علت اصلی تورم در کشور چیست؟
علی سعدوندی، اقتصاددان معتقد است کسری بودجه از عوامل اصلی ایجاد تورم است و تورم به دلیل فزونی رشد پول نسبت به رشد تولید افزایش مییابد؛ به گفته او مهمتر از کسری بودجه نحوه تأمین کسری توسط دولت است. خبرنگار ایمنا در گفت و گویی با این اقتصاددان مهمترین دلایل رشد تورم در کشور را بررسی کرده است که در ادامه میخوانید:
دلیل شکلگیری تورم چیست؟
در اقتصاد مدرن منشأ پول از تسهیلات است؛ وقتی افراد تسهیلات جدید را در اختیار میگیرند، بکارگیری این تسهیلات تبدیل به پول میشود؛ حال اگر تسهیلات افزایش پیدا کند ولی به افزایش تولید منجر نشود، موجب رشد بیش از حد نقدینگی میشود؛ به عبارتی در این شرایط خلق پول نسبت به محو پول فزونی مییابد و در نهایت موجب رشد نقدینگی و تورم میشود. در این صورت میتوان نقدینگی را در حسابهای بانکی یا بخشهای مختلف اقتصاد به گردش درآورد. همچنین میتوان این نقدینگی را به بازار مسکن یا بورس هدایت کرد، ولی در نهایت وارد بازار کالا و خدمات میشود و تورم ایجاد میکند.
برای کنترل تورم چه باید کرد؟
برای کنترل تورم باید این پرسش را مطرح کرد که چرا خلق پول صورت میگیرد ولی محو پول خیر؟ بازپرداخت نشدن تسهیلات بانکی را میتوان منشأ تورم دانست؛ اگر بازپرداخت این تسهیلات معوق نشود، خلق پول با محو پول به تعادل میرسد و مشکلی به وجود نمیآورد، مثل اقتصاد ژاپن که رشد پول، پایه پولی و نقدینگی بالایی دارد ولی تورم آن صفر درصد است. البته اگر در جامعهای انتظارات تورمی وجود نداشته باشد، رشد نقدینگی لزوماً به تورم ختم نمیشود ولی ممکن است در بخش داراییها قیمتها رشد کند.
چه کسانی تسهیلات را معوق میکنند؟
افراد خاص که خود صاحب بانک هستند. این بانک دیگر بانک خصوصی به حساب نمیآید؛ بانک خصوصی بانکی است که بخشی از تسهیلات پرداختی آن از محل سرمایه بانک باشد؛ یعنی نسبت کفایت سرمایه حفظ شود. در حالی که در کشور این موضوع برعکس است؛ شخصی یک بانک را تأسیس میکند و نسبت کفایت سرمایه را رعایت نمیکند؛ این بانک به جای اینکه به افراد دیگر وام بدهد به خود شخص مالک بانک وام پرداخت میکند. این شخص هم با تسهیلات دریافتی (خلق پول)، مال میسازد و بر اقتصاد کشور لطمه میزند در صورتی که در راستای منافع شخصی خود بوده است.
همچنین فردی که قدرت دارد نسبت به بازپرداخت تسهیلات بی تفاوت است، مثلاً کسی که هیئت مدیره بانکها را تعیین میکند و از همان بانکها وام دریافت میکند، مسبب اصلی بروز تورم در جامعه است. به طور مشخص شخص وزیر اقتصاد میتواند مسبب ایجاد تورم در کشور باشد به این دلیل که به مدیران بانکی ابلاغ میکند که از روش خلق پول کسری بودجه دولت را تأمین کنند و دنبال اجرای انتشار اوراق و روشهای صحیح دیگر تأمین کسری بودجه نمیروند؛ در نهایت برای جبران کسری بودجه یا به سراغ بانک مرکزی میروند و تلاش میکنند آن را از پایه پولی تأمین کنند که این عامل مستقیماً تورم زا است، یا به صورت غیر مستقیم کسری بودجه را از نظام بانکی تأمین میکنند و نظام بانکی هم از محل خلق پول، تسهیلات را در اختیار دولت قرار میدهد.
از طرف دیگر نظام بانکی مجبور به اضافه برداشت از حسابهای نزد بانک مرکزی میشود و متناسب با نقدینگی که نظام بانکی ایجاد کرده است در بازار بین بانکی پایه پولی ایجاد خواهد شد و بانک مرکزی را به انفعال میکشاند. پس بانک مرکزی از دو جهت تأمین کسری بودجه دولت و نظام بانکهای تجاری منفعل است.
مهمترین عامل تورم در کشور چیست؟
مهمترین عامل تورم در کشور، کسری بودجه دولت و مهمتر از آن نحوه تأمین کسری بودجه است. هم اکنون کسری بودجه دولت آنچنان بالا نیست و اقتصاد میتوانست تورم صفر داشته باشد ولی به دلیل بکارگیری روش نادرست تأمین کسری بودجه (پایه پولی و نظام بانکی) این امر محقق نشد.
چرا عملیات بازار باز در کشور آنچنان مؤثر نبوده است؟
روش درست عملیات بازار باز را ژاپن اجرا کرده است که منجر به صفر شدن میزان تورم شده است و سالهای سال این تورم صفر، ثابت مانده است. عملیات بازار باز موفقترین عملیات اقتصاد کلان بوده است.
یکی از روشهای خلق پول به جز تسهیلات، سود سپرده بانکی است. زمانی که نرخ سود سپرده بالاتر از تورم باشد بانک با سود سپرده، خلق پول میکند. به عنوان مثال وقتی تورم هشت درصد و در نرخ سود سپرده ۱۸ درصد باشد (اگر نرخ سود سپرده بیشتر از نرخ تورم باشد، به آن نرخ بهره واقعی مثبت میگوئیم)، بانک این تفاوت ۱۰ درصدی را خلق پول میکند اما به هیچ روشی از طریق بازپرداخت تسهیلات نمیتواند این سود را به سپردهگذار برگرداند که این یک نوع از مفاهیم ربا است. حال اگر نرخ تورم ۵۰ درصد و نرخ سود سپرده ۱۸ درصد باشد، خلق پولی انجام نمیشود.
طی عملیات بازار باز بانک مرکزی ارتباط خود را با دولت قطع میکند، یعنی اگر دولت درخواست تسهیلات کرد به آن پرداخت نمیکند ولی برای کنترل نرخ بهره، اقدام به خرید اوراق دولتی میکند. وقتی یک دولت اقدام به انتشار اوراق میکند، حدود ۲۰ درصد آن را بانک مرکزی، حدود ۵۰ درصد آن را نظام بانکی و بقیه آن را صندوقهای بازنشستگی و بیمهها خریداری میکنند. اما در ایران اینگونه نیست؛ دولت بانک مرکزی را مجبور به پرداخت این قرض میکند و هیچ وقت این قرض را بازپرداخت نمیکند، به همین دلیل عملیات بازار باز در کشور بی نتیجه است.
آیا انتظارات تورمی موجب تشدید تورم شد؟
آبان سال گذشته قیمت بنزین افزایش پیدا کرد و تأثیر شدیدی بر انتظارات تورمی گذاشت. اگر نمودار تورم را مشاهده کنید، مطلقاً تغییری قبل و بعد از آبان ماه مشاهده نمیکنید حتی تورم نزولی بوده است. انتظارات تورمی شرط لازم است اما شرط کافی نیست. در تورم دو عامل نقدینگی و انتظارات تورمی تأثیر گذار است. به عنوان مثال نقدینگی مثل یک انبار باروت است و خود به خود آتش نمیگیرد، بنابراین میتوانیم نقدینگی زیادی در جامعه داشته باشیم ولی تورم نداشته باشیم. اگر انتظارات تورمی شکل بگیرد و نقدینگی رشد کند، میتواند منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها شود؛ مثل اتفاقی که سال ۹۲ تا ۹۷ افتاد؛ انباشت نقدینگی صورت گرفته بود، در حالی که تورم ظاهراً کنترل شده و انتظارات تورمی پایین بود.
سیاست ارزی که از گذشته تا کنون اجرا شده را در زمینه تورم نیز اجرا کردهایم. بدین گونه که دولت فنر ارزی را فشردهتر میکند، قیمت ارز را تثبیت میکند، از طرف دیگر نرخ حقیقی ارز افزایش مییابد و فنر ارزی فشرده شده رها میشود و شرایط را وخیمتر میکند. دلیل التهابات سال ۹۷ این بود که در کشور انباشت نقدینگی و شبه پول در بانکها وجود داشت و با آزاد شدن این شبه پول، سرعت گردش پول بالا رفت.
تحریمها چه مقدار در شرایط کنونی اقتصاد کشور تأثیر داشته است؟
شرایط کنونی موجب تأثیرگذاری تحریمها شد؛ اگر شرایط کشور از نظر نقدینگی آنقدر بد نبود، تحریم نمیتوانست کارساز باشد. تحریم تأثیر کمی بر رشد اقتصادی کشور گذاشت که این تأثیر کلا یک سال بود. تحریم موجب شد که انتظارات تورمی شکل بگیرد و آن انبار باروت (نقدینگی) منفجر شود.
ورود ارز حاصل از فروش نفت به اقتصاد، چه عواقبی دارد؟
ارز حاصل از فروش نفت نمیتواند به طور مستقیم وارد اقتصاد کشور شود؛ دولت این ارز را به بانک مرکزی فروخته و پول چاپ شده را از بانک مرکزی دریافت کرده است که این چاپ پول مستقیم پایه پولی را افزایش داده و موجب افزایش نقدینگی در کشور شده است؛ وارد کردن ارز حاصل از فروش نفت در اقتصاد موجب تورم و بیماری هلندی یا صنعت زدایی میشود.
وقتی درآمد نفتی داشتیم به بهانه درآمد نفتی پایه پولی ایجاد میکردیم؛ اکنون که درآمد نفتی نداریم به بهانههای دیگر میخواهیم پایه پولی ایجاد کنیم. مثلاً دولت صندوق توسعه ملی و حساب ذخیره ارزی را تخلیه کرده و به بانک مرکزی میفروشد و به جای آن پایه پولی دریافت میکند. راه بعدی دریافت وام از بانکها است، اگر در این زمینه موفق نشد بانک مرکزی حساب تنخواه دولت را افزایش میدهد.
کرونا با اقتصاد کشور چه کرد؟
تبعات شیوع کرونا اثرگذار بود و موجب شد بخش واقعی اقتصاد و تولید به ویژه تولید خدمات در کشور آسیب ببیند. خدمات در اقتصاد هر کشور بسیار مهم است؛ در کشورهای صنعتی سهم خدمات بسیار بیشتر از سهم صنعت است؛ به عنوان مثال صنعتیترین کشورهای دنیا آلمان و ژاپن هستند که از نظر نسبت خدمات به تولید ناخالص ملی رتبه نخست را در اختیار دارند.
در همه کشورها به ویژه ایران، بخش خدمات از کرونا آسیب دید. تورم وقتی به وجود میآید که رشد نقدینگی نسبت به رشد تولید فزونی پیدا کند. کرونا موجب شد که رشد تولید منفی شود و از طرف دیگر واکنش بانک مرکزی و دولت (پرداخت وام یک میلیون تومانی) موجب شد که رشد پول افزایش پیدا کند؛ به جای اینکه دولت اوراق قرضه بفروشد و هزینه کند تا اقتصاد نجات پیدا کند از بانک مرکزی استقراض کرد. برای این کار نرخ سپرده قانونی را کاهش دادند و نخواستند پایه پولی افزایش پیدا کند و از این طریق به خانوارها وام پرداخت کردند.
مناسبترین سیاستی که دولت باید اجرا میکرد چه بود؟
به این صورت که دولت یارانه ۴۵ هزار تومانی را به یک یا دو میلیون افزایش میداد و در مصرف حاملهایی که میتوانستیم در مصرف آنها صرفهجویی کنیم، افزایش قیمت اعمال میکرد مثل بنزین.