هر زمانی که بحث خوشحالی و شادی شهروندان مطرح میشود، کشورهای اسکاندیناوی مانند فنلاند و دانمارک در مرکز توجه قرار دارند؛ طبق گزارش جهانی خوشحالی (World Happiness Report)، در سال ۲۰۱۹ فنلاند برای دومین بار پیاپی بهعنوان خوشحالترین کشور دنیا شناخته شد. همچنین دانمارک در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۳ این مقام را کسب کرد و در حال حاضر، دومین کشور خوشحال جهان است.
شاید بسیاری از افراد تصور کنند که دلیل این خوشحالی شهروندان، پول و ثروت بالای این کشورهاست. اما باوجوداینکه پول و درآمد کشور بر خوشحالی شهروندانش تاثیر زیادی دارد، تنها دلیل خوشحالی افراد نیست. همانگونه که در ادامه توضیح خواهیم داد، به دلیل مسائلی مانند مالیات و حتی درآمدهای کشور، فنلاند و دانمارک از لحاظ درآمدی رتبه پایینتری نسبت به آمریکا دارند؛ درحالیکه میزان خوشحالی شهروندان آنها بسیار بیشتر از شهروندان آمریکایی است.
در اینجاست که به سوال اصلی مقاله میرسیم: غیر از عواملی مثل پول و ثروت، چه نکاتی فنلاندیها و دانمارکیها را به خوشحالترین افراد جهان تبدیل میکند؟
برای پاسخ دادن به این سوال، باید ابتدا به شناسایی مفهوم خوشحالی بپردازیم.
خوشحالی چیست؟ و چه عواملی بر آن تاثیرگذار است؟
سادهترین و اصلیترین تعریف خوشحالی از این قرار است: «خوشحالی یعنی رضایت داشتن از روند زندگی خود».
خوشحالی را نمیتوان با اندازهگیری میزان خنده فرد در طول روز یا میزان تفریحات وی سنجید. مایک وایکینگ، محقق خوشحالی و مدیر موسسه تحقیقات خوشحالی در دانمارک، بیان میکند که عوامل گستردهای بر خوشحالی افراد تاثیرگذارند؛ از عوامل زیستی و بیولوژیکی تا میزان درآمد آنها و شهر محل سکونتشان. اما از نظر وی مهمترین عامل تاثیرگذار بر خوشحالی فرد، در روابط انسانی آنها با دیگران نهفته است. او بیان میکند که کاربردیترین دادهها برای بررسی خوشحالی فرد، دادههای مربوط به رضایت وی از رابطه میان افراد و خانواده یا دوستانش است؛ اینکه آیا فرد میتواند برای اشتراک گذاشتن مشکلاتش با کسی صحبت کرده یا از اطرافیانش کمک بگیرد؟
بهطورکلی، تمامی معیارهای سنجش خوشحالی شهروندان شامل موارد زیر میشوند:
تولید ناخالص داخلی کشور یا GDP
میزان امید به زندگی سالم
آزادی گرفتن تصمیمات زندگی
حمایت اجتماعی
بخشندگی
نبود فساد
همانطور که مشاهده میکنید، تنها یک یا حداکثر دو مورد از این نکات به بحثهای مالی مربوط میشوند. بسیاری از عواملی که بر خوشحالی فرد تاثیر میگذارند، به روابط روزانه فرد مربوط بوده و توانایی تغییر آنها توسط خود جامعه وجود دارد؛ در اینجا منظور از آزادی گرفتن تصمیمات زندگی، آزادیهایی است که از طرف خانواده برای اعضای آن ایجادشده تا هرکسی بتواند مسیر زندگی دلخواه خود را پیش بگیرد.
البته این حرفها به این معنی نیست که پول و ثروت در خوشحالی فرد بیتاثیرند؛ بهطور متوسط، کشورهایی که درآمد بالاتری دارند، دارای شهروندان خوشحالتری هستند. اما هنگامی که از سطح مشخصی از درآمد عبور میکنیم، متوجه میشویم که چند میلیون تومان یا ۱۰۰ دلار حقوق اضافه، اثر خاصی در خوشحالی فرد ایجاد نمیکند.
