده علوم اجتماعی در پی کمی هیجان بود.

مفاهیم نظری او اسامی ای مانند «استثمار» و «بیگانگی» به خود گرفت. مثلا، در نظام سرمایه داری صاحبان مشاغل معمولا به کارگرانشان کمتر از آنچه از فروش تولیدات آنها عایدشان می شود می پردازند، چون در غیر این صورت سودی نصیبشان نمی شود. مارکس این پدیده را «استثمار» کارگران می نامد.

کلماتی مانند «استثمار» و «بیگانگی» در حالت عادی دلالتهای بسیار منفی دارند، ولی لطفا همه اینها را کنار بگذارید. از این کلمات در نظریه مارکس به مثابه اصطلاحات تخصصی محض برای توصیف پدیده های اقتصادی یا اجتماعی استفاده شده است. این نوعی علم است.

 

متأسفانه، به خاطر سپردن مفاهیم قراردادی جدید برای کلمات قدیمی دشوار است. در این موارد بی اختیار معانی قدیمی شان در ذهنمان تداعی می شوند. این تداعیها نامیمون اند ولی پیامد مثبتی هم دارند. حداقل برای مارکسیست ها. این حالت به نحوی جادویی ذهن را به سمت محکوم کردن سرمایه داری می کشاند.هان بنگرید که، مارکس نشان داده است سرمایه داری یعنی استثمار و از خودبیگانگی چه کسی از چنین نظام هولناکی دفاع تواند کرد؟ خرگوش از کلاه بیرون بیا!

البته مارکس خرگوشی یا چیزی از کلاه بیرون نیاورده است، حداقل اگر «استثمار» و «ازخودبیگانگی» با معانی متداولشان استفاده شوند. او در بهترین حالت نشان داده است که سرمایه داری ذاتا مستلزم «مستثمار» و «میگانگی» است (من حرف «م» را در ابتدای کلمات استثمار و بیگانگی قرار دادم تا این اصطلاحات را از کلمات هم شکل متداولشان متمایز کنم). و این به خودی خود زمینه محکومیت سرمایه داری را فراهم نمی سازد. من یکی کاملا طرفدار نظام های اقتصادی ای هستم که سودی را عاید صاحبان مشاغل می کنند. میدانم که این مستثمار را هم در بر می گیرد با توجه به معنی مستثمار چطور می توانم موافق این موضوع نباشم؟ ولی استثمار بودن آن را انکار می کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی