انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۲۰: طراحی حراج

یک طنزی بین اقتصاددان‌ها هست که می‌گوید «تنها بخش اقتصاد مدرن که به درد دنیای واقعی خورده، نظریه طراحی حراج است.» حالا جایزه نوبل اقتصاد امسال به دو نفر از پیش‌گامان این حوزه - ویلسون و میلگرام - رسید.

طراحی حراج یعنی چی؟ یعنی یک فروشنده داریم که یک نقاشی/زمین/باند فرکانس/اوراق بدهی/شرکت/ماهی/ الخ دارد که می‌خواهد تحت یک معیاری - مثلا به‌ترین قیمت یا بالاترین حجم - بفروشد. طبعا، ساده‌ترین کار این است که حراج باز  (Open Auction) با قیمت صعودی برگزار کنیم و مثل فیلم‌ها چوب بزنیم تا برنده مشخص شود. یک راه دیگر هم این است که مزایده برگزار کنیم و پاکت دربسته (Sealed Bid) جمع کنیم و الخ. یا این که از قیمت بالا شروع کنیم و پایین بیاییم (Descending price auction) و ...

 ولی علاوه بر این جند فرم قدیمی و مشهور، خیلی کارهای دیگر هم می‌شود کرد: مثلا بیاییم اول پاکت‌ها را جمع کنیم بعد بیاییم سه نفر اول را در یک جلسه جمع کنیم و قیمت‌ها را به آن‌ها بدهیم و بگویم دوباره قیمت بدهید یا مثلا اول حراج دربسته برگزار کنیم و بعد تعداد معدودی برنده را به حراج باز ببریم. یا مثلا بگوییم برنده کسی است که بالاترین قیمت را پیش‌نهاد کند ولی پولی که پرداخت می‌کند به اندازه متوسط دو نفر بعد از خودش است! یا مثلا بگوییم یک رقم ثابت - مثلا یک میلیون تومان - می‌گذاریم وسط و متعهد می‌شویم و فروشنده مرتب کالا (مثلا ماهی یا کار هنری) به یک سبدی اضافه می‌کند تا اولین نفر بگوید حاضر است با یک میلیون این تعداد کالا را بخرد! می‌بینید که در همان دنیای حراج انواع و اقسام «مکانیسم‌‌ها» می‌شود به کار برد! قضیه وقتی موضوع حراج کالای خاصی باشد یا فروشنده بخواهد در یک حراج چندین تنوع مختلف از یک موضوع را با هم بفروشد یا به چند برنده بفروشد و ... پیچیده‌تر هم می‌شود.

 انتخاب بین این روش‌های مختلف برای برگزاری مزایده می‌شود «طراحی مکانیسم حراج». چرا این مکانیسم مهم است؟ چون انتخاب هر شیوه حراج نهایتا «سود» یا «حجم فروش» یا «عدالت» یا «شفافیت» متفاوتی برای فروشنده به ارمغان می‌آورد. اگر ساختار حراج درست طراحی نشده باشد - خصوصا در موضوعات پیچیده مثل خصوصی‌سازی شرکت‌ها یا فروش حق امتیاز استخراج نفت - و مثلا امکان تبانی یا رفتار استراتژیک و ... بین شرکت‌کنندگان به وجود بیاید، موضوع حراج ممکن است با قیمت خیلی پایینی به فروش برسد یا اساسا حراج شکست سنگینی بخورد و  موضوع حراج اصلا فروش نرود  (که در دنیای واقعی مثال فراوان برایش داریم).

حالا این شاخه «طراحی حراج» که نوبل اقتصاد امسال به دو نفر از پیش‌گامانش رسیده است، مدل‌ها و تئوری‌هایی توسعه داده که می‌‌گوید تحت چه شرایطی، چه نوع حراجی بهینه است. این تئوری‌ها را در عمل به صورت وسیعی پیاده کرده‌اند و در برخی موارد میلیاردها دلار به درآمد حراج‌کنندگان اضافه شده است. مدل‌های حراج در طیف وسیعی از مسایل دنیای واقع، از فروش فرکانس رادیویی و موبایل، بازار مبادله سهام، بازار برق، فروش اولیه وراق قرضه دولتی، عرضه اولیه سهام، واگذاری منابع طبیعی، خصوصی‌سازی، تا فروش صندلی  کلاس بیزنس در هواپیما و ... به صورت خیلی گسترده استفاده می‌شود. در دنیای آن‌لاین - مثلا عرضه لحظه‌ای آگهی کنار صفحه ایمیل یا فیس‌بوک- هم فراوان از این مکانیسم‌ها استفاده می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

🚫 ادعا نمی کنیم که علم اقتصاد در اسلام‌وجود دارد/امام‌ موسی صدر

در ابتدا باید بگویم که اقتصاد، امروزه، در دو معنی به کار میرود: علم اقتصاد و مکتب اقتصادی، علم اقتصاد از علوم جدید است که اخیرا ایجاد و برای آن قواعدی وضع و کتبی درباره آن نوشته شده است. بنابر این، ما در مباحث خود، به خصوص هنگامی که از اصطلاح اقتصاد اسلامی استفاده می کنیم، نمی گوییم علم اقتصادی در کار است و چنین ادعایی هم نداریم. مراد ما در بحث هایمان مکتب و مشی اقتصادی است.) انسانی که احکام اسلام را مطالعه می کند و از راهکارها و تدابیر اسلامی در خصوص چگونگی ایجاد ثروت و توزیع و رشد آن آگاه می شود؛ ثروتی که برای مردم وسایلی فراهم می کند که به رشد شخصیت انسانی آنان کمک می کند، در می یابد که در اسلام برای این مسائل طرح و برنامه وجود دارد و بر حسب تصادف و اتفاق نیست. یعنی احکام اسلام از آیین و دیدگاه و خواستگاه اقتصادی نشأت گرفته است. در واقع، مباحثی که ما بدان ها می پردازیم و پژوهشگران نیز مطرح می کنند، جست وجو و یافتن چگونگی این راه و روش است. .اگر دیدید کسی از اینکه اسلام طرح اقتصادی دارد، شگفت زده شده - است، باید در پاسخ بگوییم که ما ادعا نمی کنیم که علم اقتصاد در اسلام وجود دارد، آن چنان که مثلا فقه وجود دارد.

از کتاب رهیافت های اقتصادی اسلام ، امام‌موسی صدر ،  ص ۱۰۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

آیا اظهارات جناب علوی بروجردی در مورد اقتصاد اسلامی اشتباه است؟/محمدطبیبیان

 اخیراً یکی از فقهای حوزه علمیه قم مطالبی را مطرح کرده اند پیرامون این که در اسلام علم اقتصاد نداریم همانطور که علم فیزیک نداریم. برخی افراد غیر فقیه هم از مراکز مختلفی به سر و صدا در آمده اند که این صحیح نیست و اقتصاد اسلامی هم داریم. جالب است که چند موردی که من دیده ام اصولاً فقیه هم نیستند. یکی از نوار های صوتی مدافعان را گوش دادم، اگر این سطح دانش مشغول تدریس در دانشگاه است باید برای دانشجویان متاسف بود.

 پرسش این است که کدام موضع قابل دفاع تر است؟ صحبت آقای بروجردی از وجه فقهی طبعاً معتبر است که ادیان برای خدا شناسی، عبادت و تکامل اخلاق آمده اند و لزومی ندارد که به اقتصاد و فیزیک و یا سایر علوم پرداخته باشند. از طرفی این که در قرآن و یا کتب ادیان دیگر احکامی هست که ذات اقتصادی دارد مانند حرام بودن مصرف برخی کالا ها و حرمت ربا، به این معنی نیست که در ادیان علم اقتصاد آن دین هم وجود دارد.

به زبان ساده به نظر اینجانب علم اقتصاد اسلامی نمی تواند وجود داشته باشد به دلیلی که مختصر در پایین آمده. در علوم اصل بر شک است. در ادیان اصل بر باور است. اگر در فیزیک یا اقتصاد کسی به یک نتیجه ایمان آورد او عالم نیست، پیوسته باید شک داشت. در علوم شیوه اصلی کار علمی مبتنی بر رد است و ابطال.  در علوم از طریق نقد و پژوهش تلاش دائمی برای رد کردن و ابطال کردن در جریان است. بدنه علوم شامل آن گزاره هایی است که سعی در رد و ابطال آنان هنوز موفق نبوده است. در ادیان اصل بر اعتقاد است. به همین دلیل هم هست که علوم دائماً در حال تحول هستند. یعنی شیوه کار و متد این دوحیطه معرفت کاملا ضد یکدیگر است. به همین دلیل هم حیطه علم به عنوان

Science

 از حیطه دین جدا است. اما هر دو جزیی از حیطه معرفت

Knowledge

هستند و هر یک در حیات انسان نقش خاص خود را دارند.

به عنوان آزمون، دو پرسش از معتقدین به اقتصاد اسلامی مطرح می کنم. یکم به صورت علمی نشان دهید که ربا چیست و بهره چیست. آن آقایی که می گوید با حذف بهره قیمت ها پایین می آید کاملاً مشخص است که قانونمندی های این کمیت ها را نمی شناسد و بی جهت نام کارشناس اقتصادی و اقتصاد دان یدک می کشد. دوم اگر اعتقاد دارید از اندیشه اقتصادی اسلام سوسیالیسم بیرون نمی آید و مالکیت محترم است چگونه نقض مالکیت های گوناگون از جمله قیمتگذاری دستوری و ضبط موجودی انبار و یا ارز و دارایی های برخی افراد توجیه می شود. چگونه همه نوع موانع بر سر داد و ستد و تجارت و فعالیت اقتصادی آزاد بر افراشته می شود؟ بر اساس اصول رفتاری که باور دارید در قالب اقتصاد اسلامی، رواج این رفتار را در یک سیستم سیاسی اسلامی تشریح کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مرغ سحر/ مجتبی کریم آقایی

انّا لله و انّا الیه راجعون

از شمار دو چشم یک تن کم

و از شمار خرد هزاران بیش

درگذشت گوهر یگانه هنر آواز، زنده یاد استاد محمدرضا شجریان را به ملت شریف ایران و خانواده ارجمند ایشان تسلیت عرض می کنم.

استاد شجریان را نه تنها برای هنر بی همتایش که برای نقش انکارناپذیرش در تعمیق باورهای متعالی، مفاهیم عرفانی، ارزشهای اخلاقی و انسانی  و نیز ترویج زبان، فرهنگ و ادب فارسی می ستاییم.

بزرگانی چون او، بخش جدایی ناپذیر فرهنگ و هنر و هویت این سر زمین کهن و این ملت بزرگ هستند.

روحش شاد و یادش گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

وقتی ملتی در کنار هم می‌خوانند

 

درگذشت استاد بزرگ و یگانه آواز ایران صرفا نقطه پایان بر گذار سرافرازانه هنرمندی توانا نیست، بلکه به معنای عبور از فصلی از تاریخ موسیقی آوازی ایران است. شنیدن خبر درگذشت استاد شجریان برای ایرانیان در این روزهای سخت تحریم و کرونا ویرانگر بود...

✍  تاثیر هنر شجریان بر صنعت موزیک ایران، یعنی بر شرکت‌ها و افرادی که با اجرای زنده موسیقی، ضبط صدا و موزیک ویدئو و آلات موسیقی و... زندگی می‌گذرانند، می‌تواند موضوع ده‌ها پایان‌نامه باشد.

اینکه موسیقی او چه تاثیری بر زندگی اقتصادی و مالی ترانه‌سرایان، آهنگسازان، خوانندگان، نوازندگان، رهبران ارکستر، رهبران گروه اجرای موسیقی، مدرسان موسیقی و مدیران کلاس‌های موسیقی، تهیه‌کنندگان و ناشران موسیقی، مهندسان، خرده‌فروشان محصولات موسیقی و موسیقی برخط، مالکان و کارکنان استودیوهای ضبط و فروشندگان محصولات آنها و... دارد، موضوع مهمی برای پژوهشگران اقتصاد است؛ اما بی‌شک محبوبیت موسیقی شجریان، فروش محصولات موسیقایی سنتی (به‌ویژه در عرصه آموزش) را که مدت‌ها گرفتار رکود بود، به اوجی بی‌سابقه رساند.

اما بررسی آثار اقتصادی موسیقی او به مراتب فراتر از این مرزها می‌رود. صدای شجریان ویژگی «کالای عمومی» را داشته است. بدون تحمل هیچ هزینه‌ای، بدون هیچ محدودیتی، موسیقی او در چارچوب عمومی قابل استفاده بوده است.

جای شگفتی است که دولت‌ها برای کسی که چنین امکانی را برای ارتقای رفاه جامعه تولید می‌کند، محدودیت قائل شوند و به جای کمک به عرضه گسترده «کالاهای عمومی»، مجاری توزیع آن را محدود کنند.

نقش اقتصادی محصولات هنری شجریان در چارچوب اقتصاد رفتاری موسیقی بسیار برجسته‌تر است...

صدای قدرتمند شجریان بر قدرت تمدن ایران و ‌بر قدرت ملت افزوده است. بدون شک این صدا شناخته‌شده‌ترین و تاثیرگذارترین صدا در موسیقی ایران است. تصنیف مرغ سحر با صدای شجریان صدای ملتی است که در کنار یکدیگر آینده بهتری را برای این سرزمین فریاد می‌کشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

چه اشتباهی بورس را حبابی کرد؟

🔴بورس چرا چنین جهش بی‌سابقه‌ای را در ثلث اول سال تجربه کرد؟ آیا ریشه جهش به علتی در گذشته مربوط می‌شد یا چشم‌اندازی در آینده؟ پاسخ، گزینه هر دو است؛ اگرچه برخی‌ها تمایل دارند بدون توجه به علل اقتصادی این اضافه‌پرش، ریشه آن را در تشویق مردم توسط دولت جست‌وجو کنند که بسی غریب می‌نماید. چراکه اگر تشویق دولت کارساز بود که اصولا نیاز به سیاست‌گذاری منتفی بود و این ابزار برای تنظیم بازارها جایگزین سیاست‌گذاری می‌شد. جالب آنکه مدافعان چنین دیدگاهی به این سوال پاسخ نمی‌دهند که پس چرا همیشه تشویق‌های دولت منجر به نتیجه‌ای غیر از مقصود دولت می‌شود و تشویق دولت فقط در اینجا مقصد و مقصود را تعیین کرده است. پس واقعیت چیز دیگری است.

🔴واقعیت آن است که سیاست انبساطی ثلث اول سال (هم مالی و هم پولی) دو سیگنال هم‌افزا به بازارها ارسال کرد: اول شتاب تورم و دوم تشدید انتظارات تورمی. اولی باعث تلاش عمومی برای رهایی از پول داغ شد و دومی محرک تلاش برای سبقت از تورم و نشستن بر قله تورم آینده قبل از وقوع آن. اگر انبساط مالی به دلایل مختلف قابل توجیه بود سیاست پولی انبساطی بسیار پرریسک بود و اتفاقا مخاطرات آن بر اقتصاد تحمیل شد. راه‌حل گمشده، سیاست مالی انبساطی با سیاست پولی انقباضی بود که نیاز به طراحی کانالی برای تجهیز منابع غیرتورمی برای دولت تحت مکانیسم بازار داشت. بهترین مکانیسمی که می‌توانست این خروجی را داشته باشد فروش اوراق دولتی در بازار بدهی بود که در زمان نرخ بهره منفی نوعی منابع اکازیون هم محسوب می‌شد. فروش گسترده اوراق دولتی می‌توانست پادزهر مشترک دو پدیده مخرب باشد که ابعاد و پیامدهای آنها به‌صورت همزمان در حال گسترش بود: اول تجهیز منابع غیرتورمی برای دولت به جای پولی شدن کسری بودجه و دوم خروج نرخ بهره واقعی از زیر صفر قبل از تشدید انتظارات تورمی. اما تعلل در فروش اوراق دولتی باعث شد اولا بخش قابل تاملی از کسری بودجه با منابع تخیلی صندوق توسعه، پولی شود که نتیجه‌ای جز تقویت موتور تورم و انتظارات تورمی نداشت و ثانیا زمان سیطره نرخ بهره منفی طولانی‌تر شود که نتیجه‌اش شیفت سرمایه‌ها به سمت سفته‌بازی در بازارها برای حفظ قدرت خرید بود.

🔴طبیعی است در این میان، سفته‌بازی در بورس به‌دلیل اینکه نسبت به بازار ارز و سکه با هزینه‌های معاملاتی کمتری همراه بود بیشتر مورد توجه قرار گرفت. تداوم نرخ بهره منفی با تشدید بورس بازی و سوار شدن قیمت‌ها روی موج موتور تورم باعث پیشخور شدن انتظاراتی از تورم در بورس شد که پشتیبانی چنین سطحی از تورم با متغیرهای بنیادی زیر سوال بود. اما به هر حال همه چیز زیر سایه تعلل و فرصت‌سوزی استفاده از بازار بدهی برای جلوگیری همزمان از پولی شدن کسری بودجه و خروج از نرخ بهره منفی، خیلی سریع رنگ واقعیت به خود گرفت و بورس در عرض چهار ماه با دو موتور «پول پرقدرت» و «نرخ بهره منفی» حدود ۳۰۰ درصد رشد کرد.

🔴اضافه‌پرش بورس این سوال را ایجاد کرد که آیا متغیرهای بنیادی این رشد را پشتیبانی می‌کند یا اینکه این رشد حبابی است؟ پاسخ به سوال اول منفی بود. چنین رشدی در یک بازار غیرکنترلی می‌توانست به سرعت تخلیه شود، اما ناگهان صحبت از حمایت از قیمت سهام در قله شد. اهالی بورس استدلال می‌کردند که اگر این حمایت انجام نشود پول از بورس خارج و به بازارهای دیگر حمله می‌کند. این استدلال نادرستی است چون اگر پول جدیدی خلق نشود با خارج شدن یک فرد از بورس هیچ پولی به اقتصاد اضافه نمی‌شود، بلکه پول از حسابی خارج و به حسابی دیگر منتقل می‌شود و اگر قراری بر حمله بود همان پولی که از حساب خارج می‌شود خود می‌توانست مهاجم باشد و گرنه چه تفاوتی است بین آنکه سهام می‌فروشد و قرار است مهاجم باشد با آنکه سهام می‌خرد و خیال هجمه ندارد؟

🔴اما و صد اما اگر آنکه می‌خواهد سهام بخرد دل در گرو محاسبه عقلانی نداشته باشد و به قصد نجات حباب آمده باشد بعید است این هزینه را از جیب خود بپردازد و به لطایف‌الحیلی فاکتور آن را برای سفارش‌دهنده حمایت، خواهد فرستاد که تسویه حساب آن جز با دست‌اندازی به پول پرقدرت امکان‌پذیر نیست. یعنی آنچه می‌تواند تورم سهام را به بازارهای دیگر منتقل کند نه معاملات واقعی این بازار که معاملات صوری با هدف حمایت از سهام‌های متورم و فاکتور هزینه آنهاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

توسعه درون‌زا /محسن رنانی

درسال 1355 ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه به ایران آمد و شاه هم به استقبال او در فرودگاه رفت و در مسیر برگشت به طرف کاخ، وقتی از یکی از خیابان‌های تر و تمیز و گل‌کاری و چمن‌کاری شده تهران عبور می‌کردند، شاه در باره نظریه به سوی تمدن بزرگ و کتابی که در این زمینه نوشته بود، با رئیس جمهور فرانسه حرف می‌زد و می‌گفت ما از نظر توسعه اقتصادی در ده سال آینده، به سطح ژاپن خواهیم رسید. در همان حال ژیسکاردستن گفت گمان نمی‌کنید برای جامعه‌ای که مجبور است، اطراف باغچه‌هایش در خیابان نرده بکشد، این حرف‌ها خیلی زود است و شما قبل از این کارها باید کارهای دیگری برای توسعه بکنید؟! این یک سئوال خیلی اساسی است که جامعه‌ای که یک گل ده هزار تومانی در باغچه می‌کارد و برای حفاظت از گل و نرده‌کشی اطراف آن، دویست هزار تومان هزینه می‌کند، چه نیازی به گل دارد؟! آیا کاشت گل برای او زود نیست و نباید هزینه کاشتنِ گل و نصب نرده، در جاهای دیگری مصرف شود؟! چون وقتی توسعه محقق می‌شود، با تحولاتی که در مردم پدید می‌آید، گل، حریم پیدا می‌کند و خود گل، نرده است و شما با دیدن گل، دیگر جلوتر نمی‌روید و به حریم گل، دست درازی نمی‌کنید. از این رو وقتی شما به کشورهای توسعه سفر می‌کنید می‌بینید که مردم حریم گل و چمن را حفظ می‌کنند و به گل دست نمی‌زنند و روی چمن نمی‌نشینند.

این حفظ حریم‌ها در زندگی اجتماعی و خانوادگی و محلی و در همه جا هست و آن نرده‌ها از خیابان و اطراف گل و چمن، برداشته و در ذهن‌های ما نصب می‌گردد. توسعه نرده‌ها را از بیرون برمی‌دارد و در فکر و ذهن ما جای می‌دهد و در نتیجه گل و همسایه در ذهن ما حریم پیدا می‌کند و دیگر نیازی به حصار و دیوار نیست. در کشورهای توسعه یافته شما می‌بینید که دیوار خانه‌ها را برداشته و باغچه منازل هم جزء شهر و خیابان شده و همه جا پارک و بوستان است. تصوّر کنید که در قم و اصفهان هم چنین کاری صورت بگیرد و همه مردم دیوارهای خانه‌های خود را بردارند. آن وقت است که حجم وسیعی از سبزی و گل و سبزینه وارد محیط زیست اجتماعی ما می‌شود. نرده‌ها از بیرون برداشته و به ذهن‌ها می‌رود. ذهن، برای دیگران حریم و محدودیّت قایل می‌شود و خانه همسایه من اگر چه نرده و حفاظ ندارد؛ اما من می‌دانم که از این نقطه به بعد، حریم خانه اوست و من باید مراعات کنم. بنابراین خیلی از چیزها درونی می‌شود.

درونی شدن محدودیّت‌ها، لایة فرهنگی‌-رفتاری توسعه است که به تدریج رخ می‌دهد. در غرب هم این تحول، تدریجی بوده است؛ یعنی آرام آرام با رشد فناوری و رشد اقتصاد، فرهنگ رفتاری توسعه هم اصلاح شده است؛ یعنی همان‌طوری ‌که برای رسیدن از ماشین‌های مدل‌ قدیمی به مدل‌های جدید، بیش از صد سال طول کشیده است، اصلاح رفتار و فرهنگ مردم آنجا نیز آرام آرام و در طی این مدت به دست آمده است؛ ولی ما در طی ده، پانزده سال از ماشین‌های مدل دهه شصت آمریکا به مدل‌های 2015 رسیدیم و در نتیجه فرصت تحوّل فرهنگی و رفتاری پیدا نکردیم. درونی شدن آثار توسعه، نیازمند زمان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

⭕️ مسأله کیک در ایران چیست؟

 

«تا وقتی کسی نپذیرد که بله، من مشکلی دارم، هیچ پیشرفتی برای حل مشکل وجود نخواهد داشت.» و در سطح ملی یعنی: «توافق همگانی درباره وضعیت بحرانی کشور.» این دو جمله طلایی از دایموند در کتاب «آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران‌زده» بود که برای‌تان نوشتم تا در مورد یک مشکل صحبت کنم شاید به این آستانه برسیم که بله! ما مشکلی داریم!

⭕️ مسأله کیک در ایران چیست؟

ما در بحرانیم: ارزش پول ملی با شیب تند سقوط می‌کند، خط فقر و درصد فقرا بالا می‌رود؛ بیکاری، دو رقمی مثبت و تورم دو رقمی منفی است. این بحران ریشه در شکست بسیار بزرگ‌تری دارد که من نام آن‌را «مساله کیک» گذاشته‌ام.