خود افزایش درآمد نیز مانند بسیار از کالاهای دیگر، با کاهش مطلوبیت نهایی مواجه شده و اثر خود را از دست میدهد.
در ادامه، با بررسی سیاستهای دولت فنلاند و دانمارک و همچنین فرهنگ شهروندان آنها، متوجه میشویم که چه نکاتی به خوشحالی بالا در این کشورها منجر شدهاند.
چرا فنلاندیها به پرداخت مالیات علاقه دارند؟
قبل از پاسخ دادن به این سوال، باید به چند بخش از زندگی فنلاندیها بپردازیم.
بسیاری از شهروندان فنلاندی، عقیده دارند که این کشور بهترین مکان برای داشتن بچه است؛ هزینههای پزشکی به دنیا آوردن بچه تقریبا صفر است. خانواده موردنظر میتوانند تا مدت سه روز را در بیمارستان بگذرانند. در این مدت نهتنها تمامی مراقبتهای مربوط به نوزاد انجام میشود، بلکه نگرانی مربوط به غذا و دیگر موارد نیز وجود نخواهد داشت، چرا که وعدههایی غذایی نوزاد و مادر و پدر وی نیز از طرف بیمارستان تامین میشود.
در آخر، هزینههای تمامی این خدمات مبلغی حدود ۳۰۰ یورو بوده و در کنار آن بسیاری از لباسها و وسایل موردنیاز نوزاد (به غیر از مواردی مانند پوشک) برای سال اول از طرف بیمارستان تامین میشود. اما حمایت از والدین به این نکات ختم نمیشود.
بسته کمکی نوزاد
تمامی وسایل مورد نیاز نوزاد در این بسته وجود دارد، حتی تشکی در آن گذاشته شده که با آن میتوان از جعبه به عنوان تختخواب نوزاد استفاده کرد.
کارفرمایان در فنلاند موظفاند تا به مدت ۱۰ ماه، مرخصی بعد از زایمان فراهم کنند؛ از این زمان، سه ماه آن به مادر ارائهشده تا قبل از به دنیا آمدن نوزاد به استراحت بپردازد. همچنین پدر نوزاد نیز به مدت ۳ هفته میتواند پس از تولد نوزاد در کنارش باشد. در ادامه نیز تا زمان ۹ ماهگی کودک، پدر یا مادر وی میتوانند ۷ ماه مرخصی باقیمانده را میان خود تقسیم کنند.
همچنین دولت دانمارک شرایطی را فراهم میکند که هرکسی در هنگام نارضایتی از شغل فعلی خود، توانایی رها کردن آن را در اختیار داشته تا به علاقه خود به پردازد؛ بدین طریق که تحت شرایط مشخص، فرد میتواند از شغل خود استعفا داده و با اتکا بر حمایتهای دولتی (مبلغی مانند ۲۰۰۰ دلار در ماه) به پیدا کردن شغل دیگر بپردازد. علاوه بر این موارد، دسترسی به خدمات پزشکی و آموزشی نیز برای شهروندان دانمارک و فنلاند کاملا رایگان است.درنتیجه، باوجود مالیات بالاتر در این کشورها نسبت به کشورهایی مانند آمریکا، مردم از پرداخت مالیات خوشحالاند؛ چرا که آنها احساس میکنند تا در ازای مبالغ پرداختشده، امکانات و زندگی بهتری دریافت خواهند کرد.
این سرمایه اجتماعی تنها فرایند پرداخت مالیات را آسان نمیکند، بلکه حس اعتمادی در مردم ایجادشده که کیفیت زندگی آنها را بهشدت بالا میبرد. اعتماد یکی از تاثیرگذارترین عوامل بر خوشحالی افراد است، و اگر مردم اطمینان داشته باشند که زحمات و سرمایههایشان در مسیر درستی استفاده میشوند، قطعا رضایت بیشتری نسبت به روند زندگی خود خواهند داشت.
در چنین شرایطی مردم اطمینان دارند که دولت نیازهای اولیه آنها را پوشش خواهد داد، و اینکه آنها میتوانند تمرکز خود را بر روی پیدا کردن هدف زندگی و علایق خود بگذارند.
خلاف این نکته را میتوانیم در کشورهایی مانند آمریکا و کشورهای جهانسومی ببینیم؛ مایک وایکینگ بیان میکند که طبق تحقیقات انجامشده، در کشورهایی مانند آمریکا مردم احساس میکنند که باید در مقابل دولت از خود محافظت کنند، یعنی یک حس خطر و نگرانی از جانب دولت احساس میشود. درحالیکه در دانمارک، احساس جمعی بر کمک کردن دولت به افراد است.
اولویت اصلی: رضایت از محیط
با بررسی تغییرات دستگاههای دولتی و خصوصی فنلاند، متوجه میشویم که هدف اصلی سیاستها بر افزایش رضایت مردم از محیط است. در این بخش تعدادی از این موارد را مرور میکنیم.
تعادل میان کار و زندگی
ارسطو میگوید که «رفتار خوب از بین دو رذیله به دست میآید: افراط و کاستی». مسلم است که اگر بتوانیم تعادل را تمامی بخشهای زندگی خود رعایت کنیم، قطعا زندگی خوشحالتری را تجربه خواهیم کرد.
یکی از دلایل سطح شادی بالا در میان شهروندان فنلاندی و دانمارکی، تاکید فرهنگی و محیطی بر تعادل میان کار و زندگی است. از دید مردم، محدود کردن ساعات کار کردن به اوقات میان ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر نهتنها بازدهی را کاهش نمیدهد بلکه به افزایش آن نیز منجر خواهد شد.
این موضوع به درآمد نیز مربوط نمیشود؛ همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، درآمد شهروندان این کشورها در عمل پایینتر از کشورهایی مانند آمریکا است. طبق آمارهای ارائهشده توسط سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD)، میانگین درآمد قابلتصرف خانوار (پس از کسر مالیات) در فنلاند و دانمارک هر دو رقمی نزدیک به ۲۹ هزار دلار در سال است. درحالیکه همین رقم در آمریکا، رقمی نزدیک به ۴۵ هزار دلار است.بهطور متوسط، افراد ثروتمندتر خوشحالتر هستند و این نکته در مورد کشورها نیز صادق است؛ اما دادههای خوشحالی کشورها ثابت میکند که پس از گذر از هزینههای اولیه زندگی، مواردی مانند تعادل میان کار و تفریح تاثیرات بسیار مهمتری بر خوشحالی شهروندان دارد.
بخشندگی، دوستانه بودن و تنوع نژادی
جفرس ساکس، اقتصاددان و پروفسور در دانشگاه کلمبیا، توضیح میدهد که مردم در زمان بخشندگی و زندگی کردن در یک جامعه بخشنده، خوشحالتر هستند. و در ادامه این نکته، او مطرح میکند که مردم علاقه به زندگی در جوامعی دارند که دارای دولتهای کارآمد باشد؛ اگر میزان فساد در دولت و انواع دستگاهها بالا باشد، جامعه نیز دچار ناراحتی میشود.
باوجود اینکه شهروندان دانمارکی و فنلاندی در میان خوشحالترین افراد قرار دارند، اما آنها لزوما از دوستانهترین مردم به حساب نمیآیند. این نکتهای است که خود شهروندان و سیاستگذاران نیز از آن مطلعاند.
به دلیل اهمیت رفتارهای دوستانه میان شهروندان بر خوشحالی افراد، همواره سعی بر بهبود این شرایط وجود داشته است. برای دستیابی به این هدف، محققان دریافتند که میتوان با افزایش تنوع نژادی به این مسئله کمک کرد.
در حال حاضر هر کدام از کشورهای فنلاند و دانمارک دارای جمعیتی کمتر از ۶ میلیون نفر هستند؛ درحالیکه کشورهایی مانند آمریکا بیش از ۳۰۰ میلیون نفر را در خود جای میدهند. همین نکته باعث میشود تا تنوع نژادی در اینگونه کشورها پایین بوده و پیوستگی زیادی وجود داشته باشد. پروفسور ساکس همچنین اشاره میکند که در جوامعی با تنوع نژادی (یا حتی دینی) پایین، سطح خوشحالی افراد پایینتر خواهد بود.
کانادا یکی از مثالهای موفق این زمینه است؛ جمعیت شهری مانند تورنتو تنها به میزان ۵۰ درصد از شهروندان اصیل کانادایی تشکیلشده و ۵۰ درصد دیگر را افرادی از نژادهای دیگر شکل میدهند. فنلاند و دانمارک نیز اخیرا سعی داشتهاند تا با تشویق به مهاجرت، پیوستگی نژادی خود را کم کنند؛ زیرا معتقدند که از این طریق، حس بخشندگی در جامعه رشد پیداکرده و خوشحالی شهروندان بیشازپیش افزایش خواهد کرد.
هزینههای حفظ خوشحالی
به طرز پارادوکس گونهای، تمرکز دولتهای فنلاند و دانمارک بر افزایش خوشحالی خود مشکلاتی را نیز در این مورد ایجاد کرده است.
در دانمارک، یکی از اپیدمیهای فعلی جامعه مربوط به استرس است. هرچند که شاید باور این نکته برای ما دشوار باشد، اما فشار انتظارات مربوط به داشتن زندگی شاد و کامل، خود یک عامل استرسزاست. برقراری تعادل میان مسائلی مانند خانواده، کار، زندگی اجتماعی، فعالیتهای تفریحی و غیره کار دشواری است. در کشورهایی مثل ایران، با توجه به شرایط فرد، انتظاراتی مبنی بر داشتن زندگی کامل وجود ندارد و به همین علت، فرد خود را چندان سرزنش نمیکند.اما در جامعهای که به نظر میآید دیگران زندگی خود را در کنترل دارند، ممکن است فرد فشارهایی را برای رسیدن به زندگی کامل تجربه کرده و دچار اضطراب شود.
افسردگی در محل کار
یکی دیگر از موارد غیرمنتظره در ارتباط با رضایت از زندگی، رابطه مستقیم این عامل با نرخ خودکشی است! بله، درست خواندید، آمارهای ایالاتمتحده نشان میدهند هر میزان که رضایت زندگی فرد بالاتر باشد، نرخ خودکشی نیز با نرخ پایینی افزایش پیدا میکند.منطق پشت این اتفاق نیز به انتظارات مربوط میشود؛ در محیطهایی که اکثر افراد خوشحال هستند، شرایط برای افراد افسرده و ناراحت بسیار دشوارتر خواهد بود. این عدم تعادل باعث میشود تا افراد افسرده بهخوبی درک نشده و تصور کنند که تنها خود فرد دچار این مشکلات است.اگر به آمارهای نرخ خودکشی مراجعه کنید، میبینید که در سال ۱۹۸۰، نرخ خودکشی در دانمارک چیزی حدود ۳۵ نفر از هر ۱۰۰ هزار نفر بود (۲۵ نفر در فنلاند). این اعداد جزو بالاترین ارقام آن زمان محسوب میشدند، خصوصا در مقایسه با کشور مانند آمریکا که دارای نرخ حدود ۱۳ نفر در سال بود.
خوشبختانه در حال حاضر با توجههای دولت دانمارک، این رقم به حدود ۱۰ نفر در سال کاهش پیداکرده است.
خوشحالی بهعنوان هدف اصلی
در تمامی موارد ذکرشده و سیاستهای شکلگرفته، هدف دولت و مردم بر بهبود شرایط زندگی شهروندان بوده است. در حال حاضر، سیاستمداران بسیاری از دیگر کشورها تمرکز خود را بر روی مواردی مانند افزایش GDP یا رشد ذخیرههای بلندمدت میگذارند؛ باوجوداینکه این موارد دارای اهمیت هستند، اما لزوما باعث بهبود شرایط زندگی شهروندان نمیشوند.
به همین دلیل اگر بخواهیم تا جامعه سالمتری داشته باشیم، باید هدفگذاری خود را بهسوی مواردی مانند اعتماد اجتماعی و کیفیت دولت جلب کنیم. تجربه فنلاند و دانمارک نشان میدهد که پول و سرمایههای مالی تنها عوامل موردنیاز برای خوشحالی جامعه نیستند؛ بلکه میتوان با تشویق مردم به داشتن زندگی سالم و فراهم کردن ابزارهای آن، سطح رضایت افراد را بهشدت افزایش داد.