⭕️ راحتترین بخش تلاش برای نوازنده موسیقی شدن، خریدن ساز است. شما سازهای زیادی دیدهاید که گوشه خانه این و آن افتادهاند، اما خریدار هیچ وقت نوازنده نشده است. راحتترین بخش ورزشکار شدن هم خریدن لوازم ورزشی است.
⭕️ داستان را میشود در چهار کلمه خلاصه کرد:
سخت و سهل؛ نرم و سخت
🔹 ساز که میخرید، سختافزاری است که برای خرید بهترین نوع آن فقط پول خیلی بیشتری احتیاج دارید، اما اگر پول داشته باشید، سهل است. نوازنده شدن اما نیازمند کار نرمافزاری است. نرم نرم باید بدن و ذهن را با ریتم هماهنگ کنید، تئوری موسیقی بیاموزید و زحمت بکشید. همین بخش نرم خیلی سخت است.
🔹 پول که داشته باشید، میتوانید کارخانه وارد کنید، جاده بکشید، هواپیما و کشتی بخرید، وزارتخانه تأسیس کنید و مدرسههای زیاد بسازید. اینها همه لُجستیک یا پشتیبانی و تمهید کردن وسیله است. اینها کار سختافزاری اما راحت توسعه یا همان بخش «سخت و سهل» و البته گران توسعه است.
🔹 مسأله از وقتی آغاز میشود که قرار است صدها هزار معلم به میلیونها دانشآموز درس بدهند. مدرسه (ساز) هست، روش مناسب آموزش، در نظر گرفتن ویژگیهای یادگیرنده، خلاقیت نوآموز و ... همه نرمافزاری هستند و فناوری مشخصی هم ندارد. ساخت مدرسه فناوری مشخص ساختوساز دارد، اما فناوری آموزش مشخص نیست.
🔹 ساخت هواپیما فناوری مشخصی دارد اما رساندن شرکت هواپیمایی به نقطهای که هواپیماهای چندده یا چندصد میلیون دلاریاش بیشترین ساعات پرواز با نرخ اشغال صندلی بالا داشته باشند و به سوددهی برسد، فناوری مشخصی ندارد. یادگیری در دانشگاه، سیاستگذاری در وزارتخانه، اصلاح رانندگی مردم و خلاقانه کار کردن در کارخانه نیز همگی «نرمِ سخت» هستند.
🔹 خرید هواپیما (سخت و سهلِ گران) نیازمند مذاکره وزارتخانه یا شرکت هواپیمایی با شرکت هواپیماسازی و تأمین مالی یک بانک است؛ اما بالا بردن ساعات پرواز و کیفیت خدمات هواپیمایی، نیازمند ارتباطگیری با هزاران کارمند، میلیونها مسافر، یادگیری مهارتهای بسیار از خلبانی تا میهمانداری توسط هزاران نفر، و تصمیمهای متعدد است. کار انسانی، نیازمند هماهنگی، خلاقیت و توأم با عدم قطعیتهای متعدد است.
🔹 دانشگاه ساختن سخت و سهلِ گران، اما توسعه علمی نیازمند کار نرمافزاری صدها عضو هیئت علمی، انگیزه دادن به آنها، انگیزهدار ساختن هزاران دانشجو، هماهنگ کردن دانشگاه، صنعت، مراکز تحقیقاتی خصوصی، تأمین مالی، تضمین آزادی علمی و استقلال دانشگاه است. اینها با پول تنها حاصل نمیشوند و فناوری هماهنگ کردن دانشگاه با صنعت هم ثابت شناختهشدهای نیست و در هر محیط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تغییر میکند.
☑️ نتیجهگیری
⭕️ ما در سالهایی که پول نفت زیاد داشتیم و با بهرهکشی مخرب از طبیعت ایران، هزینه کار «سخت و سهلِ گران» ایجاد خیلی زیرساختهای سخت را فراهم کردیم. این سختافزارها به ما توهم توسعه دادهاند.
⭕️ همه ابزارهای زندگی ما - خودرو، گوشی، وسایل خانگی، وسایل حملونقل، مواد ساختمانها، جادهها، شبکه اینترنت، ساختمان دانشگاهها و مدارس و ... - بهطور میانگین نه در همه کشور، بهتر از آن چیزهایی هستند که در دهههای گذشته داشتیم، اما احساس میکنیم کاری پیش نمیرود و ظرفیت حل مسأله زیاد نیست. انگار به جای سفت خوردهایم.
⭕️ ما «ساز خریدهایم» اما نوازنده شدن دانش، رویکرد، مهارت و جهتگیری دیگری میخواهد. یک پله بالاتر میروم. ساختن ساز نجاری میطلبد، اما نوازندگی و تولید موسیقی خوب از جنس ساختوساز نیست؛ نظریه، ریتمخوانی، هماهنگی بدن و ذهن، پرورش احساس، غلیان عواطف؛ و هماهنگی بسیار زیاد بین چندین نوازنده در قالب یک گروه موسیقی را میطلبد.
⭕️ کلنگ به دستها و دست به آچارهایی که جاده و هواپیما میسازند، استاتیک و مقاومت مصالح که بهکار ساختن ساختمان و سازه میآیند، و پول و جرثقیل که برای تهیه سختافزارها ضروریاند؛ همه لازماند اما نه برای مرحله «نرمِ سخت» توسعه.
⭕️ ما به جای سفت توسعه رسیدهایم؛ مرحلهای که باید کار «نرم سخت» کرد. اندیشههای نو (عمدتاً از جنس فلسفه، سیاست، علوم اجتماعی، مدیریت و ...)، مهارتهای جدید (از جنس گفتوگو، مذاکره و هماهنگی و قابلیتسازی)، جلب مشارکت و ... میخواهیم.
⭕️ ادامه این مسیر #کلنگ_اندیشی، #بتن_محوری و #آچار_به_دستی، یعنی ماشینها، موبایلها و وسایل زندگی بهتر میشوند اما ناراضیتر شده و احساس میکنیم سخت گیر افتادهایم، کاری پیش نمیرود.