انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

پاسخ هایی برای پازل این روزهای بورس ایران/️محمد علی مختاری

 

این روزها بسیاری از اساتید اقتصاد از حبابی شدن بورس می گویند. مقالاتی که تقریبا همه روزه در جراید و فضای مجازی استدلال هایی بر حبابی بودن بازار می کنند.

آخرین آنها سرمقاله امروز استاد سابق و بسیار محترم بنده دکتر حسن درگاهی در دنیای اقتصاد است.

 علی رغم این هشدارها ولیکن رفتار آحاد مردم هیچ اثری از هشدارهای اقتصاددانان در خود نشان نمی دهد.

چگونه قیمتی که تا این حد حبابی است ولی نه تنها دست نامرئی بازار با مکانیزم خود تنظیمش آن را اصلاح نکرده،

بلکه حتی این حجم از هشدارهای اساتید اقتصاد هم بی اثر است؟

به نظر می رسد مساله به همین سادگی ها نباشد.

آیا می توان تبیین ساده ای برای این رفتار ارائه کرد؟

کوتاه ترین و ساده ترین تبیین یک کلمه است: انتظارات آینده نگر.

کمی مفصل تر به نظر می رسد اکثریت جامعه ایرانی در فضای مبهم آینده کشور، تورم بالایی را پیش بینی کرده است.

برای توضیح مکانیزم انتظارات مدل های ریاضی پیچیده ای ایجاد شده است. اما برای درک این مکانیزم نیازی به دانستن این روابط ریاضی نیست.

 برای درک اثرات ملموس تر رابطه انتظارات و قیمت در بورس ایران، نگاهی به یک بازار عجیب دیگر یعنی رمز ارزها نکات آموزنده ای در خود دارد.

آیا رمز ارز یک دارایی دارای ارزش ذاتی است؟ خیر

آیا صورت سود و زیان سه ماهه و شش ماهه منتشر می کند؟ خیر

پس چرا فقط در 5 روز اخیر بیت کوین حدود 40 درصد افزایش قیمت داشته است؟

زیرا آحاد اقتصادی انتظار افزایش قیمت آن پس از رکود کرونا و همچنین نصف شدن استخراج در هفته آتی را دارند و همین انتظارات کافی است تا باعث رشد یک دارایی بدون ارزش ذاتی شود.

سوال دیگر: چرا اگر انتظارات قیمتی هست فقط در بورس این مقدار نمود دارد؟

پاسخ به این سوال به نظرم دیگر یک کلمه نیست و در عوض چند مورد است که جدی ترین آنها را ذکر می کنم:

1- برای مدت های طولانی بورس ایران بازاری بسیار کوچک و فعالیت در آن بسیار پر اصطکاک بود. احتمالا خیلی از شما کاغذهای سهام نسل های قبل را به یاد دارید.

فقط در یک و نیم سال گذشته حجم کدهای حقیقی و حقوقی در بورس ایران حدودا ده برابر شده است که اکثر آنها دسترسی به اینترنت دارند.

بنابر این دیگر راحت ترین حمله سفته بازانه برای حفظ دارایی ها، صرافی های میدان فردوسی نیست بلکه صفحه موبایل و وبسایت کارگزاری است.

2- جامعه ایرانی باور دارد که بورس و رشد آن مورد حمایت دولت است ولی خودرو و دلار نه تنها حمایت نمی شوند، بلکه با سرکوب قیمتی مواجه هستند.

3- آثار جدی تمایل افزایش قیمت را در قیمت خودرو، دلار و مسکن و طلا می توان یافت ولی این بار (بازهم به دلیل 1)، نوبت این دارایی هاست که با وقفه زمانی پس از مدتی به دنبال حمله های سفته بازانه به بورس فراگیر شده و کم اصطکاک ایران حرکت کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تورم را کنترل نکنیم ۱۰ سال دیگر باید پول جدید معرفی کنیم

  

ندری عضو پژوهشکده پولی و مالی کشور با بیان اینکه ارزش ریال در برابر دلار بعد از انقلاب حدود ۲۲۸۵ برابر کمتر شده است، ادامه داد: اگر بانک مرکزی، مجلس و دولت فکری به حال افزایش نرخ تورم و سرعت فزاینده نقدینگی نکنند، کمتر از ۱۰ سال دیگر باید ۴ صفر دیگر از پول ملی خود کم کنیم.

کامران ندری عضو پژوهشکده پولی و بانکی کشور در گفتگو با بازار با بیان اینکه در شرایط فعلی اولویت اقتصاد کشور حذف چهار صفر و تغییر واحد پول ملی کشور نیست، ادامه داد: مهم‌ترین مشکلی که اقتصاد ایران را تهدید ‌می‌کند، افزایش سریع نقدینگی و بالا رفتن نرخ تورم است که به نظر ‌می‌رسد مسئولان بانکی و دولتی آن را فراموش کرده اند.

به گفته او، اگر دولت و بانک مرکزی فکری به حال تورم نکند و نقدینگی با همین سرعت روبه افزایش باشد، کمتر از ۱۰ سال دیگر باید  ۴ صفر دیگر از پول ملی خود کم کنیم.

به عنوان مثال در مجارستان در فاصله ۱۱ ماه قیمت‌ها ۱۰ به توان ۲۷ برابر ‌می‌شود. طبیعی است که در چنین کشوری مسئولان ناچارند هر چند وقت یکبارواحد پولی تغییر دهند یا صفرهای پول ملی خود را کم کنند.

او با بیان اینکه ونزوئلای امروز، همانند زیمبابوی دیروز است، افزود: شاید مسئولان ونژوئلا هم فکر نمی‌کردند در ظرف چند سال شاهد فروریزی پول ملی خود به صورت تمام عیار باشند.

هر چند که شرایط تورم در ایران هنوز به بدی کشورهایی که دچار ابرتورم هستند، نیست اما ادامه سیاست‌های اشتباه ‌می‌تواند ما را در این مسیر قرار دهد و مسئولان بانک مرکزی باید توجه زیادی به این مساله بکند.

کاهش مداوم  ارزش پول ملی

این کارشناس بانکی در ادامه به کاهش ارزش پول ملی اشاره کرده و گفت: هر دلار در سال‌های ابتدایی انقلاب معادل ۷۰ ریال بود اما این ارزش به حدود ۱۶۰ هزار ریال افزایش پیدا کرده است که اتفاقا بیشتر این کاهش هم در ۱۰ سال گذشته رخ داده است

ندری با اشاره به رشد ۲۸.۲ درصدی نقدینگی در سال ۹۸ تصریح کرد: اگر ما فقط با رکود مواجه بودیم رشد نقدینگی سیاستی انبساطی را باید اجرا می‌کردیم و کمک می‌کرد، اما ما در کنار رکود، دچار تورم هم هستیم و لذا  حذف 4 صفر کمکی به اقتصاد نمی‌کند.

حذف ۶ صفر از معاملات کوچه بازاری

ندری هدف اصلی این تغییر را سهولت در امور حسابداری دانست و گفت: البته مردم خیلی قبل تر این تغییرات را انجام داده اند. به عنوان مثال در بازار محصولاتی همچون خودرو عملا حدود ۶ صفر از واحد پول ملی حذف شده است. به عنوان مثال در بازارهایی همچون خودرو و مسکن مردم از مدت‌ها قبل خود ۶ صفر را حذف کرده اند. به عنوان مثال خودرویی که ۱۰۰ میلیون قیمت دارد در صحبت‌های محاوره ای ۱۰۰ تومان اعلام ‌می‌شود.

او ادامه داد: از آنجاییکه این تغییر واحد پولی و حذف ۴ صفر قرار است ظرف مدت ۲ تا ۵ سال در کشور اجرایی شود، بار مالی سنگینی را به کشور تحمیل نخواهد کرد چرا که در شرایط عادی هم در این بازه زمانی خیلی از اسکناس‌ها قدیمی‌شده و بانک مرکزی ناچار به تعویض آنها می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

🔶هزینه های بالقوه رونق بورس / علی دینی‌ترکمانی

به تعبیر اصل اولیه اقتصاد، هیچ چیزی بدون از دست دادن چیز دیگری بدست نمی‌آید. یا به تعبیر ضرب المثل انگلیسی، ناهار مجانی وجود ندارد. بنابراین، رونق بیش از اندازه بورس، نمی‌تواند بدون هزینه‌های بالقوه باشد.

۱. به استناد شواهد تاریخی معتبر مرتبط با بازارهای مالی جمع‌آوری شده در کتاب " جنون، هراس، سقوط"، بازار بورس مانند فواره آب است. در پس هر پرشی، سقوطی وجود دارد. دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. شوق خرید با هدف کسب سود، موجب افزایش قیمت می‌شود. هراس ناشی از کاهش قیمت موجب عرضه سهام و افت و سقوط پی در پی قیمت می‌شود.

اینکه در چه زمانی چنین اتفاقی امکان وقوع دارد، دقیقا قابل تعیین نیست. ولی، بالا رفتن بیش از اندازه قیمت، قطع به یقین، سقوطی هم خواهد داشت؛

۲. قانون ظروف مرتبطه می‌گوید بازارها به هم وصل‌اند. یا باید انتظار افزایش نرخ ارز و طلا و قیمت ملک را در آینده، در حد و حدود میزان بازده بورس داشت، یا اینکه این میزان رشد بورس لاجرم باید با رشدی منفی همراه شود؛

۳. حفظ گرمی بازار بورس مستلزم عملکرد قوی بخش واقعی اقتصاد بخصوص شرکت‌ها و صندوق‌های عرضه کننده سهام است. اگر ارزش حال میزان سودی که به هر سهم در آینده تعلق خواهد گرفت کم‌تر از قیمت خرید یا کم‌تر از میزان سود در بازارهای دیگر  باشد، در این‌صورت صف‌های خرید به صف‌های فروش تبدیل خواهد شد؛

۴. اگر در سال گذشته، به‌دلیل افزایش نرخ دلار و تجدید ارزیابی دارایی‌های شرکت‌ها و همین‌طور تراز مالی قوی شرکت‌های صادراتی پتروشیمی و نفتی و فلزی، انتظار افزایش قیمت شاخص کل سهام می‌رفت، این انتظار با توجه به تحریم این شرکت‌ها و در نتیجه احتمال کاهش صادرات آن‌ها نمی‌رود. بنابراین، افزایش تند شاخص سهام منطقی به نظر نمی‌رسد؛

۵. یک دلیل رونق بازار بورس ترکیب نقدینگی وارد شده بر حسب شخصیت‌های حقیقی و حقوقی است. دومی وزن بالایی دارد و بنابراین با ورود به بازار، تنور آن را بیش‌تر گرم‌ می‌کند. مالکیت‌های تو در تو یا ضرب‌دری شرکت‌ها به علاوه‌ی قدرت مالی موسسات و شرکت‌های عمومی، نقش مهمی در این میان دارند. نوع مالکیت کمک می‌کند تقاضا برای سهام به‌صورت اهرمی (با مسامحه) ظاهر بشود. امّا، در تحلیل نهایی، آنچه طول عمر چنین بازی را تعیین می‌کند ترازهای مالی شرکت‌‌ها در آینده است. اگر  ناچار از فروش دارایی سهامی برای پوشش مخارج بشوند، بورس سقوط خواهد کرد؛

۶. یکی از اهداف دولت در سال جاری  فروش اموال عمومی مازاد از جمله زمین و ملک است. اگر قیمت این دارایی‌‌ها برای ایجاد جذابیت  پایین باشد، تبدیل سهام به مستغلات دور از انتظار نخواهد بود.

با این توضیحات مختصر:

۱.با توجه به تمایل دولت برای تامین مالی شرکت‌های مادر از طریق عرضه سهام و همین‌طور پوشش کسری بودجه از طریق عرضه آینده‌ی اوراق قرضه، انتظار می‌رود مکانیسم ایجاد جذابیت از طریق تقاضاهای اهرمی فعال بماند. بنابراین، ریسک رشد منفی شاخص کل سهام، فعلا وجود ندارد؛

۲. اما، با طولانی شدن زمان، این ریسک ظاهر  و رفته رفته بیش‌تر خواهد شد. چرا که از سویی با توجه به میزان تورم نمی‌توان نرخ سود بانکی را دوباره کاهش داد و از سوی دیگر ممکن است عملکرد واقعی شرکت‌ها اجازه‌ی درگیر شدن در تقاضاهای اهرمی برای سهام یکدیگر را ندهند. همین‌طور، واگذاری‌ دارایی‌های مستغلاتی دولت هم هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

حباب

وجوه مختلف حباب

اقتصاددانان بسته به اینکه از ابزارهای مکتب اقتصاد ریاضی استفاده کرده باشند یا ابزارهای مکتب اقتصاد ادبی، پدیده حباب بازار سهام را با رویکردهای متفاوت و به شیوه های مختلفی توضیح داده اند. اگرچه آرا و نتیجه گیری های این دو مکتب از خیلی جهات با یکدیگر همپوشانی دارند، جالب توجه است که باز هم نمایندگان دو طرف چندان به کار یکدیگر ارجاع نمی دهند.

در بافت ریاضی از اصطلاح حباب قیمت دارایی استفاده می شود، حال آنکه در تحلیل های اقتصاد ادبی استفاده از شکل بی قید و شرط وازه حباب ارجحیت دارد. به همین دلیل، در دایره المعارف مالی با عنوان واژه نامه تخصصی جدید پولی و مالی انتشارات پال گریو دو تعریف عمیقا متفاوت و نامرتبط در این زمینه ارائه می شود.

بر اساس این تعاریف، حباب قیمت دارایی عبارت است از اختلاف بین ارزش واقعی و ارزش ثبت شده واقعی سهام (گیلز ۳۸ و لوری ۳۹ ۱۹۹۲)، حال آنکه در تفسیر اقتصاد ادبی، حباب پدیده اقتصادی وسیع تری است که در آن، انتظارات سرمایه گذاران مبنی بر افزایش آتی قیمت ها، به طور مداوم افزایش قیمت سهام را تحریک می کند.

در تفسیر اقتصاد ادبی، پیامدهای اقتصادی کلان نیز مدنظر قرار میگیرد (کیندلبرگر ۱۹۹۱). با وجود تفاوت بافتها، در پیش زمینه هر دو تعریف پدیده واحدی یافت می شود که همان فاصله گرفتن قیمت سهام از ارزش بنیادی است.

حبابهای عقلانی در مقابل حبابهای سفته بازی

مدل های اقتصادی با فرض رفتار عقلانی کارگزاران بازار، حبابها را به دو دسته تقسیم می کنند. هنگامی که قیمت بازار دارایی از ارزش بنیادی آن بیشتر باشد، صحبت از حباب عقلانی به میان می آید، اگرچه انتظارات عقلانی بازیگران بازار می تواند این قیمت را موجه جلوه دهد. در این حالت، قیمت بنیادی به مثابه لنگری برای قیمت واقعی عمل می کند (سورنت، ۲۰۰۳) که به آن متصل است.

از سوی دیگر، اگر قیمت بازار و ارزش بنیادی بیش از حد از یکدیگر فاصله داشته باشند و در عالم واقع درآمد سود سهام از قیمت فعلی بازار حمایت نکند (گیلز و لوری ۱۹۹۲؛ برانرمییر ۲۰۰۱) صحبت از حباب سفته بازی به میان می آید. جدایی قیمت بازار از ارزش بنیادی اغلب بدان معناست که رشد مؤلفه حباب از رشد نرخ بهره سریع تر است. در اینجا مسئله مهم و حیاتی این است که آیا میتوانیم شرط واضحی بیابیم که این دو نوع حباب را از یکدیگر تفکیک کند، به عبارت دیگر آستانه بحرانی فاصله قیمت بازار از ارزش بنیادی کجاست.

حباب های قیمت دارایی تنها هنگامی در حضور انتظارات عقلانی شکل می گیرند که سهام بلوغ مشخصی نداشته باشد، زیرا در آن حالت کارگزاران عقلانی می توانند قیمت فعلی سهم را از روی قیمت بلوغ آن محاسبه کنند. در چنین شرایطی، مظنه واقعی این دارایی های مالی همیشه با ارزش بنیادی آنها برابر خواهد بود. بنابر این، اولین شرط این خواهد بود که دارایی های مالی عاری از بلوغ باشند که این موضوع در مورد سهام مصداق دارد.

اگر قیمت سهام موقتا از ارزش بنیادی فاصله بگیرد، آنگاه به تعبیر بلنکرد (۱۹۷۹) حباب عقلانی شکل می گیرد. مدل بلنکرد (۱۹۷۹) فرض را بر انتظارات عقلانی و عدم واسطه گری می گذارد. در چنین شرایطی، اگر چه کنشگران بازار متوجه فاصله گرفتن قیمت ها از ارزش بنیادی می شوند، باز هم افزایش قیمت بیشتری را انتظار دارند. از آنجا که در بازار هیچ وقت تضمینی نیست که قیمت ها در آینده تعدیل شوند، حباب همچنان باد می کند تا زمانی که در چارچوب زمانی مشخصی از درون میترکد و این فرآیند از نو آغاز می شود.

مدل ارائه شده توسط فروت و ابتسفلد (۱۹۸۹) با استفاده از داده های بازار سهام ایالات متحده نشان می دهد که نوسانات قیمت عمدتا در عوامل درونی ریشه دارد (بی ثباتی سود سهام)، اما اختلافشان را به هیچ روشی نمی توان پیش بینی کرد. مقاله مذکور همچنین به این مشکل اشاره دارد که با فرض آربیتراز نامحدود ده و عقلانی بودن کامل بازیگران، حبابی تشکیل نمی شود.

در مدل های حباب عقلانی، تعداد نامحدودی نقطه تعادل تعیین میشود که تعادل بنیادی تنها یکی از آنها است. با این حال، تشخیص معادله فعلی بازار غیرممکن است (ولر ۱۹۹۳). در واقع، در این مدل ها نمی توان شرایط لازم برای شکل گیری و ترکیدن حباب ها را تعیین کرد. مطالعه تایرول (۱۹۹۲) نشان داد که با فرض انتظارات عقلانی و تعداد شرکت کنندگان محدود، حبابی نمیتواند در حالت تعادل بازار وجود داشته باشد. اگر تک تک کنشگران بازار به اختلاف قیمت فعلی سهام با ارزش بنیادی پی ببرند، تنها راهبرد کاملا منطقی آنها فروش فوری سهام است.

اما اگر تعداد بازیگران بازار محدود باشد، همه این بازیگران امکان ترک بازار را در آن سطح قیمت ندارند، بنابراین یا با افت یکباره قیمت سهام، حباب از بین خواهد رفت یا اینکه برخی سرمایه گذاران ناگزیر ضرر خواهند کرد. حالت دوم، زمانی اتفاق می افتد که یکی از کشنگران بازار سرمایه خود را در قیمت فعلی به نقدینگی تبدیل نکند و ترجیح دهد دارایی خود را به مدت نامحدود نگه دارد. هرچند تعداد بازیگران کم در بازار می تواند حاکی از محدود بودن تقاضای بازار نیز باشد. اگر این دانش بین تمام بازیگران به اشتراک گذاشته شود، حبابی شکل نخواهد گرفت یا اینکه به سرعت از بین خواهد رفت. در بافت بازارهای سهام کامل و عقلانی، حبابی نمی تواند وجود داشته باشد.

ایراد رویکرد ارائه شده در بالا، فرض ضمنی آن مبنی بر عرضه کامل اطلاعات است. این وجه (یعنی مسئله اطلاعات) مستلزم بررسی بیشتر است، زیر مواردی که تا اینجا مورد بحث قرار گرفت احتمال شکل گیری و دوام حباب را اثبات نمی کنند.

تا اینجای بحث، وجود حباب بخشی از دانش مشترک بازیگران بازار بود که به طور ضمنی بر دسترسی آنها به میزان اطلاعات محدود (متقارن) را نشان می داد. اگر این محدودیت را حذف کنیم، کنشگران بازار همچنان عقلانی باقی خواهند ماند، اما تصمیمات خود را بر مبنای اطلاعات متفاوت (نامتقارن) خواهند گرفت...

حباب های مورد انتظار و حبابهای قوی

آلن، موریس و پستلیویت (۱۹۹۳) ترجیح می دهند در مدل خود به جای حبابهای عقلانی و حبابهای سفته بازی، حباب ها را بر مبنای فاصله بین قیمت فعلی و ارزش بنیادی، به دو دسته حباب های مورد انتظار و حبابهای قوی تقسیم کنند. البته این تقسیم بندی ها اختلاف چندانی با هم ندارند.

حباب مورد انتظار زمانی شکل می گیرد که کنشگران بازار بدانند قیمت سهام، بالاتر از ارزش بنیادی است؛ اما باز هم افزایش بیشتری را انتظار داشته باشند. برانرمییر (۲۰۰۱) تاکید دارد که در این مورد، ارائه تعریفی برای ارزش بنیادی دشوار است؛ اگرچه در مقایسه با تقسیم بندی قبلی، در اینجا میتوان شرایط دیگری را نیز برای تفکیک این دو گروه حباب در نظر گرفت:

اولین شرط شکل گیری حباب مورد انتظار این است که بازار در شرایط بهینه پارتو که نباشد؛ یعنی تراکنش بیشتر باعث بهبود تخصیص منابع شود.

 شرط دوم، این است که کشنگران بازار باید در آینده محدودیت فروش کوتاه مدت داشته باشند. این دو شرط برای تشکیل حباب مورد انتظار، هم لازم و هم کافی است.

اگر سود سهام آتی، قیمت فعلی را توجیه نکند، پای حباب قوی به میان می آید. با این حال، به عمل در آوردن این شرط مشکل است، زیرا بیشتر اوقات نمی شود از قبل درآمد شرکت ها را دقیقا پیش بینی کرد. با فرض این که تخمین سود سهام آتی امکان پذیر باشد، حباب قوی زمانی شکل می گیرد که کنشگران بازار افزایش مفرط قیمت ها را احساس کنند، اما تصورشان این باشد که دیگران متوجه این موضوع نشده اند. شرط بعدی این است که کنشگران بازار به اطلاعات اختصاصی دسترسی داشته باشند و این زمانی شدنی است که حداقل بتوان تصدیق کرد آنها از تمامی تراکنش ها خبر ندارند.

برانر مییر (۲۰۰۱) همچنین خاطرنشان می سازد که برای تحقق این شرط حداقل باید سه بازیگر در بازار حضور داشته باشند.

با وجود این، اگر یکی از کنشگران بازار به لحاظ کمی و کیفی اطلاعات مناسبی در اختیار نداشته باشد، حتی با وجود انتظارات عقلانی نیز ممکن است "اثر گله وار" بروز یابد که به فاصله گرفتن قیمت سهام از ارزش بنیادی منجر خواهد شد. اگر کنشگران بازار به جای اطلاعات اختصاصی خود، تصمیمات قبلی دیگران را مبنای تصمیم گیری قرار دهند، ممکن است آبشار اطلاعاتی و به وجود آید. در مدل بانرجی (۱۹۹۲) اگر دو شرکت کننده اول تصمیم واحدی بگیرند، تصمیم بهینه برای بازیگران دیگر نیز تقلید از رفتار ایشان خواهد بود.

اگر تصمیم اصلی بر اساس نشانه های غلطی که بازیگران دریافت کرده اند گرفته شود، توده تصمیم گیرندگان نیز در جهت اشتباه حرکت خواهند کرد، حال آن که اگر نشانه های دریافتی درست باشد عکس این مطلب صادق خواهد بود.

در مدل کنت و بوشو (۱۹۹۸) که بازیگران تصمیماتشان را همزمان اتخاذ می کنند، حرکت گلہ وار نیز به همین ترتیب عمل می کند. در مطالعه آنها، اثر گله وار به توزیعات به اصطلاح دمکلفت ۶۴ مربوط می شود که معرف بازده بازار سهام اند. اثر گله وار هنگامی پدید می آید که بازیگران بازار تصمیمات دیگران را اطلاعات بیرونی که خودشان به حساب نیاورند. در اینجا نیز عقلانیت کامل شرکت کنندگان، مانع تشکیل حباب خواهد شد. در این زمینه همچنین باید فرض را بر آن گذاشت که کنشگران بازار از تصمیمات دیگر بازیگران- حتی آن دسته از بازیگرانی که شهرت حرفه ای بالایی دارند- تقلید نمی کنند. به عبارت دیگر، این شرط بدان معناست که استاد یا خبره هایی در بازار سهام وجود ندارند که تصمیماتشان -صرف نظر از عملکردشان- رفتار بازار را تحت تأثیر قرار دهد.

تا زمانی که هر یک از سرمایه گذاران تصمیمات خود را کاملا مستقل از دیگر سرمایه گذاران نگیرد، رفتار گله وار ناگزیر اتفاق خواهد افتاد. در آن صورت، على رغم عقلانی بودن خود تصمیم، مجموع تصمیمها رفتاری غیرعقلانی خواهد بود. اینکه سرمایه گذاران تا چه حد از یکدیگر تقلید کنند نیز تابعی از میزان اعتماد به توانایی ها و اطلاعات خودشان در مقایسه با دیگران است. هرچند به منظور بررسی این امر، تحلیل رفتار کارگزاران بازار ضروری است، زیرا رفتار گله وار را نمی توان از الگوهای رفتاری عقلانی استنباط کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

در مورد حذف ۴ صفر از پول ملی/️حسین سلاح ورزی

 

 گفتگو و کار در مورد حذف چهار صفر از پول ملی در شرایط حاضر چیزی شبیه تجویز جراحی زیبایی برای بیمار مبتلا به سرطان است.

دوستان صحبت از کاهش هزینه های حسابداری بر اثر این تغییر می کنند که  در میان مدت حرف صحیحی است. البته در کوتاه مدت این اقدام، با توجه به لزوم اصلاح ارقام آمارها و صورتها مالی سالهای گذشته، برای مقایسه پذیر شدن، هزینه زاست و شانس خطا هم در دوران تغییر، در محاسبات مالی بالا می رود. اما به طور کلی، در مقیاس ناکارآمدی های نظام اقتصادی ایران، این اعداد و ارقام خنده آور است.

در ایران ،دولت تقریبا هم اندازه تولید ناخالص داخلی نومینال، سوبسید پیدا و پنهان توزیع می کند؛ و این سوبسید در برخی حوزه ها همچون آب و انرژی، علاوه بر ایجاد ناکارآمدی اقتصادی شدید، اثرات مهمی بر ناپایدار کردن زیست بوم ایران دارد؛ که بهای آن را نسلهای بعدی به سختی خواهند پرداخت.

ای فقط یک قلم از مشکلات حاد ماست و حالا در میان فهرست مطول مشکلات ناکارامدی کشور، چرا دوستان نگران هزینه های حسابداری به دلیل وجود صفرهای اضافه شده اند؟!

- انگار در انباری که شتر با بارش در آن گم می شود؛ شما برای افزایش دقت انبارداری، واحد اندازه گیری ارزن ورودی انبار را، از کیلوگرم به دانه تغییر دهی!

- در کوتاه مدت هم، اثر حذف چهار صفر از پول ملی، با گرد شدن قیمتها به سمت بالا، اثر تورمی خواهد بود.اما در مجموع این فعالیت یک کار غیرضروری و نمایشی است که هیچ اثر و ارزش واقعی در اقتصاد کشور ندارد و امیدواریم مسئولان به جای ادامه این مسیر مخرب بازی با اعداد، به فکر حل مشکلات واقعی اقتصاد  ایران باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

🔰 یک تیر و سه نشان یا یک تیر و سه خطا/✍🏻 امیر کرمانی

 

۱- سیطره دولت و وزارت‌خانه‌های رفاه، اقتصاد، صمت، نفت و .. بر مدیریت شرکت‌های خصوصی سازی شده ‌توفیق در انتخابات را تبدیل به کلید دستیابی به مدیریت این شرکت‌ها و اختصاص منابع آن‌ها به گروه‌های ذی‌نفع کرده‌است.

عدم وجود سازوکارهای حفاظت از حقوق سهامداران خرد باعث شده‌ که سازکارهای شفافیت بورس توفیقی در پیش‌گیری از این سو استفاده‌ها نداشته باشد.

این مساله هم باعث کاهش سلامت رقابت‌های انتخاباتی شده و هم موجب کاهش کارایی دولت. زیرا سایر گروهان ذی‌نفع نیز همراهی با تصمیمات دولت را مشروط به گرفتن سهم خودشان از منابع و مدیریت این شرکت‌ها کرده‌اند.

۲- از طرف دیگر دولت کسری بودجه‌ شدید دارد و بیشترین تلاش را برای تامین کسری بودجه‌ شدید خود از طریق ترکیبی از فروش اموال، انتشار اوراق و استقراض مستقیم و غیر مستقیم از بانک مرکزی انجام می‌دهد.

۳- کاهش منابع ارزی کشور و کسری بودجه‌ دولت هم ریسک افزایش قیمت ارز و نرخ تورم در سال ۹۹ را  افزایش داده است. در نیتجه‌ سرمایه‌گذاران اقتصادی هم تمایل به بالابردن سهم سهام شرکت‌ها (به عنوان یک دارایی نسبتا مصون از تورم) در سبد دارایی‌های خودشان دارند. محدودیت‌های خرید و فروش ارز و کاهش نرخ سپرده‌ها هم سهام شرکت‌ها را جذاب‌تر کرده.

پس در ظاهر ‌فروش دارایی‌های دولت می‌تواند هم سیطره‌ دولت بر اقتصاد را کاهش دهد، هم  بخشی از مشکل تامین کسری بودجه‌ را حل کند و هم پاسخگوی تقاضای بازار برای افزایش سهام شرکت‌ها در سبد دارایی‌های خودشان باشد. به عبارتی یک تیر و سه نشان!؟

اما به نظر می‌آید آن‌چه در حال اتفاق افتادن است بیشتر شبیه یک تیر و سه خطاست:

خطای اول: چه در واگذاری شستا و چه در واگذاری آنچه “ETF” نامیده‌اند (این موجود اصلا ETF نیست) نه تنها کوچکترین سهام مدیریتی را واگذار نمی‌کنند بلکه مسیر را برای هرگونه اصلاح و خصوصی‌سازی واقعی در آینده بسیار پیچیده‌تر می‌سازد. در این واگذاری‌ها دولت تنها با افزایش شکاف بین جریان درآمدی بنگاه‌ها و مدیریت بنگاه‌های اقتصادی، انگیزه‌های فساد و انتقال منابع شرکت‌های زیر مجموعه به ذینفعان دولت را افزایش می‌دهد.

خطای دوم: دولت به تامین مالی از طریق بازار سرمایه به عنوان یک فرصت زودگذر نگاه می‌کند. در نتیجه با عجله‌ای سرسام آور به عرضه‌ی دارایی‌های خودش و تامین سرمایه از طریق بورس روی آورده. هنوز غبار قضیه‌ عرضه‌ شبانه‌ شستا ننشسته است که خبر عرضه‌ “ETF” دولت در نیمه‌ اردیبهشت رسیده است. از عجله‌ دولت می‌توان حدس زد که خود دولت بیشترین نایقینی را در مورد ادامه‌ روند‌های موجود در بازار سرمایه دارد. محدودیت دوماهه در خرید و فروش این اوراق نیز این شک را بر می‌انگیزد که احتمالا دولت تمام توجهش به عدم ریزش بازار در طی دو ماه آینده است.

خطای سوم: با پیش فروش با تخفیف “ETF” اش موجب ورود یکباره‌ تعداد بسیار زیادی از مردمی می‌شود که از صعود شدید بازار در ماه‌های گذشته هیچ بهره‌ای نبرده‌اند و در نتیجه بیشترین ضرر را از هر‌گونه کاهش قیمت‌ها خواهند برد. همچنین ورود یکباره‌ تعداد زیاد افراد با دانش مالی کم به بازار سرمایه می‌تواند منجر به افزایش شدید نوسانات در بازار سرمایه و افزایش زمینه برای ارائه‌ اطلاعات غلط توسط سواستفاده‌کنندگان‌ شود.

در مقابل دولت می‌تواند به عرضه‌ مستقیم سهام شرکت‌های بورسی خود بپردازد. این کار نه نیازی به عرضه‌ اولیه دارد و نه نیازی به تخفیف قائل شدن برای خریداران. همچنین دولت می‌تواند با ارائه‌ برنامه زمانی مشخص برای عرضه‌ مستمر و تدریجی این سهام‌ها در طول ماه‌های آینده به جای افزایش نوسانات بازار و نگاه کوتاه بینانه به بازار سرمایه، نقش ثبات دهنده‌ در این بازار را ایفا بکند.

همچنین بهتر است که دولت از عرضه‌ سهامش در شرکت‌های متوسط و کوچک‌ بورسی شروع کند. محاسبات اولیه نشان می‌دهد که ارزش سهم دولت از شرکت‌های با ارزش بازاری زیر ۱۵ هزار میلیارد تومان (یک میلیارد دلار)‌ حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان است. این امر به افزایش بهره‌وری در این شرکت‌ها نیز کمک می‌کند.

در صورت وجود یک برنامه‌ توسعه‌ای مشخص دولت می‌تواند از طریق واگذاری برخی از املاک مازاد خود نه تنها به منابع مالی بیشتری دست یابد بلکه موجب به حرکت درآمدن زنجیره‌ تولید در بخش‌های مرتبط شود.

در نهایت باید تاکید شود که منطق اقتصادی و علی‌الخصوص نرخ بهره حقیقی منفی فعلی حکم می‌کند که دولت برای تامین کسری‌اش اولویت را بر استفاده از ظرفیت بازار اوراق بگذارد و واگذاری اموال تنها در مواردی صورت بگیرد که منجر به افزایش بهره‌وری آن دارایی و چابکی دولت می‌شود./دنیای تجارت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

وضعیت فعلی بورس / پدرام سلطانی

 

رودی در پایین دست به پنج نهر تقسیم می‌شد و آب رود بین این ۵ نهر توزیع می‌شد.

حالا تصور کنید ۴ نهر را مسدود کنند.

آب نهر پنجم، طغیان می‌کند و ۵ برابر می‌شود.

و تصور کنید که فشار آب، هر آن سد روی دو نهر دیگر را بشکند.

آب نهر پنجم به کمتر از نصف کاهش می‌یابد.

 ✅ نام نهر پنجم بورس است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

رفتار گله‎ ای در بازار بورس

 

بسیاری از رفتارهای اقتصادی به‌ویژه سرمایهگذاری ریشه در رفتارها در طبیعت دارد. یکی از این‌گونه رفتارهای اقتصادی رفتار گلهای (Herding behavior) یا گروهی است که نشان میدهد چگونه رفتارهای انفرادی از رفتار جمعی یا رفتار کل گروه تأثیر میپذیرد. به‌بیان‌دیگر، میتوان دلیل اصلی شکلگیری رفتار گلهای را پیروی از رفتار جمع دانست (اصل تطابق فرد با جمع) که خود ریشه روان‌شناختی دارد. رفتار گلهای هم صعود دارد و هم سقوط. در بسیاری از موارد پیروی از رفتارهای گلهای، فرد وارد در یک فعالیت اقتصادی را به پرتگاه برده و درنتیجه سقوط اتفاق میافتد.

رفتار گلهای بیشتر در حوزههای سرمایهگذاری و مالی ظهور پیدا میکند و در صورت رفتار، گاهی هم مطلوب تلقی میشود اما در ارتباط با بازار کارا یک چالش بزرگ محسوب می‌‌شود. برعکس، این رفتار در چارچوب اقتصاد رفتاری توجیهپذیر است زیرا بر اساس اقتصاد رفتاری، افراد منطقی عمل‌نکرده و بیشتر تحت تأثیر فضای روانی و تبلیغات برخاسته از اخبار خوب  و نیز اخبار بد (برای خروج از بازار) رفتار میکنند.

یکی از حوزههایی که در بسیاری از مطالعات مرتبط با رفتار گلهای به آن اشاره‌شده حوزه بازار بورس است که افراد با مشاهده افزایش قیمت سهام و یا شاخص کل تحریک‌شده و با کمترین تخصص و اطلاعات، به شکل احساسی و رگباری، ورود به آن را در دستور کار قرار میدهند و سرمایههای خُرد و کلان خود را درگیر این بازار  میکنند. اگرچه در تب‌وتاب اولیه رشد قیمتها، افراد تازه‌وارد حتی با انتخاب تصادفی سهام (و عمدتاً به شکل تک سهام) ممکن است سود ببرند اما به‌تدریج با کاهش تب و تابها و پیچیده شدن انتخابها و به‌ویژه انتخاب سبدها،  به بازنده بازار تبدیل میشوند. این بازار به‌شدت به اخبار بد و خوب حساس بوده و حداقل در ایران از شرایط سیاسی و نیز ساختار و وضعیت بازارهای موازی آن یعنی زمین، مسکن، طلا و ارز  به‌شدت تأثیر میپذیرد.

اکنون رفتار گلهای به دلیل تضعیف بازارهای موازی در اثر کرونا (تعطیلی یک‌ماهه و کنترل) به‌شدت در بازار بورس موج میزند و کافی است به‌صورت عادی یا تبانی، تعدادی از سرمایهگذاران صف یا موج مثبتی را در ارتباط با سهام یک یا چند شرکت ایجاد کنند (که میکنند). در این حالت سایر سرمایهگذاران به‌ویژه سرمایهگذاران خُرد به شکل گلهای عمل کرده، در صف خرید قرار میگیرند و اقدام به خرید سهام آن شرکتها خواهند کرد. نکته دیگری در ارتباط با وضعیت کنونی بازار بورس اهمیت دارد و باید به آن توجه کرد شرایط قرنطینه نسبی و وقت آزاد افراد است که در صورت عادی شدن شرایط کاری، تهدیدزا خواهد بود. در کنار این موارد، باید به رفتار بازارهای موازی نیز توجه کرد که بدون شک به‌زودی از این شرایط لاکپشتی خارج‌شده و مبتنی بر رفتار گلهای شتاب خواهند یافت و افزایش قیمتهای بسیار شدید را تجربه خواهند کرد که میتواند تهدید بسیار جدی برای بازار بورس و ترکیدن حبابهای ناشی از رفتار گلهای باشد زیرا رفتار گلهای یکی از عوامل اصلی شکلگیری حباب در بازار بورس است که در ایران نیز مطالعات مختلف این مسئله را مورد تأیید قرار دادهاند. مسئله بسیار با اهمیت در بازار بورس عبارت از مدیریت و کنترل رفتار گلهای توسط خود سرمایهگذاران به‌ویژه سرمایهگذاران ریسکگریز است و اینکه احساسی عمل نکنند تا دچار زیان ناشی از حباب خودساخته نشوند.

نکته پایانی این‌که، در این شرایط توجه دقیق به ظرفیت بازار بورس برای رفتار گلههای بزرگ موضوع بسیار مهمی است زیرا نادیده گرفتن ظرفیت بورس، میتواند ضربه بدی را به آن وارد کند. امید این‌که با توجه به آزادسازی سهام عدالت و ایجاد زمینههای لازم برای ورود آن به بورس، افراد به دور از رفتارهای گلهای و بر اساس شناخت، دانش و اطلاعات کافی وارد بورس شوند و از انجام حرکات و اقدامات احساسی به‌شدت اجتناب نمایند تا انشاا... ورود مطمئن و با دانش داشته و به دنبال آن ماندگاری در بازار و درنهایت کسب سود در بازار و نه خروج زودهنگام ناشی از زیان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

✅ظرفیت بهینه  بورس ایران/✍️محمدرضا منجذب

این روزهای اقتصاد ایران، بحث بورس و گسترش بازار بورس است. توجه سیاستگذار  بر این امر با این منطق هست که گسترش و رشد بی رویه نقدینگی در سال های اخیر بدلیل تحریم ها و کسری بودجه پنهان و آشکار بجای حرکت به سمت بازارهای موازی (مسکن، ارز، سکه و طلا، خودرو و...) به بازار بورس حرکت کند، که پشتوانه ای برای حرکت تولید باشد.

سوال مهمی که مطرح هست آیا بواقع ظرفیت بورس و پذیرش سهام بیش از این هست و چنین تمرکزی بر بورس موجب حباب نمی شود. اساتید و کارشناسان اقتصاد بورس پاسخ های متفاوتی و گاه متضاد داده اند. برخی گفته اند که ظرفیت بورس بیش از این ها هست و برخی اعتقاد دارند که بورس وارد حباب شده و مانند چند سال پیش رکود و سقوط سهامی را تجربه خواهد کرد.

1منطق کسانی که اعتقاد به حبابی بودن بورس دارد متعدد هست. برخی نکات مهم آنان به این شرح است: وجود رانت اطلاعاتی در بورس و عدم شفافیت، حباب سهام شرکت های ورشکسته، تسری سو مدیریت از سایر بخش های اقتصادی به بورس و جبران مافات، جبران کسری بودجه از طریق بورس، انتقال تورم ظاهری به تورم پنهانی در بورس، بالاتر رفتن حجم نقدینگی فراتر از حجم بورس، غیرمنطقی بودن تغییرات سهام شرکت ها، فرار مالیاتی از ادامه معافیت مالیاتی سهامداران از طریق کاهش سرمایه در گردش اشخاص و مصون ماندن از پرداخت مالیات، نابسامانی بازارهایی نظیر ارز طلا و سکه و کنترل تصنعی دولت بر آنها و ... دلایلی دیگر.

2منطق کسانی که اعتقاد به گسترش بورس دارند و می گویند بورس حبابی نیست.رشد بالای نقدینگی میتواند جذب بورس گردد و ضد تورمی عمل کند چرا که گسترش تقاضای تورمی را محدود می کند، سهام و بورس پشتوانه تولید و اشتغال است و با تزریق آن به تولید عرضه را گسترش می دهد که این خود تورم را محدود می کند، ظرفیت خالی برای ورود سرمایه گذاری حرفه ای بصورت مستقیم برای ورود به معملات سهام وجود دارد، محاسبه ظرفیت دلاری بورس نشان از ظرفیت بالای توسعه بورس است، شرایط فعلی بورس بسیار پایین تر از شرایط حبابی دوران مشابه قبلی است تا به سقوط بازار منجر شود، بورس جای ظرفیت سازی های جدید زیادی دارد یک نمونه آن سهام عدالت و نمونه دیگر باشگاه های مردمی پرسپولیس و استقلال و...، جای توسعه ابزارهای مالی متنوع و ساده وجود دارد تا استقبال عموم از بورس را گسترش دهد، و ...دلایل دیگر.

3تشکیل اتاق فکر بورس: از منظر نگارنده منطق هر دو گروه در شرایط مکان و زمان خود می تواند درست باشد. این سیاستگذار است که می تواند در این خصوص هوشمندانه عمل نماید و تعبیه بسته های سیاستی مناسب و در بستر زمانی مناسب آتی شرایط اقتصاد بورس را از شباهت های بند اول دور و دورتر نماید و به بند دوم نزدیک تر نماید. پیشنهاد می شود اتاق فکر بورس متشکل از اساتید خبره دانشگاه، مدیران مجرب مرتبط گذشته و مدیران فعلی مرتبط تشکیل گردد و تمامی اطلاعات و نیز تغییرات بورس بصورت آنلاین و شفاف در اختیار و رصد این اتاق فکر قرار گیرد تا بورس بتواند از پرتگاههای خطرناک بالقوه به سلامت مدیریت شود و عبور کند.

4ظرفیت بهینه بورس چقدر است؟ هر چند اظهارنظر دو گروه (شامل بندهای یک و دو) بصورت بالقوه قابل مداقه هست، ولی هیچکدام شاخص یا شاخص هایی علمی و آماری ندارند و ارایه نمی کنند که چرا  بورس وارد حباب شده و یا چرا بورس حباب ندارد. ظاهرا مطالعه ای علمی هم در این خصوص تاکنون انجام نشده باشد تا به استناد آن بتوان اعمال سیاست و مدیریت کرد. اگر شروع تشکیل سرمایه (بصورت مدرن امروزی) را از دوران صفویه در نظر گیریم، و افزایش سرعت آن را از دوران امیرکبیر به بعد در اقتصاد ایران بدانیم، قطعا حجم سرمایه متراکم اقتصاد ایران خیلی بیشتر از حجم نقدینگی موجود است. در اینصورت ظرفیت خالی بورس بالاست. غیر از حجم متراکم سرمایه: اگر نیروی انسانی ساده و ماهر  و تحصیل کرده، سرمایه انسانی، نیروهای کارآفرین و مدیران نخبه و برتر، سرمایه های طبیعی و مادی در ایران و ... از جمله موارد دیگر موثر در ظرفیت بالقوه تولید را وارد چرتکه محاسباتی نماییم ظرفیت بورس بمراتب بالاتر (از مورد اشاره) است.

5-  با عنایت به ظرفیت مورد اشاره بند چهارم: چابک سازی نیروی انسانی، تربیت نیروی انسانی متخصص، مدیریت بورس بر مبنای شایسته سالاری، ایجاد شفافیت کامل در همه زمینه های بورس، فراهم نمودن زمینه آموزش همگانی بورس برای مردم، فرهنگ سازی مناسب در این خصوص، ایجاد ابزارهای مالی و متنوع، وارد کردن شرکت های سودده با اطلاعات شفاف مبتنی بر خصوصی سازی شفاف، سیطره مدیریتی و حقیقی اتاق فکر بورس (مورد اشاره بند سوم) بر تصمیمات بورسی کوتاه و بلندمدت و... می تواند به سیاستگذاری امر کمک نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

✅ چرا ما راحت تحریم می‌شویم؟/دکتر محمود سریع‌القلم

🌍 چرا ایران به راحتی مورد هدف قرار می‌گیرد؟ چرا هر نسبتی دادن به ایران تقریباً مجانی است؟ چرا پیوسته ما را متهم می‌کنند؟ چرا بیشتر وقت سخنگوی وزارت خارجه صرف رد اتهام است تا تبیین سیاست خارجی کشور؟ چرا از جیبوتی گرفته تا همسایگان بزرگ و قدرت‌های جهانی ما را نفی می‌کنند؟ چرا تقریباً همه اعضای سازمان کنفرانس اسلامی علیه ایران رأی دادند؟

🌎 از منظر علم روابط بین الملل، پاسخ به این پرسش‌ها بسیار ساده و روشن هستند. اما قبل از طرح پاسخ به این نکته توجه فرمایید: با سرمایه‌گذاری و همکاری بین‌المللی که عربستان طی ۴۰ سال گذشته انجام داده به مهم‌ترین بازیگر انرژی چه در قالب اوپک و غیر اوپک تبدیل شده‌است.

🌎 ۱۰ میلیون کارگر خارجی با درآمدی حدود ۱۸ میلیارد دلار در این کشور کار می‌کنند. حدود ۴۴۰۰۰ نفر متخصص عرب و غیر عرب در بهداشت، صنعت، آموزش و غیره از دولت عربستان حقوق معادل پنج میلیارد دلار دریافت می‌کنند. اروپا در تحریم روسیه بعد از الحاق کریمه، بسیار ملایم تر از آمریکا رفتار کرد. چون اتحادیه اروپا، حدود نیم تریلیون دلار با روسیه تجارت می‌کند.

🌎 تجارت آمریکا با روسیه حدود ۴۰ میلیارد دلار است که در مقیاس جهانی بسیار ناچیز است و بنابراین، تحریم روسیه بسیار آسان و کم‌هزینه بود. آمریکا با چین بسیار محتاطانه عمل می‌کند چون نیم تریلیون دلار با آن کشور تبادل دارد. چینی‌ها بقدری آرام و پیچیده عمل می‌کنند که غربی‌ها به طور دقیق از قدرت مالی و نظامی آن‌ها، اطلاعات دقیقی ندارند و بیشتر حدس می‌زنند.

🌎 در نهایت آمریکا در قبال مکزیک کوتاه خواهد آمد چون بدون نیروی کار مکزیک، بخش کشاورزی و خدمات در آمریکا دچار اختلال جدی می‌شود. اروپایی‌ها به شدت یکدیگر را رعایت می‌کنند چون ۷۰ درصد تجارت آن‌ها در میان اعضای اتحادیه اروپاست. همه به آلمان احترام می‌گذارند چون مازاد تجاری آن در سال ۲۰۱۶، رتبه اول جهانی را آورد: ۲۸۵ میلیارد دلار.

🌎 نیم میلیون مهندس چینی فقط در آفریقا، مشغول تولید و ساخت عمرانی هستند. یک شرکت مسافری هوایی رتبه سوم هندی، اخیراً ۲۰۵ هواپیمای ایرباس سفارش داد. سالانه حدود ۱۷۰ میلیون نفر خارجی از ۵۳۵ راه ورودی، به آمریکا سفر می‌کنند. ۹۰۰ نفر افسر مسلمان در اداره پلیس شهر نیویورک کار می‌کنند. پنج میلیون انگلیسی در اسپانیا ویلا دارند. در سال حدود ۱۳ میلیون نفر خارجی از دوبی بازدید می‌کنند. شش میلیون هندی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس کار می‌کنند. و هزاران آمار دیگر در تبادلات و ارتباطات متقابل میان کشورها.

🌎 مقایسه کنید این واقعیات جهانی را با هیجان و خندۀ افراد اجرایی در راهروی هواپیمای ایرباس  که به ایران تحویل داده شده بود. حقیقت این است که ایران یک کشور صرفاً وارد کننده‌است. استقبال اروپایی‌ها از برجام به خاطر فروش کالا و خدمات است. آمریکا به ایران نیازی ندارد اما به عربستان، ترکیه و مصر نیاز دارد. بخش اعظم احترامی که یک کشور به کشوری دیگر می‌گذارد به خاطر نیاز است و نه اخلاق. روابط بین الملل در سه واژه خلاصه می شود (به ترتیب): نیاز،ترس و بنابراین احترام.

🌎 چرا هر حرفی و اتهامی به ایران روا داشتن بدون هزینه است؟ افرادی هستند حتی نمی‌توانند بگویند که ایران کجای کرۀ زمین است اما هرچه می‌خواهند نسبت می‌دهند. چرا؟ چون بود و نبود ایران برای آن‌ها اهمیت ندارد. کدام کشور و صنعت و شرکت به ما نیازمند است؟ کدام کشور از ما می‌ترسد؟ اصل اجتناب‌ ناپذیری (Indispensability) به این معناست.

🌎 هندی‌ها برای آنکه توازنی در روابط با همسایه چینی خود ایجاد کنند، تبادلات وسیع و عمیق عمرانی و خدماتی با ژاپن برقرار کرده‌اند. عربستان ۲۰ میلیارد دلار در روسیه سرمایه‌گذاری کرده تا سیاست‌های مسکو را تعدیل کند.

🌎 وقتی کشوری بخصوص همسایگان را به خود وابسته کند به طور طبیعی مانع از رفتار و گفتار خصمانه آن‌ها می‌شود. نفت و گاز و محصولات پتروشیمی ما به وفور در بازارهای بین‌المللی قابل یافت است. محصولات کشاورزی ایران، رقبای خارجی نیز دارد ضمن اینکه فرش هندی، ترکیه‌ای و چینی، خریداران متوسط را راضی کرده‌است.

🌎 بنابراین، استراتژی ما برای آنکه حداقل تعدادی از کشورها را به خود نیازمند نماییم چیست؟ دستگاه دیپلماسی به معنای علمی و کاربردی مفهوم، استراتژی سیاست خارجی نداشته است زیرا سیاست خارجی = ملاقات، جلسه و سفر. سیاست خارجی = اعلام مواضع، رد اتهام و دفاع از خود. سیاست خارجی = موعظه و دعوت به مراعات کردن و انسان خوب بودن. کدام اندیشه‌های اقتصادی، فنی و سیاسی، ارتباطات خارجی کشور را تئوریزه کرده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی