انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

💠 گروگان گیری دارایی های کارگزاران اقتصادی برای پوشش کسری بودجه

◻️ وقتی دولت از لایحه بودجه سال ۱۳۹۹ رونمایی کرد، اکثریت کارشناسان اقتصادی اعلام کردند که منابع درآمدی در بودجه عمومی غیر واقعی و تحقق آن ممکن نیست.

از طرف دیگر با شیوع کرونا ویروس در اسفند ۱۳۹۸ و استمرار آن در فروردین ۱۳۹۹ روزنه های امید دولت برای تحقق حدود ۱۹۵ هزار میلیارد تومان درآمدهای مالیاتی برای سال جاری بسته شد.

علاوه بر این صرف نظر از امکان صادرات ۱ میلیون بشکه نفت در سال ۱۳۹۹، سقوط قیمت نفت به کمتر از نصف رقم پیش بینی شده در بودجه سال جاری (۵۰ دلار)، نگرانی دولت برای تحقق منابع درآمدی پیش بینی شده در بودجه عمومی را دو چندان نمود.

حالا فقط یک کارت بازی برای تحقق بخشی از منابع درآمدی بودجه عمومی و جبران کسری سایر منابع باقی مانده و آن واگذاری بالغ بر ۱۲۴ هزار میلیارد تومان دارایی های مالی دولت در سال ۱۳۹۹ می باشد.

در واقع تاکید مستمر رئیس دولت مبنی بر تسریع در واگذاری دارایی های دولت به مردم در سال ۱۳۹۹ و مامور کردن وزیر اقتصاد برای سرعت بخشیدن به این واگذاری ها و آنچه در یکماه گذشته انجام شده و در پیش است از این زاویه قابل بررسی است.

بدیهی است دولت تلاش دارد آخرین کارت بازی خود برای تحقق حداقل بخشی از منابع درآمدی در بودجه عمومی سال ۱۳۹۹ را به بهترین شکل ممکن استفاده نماید. لذا در برنامه ای هماهنگ تلاش نموده بستر مورد نظر را فراهم نماید.

سرکوب بازار ارز، کاهش نرخ سود سپرده های بانکی، ادامه آشفتگی بازار مسکن، خودرو و ورود قیمت های آنها به کرانه های بالا و دارای ریسک زیاد و بازدهی اندک در کوتاه مدت از یکسو و نبود چشم اندازی روشن برای کنترل تورم ۴۱ درصدی به ثبت رسیده در سال ۱۳۹۸ و رشد بی قاعده و وسوسه برانگیز شاخص بورس از سوی دیگر، بستر بازی دولت با کارت آخر را فراهم نموده است‌.

◻️ در واقع دولت دارایی های کارگزاران اقتصادی را برای پوشش کسری بودجه سال ۱۳۹۹ گروگان گرفته است. حتی اگر هدف دولت برای این انتخاب را با ارزش و لازم بدانیم، هنوز یک سوال مهم باقی خواهد ماند و آن این است که فردا تامین مالی دولت در بازار سرمایه سرنوشت دارایی های کارگزاران اقتصادی چه خواهد شد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

ریسک پذیر در برابر ریسک گریز (مثال موردی: اقتصاد ایران)

🖍 در مفاهیم اقتصادی و مالی افراد از نظر طبیعت و رویکرد مسایل اقتصادی و مالی به سه دسته تقسیم میشوند: افراد ریسک پذیر، افراد ریسک متوسط (ریسک خنثی) و افراد ریسک گریز. بطور معمول افراد ریسک پذیر به دنبال سرمایه گذاری در داراییهایی هستند که بازدهی بیشتری دارد ولو اگر نوسان پذیری آن (در جهت کاهش و یا افزایش از میانگین بازدهی) بیشتر باشد. از طرف دیگر افراد ریسک گریز دنبال سرمایه گذاری در دارایی با ریسک یا نوسان پذیری پایین هستند ولو اگر بازدهی آن پایین تر باشد. گروه دوم (ریسک متوسط) بین ایندو قرار میگیرند.

🖍 در ایران به عنوان مثال بازدهی بلندمدت سرمایه گذاری روی زمین و مسکن یکسان است ولی نوسانات قیمت زمین حول میانگین بسیار بیشتر از نوسات قیمت مسکن حول میانگینش است. در اینصورت افراد ریسک پذیر اگر در زمان مناسب سرمایه گذاری خود را روی زمین انجام دهند (وقت مناسب برای خرید مشخص کنند و وقت مناسب برای فروش) احتمالا سوددهی و بازدهی بیشتری را کسب خواهند کرد همانطور که اگر وقت شناسی مناسبی نداشته باشند ضرر بیشتری خواهند کرد.

🖍 در خصوص مثالهای بعدی باید گفت بازدهی ارز از بازدهی طلا (سکه، طلای ساخته شده و طلای آب شده) در طول زمان از نوسان کمتری برخوردار است. چون نوسان طلا تابعی از قیمت جهانی طلا (به دلار) است و لذا هم با تغییر قیمت ارز تغییر میکند و هم با تغییر قیمت جهانی طلا. و لذا هر چند طلا دارای ریسک بیشتری است ولی اگر سرمایه گذار هوشمند عمل نماید بازدهی بیشتری کسب میکند.

🖍 بحث دیگری که به افراد ریسک پذیر و ریسک گریز ارتباط دارد درجه نقدپذیری دارایی است. درجه نقدپذیری (سرعت تبدیل شدن به پول نقد) ارز از سکه طلا بیشتر است و سکه طلا  از طلای ساخته شده و طلا از سهام نقد پذیر تر است و الی آخر. بنابراین در اینگونه سرمایه گذارایها افراد ریسک پذیر و ریسک گریز این مفاهیم را هم مد نظر قرار میدهند.      

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

نکاتی در مورد «پیش‌بینی» در اقتصاد/حامد قدوسی

خوش‌بختانه سواد و اطلاعاتم در این حوزه‌ها صفر (یا حداقل زیر میانگین جامعه) است. در نتیجه در مورد قیمت آینده ارز و نفت و طلا و بورس و بیت‌کوین و مسکن و تشخیص حباب بودن یا نبودن آن‌ها تحلیلی نداشته‌ام‌ و تا جایی که بتوانم هم نخواهم داشت. نگرانی هم بابت غلط بودن پیش‌بینی‌ام ندارم.

خوانندگان گرامی سوالات و نقدهای بسیار خوبی طرح کردند و از جمله پرسیدند پس اقتصاد و اقتصادسنجی به چه درد می‌خورد؟

در پاسخ گفتم: یک مغالطه منطقی این است که بگوییم مدل‌های اقتصادسنجی در پیش‌بینی قیمت بیت‌کوین و طلا شکست می‌خورند، پس اقتصادسنجی به درد نمی‌خورد! البته برخی اقتصادخوانده‌ها هم در خلق این مغالطه شریک هستند چون اقتصادسنجی را به همین عنوان به جامعه می‌فروشند.

در واقعیت یکی از کاربردهای مهم اقتصادسنجی «آزمون کردن» این «فرض» است که «آیا اساسا این قیمت‌ها قابل پیش‌بینی هستند یا نه» و خود اقتصادسنجی به این جواب می‌رسد که در اکثر موارد «خیر»! (توضیح فنی: کار اصلی اقتصادسنجی آزمون درست نظریه‌ها بر اساس شواهد مبتنی بر داده‌ها است.(

دوست جامعه‌شناس فرهیخته‌ای هم به درستی اشاره کردند که «جواب این است که علم اقتصاد به درد این می خورد که به جامعه بشری بگوید دقیقا دنبال پیش بینی پذیری چه پدیده های نباشد

باز دوستان گرامی نکات و سوالات و نقدهای بسیار خوبی طرح کردند. از جمله پرسیدند که پس علمی که نمی‌تواند پیش بینی کند به چه دردی می‌خورد و آیا اساسا علم (ابطال‌پذیر) هست؟

توضیح دادیم که لزوما این طور نیست. کار علم اقتصاد تبیین روابط علی بین متغیرها است. اتفاقا مدل‌های تبیین‌گر را خیلی خوب می‌توانیم ابطال کنیم (کاری که همه علوم می‌کنند). مدل را تحت شرایط مختلف ورودی قرار می‌دهیم و مقدار «تخمین‌زده شده با مدل» را با «واقعیت» مقایسه می‌کنیم ولی نه روی زمان بل‌که روی فضای حالت.

گفتند پس مدل اقتصادی که می‌گویید «تبیین‌گر» است چیست؟ از این توضیح استفاده کردیم: مدل اقتصادی چیست و چه چیزی نیست؟ در ساده‌ترین حالت ما داریم می‌گوییم که «تابعی» کشف کرده‌ایم که رابطه بین یک متغیر و متغیر دیگر را (با یک جمله خطای (e تبیین می‌کند. پس Y=F(X,e) که در واقعیت X مثلا می‌تواند میزان سرمایه‌گذاری روی تغذیه کودکان و Y دست‌مزد آنان در بزرگ‌سالی باشد. یا مثلا X میزان رشد نقدینگی  و Y تورم است.

ادعای اقتصاددانان این است که «تابع» F را کشف کرده‌اند (تبیین نظری روابط بین متغیرهای مختلف) و طبعا در طول زمان با رشد فهم ما از دنیای واقع تابع (F)، از جمله خطا یعنی e کاسته شده و به ورودی‌های شناخته‌ شده مدل اضافه می‌شود. ولی دانستن تابع F به هیچ وجه به این معنی نیست که من اگر مجموعه اطلاعات زمان t را داشته باشم (همه چیز را الان بدانم)، بتوانم مقدار Y_{t+1 را پیش‌بینی کنم. چرا؟ چون برای «پیش‌‌بینی» مقدار دوره بعد Y باید مقدار دوره بعد X را داشته باشم. ما می‌توانیم «تبیین‌گر» خیلی خوبی باشیم ولی «پیش‌بینی»‌‌گری خاصی روی زمان نداشته باشیم. (و البته بنا به توضیح دوستی، در برخی مدل‌های خاص مثل سری-زمانی ممکن است Y همان X_{t+1باشد ولی این حالت خیلی خاص است.(

مثلا می‌توانیم خیلی خوب توضیح بدهیم که اگر دولت سیاست الف را اجرا کند نتیجه چه خواهد شد. خود این دانش خیلی مفید است و به درد درک دنیا و تحلیل سیاست‌ها و طراحی سیاست بهینه می‌آید و ابطال‌پذیر هم هست. ولی نمی‌توانیم بگوییم که فردا چه خواهد شد (پیش‌بینی) چون نمی‌دانیم که دولت قرار است فردا چه کار کند. شبیه پزشکی که می‌گوید اگر ویروس فلان بیاید چه اتفاقی برای سلامت مردم می‌افتد و چه کار باید بکنند. ولی این پزشک هیچ قدرتی برای پیش‌بینی این که آیا ویروس فردا می‌آید یا نه ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مسوولیتِ «مالی» به مثابه یک علم/✍️ دکتر حسین عبده‌تبریزی/دبیرکل پیشین بورس تهران


هفته گذشته در روز دوشنبه اول اردیبهشت، جمعاً 48 پیام مستقیم (غیر از آنچه ذیل نوشته‌های من در شبکه‌های اجتماعی اظهارنظر می‌شود) در اینستاگرام، تلگرام، لینکدین و... به شکل ای‌میل دریافت کردم. اگر درخواست‌های توصیه تحصیلی، اشتغال و چند پیام دوستان را کنار بگذاریم، 38 پیام مربوط به بازار سرمایه بود. با هم چند پیام را مرور کنیم:

1- سلام. من یه راننده اسنپ ساده هستم. در این شرایط سخت اقتصادی 50 میلیون بیشتر ندارم. می‌خواستم یه سهم که ارزش خرید و رشد داشته باشه رو به‌هم معرفی کنید تا بتونم حداقل ارزش پول ناچیزم را حفظ کنم. و بتونم جهت خانوادم در آینده نزدیک شرایط بهتری محیا (مهیا) کنم. ممنون میشم اگر راهنمایی بفرمایید.

2- سلام. خوب هستین؟ یه سوال داشتم خدمتتون. یه 6 ماهیه تو بورس هستم؛ سود خوبی کردم. با پول کم الان پولم شده 8 میلیون. با 300 هزار تومان شروع کردم. یه ماشین دارم 100 تومان تقریباً می‌ارزد. به نظرتون بفروشم یه 50 تومان وارد بورس کنم به مدت 5/4 یا 6 ماه بعد اصل پولم را بکشم بیرون و با اون سودش کار کنم. ممنون میشم پاسخ جناب‌عالی را دریافت کنم.

3- سلام دکتر. مبتدی در بورس هستم. در تبریز هستم. بزرگواری بفرمایید استرس دارم، راهنمایی بفرمایید. 50 میلیون دارم بانک مسکن گذاشته‌ام. وضع بورس خوب است. فامیل خانمم خیلی سود کرده الحمدلله. پول را بیارم بیرون برم سهم بخرم؟ چی می‌فرمایید؟

فارغ از این بحث که پاسخ به این عزیزان دشوار و وقت‌بر است و بسیاری از آنان از فردی با سوابق من اطلاعات ویژه‌ای توقع دارند، و فارغ از اینکه گاه از دوستان دیگر هم پیام‌های ملامت‌بار و نکوهش‌کننده این‌گونه نیز دریافت می‌کنم:

1- هی مقاله بنویس. کار دیگری به جز زمین‌زدن بورس نداری؟

2- چرا شماها اینقدر بخیل هستید؟ می‌دونی چقدر در بورس ضرر دادم. حالا چند ماهی هست که ضرررامو دارم جبران می‌کنم، به شما زور می‌آید؟

طبعاً از پیشرفت بازار سرمایه و افرایش ضریب نفوذ آن بین مردم خوشحالم. محدودیت‌های بانک مرکزی در گردش وجوه نقد که به کنترل موثر سوداگری در معاملات ارز انجامیده و از خروج ارز جلوگیری کرده، در کنار کنترل تقاضا برای وارداتِ بسیاری از کالاها و خدمات و امنیتی‌شدن معاملات ارزی، منابع سوداگران ارز را به سمت بازار سرمایه جهت داده است. ضعف تقاضای مصرفی در بخش مسکن که حاصل تغییر ساختاری آن بخش است نیز مقدار قابل‌ملاحظه‌ای از سرمایه‌هایی را که در بازار مسکن چرخش داشته، به سمت بازار سهام هدایت کرده است.

از این‌رو، هر روز هزاران نفر در سامانه سجام ثبت‌نام می‌کنند و کد سهامداری می‌گیرند. کامپیوترهای بورس ظرفیت تحمل بار سنگین داده‌ها و معاملات را ندارد و خبر قطع سیستم معاملاتی عادی تلقی می‌شود. برخی نهادهای مالی هر یک 10 هزار میلیارد تومان در صندوق‌های سرمایه‌گذاری خود تحت مدیریت دارند؛ هر روز پول‌های جدیدی وارد بازار می‌شود. این دیگر آن بورس و بازار سرمایه گذشته نیست؛ بازار بزرگ شده است. اینها خبرهای خوشحال‌کننده‌ای است.

نگرانی آن است که نرخ‌های بازده بالا پایدار نماند و سرنوشت محتوم افزایش غیرمنطقی شاخص، به ریزش قیمت‌ها بینجامد. اگر افزایش شاخص تدریجی و منطقی نباشد، تداوم رشد آن ناممکن می‌شود، و با سقوط بازار، مردمی که با اشتیاق به گرد آن فرا آمده‌اند، پراکنده می‌شوند و فرصت بزرگی که برای بازار سرمایه ایران فراهم شده، از دست می‌رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مرا به خیر تو امید نیست!/ دکتر داود سوری

این روزها اقبال به بازار سرمایه بسیار است. دولت هم بر تندی این آتش می‌دمد و می‌گوید «تمام‌قد در حمایت از بازار سرمایه ایستاده است.» اما حرف دولت بی‌معنی است، تمام‌قد حمایت می‌کنم یعنی چه؟ آیا در صورت وقوع زیان، زیان خریداران را جبران می‌کند؟ به‌طور حتم، خیر.

از دولت به جز اینکه به‌عنوان یک سهامدار بخشی از سهام بنگاه‌های خود را بفروشد اما همچنان به‌عنوان سهامدار عمده مدیریت آنها را در اختیار مدیران اغلب ناکارآی خود قرار دهد و همچنان به‌عنوان دولت و قانون‌گذار بازار نهاده و محصول آنها را کنترل و مختل کند، انتظار بیشتری نباید داشت.

اگر می‌بینید کل خیزش و ریزش بورس‌های دنیا حداکثر در یک روز تمام می‌شود و سپس جریان طبیعی مبادلات بر آنها حاکم می‌شود نتیجه تخلیه سریع هیجان‌های درست و نادرست ذاتی بازار سهام است.

آنها محدودیت‌های خودساخته‌ای ندارند که این هیجان‌ها را در طول زمان توزیع کنند و هیجان بیشتر نیز بیافرینند. ناگفته روشن است کسانی که از این هیجان به دور باشند برنده بازار سرمایه هستند و کسانی که در بند هیجان اسیر باشند بازنده خواهند بود.

این روزها بحث‌های زیادی در مورد رانت خرید سهام عرضه اولیه در روز پس از بازگشایی صورت می‌گیرد. بله، سهام عرضه اولیه غالبا کمتر از قیمت و به تساوی بین متقاضیان تقسیم می‌شود اما روز بعد با وجود محدودیت در افزایش قیمت معمولا با صف خرید روبه‌رو هستند و آن‌که بتواند به فاصله ۳۰۰ میلی ثانیه از دیگری در ابتدای صف خرید قرار بگیرد می‌تواند از رانت کلانی برخوردار شود، شوخی نیست، ۳۰۰ میلی ثانیه! چه کسی چنین سرعتی دارد؟

سرمایه‌گذاری که برای خرید باید به کارگزاری مراجعه کند و تقاضای خرید پر کند و به متصدی خرید بدهد یا آن‌که به نرم‌افزارها دسترسی دارد و توان مالی و علمی کافی برای جنبیدن در ۳۰۰ میلی ثانیه(!) را دارد؟

چرا اجازه نمی‌دهند با تغییر آزاد قیمت در روزهای بعد از عرضه اولیه همه خریداران از تمام منفعت توزیع‌شده بهره‌مند شوند؟ آیا آن توزیع چند ده هزار تومانی روز اولیه بین همه خریداران صرفا بهانه‌ای برای توزیع سودهای چند میلیاردی روز بعد بین برخی از خریداران نیست؟

✅ حمایت تمام‌قد دولت از بازار سرمایه با وجود چنین قوانین قیم‌مآبانه و محدودکننده‌ای شوخی‌‌ای بیش نیست و تا وقتی که دولت به خود اجازه می‌دهد در بازار نهاده و محصول شرکت‌های حاضر در بازار سرمایه دخالت کند، قیمت‌گذاری کند و خرید و فروش را ممنوع کند، این شوخی کسی را نمی‌خنداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

کاهش نرخ سود بانکی: استدلال‌ها و پیامدهای مورد انتظار!/علی دینی ترکمانی

بانک مرکزی، طی ابلاغیه‌‌ای، نرخ سود سپردهای بلندمدت را از ۱۸ به ۱۵ درصد و کوتاه‌مدت را از ۱۵ به ۸ درصد کاهش کاهش داده است. چه استدلال‌هایی  پشت این سیاست پولی- اعتباری می‌تواند وجود داشته داشته باشد.

اوّل، تشویق سرمایه‌گذاری و تولید.  در نگاه متعارف اقتصای نئوکلاسیکی، سود بانکی عامل تعیین‌کننده اصلی سرمایه‌گذاری است. بنابراین، فرض می‌شود با کاهش آن انگیزه برای سرمایه‌‌گذاری، بیش‌تر می‌شود. در نگاه غیر متعارف کینزی و پست‌کینزی، سرمایه گذاری، اوّل تابعی از تغییرات تولید و سپس نرخ سود بانکی است. یعنی، اوّلی، سرمایه‌گذاری را صرفا پدیده‌ای قیمتی می‌بیند و دومی ترکیبی از مقداری تولید و قیمتی سود بانکی.

اجزای تولید ملی عبارت است از مخارج مصرفی خانوارها، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی، مخارج مصرفی و سرمایه‌گذاری دولت، و خالص صادرات و واردات. بنابراین، افزایش هر کدام از این موارد از جمله سرمایه‌گذاری موجب افزایش تولید ملی می‌شود. در نگاه کینزی و پست‌کینزی، رابطه یک سویه نیست. دو سویه است. یعنی افزایش تولید ملی نیز از طریق کارکرد ضریب فزاینده، به صورت دومینویی،  موجب افزایش سرمایه‌گذاری و مصرف می‌شود.

این‌که با سیاست  پولی کاهش نرخ سود بانکی، امکان تشویق سرمایه‌گذاری و در نهایت تولید ملی وجود دارد یا نه، بستگی به دو عامل دارد: حساسیت سرمایه‌گذاران نسیت به نرخ سود بانکی و بهره‌وری سرمایه‌گذاری. اگر هر دو بالا باشد این سیاست می‌تواند اثرگذار باشد. در غیر این‌صورت، ناموفق از آب در می‌آید.

فرض کنیم هر دو شرط وجود دارد. چه اتفاقی در گذر زمان قابل انتظار است؟ با تشویق سرمایه‌گذاری، تولید و درآمد ملی بیش‌تر می‌شود. اثر منفی کاهش نرخ سود بانکی بر  پس‌انداز خانوارها و شرکت‌ها، با اثر مثبت تاثیر رشد تولید و درآمد ملی بر آن جبران می‌شود. با ادامه‌ی این روند، امکان رفع عدم تعادل در بازار پول و پس‌انداز، با انتقال تابع پس‌انداز به سمت بالا، بوجود می‌آید.

اما، دو واقعیت خیلی مهم بر امکان صدق این استدلال سایه جدی می‌اندازد.

الف: نااطمینانی به آینده و تاثیر قوی‌تر آن بر سرمایه‌گذاری.  مادامی که چشم‌انداز آینده اطمینان‌بخش نباشد، انگیزه برای سرمایه‌گذاری از طریق کاهش نرخ سود بانکی چندان تقویت نمی‌شود. نااطمینانی با بازگشت اصل سرمایه مرتبط است و  نرخ سود با بازده آن. در جایی که بدلیل نااطمینانی به آینده، خروج سرمایه قوی است، کاهش نرخ سود بانکی تاثیر جدی بر سرمایه‌گذاری نمی‌تواند داشته باشد.

ب: پایین بودن بهره‌وری سرمایه و تاثیر ضعیف آن بر رشد تولید و درآمد ملی. تجربه‌ی سال‌های بلند گذشته نشان می‌دهد که بهره‌وری سرمایه بسیار پایین است. پروژه‌‌های ناتمامی چون بزرگراه تهران - شمال، مصداق برجسته‌ای از فرآیند انباشت سرمایه فشل است. این بهره‌وری ضعیف یکی از دلایل اصلی مطالبات معوقه بانکی است. تسهیلات بانکی قفل شده در پروژه‌های سرمایه‌گذاری ناتمام معادل است با مطالبات معوقه یا بهتر است بگوییم سوخت شده‌ی بانکی.

دوم، این سیاست می‌تواند در جهت ایجاد جذابیت برای اوراق قرضه‌ای باشد که ممکن است در روزهای آینده با هدف پوشش کسری بودجه دولت منتشر شود. اگر نرخ سود بانکی کاهش نیابد، طبعا، برای جذاب کردن اوراق قرضه، نرخ آن باید بیش از ۲۰ درصد تعیین شود.

امّا، چنین نرخ‌گذاری هر چند از منظر مدافعان واقعی کردن نرخ‌ها ( از جمله متناسب کردن نرخ سود بانکی با نرخ تورم) توجیه دارد، احتمالا از منظر بانک مرکزی، در شرایط جاری، می‌تواند با علامت دادن به بازارها، موجب تشدید تورمی بشود که به بیش از ۴۰ درصد رسیده است.

در عین حال، میزان جانشینی اوراق قرصه به جای سپرده‌ها، ممکن است به ازای برای مثال ۴ درصد تفاوت در نرخ بالا (۱۸ درصد نرخ سود سپرده بلندمدت و ۲۲ درصد نرخ بازدهی اوراق)، کم‌تر از همین تفاوت در نرخی پایین‌تر (۱۵ درصد نرخ سود سپرده بلندمدت و ۱۹ درصد نرخ بازده اوراق) باشد.

 به زبان فنی اگر کشش جانشینی میان این‌دو در نرخ‌های بالاتر کم‌تر باشد، ترجیح سیاست‌گذار این خواهد بود که تفاوت را در دامنه‌ی پایین‌تری اعمال کند تا میزان کشش، بیش‌تر و اوراق قرضه در مقدار بالاتری، به ازای تفاوت یکسانی در نرخ‌ها، جانشین سپرده‌ها شود.

صرف نظر از استدلا‌ل‌ها و اهداف، پیامدهای این سیاست چیست؟

۱. تغییر ترکیب سپرده‌های بانکی (کاهش سپرده‌های بلندمدت و افزایش سپرده‌های کوتاه‌مدت). یعنی کاهش توانایی تسهیلات‌دهی شبکه‌ی بانکی.

۲. افزایش تقاضا برای دارایی‌های دیگر از جمله سهام و اوراق قرضه و ارز و طلا و ماشین و در نتیجه احتمال افزایش شاخص قیمت در این بازارها از این محل.

۳. کاهش درآمد سپرده‌گذارانی که بدلایلی چون ناآشنایی با بازارهای دیگر یا ریسک‌پذیری کم، تنها امکان سپرده را پیش رو دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

⭕️ابزارهای یکبار مصرف اقتصاد ایران/✍️محمدرضا منجذب

 

💠مقدمه: در اقتصاد ایران و در زمان های مختلف سیاستگذار  ابزارهای مختلفی را معرفی و در جهت تنظیم مشکلات اقتصادی و یا ایجاد رشد اقتصادی بهره گرفته است. ابزارهایی که در روز اول به عنوان فرشته نجات اقتصاد و عاری از عیب و ایراد مطرح شده است. طی نوشتار زیر به بررسی برخی از آنها و تاثیر عملی آنها بر اقتصاد ایران می پردازم.

💠بانک: موسسه ای که با واسطه قرار گرفتن بین سپرده گذار و وام گیرنده در صدد گسترش تولید و رشد اقتصادی هست. در سالیان اخیر بانکها نه تنها به وظیفه ذاتی خود عمل نکرده اند بلکه ابزاری در اختیار رانتی ها قرار گرفته اند و اختلاس های زیادی رخ داده است. ضمن اینکه خود بانکها از وجوه در اختیار به سمت سوداگری حرکت کرده و تورمی را بر اقتصاد تحمیل کرده اند.

💠سیستم مالیاتی: ابزاری برای ایجاد برابری بیشتر در توزیع درآمد و منابع در اختیار جامعه تعریف می شود. در عین حال یکی از سیستم های مهم اقتصادی برای تامین دولت تلقی می شود. در حال حاضر سازمان مالیاتی کشور از عدم چابکی در اجرای وظایف خود، فرار مالیاتی گسترده، استفاده از ابزار سنتی و از رده خارجی چون تشخیص علی الراس، معافیت های گسترده، رانت و فساد رنج می برد.

💠اوراق قرضه: در زمانهای مختلف از این ابزار استفاده شده است. مطالعات کاربردی در اقتصاد ایران نشان میدهد بهره گیری از این ابزار عملا تاثیری بر رشد اقتصادی و تولید نداشته است.

💠شرکت های سرمایه گذاری: شرکت‌های سرمایه‌گذار شرکت‌های هستند که تولیدی یا خدماتی بوده و از بستر تولید و درآمد حاصل از عملیات اجرایی خود را با ایده‌های مختلف و غیر‌تخصصی صرف خرید سهام سایر شرکت‌ها کرده و حداقل انتظارشان داشتن سود مناسب است، به اینگونه از شرکت‌ها سرمایه‌گذار می‌گوییم. این شرکت‌ها علاوه بر داشتن تولید فقط از منظر جایگاه کسب سود بیشتر، پول و سرمایه خود را در سایر بنگاه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند، متاسفانه در ایران طی دهه 80 با سوء استفاده از نام و اعتبار اینگونه شرکتها نقدینگی زیادی وارد آنها شد و سپس با کلاهبرداری زیادی که اتفاق افتاد، برچیده شدند.

💠بورس: یکی از ابزارهای موفق در کشورهای توسعه یافته و بعضا در حال توسعه برای تامین مال سرمایه گذاری و رشد اقتصادی هست. در ایران به دلیل عدم شفافیت لازم در این بازار و حاکمیت سایه شرکت های دولتی و خصولتی بر آن توفیق چندانی نداشته است. البته طی چند ماه اخیر تبدیل به سرریز نقدینگی از بازارهای موازی شده است.

💠موسسات مالی اعتباری: ابزاری برای تامین مالی سرمایه گذاری و رشد تولید هست. مشابه همان اتفاقی که برای شرکت های سرمایه گذاری افتاد. منتها دولت مجبور شد پول مردم را برگرداند و این خود رشد نقدینگی و تورم را به شدت افزایش داد.

💠سرمایه گذاری خارجی: به دلیل ریسک بالای اقتصاد ایران و سیاست زدگی اقتصاد ایران هیچوقت ابزاری موفق تلقی نشده است و رقم آن بسیار ناچیز است.

💠مناطق آزاد: بعنوان تشویقی برای صادرات محصولات داخلی تجربه ای موفق را در کشورهای دیگر داشته است. هماکنون کشور سنگاپور توسعه یافته در کل خودش یک منطقه آزاد هست. در ایران توفیق مناطق آزاد در افزایش واردات بوده و سیاستگذار هیچگاه بطور جدی به این موضوع بهای لازم برای رشد در مسیر صحیح نداده است.

💠عملیات بازار باز: و اکنون به عنوان ابزاری جدید مطرح است و بیم آن می رود که به بلای ابزارهای قبلی دچار شود. منتقدان میگویند احتمالا تبدیل پوششی برای کسری بودجه دولت شده و تورمی را بر اقتصاد عارض می کند.

💠چکار باید کرد؟ پاسخ این سوال نیاز به تحلیلی مفصل و جدا دارد. در این مجمل برخی از نکات مهم عبارتند از: نبود درکی صحیح از این ابزارها، نداشتن آموزش صحیح و کامل در بکارگیری، نداشتن نیروی مجرب و لازم برای اجرا، عدم آمادگی لازم جامعه در پذیرش و برخورد و استفاده صحیح از برخی ابزارها، نبود زیرساخت نرم افزاری و سخت افزاری مناسب و لازم برای پیاده کردن این ابزارها، نبود برنامه بلندمدت مناسب اقتصادی که بتوان ابزارهای مناسب را به موقع و به جای خود استفاده کرد، جزیره ای و سلیقه ای عمل کردن دولتهای مختلف و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تحلیلی بر تحولات بازار بورس :آیا رشد شاخص بورس ادامه خواهد یافت ؟ /محمد نجار فیروزجایی

 

در اقتصاد ایران پدیده سرکوب مالی ( Financial Repression )  وجود دارد . پایین نگهداشتن نرخ سود سپرده ها در سطحی کمتر از نرخ تعادلی آن(تعیین سقف برای نرخ سود سپرده ها)   که موجب  صف همیشگی برای  تسهیلات می شود ، مالکیت و کنترل بانکها، سوق دادن اعتبارات به بخشهای معین  و بازار بسته (Captive) اوراق بدهی دولت همگی نشانه های سرکوبی مالی در ایران است .در چنین شرایطی با فرض مساعد بودن سایر شرایط سرمایه گذاری  از جمله وجود چشم انداز خوشبینانه برای تقاضا و  فروش انتظاری  مجصولات از نگاه سرمایه گذاران، سطح سرمایه گذاری در اقتصاد   ارتباط مستقیم با سطح تجهیز منابع مالی برای تامین مالی طرحهای سرمایه گذاری دارد.به عبارت دیگر برای افزایش سرمایه گذاری لازم است نرخ سود سپرده ها برای تجهیز منابع مالی لازم برای تحقق سرمایه گذاریها ، افزایش یابد .  اگر سیاستهای مقام پولی  دایر بر بالاتر بردن سقف نرخ سود سپرده قرار گیرد، قیمت اوراق بهادار از جمله سهام  کاهش خواهد یافت. اما شرایط فعلی اقتصاد ایران  شرایط رکودی است و چشم انداز سرمایه گذاران خوشبینانه نیست بویژه برای بنگاههایی که سهم صادرات انها از کل تقاضای محصولات شان  بالاتر باشد به دلایل تحریم ها و مشکلات  مبادلات  ارزی  وخیم تر است. دلیل خاصی هم وجود ندارد که انتظار بهبود در تقاضای کل از جمله صادرات و تغییر مثبت در انتظارات سرمایه گذاران داشته باشیم.در چنین شرایطی رشد شاخص بازار بورس را نمی توان  شاهدی بر  افزایش بازدهی انتظاری سرمایه گذاریها در بخش واقعی  اقتصاد  تلقی کرد. شرکتهای بورسی نیز شرایطی بهتر از  کل اقتصاد  ندارند. بدین ترتیب تحولات شاخص کل بورس را باید به رفتار سفته بازانه  محدود به بخش مالی پورتفوی مردم  نسبت داد .یعنی سهم سپرده های بانکی از پورتفوی مردم در حال  کاهش و بجای آن سهم سهام در حال  افزایش است.

ورود  معامله گران حقیقی تازه وارد  با نقدینگی های خرد به بازار بورس از سال گذشته و در فروردین سال جاری قابل توجه می باشد. این پدیده خود ناشی از آن است که سپرده گذاران بانکی دارای سپرده های خرد که با توجه به خصلت ریسک گریزی شان که قبلا سپرده گذاری در بانکها را انتخاب کرده بودند تا زیان ناشی از کاهش ارزش پول نقدشان به دلیل تورم مزمن اقتصاد ایران را تا حدودی خنثی کنند، در شرایط فعلی  نرخ تورم انتظاری را در چنان سطحی ارزیابی می کنند که با نرخ فعلی سود سپرده ها امید چندانی  به جبران زیان  انتظاری ناشی از تورم را ندارند. گرم شدن بازار کلاسهای اموزشی مربوط به بورس توسط کارگزاریها و موسسات اموزشی  و علاقه جوانان تحصیلکرده بیکار و یا شاغل اما  با دستمزدهای ناچیز،  به فعالیت در بازار بورس با وارد کردن نقدینگی های خرد خانواده های شان ، شاهدی بر این مدعاست.

در حال حاضر مبنای تصمیم گیری برای اوردن نقدینگی های خرد به بازار بورس توسط تازه واردان و نو آموزان ،صرفا   مشاوره های مبتنی بر تحلیل تکنیکال به عنوان راحت ترین ابزار  تحلیل است. اما با توجه به تحلیل مقدماتی مذکور، قطعا  شکست ساختاری برای شاخص بورس در پیش است و این شکست ناشی از  بسته بودن بازار بدهی دولت از یک طرف و ماهبت مالکیت دولتی بانکها و کنترل انها توسط دولت و هدابت اعتبارات به بخشها و صنایع خاص بنا به ضرورت نامین اقلام اساسی و محصولات ضروری تر در شرایط تنگناهای شدیدتر پیش رو  ناشی از تحریم خواهد بود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

این روزها در بورس چه خبر است و چرا دولت راه بورس را برای همه باز کرده است؟

🔹این روزها با هر کس صحبت میکنی یا بدنبال گرفتن کد در بورس است و یا پای کامپیوتر بورس بازی و خرید و فروش سهام می کند. برای من خیلی جای تعجب بود که چطور وقتی رونقی در کارخانجات نیست و اتفاق خاصی نیفتاده و حتی بخاطر کرونا در رکود اقتصادی هستیم؛ چرا باید بر خلاف منطق اقتصاد، سهام شرکت ها به یکباره اینقدر افزایش پیدا کند و حتی بازار سرمایه اعتنایی هم به تحولات نفتی جهان نکند و روند صعودی خود را ادامه دهد.

🔹 دلایل مختلفی برای رشد بیسابقه و یکباره بازار سرمایه وجود دارد که ساده ترین آن بیکاری مردم و خانه نشینی بخاطر کرونا است. مردم ترجیح می‌دهند حالا که بخاطر کرونا نمی توانند از خانه خارج شوند، سرمایه های خرد خود مثلا ۲۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان را وارد بازار بورس کنند تا هم سودی برده باشند و هم از بیکاری نجات پیدا کنند. اما همه ماجرا این نیست ، بلکه اصل قضیه به کسری بودجه دولت در سال ۹۹ باز میگردد.

🔹دولت علاوه بر کسری بودجه با مشکل تحریم و شیوع کرونا و رکود اقتصادی ، بیکاری ، کاهش بیسابقه قیمت نفت و عدم تحقق درآمد های مالیاتی هم مواجه است که مشکلات کسری و فقدان بودجه را چند برابر کرده است. پیش بینی ها این بود که کسری بودجه از دوران جنگ تحمیلی هم بدتر شود لذا دولت برای جبران کسر بودجه خود اقداماتی به اجبار باید انجام می‌داد که اولین گام ، کاهش سهم صندوق توسعه ملی از در آمدهای نفتی تا ۲۰ درصد بود ، که از این محل حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان از کسری بودجه جبران می شد ، بخش دیگر کسری را با فروش اوراق جبران کرد اما باز هم یکصد هزار میلیارد تومان کسری وجود داشت که باید از منابع مختلف تامین کند.

🔹یکی از بهترین منابع جبران کسری بودجه ، بازار سرمایه بود که دولت باید کاری می کرد که با جذاب کردن بازار سرمایه ، سرمایه های سرگردان مردم جذب این بازار شود . لذا با این هدف سود سپرده های بانکی را از ۲۱ ، ۲۰ و ۱۸ درصد به ۱۵ درصد کاهش داد تا سپرده بانکی جذابیت قبل را برای مردم نداشته باشد و مردم ترغیب شوند به بازار سرمایه روی آورند، همچنین قیمت دلار را افزایش داد.

🔹نکته دیگر این که دولت باید سهام بنگاه‌های دولتی را در بازار بورس عرضه کند تا از فروش سهام کارخانجات بتواند کسری بودجه خود را جبران کند ، به همین دلیل سهام شستا یکی از بزرگترین هلدینگ های کشور را در بورس عرضه کرد و توجه مردم را بیش از پیش به این بازار جلب کرد . دولت برنامه دارد ۵۵ هزار میلیارد تومان از فروش سهام دولتی در بازار سرمایه تامین کند. لذا چاره ای ندارد مگر این که بازار سرمایه را رونق دهد که این کار در شرف انجام است.

🔹سیاست دولت و هجوم مردم به بورس باعث شده در سهام خیلی از شرکت ها که در بورس عرضه شده اند حباب بزرگی ایجاد شود. رییس سابق سازمان مالیاتی می گوید ، شرکتی در بورس که شش ماه تعطیل بوده و به قیمت ۲۰ میلیارد تومان فروخته شد ارزش آن طی این مدت به ۳۸۰۰ میلیارد تومان رسید.  شرکت دیگری که سه سال است طبق حسابرسی های صورت گرفته  ورشکسته اعلام شده سهام آن از ۶۰ تومان به ۶۰۰۰ هزار تومان رسیده است که از نظر علم اقتصاد این کاملا غیر منطقی است.

🔹لذا با این تحلیل سهام اولی ها باید بسیار مراقب باشند که با ترکیدن حباب بورس و آشکار شدن ارزش واقعی سهام شرکت ها زیان نکنند. به همین دلیل همه کسانی که در بازار سرمایه تازه وارد هستند به چند نکته باید توجه کنند . مردم به هیچ‌وجه نباید سرمایه اصلی زندگی خود را وارد بورس کنند یا بخاطر کسب سود بیشتر لوازم اولیه زندگی خود را بفروشند بلکه باید پول مازاد خود را به بازار سرمایه بیاورند. خریداران سهام باید بازی در بازارسرمایه را خوب بشناسند و بدانند چه سهامی را باید بخرند ؟ چه زمانی بخرند ؟ و چه زمانی از آن خارج شوند؟

🔹سهامدار بورس باید صبور باشد و با هر اقدام هیجانی جو گیر نشده و فوری خرید یا فروش نکند . در شرایط کنونی که بازار سرمایه ریسکی است ، افراد با تجربه و مسلط به بازار سرمایه سهام خود را با قیمت خوب می فروشند و بتدریج از بازار خارج می شوند تا شرایط تثبیت شود . بهترین اقدام برای بورس اولی ها این است که حتما از طریق صندوق های بورسی اقدام به خرید و فروش سهام کنند که زیان نکنند و افراد صاحبنظر بر سرمایه آن ها نظارت داشته باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تلنگر

درحال‌حاضر نسبت ارزش بازار بورس به حجم نقدینگی بیش از دو برابر میانگین سال‌های ۹۳ تا ۹۷ است.

بازار بورس ایران در دوره‌های مختلف کم‌وبیش با بورس‌های جهانی هم‌ساز بود؛ اما اکنون در پی شیوع کرونا شاخص‌های بورس جهانی همه کاهشی بوده و بورس ایران خلاف قاعده جهانی وارد دوره «طلایی و سرمستی"شده است.

 این مورد را در کنار وضعیت اقتصادی ایران بگذارید با رشد فعلی بورس نمی‌توان خوش خیال سرمست بود، اپ درحال‌حاضر ارزش شرکت‌های بورسی به پیش‌بینی سودشان حدود ۱۳ درصد است. به زبان ساده بخواهیم بگوییم یعنی ۱۳ سال طول می‌کشد تا ارزش شرکت به این سودی که الان در بورس در حال پخش است، برسد. این زمان طولانی و تقریبا دو برابر میانگین تاریخی بورس ایران است، پس از این منظر کاملا علمی ایست که سرمایه گذار اندکی علم اقتصاد به خرج داد و متوجه شود سهمها حبابی هستند، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز  ندارد . بورس این حباب را  نشان می دهد ، زمانی که سهام‌داران می‌خواهند سود خود را برداشت کنند.  و در آینه وقتی سود تخمینی به اندازه ارزش سهام نباشد، سهام‌داران سرخورده می‌شوند و در صف فروش قرار می‌گیرند.

 سال گذشته تمامی بازار‌ها با تورم چشم‌گیری مواجه شدند و قیمت‌ها بالا رفت و هنوز هم ادامه دارد. حجم نقدینگی متشکل از پول پرقدرت و شبه‌پول هم به بالای دو هزارمیلیارد تومان رسیده، خب دولت این نقدینگی را به سمت هر بازاری روانه کند، اتفاق خوبی نخواهد افتاد و کالا‌ها قیمت چندبرابری پیدا می‌کنند. دولت از عمد سرمایه‌ها را به سمت بورس هدایت کرده که تقریبا سایر بازار‌ها نوسان کمتری داشته باشد. قضیه هم ساده است، اثر تورمی سایر بازار‌ها با سرعت بیشتری در تورم کالا‌ها و خدمات مصرفی خود را تخلیه می‌کند؛ اما در بورس آثار تورمی فوری نخواهد نداشت. سال گذشته بورس ۱۸۷ درصد سود داشت. دلار نیمایی رشد ۴۰ درصدی داشت و دلار آزاد حدود ۲۰ درصد و خودرو ۴۰ درصد و ساختمان هم تورم ۴۲ درصدی را پشت سر گذاشت و کماکان با شدت‌وضعف متفاوتی ادامه دارد؛ اما بورس با تورم ۱۸۷ درصدی با نرخ چهار برابری نسبت به سایر بازار‌ها روی قیمت سایر کالا‌ها برخلاف سایر بازار‌ها اثر تورمی نداشت. این هم به‌دلیل نقدینگی بود که دولت در بورس سرازیر کرد و اوراق و سهام شرکت‌های زیادی را برای عرضه وارد بورس کرد.

اکنون خیلی از  شرکت‌های بورسی اصلا ارزش واقعی این سفته زنی را  ندارند؛ اما همچنان در صف خرید سهام، آن هم به قیمت بالا هستند. این معضل بزرگی است.

زمانی که بورس ریزش کند، سهام‌داران این  شرکتها اولین گروهی هستند که متضرر می‌شوند، همین‌هایی که این روز‌ها ارزش سهمی آن‌ها به شکل فریبنده‌ای در حال افزایش است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی