والاستریتژورنال اخیرا در نقدی به تئوری پولی موسوم به مدرن نوشت: درست همانطوری که امپراطوری مقدس روم نه مقدس بود نه رومی و نه یک امپراطوری، تئوری مدرن پولی هم نه مدرن است نه عمدتا درباره پول و نه یک تئوری! هواداران این تئوری معتقدند که مدیریت اقتصاد کلان باید از بانکهای مرکزی گرفته شود و با سیاست مالی (بخوانید مخارج دولتی با پول بیپشتوانه) اداره شود.
🔴«تئوری مدرن پولی» ملغمه آشفتهای از دو مفهوم پذیرفتهشده در ادبیات اقتصادی است. «شارلاتانهای سیاسی» با این تئوری تلاش بیمحابایی را برای از بین بردن یافتهها و دستاوردهای کلیدی علم اقتصاد دارند. دو مفهوم پذیرفتهشده اقتصادی که این تئوری آشفته بر آنها تکیه دارد، عبارتند از قدرت بیبدیل حاکمیت برای استقراض بهمنظور پیشبرد برنامههای مالی و توانایی منحصربهفرد برای خلق پول.
🔴بدیهی است سیاست مالی دولتها ابزار بسیار کارآمدی برای مقابله با نوسانات اقتصادی و ایجاد زیرساختهای عمومی با هدف تحریک رشد اقتصادی است. اما این استقراض در ماهیت خود با محدودیت روبهرو است؛ محدودیتی که ریشه در بازپرداخت بدهی ایجادشده دارد. به زبان ساده، اگر مبنا را بر بازپرداخت هر بدهی ایجادشده بگذاریم، دولت سرانجام باید بتواند بدهی ایجادشده را پس بدهد. بدهی دولت از دو بخش تشکیل میشود: اول اصل بدهی و دوم بهره یا سود متعلقه به آن. از سوی دیگر، هر استقراضی که صرف ایجاد یک زیرساخت توسعه شود، باید بتواند درآمدی ایجاد کند.
🔴میتوان با چند محاسبه ساده ریاضی نشان داد که تنها و تنها درصورتیکه نرخ واقعی درآمد آتی ایجادشده بیشتر از نرخ واقعی بهره پرداختی باشد، ایجاد استقراض میتواند دامنهدار باشد و تنها در این صورت است که دولت میتواند پایداری مالی خود را حفظ کند. در غیر این صورت، بدهی با نرخ بالاتر از درآمد رشد میکند و نهایتا هیچکس حاضر به قرض دادن به دولت نخواهد بود؛ چراکه امیدی به بازپرداخت بدهی از سوی دولت وجود نخواهد داشت.
🔴این همان بحران بدهیهاست که کشورهای مختلفی از جمله، انگلیس، فرانسه، کشورهای آمریکای لاتین، ترکیه و بسیاری دیگر تجربه کردهاند. پدیده «توقف آنی» در واقع بیان همین وضعیت است که به ناگاه تمام منابع به روی دولت بسته میشود و دولت در تنگنای اعتباری قرار میگیرد. در این مرحله دولت توانایی استقراض و تداوم حیات را از دست میدهد و نهایتا ورشکست میشود.
🔴بنیاد سست این تئوری سفارشی را که با تردستی درصدد تجویز یک نسخه برای سیاستمداران پوپولیست و غیرمسوول است، میتوان به راحتی مشاهده کرد. آنچه امروز در کشورهای توسعهیافته میبینیم، نتیجه زحمات طاقت فرسای اقتصاددانان مسوولیتپذیر و بهای گزافی است که برای دستیابی به تورم پایین و رشد اقتصادی پایدار پرداخت شده است.
🔴بیاخلاقی حرفهای و عدم مسوولیتپذیری اجتماعی تعداد اندکی اقتصاددان غیرشاخص که برای فرونشاندن شهوت قدرت و شهرت، تعهد علمی خود را در این قالب به حاکمان میفروشند، نهایت ابتذال اخلاقی است و تنها راه مقابله با آنان یادآوری قصه شاه لخت و لباس حریر است./