جوامع با ترکیبی بهینه از «تولید» و «توزیع» بقا و ارتقا می‌یابند. برای مثال، جامعه‌ای را در نظر بگیرید که فقط کشاورزی می‌کنند؛ حکومت هم از کشاورزی مالیات می‌گیرد و بین سالمندان و ازکارافتادگان (که نمی‌توانند «تولید» کنند)، نیروهای نظامی برای دفاع و دستگاه اداری برای حفظ نظم و خدمات عمومی «توزیع» می‌کند.

داستان کیک چیست؟ یک بار ما در جستجوی درست کردن کیک بزرگتری هستیم (تولید) و یک بار هم این است که در جستجوی سهم بزرگ‌تری از کیک موجود (توزیع) هستیم.

هر جامعه‌ای درگیر مناقشه‌ای است بین گروه‌هایی که سعی می‌کنند سهم بیشتری از «توزیع» را صاحب شوند. مَنسِر اولسون اقتصاددان این‌ها را «اتئلاف‌های توزیعی» می‌خواند؛ گروه‌هایی که ابایی ندارند از ایجاد قواعدی که منافع خودشان را حداکثر می‌کند، اما درآمد کل جامعه را کاهش می‌دهد.

مناقشه در جامعه اولویت‌دهنده «توزیع» بر «تولید» بالا می‌گیرد چون اگر الف بخواهد سهم بیشتری را صاحب شود، ناگزیر باید سهم ب کاهش یابد. «توزیع» از جنس همکاری نیست، بلکه از جنس تعارض است. مقدار دلارهای نفتی ثابت است و رسیدن سهم بیشتری به الف یعنی بقیه باید کمتر سهم ببرند. «الف» و «ب» اما برای تولید باید همکاری کنند و مثلاً الف چرم و ب زیره کفش بسازند و بفروشند؛ توزیع برد-باخت و تولید برد-برد است.

ما چند دهه است بیشتر «جامعه توزیعی نابرابر» بوده‌ایم، به نفع «ائتلاف‌های پرقدرت» و به زیان «فقرای کم‌توان»؛ توزیع نابرابر دلارهای نفتی، وام بانکی ارزان‌قیمت، آب و برق و گاز یارانه‌ای، و ...؛ گروه‌های پرقدرت تلاش می‌کنند حکومت و دولت را تسخیر کرده و قواعد توزیع را به نفع خود و به قیمت ناکارآمدی و فقر ملی تغییر دهند.

⭕️ بزرگ‌ترین شکست

بزرگ‌ترین شکست ما و حکومت‌مان با مسئولیت بسیار بیشتر حکومت- این دو مساله است:

اول، توزیع کیک کوچک موجود اهمیت بیشتری دارد نسبت به تولید کیک بزرگ‌تر (قربانی کردن تولید در برابر توزیع(

دوم، همین کیک کوچک را هم خیلی خیلی بد تقسیم می‌کنیم (قربانی کردن فقرای کم‌توان و بدون تریبون در پای ائتلاف‌های قدرتمند(

ما با محدود کردن دایره مشارکت و تنش در سیاست خارجی، ایجاد انحصار، نظام ناکارآمد مجوزها، نظام چندنرخی و اخلال در نظام قیمت‌ها، وام‌های تکلیفی، سرکوب نرخ ارز به مدت چند دهه نه یکی دو سال و نه الان! جامعه توزیعی نابرابر خلق کرده‌ایم.

انحصار سیاسی، مولد فساد و رانت قدرت نابرابر و غیرپاسخ‌گوست؛ و تنش فزاینده مدام در سیاست خارجی مولد بی‌ثباتی، دشواری همکاری بین‌المللی و مانع توسعه تجارت مولد افزایش تولید است. بی‌ثباتی اقتصادی و هزینه‌های فزاینده مبادله، نابودگر تولیدکننده است. نابودی تولید یعنی کیک کوچک‌تر و کیک کوچک‌تر یعنی تشدید دعوا بر سر توزیع اندک منابع باقیمانده.

ما در ساختن جامعه تولیدی شکست خورده‌ایم و در سامان دادن توزیع هم کارنامه تیره است. حاکمان با کردارشان و ما مردمان با مطالبات‌مان، توزیع را بر تولید اولویت داده‌ایم؛ جامعه‌ای که مردمان و حاکمان (این‌ دومی خیلی بیشتر) به توزیع بیندیشند، مجلسیانش باید از نیاز به توزیع کمک معیشتی به شصت میلیون نفر سخن بگویند. ما به «ائتلاف‌های توزیعی» تقسیم شده‌ایم که به نسبت سهم‌مان از ظرفیت اعمال قدرت و خشونت، کیک را توزیع می‌کنیم.

شکست در گذار به جامعه تولیدی و وضع قواعد توزیع عادلانه را که بپذیریم، راهِ حل پدیدار می‌شود؛ و اگر نه، گذر از «توزیع ثروت» به «توزیع فقر» و سپس «توسعه خشونت» را بیشتر تجربه خواهیم کرد. توزیع عادلانه نه مساوی هم بدون تولید کفایت نمی‌کند، سهم نفت، دیگر برای خرید سه کیلو گیلاس هم کافی نیست. آری باید اعتراف کنیم که بله! ما مشکلی داریم!! ما شکست خورده‌ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مفاهیم پایه مالی: اثر تورم روی P/E

اثر تورم (فعلی یا آینده) روی P/E بازار چیست؟

۱) اگر بازار انتظار داشته باشد که «نرخ‌های بهره» خیلی نزدیک با تورم حرکت کند (یعنی نرخ بهره حقیقی حول و حوش صفر باشد)، تورم اثر چندانی روی P/E  ندارد. چرا؟ چون انبساط جریان‌های نقدی آتی و نرخ تنزیل بالا هم‌دیگر را خنثی می‌کنند و نهایتا P/E حول و حوش همان عددی می‌ایستد که توسط صرفه ریسک صنعت تعیین می‌شود. یعنی P/E هایی حوالی ۵-۱۰ متناسب با نرخ رشد حقیقی و ریسک صنایع مختلف.

۲) ولی اگر جامعه انتظار داشته باشد که نرخ بهره از تورم عقب بماند، یعنی با وجود تورم مثلا ۳۰ درصدی، نرخ بهره رسمی از ۲۰ درصد تجاوز نکند، در این صورت P/E می‌تواند عدد بزرگی بشود. چرا؟ چون عامل‌ها سعی می‌کنند از طریق خرید سهام دارایی حقیقی، مصرف  یا ثروت خود را در مقابل تورم آینده مصون کنند و در نتیجه حاضرند قیمت بالایی برای آن پرداخت کنند. جور دیگری هم که می‌شود دید این است که رشد اسمی جریان نقدی‌های آینده با نرخ تنزیل بالاتر خنثی نمی‌شود و P بیش از E رشد می‌کند و P/E بالا می‌رود. تحت این فرض دیدن P/E های حتی بالای ۲۰ هم عجیب نیست و کاملا سازگار با تئوری اقتصادی و شهود رایج است.

۳) و حالا مهم‌ترین قسمت قضیه: فرض کنیم در حالت ۲ قرار داریم یعنی جامعه می‌‌داند که در آینده تورم (ریالی یا دلاری) بیش از نرخ بهره است. آیا در این حالت، قیمت‌های سهام همین طور بالاتر و بالاتر می‌روند؟ پاسخ «خیر» است! چرا؟ چون به قول اهالی بازار، سهام این انتظارات را «پیش‌خور» کرده‌اند که بیان دیگری از توصیف فنی قضیه است: چون بازارهای سهام آینده‌نگر هستند، همه انتظارات آینده را روی قیمت‌های فعلی منعکس می‌کنند. یعنی «یک بار» (که می‌تواند چند ماهی طول بکشد) جهش می‌کنند و در یک تعادل جدید می‌ایستند.

پس کی قیمت سهام به تورم آینده واکنش نشان می‌دهد؟ وقتی که خبر جدیدی یا به اصطلاح «شوک» به تورم انتظاری آینده وارد شود. یعنی باید خبر جدیدی (مثبت یا منفی) وارد شود که نیاز به باز-محاسبه قیمت‌ها باشد. این یکی از خطاهای تحلیلی بزرگی بود که به نظرم دولت در تشویق مردم به حضور در بازار سهام مرتکب شد.

۴) خب پیچیدگی عملی قضیه کجا است؟ پیچیدگی این‌جا است که ما در «مخرج» کسر چند تا متغیر کلیدی داریم: «تورم، نرخ بهره، نرخ رشد» و همه این‌ها در شرایطی مثل ایران امروز به شدت تصادفی هستند. از ریاضیات می‌دانیم که وقتی متغیر تصادفی در مخرج کسر باشد قضیه خیلی پیچیده‌تر می‌شود چون اثرات دیگر خطی نیستند و باید دست به دامان بسط تیلور و نامساوی ینسن و الخ شد. ترجمه این حرف یعنی چه؟ یعنی وقتی کسری داریم که متغیر مخرجش مبهم و پیچیده و تصادفی است، خود کسر می‌تواند تغییرات شدیدی حتی در اثر شوک‌های کوچک به یکی از متغیرهای مخرج داشته باشد و میانگینش هم رابطه سرراستی با متغیر داخل مخرج ندارد!

توضیح غیرفنی: P/E یک نسبت مهم مالی است که نسبت قیمت یک سهم به درآمد دوره‌ای آن را می‌سنجد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

اقتصادی که منتظر ماند/ محمدرضا منجذب

🔸 کمی به عقب بر میگردیم،

اول،  حدود دو سال در انتظار تدوین و امضای برجام، همه چیز راکد بود و قیمتها ساکن. اقتصاد در انتظار بعد از برجام بود.

دوم، با امضای برجام تحرکاتی در حال شروع و اتفاق افتادن بود که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مطرح شد. شعارهایی که طرفین دادند و بویژه ترامپ در آن سمت،  مجدد اقتصاد در انتظار فرو رفت.

سوم، ترامپ انتخاب شده بود و حدود یک سال از برجام گذشته بود که ترامپ از برجام خارج شد. سهامداران برجام از جمله اروپاییها دست به عصا شدند.

چهارم، تقریبا همه ی تحریمها با اهرمهایی که آمریکا در دست داشت، برگشت و از برجام جز پوسته ای باقی نماند.

پنجم، انتخابات آمریکا در پیش است، و اقتصاد منتظر هست بلکه بایدن انتخاب شود و فرجی حاصل شود. در عین حال درآمدهای ارزی به حداقل ممکن رسیده و خزانه خالی شده است. همچنان اقتصاد در انتظار است.

ششم، بعد انتخاب شدن بایدن و یا ترامپ، برای عمل و عکس العملهای دو دولت ایران و آمریکا احتمالا باید منتظر انتخابات ایران 1400 بود که اتفاقات بعدی فی مابین را رقم بزند. آیا  باز  هم اقتصاد در انتظار خواهد بود. نرخ های تورم و بیکاری دو رقمی موجب شده که در شاخص فلاکت بعد ونزوئلا در رتبه دوم قرار گیریم.

⭕️ آیا بعد از انتخابات 1400 ایران، دیگر اقتصاد در انتظار نخواهد ماند؟ در پاسخ باید گفت هیچ تضمینی وجود ندارد. اقتصاد اگر در طولانی مدت منتظر بماند، موجبات اتلاف منابع مادی و معنوی، و هدر رفت سرمایه های انسانی و مادی خود می شود. در حال حاضر  نرخ سرمایه گذاری در دو سال اخیر منفی شده است. یعنی نه تنها حجم سرمایه (مستهک) موجود جایگزین نشده است بلکه کاهش هم داشته است.

⭕️سوالی که اکنون مطرح هست اینکه انتظارات چند در صد در اقتصاد ایران تاثیر داشته است؟ و معقول این است که چند درصد تاثیر داشته باشد؟

⭕️پاسخی ابتدایی ولی مهمی که میتوان داد، اینکه احتمالا هرچه نقش انتظارات بیشتر باشد و حساسیت اقتصادی  به آن بیشتر باشد مدیریت آن اقتصاد  سخت تر است. به عبارتی دیگر باید بتوانیم بر انتظارات بازیگران اقتصادی (اعم از تولیدکنندگان، توزیع کنندگان، مصرف کنندگان و ...) تاثیر داشته باشیم. ایجاد اخبار مثبت ولی بدون پشتوانه هرچند میتواند تسکینی بر بازاری بخصوص باشد ولی در طول زمان با تسری اطلاعات واقعی و صحیح میتواند انتظارات را به سمت و سویی ببرد که مورد انتظار سیاستگذار نباشد. به همین دلیل اعتماد بازیگران اقتصادی نباید از سیاستگذار دچار خدشه گردد.

⭕️به نظر میرسد علاوه بر نکته مزبور باید به این موضوع هم اشاره کرد که مبانی تولیدی داخلی بازار داخلی کالای بخصوص و مورد تحلیل چقدر وابسته به مبانی قوی داخلی هست یا خیر؟ این عاملی مهم تلقی می گردد. اکثر بازارهایی که وابستگی بالاتری به ارز و واردات (چه در تولید و چه غیر تولید) دارند و به تبع آن  انتظارات و شکل گیری آن تاثیری سریع تر و زودتر بر آنها دارد، بعبارت دیگر حساسیت چنین بازارهایی از انتظارات بیشتر هست و بالعکس.

⭕️همانطور که گفته شد نباید از سیاستگذار نزد بازیگران اقتصادی سلب اعتماد شود. در چنین مواردی توصیه می شود سیاستگذاران بجای اعلام سیاست بیشتر به فکر اعمال سیاستهای معقول در جهت حرکت معقول اقتصاد به سمت جلو باشد.

در پایان لازم است به نقش پارامترهای غیر اقتصادی تاثیر گذار بر انتظارات در اقتصاد ایران اشاره کرد، که نحوه برخورد با این مشکلات و تعامل با بازیگران بین المللی از جمله راهکارهای مناسب قابل توصیه است. باید منافع ملی را پررنگ دید و برمبنای تفکر عقلانی تصمیم گیری کرد. عملکرد ناکارآمد گذشته موجب شده اقتصاد منتظر و مستاصل بماند.   

در کل هر چقدر اقتصاد از انتظار دورتر شود و انتظارات تاثیر کمتری داشته باشد، میتواند معقول تر و بلندمدت تر حرکت کند. باید عوامل ایجاد کننده انتظاراتی که اقتصاد را معطل نگه میدارد به حداقل ممکن رساند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی