انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

️ آیا تزریق پایه پولی می‌تواند حلال مشکلات باشد؟ /علی سعدوندی

 

قبل از دهه پنجاه اقتصاد ایران کمترین تورم و یکی از بالاترین نرخ های رشد اقتصادی را داشته است اما از زمانی که درآمد نفت وارد اقتصاد ایران شد،  اقتصاد دچار بیماری شد که به آن نفرین نفت می‌گوییم و ادبیات اقتصادی گسترده‌ای هم پیرامون این معضل وجود دارد که تقریبا قریب به اتفاق کشورهای دنیا از آن درس گرفتند و امروز می‌بینید تورم کشوری مثل عراق بین منفی و مثبت دو دهم تا سه دهم درصد تغییر می‌کند با اینکه عراق هم کشوری نفت‌خیز است ولی ما نتوانستیم آن تجارب را پیاده کنیم. اما زمانی که درآمد نفت وارد اقتصاد ایران شد بخشی از درآمد نفت به بانک مرکزی منتقل شد و بانک مرکزی معادل آن، اقدام به ایجاد پایه پولی کرد. از طرف دیگر دولت هم حسابی در بازار بین بانکی دارد که بانک مرکزی به این حساب دولت مرتب منابع تزریق کرده و از آن طریق باعث افزایش پایه پولی می‌شود.

بخشی از این درآمد ارزی حاصل از فروش نفت در اقتصاد تزریق و صرف تثبیت نرخ ارز شده که با این کار به کالای خارجی سوبسید داده می‌شود و از کالای داخلی مالیات گرفته می‌شود؛ دولت سعی کرده است با افزایش نرخ‌های تعرفه‌ای آن را جبران کند و با انجام همین سیاست‌ها ما به یکی از مثال‌های کلاسیک بیماری هلندی در اقتصاد جهان تبدیل شدیم و دیگران از ما درس گرفتند که چگونه این سیاست‌ها می‌تواند به شکست منجر شود.

اما در چند سال گذشته روشی تحت عنوان سالم سازی نقدینگی انجام شد؛ به این صورت که از طریق ایجاد رکود در اقتصاد نرخ تورم را کاهش بدهیم. از این روش نرخ تورم به طور موقت کاهش پیدا کرد اما رشد نقدینگی ادامه داشت زیرا نقدینگی در اقتصاد به صورت درون‌زا داخل شبکه بانک‌های تجاری رشد می‌کند پس این کار که رشد پایه پولی را کنترل کنیم تا رشد نقدینگی هم کاهش پیدا کند انجام نشد و این رشد اقتصادی بود که کاهش پیدا کرد و این روند تا ابتدای سال ۹۷ ادامه پیدا کرد.

نقدینگی انباشته در حساب های بانک‌ها ناگهان با رها شدن فنر تورمی آزاد شد و به ترتیب به بازارهای مختلف وارد شد. از نیمه دوم سال ۹۸ روندها تغییر کرد به طوری که رشد نقدینگی و پایه پولی هر دو افزایش یافتند و نرخ رشد نقدینگی و پایه پولی ما که چیزی حدود ۲۴ درصد بود، بالای سقف ۲۸ درصدی رفت و آخرین آمارها می‌گوید که حتی به بالای ۳۲ درصد هم رسیده است.

ما لاجرم نیاز داریم سیاست‌های مالی/ بودجه ای را پیش بگیریم که مثمر ثمر خواهد بود اما متاسفانه با این سیاست‌ها آشنایی لازم در کشور وجود ندارد؛ این‌ها سیاست‌های انبساطی بودجه‌ای و مالی است که در تقابل با سیاست پولی قرار دارد. در سیاست بودجه‌ای دولت سعی می‌کند بودجه را افزایش دهد یعنی در واقع کسری بودجه افرایش پیدا می‌کند اما این کسری بودجه از محل انتشار اوراق تامین می‌شود. در این سیاست نرخ مالیات کاهش پیدا می‌کند و سعی می‌‌شود دولت بخشی از سقوط تولید ناخالص ملی را جبران کند. درحال حاضر کشور ما به دو جناح تقسیم شده‌ است؛ که هر دو جناح اقتصاد را به سوی بن بست هدایت می‌کنند.

یک سری کسانی هستند که معتقدند افزایش پایه پولی اثری بر اقتصاد ندارد و تورم به دلایل دیگری به وجود آمده و خواهد آمد. البته تورم به دلیل رشد نقدینگی به وجود می‌آید و این نقدینگی هم به این دلیل افزایش می‌یابد که بانک‌های تجاری اقدام به پرداخت سود می‌کنند. اما این خط مقدم است و پشت سر پایه پولی افزایش می یابد و این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

برخی دیگر تزریق پایه پولی را به شیوه دیگری اعلام می‌کنند مثلا می‌گویند نظام بانکی وام بدهد اما این وام از محل سپرده قانونی بانک‌ها نزد بانک‌ مرکزی تامین شود که این مشابه تزریق پایه پولی است که این سیاست‌ها همه به افزایش تورم منجر خواهد شد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

چه‌گونه به عنوان یک اقتصاددان حداقل «چرند» نگوییم؟

 

چرا اساسا ممکن است چرند بگوییم؟ یکی‌‌ دلیلش این که به خاطر فشار اجتماعی و علاقه شخصی‌مان سعی کنیم در مورد موضوعاتی که دقیقا در حوزه تخصص و اطلاعات ما نیست هم تحلیلی داشته باشیم. چند توصیه احتیاطی به ذهن می‌رسد که احتمال خطای فاحش را در این شرایط کم کند:

۱) در هر مساله‌ای تا حد امکان تئوری اقتصاد را در مرکز تحلیل خود نگه داریم. سعی کنیم خوب بفهمیم که «عرضه» و «تقاضا» دقیقا چه طور رفتار می‌کنند و «تعادل» چه طور شکل می‌گیرد. این چارچوب کمک می‌کند که حرف‌های ناسازگار و همین طوری (Ad-hoc) و بدون توجه به قیود و محدودیت‌ها نزنیم. به قول معروف دیسیپلین تئوری را از همان اول روی تحلیل‌مان سوار کنیم.

۲) گر متخصص حوزه‌ای نیستیم، حداقل چند مقاله مروری در آن زمینه بخوانیم. خوبی این مقالات این است که فشرده‌ای از چارچوب نظری و شواهد تثبیت‌شده‌ای (Stylized Facts) که متخصصان آن حوزه به کار می‌برند را به ما می‌دهد. ضمنا، خواندن این مقالات معمولا کمک می‌کند که بفهمیم چه قدر کم می‌دانیم و مسایل چه قدر پیچیده است.

۳) یک سری آمار و ارقام اساسی را جمع کنیم و یک سری تخمین سرانگشتی بزنیم تا شهودی از ابعاد مساله و پارامترهای کلیدی پیدا کنیم. خیلی وقت‌ها سر و کله زدن با چند عدد اصلی فورا به ما می‌گوید که ایراد تحلیل‌مان کجا  است و آیا چیزی در چارچوب ذهنی‌‌مان گم شده است یا نه؟

۴) اعداد را در ظرف مناسب خود بگذاریم. مثلا حدس و تخمین‌های خودمان یا اعداد ادعایی دیگران را - متناسب با موضوع مساله - با شاخص‌های مثل تولید ناخالص داخلی یا میانه درآمد خانوار یا بودجه دولت یا حجم صادرات نفت و امثال آن قیاس کنیم تا مطمئن باشیم خیلی پرت نیست. مثلا اگر دیدیم که صرفه‌جویی ادعایی در یک حوزه از کل تولید ناخالص داخلی کشور بزرگ‌تر است، فورا در آن شک می‌کنیم.

۵)به جزییات نهادی دقت کنیم. خیلی موجودیت‌ها در ایران لزوما اسم‌شان با واقعیت‌شان یا تعریف استانداردشان دقیقا یکی نیست (مثال‌هایی را در جریان تحلیل تامین مالی از بازار سرمایه دیدیم.) با چند نفر خبره مشورت کنیم و چند تا خبر معتبر بخوانیم که درک‌ خودمان را از ساختار نهادی محک و چکش بزنیم.

۶) گزارش‌های خلاصه مراکزی که کمابیش اعتبار مناسبی دارند را بخوانیم. متوجهم که گاهی خود این گزارش‌ها خطاهایی دارند ولی به هر حال این‌ها محصول کار کارشناسانی است که سعی کرده‌اند مساله را بفهمند. خواندن گزارش‌ها حداقل کمکی که می‌کند این است که بدانیم بقیه تا کجا می‌‌دانند.

۷) و خب فروتن باشیم و برای شنیدن بحث و نقد و نظرات دیگران آماده باشیم و خوب گوش کنیم. گزاره‌های‌مان را با کلماتی مثل «احتمالا، شاید، حدس می‌زنیم» همراه کنیم.

دقت کنیم که همه این‌ها فقط احتمال «چرند» گفتن را پایین می‌آورند و لزوما به این معنی نیست که اگر آن‌ها را رعایت کنیم «حرف نو و غیربدیهی» می‌زنیم. ولی باز حرف بدیهی زدن به‌تر از حرف غلط زدن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

بزرگترین شوک ارزی تاریخ اقتصاد ایران در دولت دوازدهم

 

🌀 در کمتر از سه سال فعالیت دولت دوازدهم قیمت دلار بیش از ۴ برابر افزایش یافته و میانگین افزایش سالانه آن به ۶۵ درصد بالغ شده است.

🔸میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت پنجم: ۸ درصد

🔸میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت ششم: ۳۱ درصد

🔸میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت هفتم: ۱۴ درصد

🔸میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت هشتم: ۳ درصد

🔸میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت نهم: ۳ درصد

🔸 میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت دهم: ۳۴ درصد

🔸 میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت یازدهم: ۵ درصد

🔸 میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در دولت دوازدهم (سه ساله): ۶۵ درصد

🔸 میانگین سالانه افزایش نرخ ارز دوره هاشمی: ۱۹ درصد

🔸 میانگین سالانه افزایش نرخ ارز دوره خاتمی: ۸ درصد

🔸 میانگین سالانه افزایش نرخ ارز دوره احمدی نژاد: ۱۷ درصد

🔸 میانگین سالانه افزایش نرخ ارز دوره روحانی (۷ ساله): ۲۷ درصد

 افزایش نرخ ارز یک قرن دوره قاجاریه (قرن نوزدهم میلادی): ۴۵۰ درصد

  افزایش نرخ ارز نیم قرن دوره پهلوی: ۴۰۰ درصد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

چرایی افزایش قیمت ارز در روزهای اخیر/ وحید شقاقی شهری

 

 بازار سرمایه‌ای که ۳ماه است از شاخص ۵۰۰ هزار تا رسیده به یک میلیون، اثراتش را در بازار ارز و طلا و سکه گذاشته است. اقتصاد به هم پیوسته است. نمی‌توان عملکرد بانک مرکزی را مجزای مجموعه عملکرد سایر بخش‌ها دید.

تا قبل از سال جاری بانک مرکزی توانسته بود تا حدی بازار ارز را کنترل کند و نوسان شدید را شاهد نبودیم گرچه سطح قیمت ارز همچنان بالا بود. زمانی که مرزها مسدود می‌شود صادرات خیلی کند می‌شود. صادرات غیرنفتی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و از همین دریچه هم است که نرخ دلار صرافی به ۱۶ و ۷۰۰  و نیمایی به ۱۵ هزار تومان رسیده است.

چهار دارایی مسکن، خودرو، ارز و طلا طی دو سال گذشته تقریبا دو برابر شد. ولی بازار سرمایه طی همین دوره ۱۰ برابر شده است.با توجه به اصل هم‌گرایی قیمت بازارها باید قیمت این بازار با سایر بازارها هم‌خوان شود.

➖ قیمت مسکن با تأخیر ولی بقیه بازارها همین الان به اتفافات بورس واکنش نشان دادند. از اسفندماه هم تحریم‌ها تشدید شد و طرف‌های صادرات پتروشیمی با شرکای ایران وارد مذاکره شدند و این بخش را هم تحت فشار بیشتر قرار دادند. از ابتدای سال ۹۹ چالش‌های نوظهوری برای بانک مرکزی بروز و بازار ارز را با بحران جدی مواجه کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

راهکارهای حفظ نقدینگی در بازار سرمایه / حسین عبده تبریزی

 

 بازار سرمایه در حال حاضر وسعت قابل قبولی پیدا کرده و نسبت به گذشته رشد قابل توجهی پیدا کرده است. همیشه آرزو داشتیم مردم بجای اینکه پول خود را در بازار ارز و طلا  و یا زمین سرمایه گذاری کنند در بازار سرمایه وارد کنند و یا نقدینگی مردم وارد  بازار پول شود چراکه  فرض بر این است که  بانک تسهیلات به کسب و کار ها داده و اشتغال ایجاد میکند. نقدینگی ورودی به بازار سرمایه هم  جدا از معاملاتی که بین افراد انجام می شود بخشی از آن به صنعت و نهایتا اشتغال تبدیل می شود. اما اگر این نقدینگی به طلا و سکه تبدیل شود فقط قیمت آن بالا می رود درحالیکه ارزش افزوده ای ایجاد نخواهد کرد. لذا همه دولت ها تمایل دارند تا نقدینگی را به بازار پول و سرمایه هدایت کنند و مردم از این طریق به موضوع پس انداز شخصی بپردازند.

ما خوشحال هستیم که بازار سرمایه  با تلاش ها و اقدامات و شانس هایی که ایجاده شده، وسعت قابل ملاحظه ای در این سالها پیدا کرده است.

خوشبختانه محدودیت های بازار ارز و بازده کم این بازار در سال های اخیر بخصوص با اقدامات رییس کل بانک مرکزی در چند سال اخیر مثبت شد و نقدینگی به بازار سرمایه حرکت کرد. همزمان پول از بازار مسکن و بساز بفروش ها هم به بورس منتقل شده است. لذا حجم زیادی نقدینگی بویژه به بازار سهام وارد شد اما متاسفانه درمقابل، سهم به میزان کافی در این بازار وجود نداشت و باعث شد که قیمت ها به شدت بالا رود.

اگردر طول دو سال گذشته که شاخص خیلی افزایش داشته ، عرضه تدریجی سهام انجام شده بود می توانستیم رشد بازار را برای طولانی مدت ادامه بدیم و پیش برویم. به این ترتیب تازه واردان به بازار هم هراس نمی کنند. حرفه ای های بازار مثل مدیران صندوق ها، تامین سرمایه ها، صندوق های بازنشستگی و ... الان باید تلاش کنند که بازار و مردم تازه وارد به آن را حفظ کنند چراکه در پی افزایش ناگهانی، ریزش خواهیم داشت و با خروج این افراد، بازار از بین می رود. حرفه ای ها می دانند که بازار اگر تند رفته کمی برمیگردد و دوباره شروع به رشد می کند ولی تازه واردان نمی دانند و هراس می کنند. این هراس شبیه bank run (بیرون کشیدن پول از بانک بعلت ترس از ورشکستگی و از بین رفتن بانک) اگر این اتفاق برای بازار سرمایه بیفتد بازار دچار مشکل می شود.

کارشناس های بازار معتقد هستند که بازار تند رفته و بخشی از بازده آینده خود را پیش خور کرده است.  فرض کنید بازار ۲ سال اینده خود را پیش خور کرده حالا برای اینکه مردم جدید از بازار خارج نشوند چه کنیم؟ چون عقلای بازار در دو ساله گذشته باید رشد بازار را باعرضه خود کنترل می کردند.  در کنار دولت که دیر اقدام به عرضه کرد،‌خیلی از صندوق ها و بنیادها توانایی عرضه را داشتند اما متاسفانه به این معجزه معتقد شدند که قیمت ها روزانه ۳٪‌افزایش خواهد یافت و عرضه نکردند.

در اقتصادی که در سال گذشته رشد منفی ۶ درصدی داشتیم و کرونا  نیز آن را تشدید کرده ، واضح است که رشد قیمت سهام حاصل از تورم است. تورم ما ۴۰٪‌بوده اما رشد بازار سرمایه بیشتر از تورم بوده.

🔹تورم ما در طی دو سال گذشته حدود ۴۰٪‌بوده اما رشد بازار بیشتر از تورم بوده. اما این شتاب بیشتر بوده. برخی اعتقاد دارند سهام قبلا زیر قیمت بوده است. اما هرگونه تحلیل کنیم ۴-۵ برابر شدن شاخص در طول یک الی دو سال قابل توجیه نیست. واضح است که بازار در حوزه هایی تند رفته و باید نرخ رشد کمتری می داشت که رشدش پایدار بماند.

🔹حالا که در این نقطه میخواهیم بازار را حفظ کنیم و پول از بازار خارج نشود، اگر این پول به بازار مسکن و به ویژه ارز برگردد به شدت به نظام قیمت  ها صدمه خواهد زد و قیمت کالا و خدمات  را برای مردم افزایش خواهد داد.لذا طبیعی است که دولت و دست اندرکاران بازار می خواهند بازار را حفظ کنند. منفی شدن چندروزه بازرا پس از رشد زیاد نگرانی ایجاد نمی کند اما اگر تداوم پیدا کند باعث نگرانی خواهد شد. بنابراین سوالی که جلوی کلیه کارشناسان بازار و دست اندرکاران  قرار دارد این است؛ چگونه بازار را حفظ کنیم.

👈راهکار اول انتشار اوراق با درآمد ثابت fix income برای جلوگیری از خروج پول از بازار سرمایه است. امکان صدور مجوز برای شرکت ها در این حوزه وجود دارد.

مردم عادی باید به سمت صندوق ها هدایت شوند و  از خرید تک سهم به شکل مستقیم توسط افراد جلوگیری شود. ضروری است صاحبان صندوق ها با سلامت با مردم کار کنند و به حفظ بازار علاقه مند باشند.

👈راهکار دوم افزایش تعداد صندوق های طلا در بازار، البته عدم تطبیق قیمت سکه در این بازار باید در جای خود مرتفع شود. صندوق های طلا این امکان رو میدهد که افرادی که میخواهند با طلا  یا ارز خود را پوشش دهند معادل ریالی اش را داشته باشند لذا جلوگیری از خروج این نقدینگی به بازار ارز و طلا می شود.

👈راهکار Put otpion به این معنا که یک سهامدار پیشنهاد می دهد که در آخر سال حداقل اندازه قیمت امروز بعلاوه سود بانکی حاضرم سهم را بخرم. لذا باعث خواهد شد افرادی که سهام ارزنده خریداری کرده اند نگران ریزیش نشود. همانگونه که یک بانک بد به واسطه سودهای سپرده غیر منطقی باعث صدمه به یک بانک خوب می شود در بازار سهام نیز وقتی نگرانی ایجاد می شود، افراد غیرحرفه ای سهام خوب را هم می فروشند.

بازارگردان های مناسب روی سهام خوب به کار بگیریم که قیمت را در رنج خاصی مطابق با قیمت ذاتی سهم نگه دارند.  و ضمنا صندوق تثبیت می تواند متناسب با عرضه های دولت،  بخشی از سهام را نگه دارد و به آرامش بازار کمک کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دلال  (broker or dealer)/✍️محمدرضا منجذب

در ادبیات اقتصادی مفهوم بروکر یا واسطه اول بار توسط والراس وارد ادبیات اقتصاد خرد شد. والراس در توضیح نحوه به تعادل رسیدن یک بازار میگوید فرض کنید فروشنده (گان) قیمتی را برای فروش یک کالای معین پیشنهاد میکنند و خریدار (ها) برای همان کالا قیمتی دیگر را. نقش بروکر این است که اطلاعات قیمت فروشنده را به خریدار و اطلاعات قیمت خریدار را به فروشنده اعلام میکند. در اینصورت اگر قیمت اختلاف داشته باشد بروکر مثلا پیشنهاد افزایش قیمت را به خریدار برای انجام معامله و کاهش قیمت به فروشنده میکند. همزمان مازاد عرضه بازار شروع به کاهش میکند چون با کاهش قیمت کاهش عرضه و با کاهش قیمت افزایش تقاضا رخ می دهد. این روند مجدا تکرار میشود و آنقدر تکرار میشود تا بازار کالا به تعادل برسد. در اینجا نقش بروکر (دلال فرضی) تبادل اطلاعات میان دو گروه متقاضیان و عرضه کنندگان است.

در بازار حقیقی هم دلال چنین نقشی را ایفا میکند. اگر چنانچه اطلاعات و بازارها شفاف باشند اطلاعات بازار بدون واسطه در جریان خواهد بود. حال اگر بازارهایی به دلایلی مشمول قیمت گذاری همراه با جریمه (تعزیرات) گردد که معمولا این قیمت پایین تر از قیمت تعادلی باشد باز بروکر یا دلال از سهمیه بندی کالا که عده ای میتوانند از کالای زیر قیمت خرید کنند استفاده میکند و همان نقش والراسی را ایفا میکند و شکاف میان خریدار واقعی و فروشنده را پر میکند. این اتفاق در شرایطی بیشتر تشدید میشود که خریداران مشمول شرایط خرید مصرف کننده واقعی آن کالا نباشد. در این شرایط رانتی را برای مشمولان خرید ایجاد کرده ایم. این اتفاق بارها در خصوص کالاهای مختلف در اقتصاد ایران تکرار شده است (مثال های اخیر: گوشت، خودرو، ارز، سکه و ...).                                                                                      

 البته نقش دیلر dealer میتواند کمی متفاوت باشد زیرا وی ممکن است کالایی را بخرد و در آن ارزش افزوده ای ایجاد کند (مثلا تعمیر و بازسازی یک منزل) و سپس آن را بفروشد. وی علاوه بر انتقال اطلاعات از فروشنده اول به خریدار نهایی ارزش افزوده ای هم ایجاد کرده است.

نتیجه اگر اطلاعات شفاف و در دسترس همگان باشد و قیمتگذاری توام با عدم کارآیی (زیر قیمت تعادلی) اعمال نشود شکاف رانتی بین دو گروه خریدار و فروشنده ایجاد نمیشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

رونق دلالی به دنبال کاهش نرخ سود سپرده/علی سعدوندی

کاهش نرخ سود سپرده کوتاه مدت مطلوب است اما نرخ سود سپرده های بلند مدت باید افزایش یابد چون در حال حاضر نرخ رشد پول ما بسیار شدید است و به ۵۰ درصد رسیده است؛ چون علاوه بر اینکه نقدینگی به صورت پول در حال بروز و ظهور است، بخشی از شبه پول در جامعه ما نیز در حال تبدیل به پول است.

تصمیم درست این بود که حدود ۳۴ درصد کل نقدینگی که حساب های کوتاه مدت است، نرخ سود آن ها صفر می شد و نرخ سود سپرده های بلند مدت که حدود ۵۰ درصد است، به مدت کوتاهی افزایش می یافت. باید مدتی، بخشی از سپرده ها فریز می شد و نرخ بهره افزایش می یافت یعنی نرخ بازار بین بانکی در کوتاه مدت افزایش پیدا می کرد و بعد از کنترل انتظارات تورمی دوباره این نرخ کاهش می یافت.

این مهاجرت هنوز منجر به انفجار بازار ارز و انفجار تورمی نشده هرچند نسبتا نرخ تورم کنونی بالا و کم سابقه در تاریخ ایران است اما مساله این است که بورس، نقدینگی را جذب کرده و شبه پول به پول تبدیل شده است.  با این تصمیم رونق بورس ادامه می یابد اما حباب بزرگی در حال شکل گیری است که ویران گر است و من به مسولان توصیه می کنم با صبر، تحقیق، مداقه و مشاوره بیشتر تصمیمات مهم اقتصادی برای کشور بگیرند.

اگر بورس در سطوح بالاتر از امروز سقوط کند، نقدینگی سوخت نمی شود بلکه با قدرت بیشتر تبدیل به تورم خواهد شد اما ثروت و قدرت خرید افراد تازه کاری که وارد بورس شده اند سوخت می شود چرا که این بازار به ضرر افراد تازه کار است.

  ابتدا نقدینگی وارد بورس می شود اما در نهایت به بازار های جایگزین یعنی بازار ارز و طلا کوچ می کند. تا زمانی که بورس جاذب نقدینگی است، نقدینگی از حساب های شبه پول به حساب های جاری کارگزاری ها منتقل می شود اما پس از آن وارد بازار ارز می شود

  دولت باید ابتدا انتشار اوراق را آغاز می کرد و اگر نقدینگی از حساب های سپرده بلند مدت به سمت بازار منتقل نمی شد، می توانست همزمان نرخ سپرده را کاهش و نرخ اوراق را افزایش دهد اما در حال حاضر که انتظار تورمی داریم، آنقدر خریدار اوراق زیاد است که در چند ماه گذشته نرخ بازدهی اوراق کاهشی بوده است که باعث می شود با توجه به تورم، نرخ بهره واقعی در بانک ها و اوراق منفی تر شود و این موضوع تورم زاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

بینش کلیدی آدام اسمیت/فریدمن

بینش کلیدی آدام اسمیت در ثروت ملل خیلی ساده است؛ یک مبادله داوطلبانه انجام نمیشود مگر دوطرف باور داشته باشند از آن منتفع میشوند بیشتر اشتباهات اقتصادی از نادیده گرفتن این بینش ناشی میشوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

نرخ سود بین بانکی چیست؟/🏻تجارت نیوز

 

بانک‌ها در پایان دوره مالی کوتاه مدت (روزانه یا هفتگی) با مازاد یا کسری نقدینگی مواجه می‌شوند که باید آن را به تعادل برسانند.

اگر بانکی با کسری نقدینگی مواجه شود باید با استقراض یا وام گرفتن در صدد جبران آن برآید، از سوی دیگر برای به تعادل رساندن مازاد نقدینگی خود نیز باید اقدام به عرضه آن کنند.

بانک‌ها برای اینکه برای حل این مشکل به بانک مرکزی متوسل نشوند بازاری را به نام بازار بین‌ بانکی تشکیل داده که در آن اقدام به عرضه و تقاضای نقدینگی آن هم به صورت وام می‌کنند.

بنابراین در بازار بین بانکی، انتقال نقدینگی از موسسات مالی دارای مازاد به موسسات مالی دارای کسری وجوه است.

عمده وام‌های بین بانکی دارای سررسید یک هفته و کمتر بوده و اکثرا وام‌های یک شبه بر مبنای یک نرخ سودی است که به آن نرخ سود بین بانکی می‌گویند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

◀️عوامل اثرگذار بر بورس در بلندمدت

برای برآورد روند بلندمدت شاخص قیمت کل سهام، عوامل مهم محیطی اقتصاد کلان به شرح زیر به‌عنوان عوامل اثرگذار در شاخص قیمت سهام در نظر گرفته شد که انتظار می‌رود دارای بیشترین تاثیر بر جریان سودهای مورد‌نظر یا نرخ‌های تنزیل باشند.

- قیمت حقیقی نفت، به‌عنوان نماد وابستگی نفتی و مشخصه ساختار اقتصادی

- ارزش افزوده حقیقی بخش قابل تجارت، به‌عنوان نماینده بخش واقعی اقتصاد

- حجم حقیقی نقدینگی، به‌عنوان نماینده سیاست پولی و بخش اسمی اقتصاد

- نرخ ارز حقیقی، به‌عنوان نماینده دارایی جایگزین سهام

- نرخ سود حقیقی به‌عنوان نماینده دارایی جایگزین سهام

تابع فوق با استفاده از داده‌های فصلی و با روش خودرگرسیون با وقفه‌های توزیعی (ARDL) مورد برآورد قرار گرفت و سپس بر اساس آن شاخص قیمت سهام برای فصول سال ۹۸ و فصل اول ۹۹ پیش‌بینی شد.

نتایج برآوردها نشان می‌دهد که در بلندمدت، افزایش حجم حقیقی نقدینگی، تولید بخش حقیقی، نرخ ارز حقیقی و اثر نفت بر شاخص کل قیمت بازار سهام مثبت است، در حالی که افزایش نرخ سود حقیقی بانکی اثر منفی بر بازار سهام دارد. افزایش درآمد حاصل از صادرات نفت علاوه بر اینکه مستقیما سودآوری بنگاه‌های فعال در صنایع نفتی را افزایش می‌دهد از مکانیزم‌های دیگری نظیر تامین ارز وارداتی کالاهای سرمایه‌ای و مواد اولیه قادر است که منجر به افزایش قیمت سهام شود. از سوی دیگر افزایش ارزش افزوده بخش قابل تجارت، (با حضور سهم مهمی از بنگاه‌های این بخش در بازار سهام) باعث افزایش قیمت سهام می‌شود.

افزایش نقدینگی علاوه بر کاهش هزینه سرمایه بنگاه‌ها و افزایش قیمت سهام، می‌تواند با افزایش تقاضای سهام و همچنین تورم همراه شود که مجددا به افزایش قیمت سهام ختم می‌شود. نرخ ارز حقیقی نیز به‌طور مستقیم بر ارزش صادرات بنگاه‌ها و توان رقابت‌پذیری آنها تاثیر می‌گذارد، به‌علاوه افزایش نرخ ارز حقیقی بر ارزش جایگزینی بنگاه‌ها نیز اثرگذار بوده و باعث افزایش ارزش بنگاه‌ها می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی