انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۳۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

عقاید اقتصادی

...استدلال های میز س در خصوص نظریه ارزش و محاسبه اقتصادی او را در موضعی کاملا انتقادی نه تنها در برابر مارکسیست ها بلکه برخی نظریه پردازان اقتصاد کلان که از نیمه دوم قرن بیستم در حال تسخیر بخش مهمی از اقتصاد دانشگاهی بود، قرار می داد.

او با تمایز قائل شدن میان دو مفهوم محاسبه calculation اقتصادی و اندازه گیری measuring عینی ارزش های اقتصادی بر این نکته تاکید می ورزد که بررسی مقداری مسائل اقتصادی را نباید با روشهای مقداری مورد استفاده در علوم فیزیکی یکی دانست. در این علوم واحد اندازه گیری تغییرناپذیری وجود دارد که به طور عینی اندازه گیری را امکان پذیر می سازد، اما در اقتصاد چنین واحد تغییرناپذیری وجود ندارد.

 محاسبه اقتصادی توسط قیمت های پولی صورت می گیرد، بنابر این، تنها شامل آن چیزهایی می شود که در بازار در قبال پول خرید و فروش می شود. این محاسبه ای است که فعالان اقتصادی که برای مصرف کنندگان در جامعه مبتنی بر نظام بازار تولید می کنند، انجام می دهند و کاربردی برای موارد دیگر ندارد.

او تصریح می کند که در آمد و ثروت افراد را می توان بر حسب قیمت های پولی تعیین کرد اما رقمی کردن درآمد ملی یا ثروت یک ملت معنایی ندارد. محاسبه اقتصادی خارج از چارچوب نظام بازار امکان پذیر نیست. هر کس می تواند، دارایی خود را به پول تبدیل کند، اما یک ملت نمی تواند چنین کاری را انجام دهد.

به عقیده میزس، قیمت های پولی که برای محاسبه اقتصادی به کار گرفته می شوند، در حقیقت بیان کننده نرخ مبادله میان پول و دیگر کالاها و خدمات هستند. قیمتها بر حسب پول اندازه گیری نمی شوند، بلکه خود از پول تشکیل یافته اند. قیمت یک امر تاریخی مربوط به گذشته و یا تخمین آینده است.

قیمتها دائما در حال تغییرند و حاوی هیچ چیز ثابتی نیستند که شبیه اندازه گیری پدیده های فیزیکی و شیمیایی باشد. پول معیار اندازه گیری قیمت ها نیست، بلکه کالای واسطه ای است که نرخ مبادله ای آن، همانند نرخ مبادله ای دیگر کالاها و خدمات میان خود (قیمتهای نسبی) تغییر می یابد گرچه سرعت و ابعاد تغییرات آن به طور نسبی کمتر است.

در نظریه پولی میزس، تغییرات در روابط پولی، یعنی رابطه میان تقاضا برای پول و عرضه پول در دسترس، نرخ مبادله میان پول و کالاهای قابل فروش را تغییر می دهد. اما نکته مهمتر اینجا است که این تغییرات همزمان و به نسبت مساوی در قیمت کالاها و خدمات متفاوت صورت نمی گیرد. به عبارت دیگر، تغییرات در حجم پول موجب تغییر در ساختار قبلی قیمت های نسبی میان کالاهای گوناگون می گردد. او تاکید می کند که این تحول در ساختار قیمت ها را باید به دگرگونی یا انقلاب در قیمتها تعبیر کرد که در کل همه تصمیمات بازیگران اقتصادی را تحت تأثیر قرار می دهد. او به کار بردن اصطلاح مرسوم تغییر در سطح عمومی قیمت ها را از جهت تحلیل اقتصادی گمراه کننده می داند، زیرا موجب این توهم می شود که گویا قیمت همه کالاها به یکسان تغییر یافته و در نتیجه قیمت های نسبی ثابت مانده است.

فون میزس مانند همه اقتصاددانان مکتب اتریش، طرفدار پرشور آزادی اقتصادی است و آزادی های سیاسی را محصول عملکرد اقتصاد بازار می داند. به عقیده وی هیچ دولت و هیچ قانونی نمی تواند، آزادی را تضمین کند مگر در چارچوب دفاع از نهادهای اساسی اقتصاد بازار قدرت با آزادی سازگاری ندارد، از این رو آزادی زمانی می تواند، به وجود آید که حوزه عمل قدرت محدود شده باشد، یعنی قدرت حاکمه در عرصه آزادی های اقتصادی دخالت نکند. آنجا که اقتصاد بازار وجود ندارد، مفاد بهترین قوانین اساسی برای برقراری آزادی بی اثر می ماند.

آزادی در درجه اول به معنای فارغ بودن از تحمیل اراده دیگران است. میز بر این رأی است که آزادی، در جامعه مبتنی بر اقتصاد بازار، ناشی از رقابت است: کارگر وابسته به نیت خیر یک کارفرما نیست، چون میتواند به کارفرماهای دیگر و رقیب برای استخدام مراجعه کند؛ مصرف کننده زیر سلطه یک فروشنده نیست و به راحتی میتواند، مشتری کسان دیگری باشد. هیچ کس لازم نیست از ترس بی مهری کسی دیگر، دست او را ببوسد. رابطه بین افراد جامعه مبتنی بر بده - بستان است. مبادله کالاها و خدمات دو جانبه است. با خریدن پا فروختن کسی لطفی در حق دیگری نمی کند، انگیزه مبادله منافع متقابل طرفین است از این رو کسی را بر دیگری منتی نیست. این وضعیت آزادی، خوشایند قدرت مدارانی نیست که میل به سلطه و قیمومت دیگران دارند، اقتصاد آزاد با ایجاد حوزه حفاظت شده ای برای انتخاب آزادانه افراد، چالشی بزرگ در برابر امیال سلطه طلبانه است. (میزس، ۳۰۳)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

🖊شریعتی و گفتمان عدالت/✍️احسان شریعتی

در نظریه «عرفان، برابری، آزادی» برابری نه تنها نشانگر آرمان عدالت اجتماعی است، بلکه ـ همچون دیگر بدیل‌های شریعتی ـ راهکاری علمی، فنی و کاربردی نیز دارد. در نخستین اثر شریعتی، ابوذر غفاری، تعبیر سوسیالیست خداپرست به کار برده می‌شود. باید دید که شریعتی چه درکی از این تعبیر و چه نسبتی با جنبش سوسیال دموکراسی و سوسیالیسم اروپایی داشته است. این جریان در درون خود گرایش‌های مختلفی داشته است. به طور مشخص می‌توان به انشعاب بزرگی که در جنبش سوسیال دموکراسی بعد از لنین صورت گرفت اشاره کرد؛ انشعابی که جنبش سوسیال دموکراسی را به شرق و جنوب منتقل کرد.

شریعتی در دو ساحت، به مفهوم عدالت تکیه دارد. یکی دیدگاه جهان‌بینی و مبتنی بر فرهنگی است که ریشه در سنت تاریخی، ملی و مذهبی ما دارد. ما این سنت را در ایران داریم. از جنبش مزدک و جنبش‌های عدالت‌خواهانه‌ای که ایرانیان داشتند تا زمانی که سلمان اسلام می‌آورد و زمینه‌ساز نوعی پیوند میان ایران و اسلام می‌شود. شریعتی خود، این جنبش‌ها را معرفی کرده است: از جنبش شعوبی گرفته تا سربداران که یکی از عناصر اصلی آن عدالت‌خواهی بوده است. همچنین در عصر جدید از زمان سید جمال تاکنون بحث عدالت اجتماعی به شکل حقوقی و سیاسی یعنی دموکراسی‌خواهی و جمهوری‌خواهی مطرح شده است. به موازات، البته ایده‌های سوسیالیستی از طریق جریاناتی مثل اجتماعیون ـ عامیون به تدریج نفوذ کرده و در ایران شکل می‌گیرد و رد پای آن را در جنبش‌هایی مثل نهضت جنگل می‌بینیم.

وقتی شریعتی از سوسیالیسم منهای دولت صحبت می‌کند و یا از آزادی منهای سرمایه‌داری و یا از خداپرستی منهای آخوندیسم، به ما نشان می‌دهد که به دنبال سوسیالیسم دموکراتیک است و نه انواع و اقسام سوسیالیسم‌های اقتدارگرایی که می‌شناسیم. در این دوره آخر، تاکید بر آزادی هم‌تراز با برابری را بیشتر می‌شود دید. دکتر بعد از طرح تز «امت و امامت» در سال ۱۳۴۸، طی سال‌های بعد، هم در سطح جهانی و هم منطقه‌ای، دیده است که جنبش‌های رهاشده از استعمار چه بدیل‌هایی ساخته‌اند و چه سرنوشتی داشته‌اند و نیز این که نبود دموکراسی در جنبش انقلابی خود ایران چه تبعات و عوارضی به وجود آورده است.

شریعتی بیش از مارکسیسم به جریانات موازی، انشعابی یا حاشیه‌ای جنبش سوسیال دموکراسی احساس نزدیکی می‌کرده است. به عنوان مثال آنارشیست‌ها و سایر گرایشاتی که بعدها در نئومارکسیست‌ها خود را نشان داده؛ مثلاً نئومارکسیسم اروپایی سنتی است که از لوکاچ و ارنست بلوخ شروع می‌شود.

شریعتی اگرچه بیشتر معطوف به جریانات موازی، انشعابی، حاشیه‌ای یا پیرامونی مارکسیسم بوده است اما به اهمیت مارکس واقف بوده و مارکسیسم را بر سه نوع تقسیم می‌کند: (اسلام‌شناسی درس دوازده) 1- مارکسیسم عامیانه. 2- مارکسیسم دولتی و 3- مارکسیسم علمی. در مارکسیسم علمی نیز به دوره‌بندی‌های مختلف زندگی مارکس نظر می‌اندازد: مارکس جوان، مارکس دوران پختگی، مارکس دوران پیری. این نشان می‌دهد که ما باید در دو بازه مارکس را بشناسیم و برای شناخت بهتر، رعایت این دوره‌بندی‌ها ضروری است؛ زیرا مارکس، نقاب مارکسیسم پوشیده، پنهان و مسخ شده است. در واقع شناخت مارکس بعد از مارکسیسم مطرح شده، یعنی بعد از فروپاشی بلوک شرق و بروز جنبش‌های انتقادی ـ اعتراضی جدید رجوع دوباره به آرمان‌های عدالت‌خواهی در برابر نظم نوینی که سرمایه‌داری پیشنهاد می‌دهد و رجوع به مارکس و خوانش دوباره مارکس ضروری است.

تکیه بر ایده عدالت اجتماعی و تضادهای طبقاتی از سوی شریعتی صرفاً تاثیرپذیری از مد زمانه نبوده است بلکه مواجهه‌ای بی‌واسطه با مشکلات روزمره مردم و محرومیت‌های آنان از یک سو و آشنایی با سنت عدالت‌خواهانه ملی و مذهبی و فرهنگی ما و نیز تاثیرپذیری از چپ عربی (ترجمه ابوذر اثر جوده السحار در دوران جوانی) از سوی دیگر ذهن او را با این مفاهیم آشنا می‌کند و شکل می‌دهد. پس از این‌که به اروپا می‌رود هم با سوسیال دموکراسی به شکل علمی آشنا می‌شود.

شریعتی می‌گوید مبارزه با تثلیث «زر و زور و تزویر» از طریق مبارزه ضداستحماری. استحمار واژه‌ای است کلیدی و ساخته شریعتی که در برابرش نوعی خودآگاهی را بیان می‌کند. این خودآگاهی که آموزه‌ای است از سنت چپ، مارکسیسم و سوسیال دموکراسی، نوعی آگاهی متعین است یعنی آگاهی فلسفی ـ کلامی و مجرد نیست بلکه آگاهی‌ای است که تعین اجتماعی دارد و با زر و زور و تزویر متعین می‌شود و از همه مهم‌تر با تحمیق یا تزویر و مسخ آزادی، مبارزه می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

چاپ اسکناس بدتر است یا سرقت از خزانه بانک مرکزی؟

تازه‌ترین فصل سریال «سرقت پول» (Money Heist) کمتر از سه ماه قبل توسط نتفلیکس منتشر شده است؛ سریالی به زبان اسپانیایی ولی آنچنان خوش‌ساخت که توانسته در سراسر جهان مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند.

تصویری که از تماشای این سریال به ذهن‌ها خطور می‌کند، یادآور عملکرد سیاستمدارانی است که به بانک مرکزی نفوذ و برای اهداف شخصی، حزبی یا گروهی خود فرمان چاپ پول را صادر می‌کنند.

 اقتصاددانان سال‌های طولانی است تلاش می‌کنند جامعه را متوجه کنند که چاپ اسکناس و خلق تورم توسط بانک مرکزی مانند برداشتن پول از جیب مردم است.

داستان سریال مهیج «سرقت پول» خیلی ساده است؛یک گروه متشکل از سارقان حرفه‌ای به ضرابخانه سلطنتی اسپانیا نفوذ می‌کنند و فرآیند چاپ پول را در دست می‌گیرند و موفق می‌شوند بیش از دو میلیارد یورو اسکناس چاپ کنند. در خزانه سلطنتی اسپانیا چند میلیارد یورو اسکناس موجود است اما سارقان به این ذخیره کاری ندارند و برای این‌که از طریق شماره سریال اسکناس‌ها ردیابی نشوند،ترجیح می‌دهند پول خودشان را چاپ کنند.

آنها کارخانه چاپ پول را در کنترل می‌گیرند و همچون سیاستمداران که سال‌های طولانی است این خط تولید را در کنترل خود دارند،تا می‌توانند اسکناس چاپ می‌کنند.

عنوان سریال هم با مسما است؛ در اسپانیا «خانه کاغذی» و در آمریکا «سرقت پول» که هر دو اشارات مستقیم اقتصادی دارند. گویی خانه کاغذی همان بانک مرکزی قابل نفوذ است و سارقان، سیاستمدارنند که به آن نفوذ می‌کنند.

 سریال در سال 2017 و در اسپانیا ساخته شده و پس از کسب موفقیت‌ در این کشور به بازارهای جهانی راه پیدا کرده است. پس از توفیق جهانی فصل اول و دوم سریال، دو فصل دیگر سریال نیز ساخته شده و بازهم توانسته نظرات را به خود جلب کند. در فصل سوم و چهارم همان گروه سارق،این بار به ذخیره طلای بانک مرکزی اسپانیا حمله می‌کنند تا ده‌ها تن طلا را از بانک خارج کنند.

تجارت فردا با استعاره از وقایعی که در سریال سرقت پول می‌گذرد، تلاش کرده‌ بر این گزاره تأکید کند که نفوذ سیاستمداران به بانک مرکزی و در کنترل گرفتن فرآیند چاپ پول با اهداف سیاسی،تفاوتی با نفوذ سارقان مسلح به بانک مرکزی ندارد و چاپ اسکناس توسط هر دو گروه، مانند برداشتن پول از جیب مردم است.

هرچند ممکن است هدف سیاستمداران از اعمال نفوذ به بانک مرکزی و در کنترل گرفتن فرآیند چاپ پول به ظاهر با اهداف خیرخواهانه صورت ‌گیرد اما در عمل،شکافی عمیق بین هدف سیاستمداران و نتیجه اقتصادی آن به وجود می‌آید.

به این ترتیب اهمیت استقلال بانک مرکزی و ایمن سازی آن در برابر نفوذ سیاستمداران مطرح می‌شود این‌که بانک‌های مرکزی چگونه خود را در برابر نفوذ سارقان و سیاستمداران ایمن نگه می‌دارند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

عاقبت اقتصاد رفاقتی/✍️الهه بیگی

بیش از چهار دهه از انقلاب می‌گذرد و فساد گسترده ناشی از اقتصاد رفاقتی، هر بار از گوشه‌ای سر برمی‌آورد. آنچه همچون خوره به جان کشور افتاده و بلای جان اقتصاد شده است، رانت سیستماتیک بوده که ثمره آن ایجاد فساد گسترده و پرورش دلالیسم است به طوری که امروز به اندازه تمام کشورهای دنیا در زمینه احتکار و انحصار از خودرو و موتورسیکلت گرفته تا دلار و سکه و حتی شکر و روغن سلاطینی بنام داریم که هر بار پس از ایجاد آشوب و بلوا در یک مورد خاص، یک یا چند نفری بازداشت می‌شوند، به آنها القابی نمادین می‌دهند، پس از چند جلسه دادرسی، یا شبانه و بی‌خبر اعدام می‌شوند یا آزاد شده و دیگر هیچ خبری از پرونده نیست. هیچ‌کس نیز پیگیر اموال و پول‌های به غارت برده شده و بازگرداندن آنها به بیت‌المال نیست. سال‌هاست شیپور را از سر گشاد آن می‌زنیم.

در همه ادارات از دولت، مجلس و قوه قضاییه گرفته تا بانک‌ها، شهرداری‌ها و فدراسیون‌های ورزشی، خود بستر تولید رانت و فساد و انحصار را ایجاد می‌کنیم، انتظار چه چیزی را داریم! باید هم نظاره‌گر ظهور مه‌آفرید امیرخسروی‌ها، بابک زنجانی‌ها، سلاطین سکه و شکر و هزاران اختلاسگر و محتکر و دلال ریز و درشت باشیم. آنجا که ملاک انتخاب‌ها رفاقت است به جای تخصص، انتظاری بهتر از این نیز نمی‌توان داشت.امیرخسروی محصول فساد اداری در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی بود که طی اقداماتی مشکوک توانست بخش عمده‌ای از سهام چندین شرکت بزرگ و کارخانه و فولاد را که جزو اموال بیت‌المال بودند، از آن خود کند. و زنجانی محصول فساد اداری در چندین وزارتخانه و نهاد ریاست‌جمهوری و بانک مرکزی بود که تحریم‌ها بزرگ‌ترین موهبت زندگی‌اش شدند؛ همان تحریمی که کمر ۸۰ میلیون ایرانی دیگر را خم کرده است. سلطان شکر هم محصول انحصار بود. همین انحصار و رانت و سودهای هنگفت و بادآورده ناشی از آن که ایران‌خودرو و سایپا را امروز به چنین جایگاهی رسانده که برای فروش بی‌کیفیت‌ترین خودروهای دنیا به نسبت قیمت‌شان، اینچنین قرعه‌کشی‌هایی برگزار می‌کنند و خیل عظیم مردمی که در بستر فاسد به دلال‌های کوچک‌تری تبدیل شده‌اند که میلیونی برای ثبت‌نام صف می‌کشند و قیمت هر کارت ملی در بازار سیاه به میلیون‌ها تومان می‌رسد. سرنوشت مدیران پیشین خودروسازان و دوستان نزدیک‌شان چه شد؟! مگر نه اینکه بیش از ۹۰ درصد از خودروهای آنها از چندین نمایندگی مشخص و به صورت انحصاری و حتی یکی دو فرد مشخص فروخته می‌شد؟ حال یک میلیارد دلار دیگر از صندوق توسعه ملی به خودروسازان داده می‌شود که مبادا سودشان از این فساد کمتر از انتظار باشد. به همین سادگی سفره انقلاب سهم مدیران و دوستان فاسدی می‌شود که برای باز کردن گره از کار مردم، قدم از قدم برنمی‌دارند. اوایل انقلاب، نگرانی‌ها برای تصدی عوامل نفوذی دشمنان انقلاب بر پست‌ها و مناصب کلیدی بسیار بود که با توجه به شرایط انقلاب منطقی هم بود و در همین زمینه بحث میان اولویت تقوا و تخصص در جامعه، بسیار جدی بود تا اینکه در سال ۵۸ مناظره‌ای میان مهندس بازرگان و شهید بهشتی در صداوسیما برگزار شد. مهندس بازرگان معتقد بود که تخصص مهم‌تر است و شهید بهشتی به تقوا اعتقاد بیشتری داشت. نتیجه مناظره چه بود؟ مشخص است بزرگواری شهید بهشتی و پذیرش صحبت مهندس بازرگان در اهمیت بیشتر تخصص.با این حال ۴۰ سال با انتخاب دوست و آشنا در پست‌های کلیدی و حساس و تصمیم‌ساز برای کشور، آنچنان از تخصص‌گرایی فاصله گرفته‌ایم که اکبر طبری با سینه‌ای سپرکرده و ادعایی اینچنینی می‌گوید اگر کل لواسان را نیز می‌خواستم، به نامم می‌زدند. از آقای طبری می‌پرسم مگر شما و دوستان‌تان که دانه‌درشت‌های فساد اقتصادی در این مملکت هستید به واسطه هوش یا استعداد، تلاش و پشتکار خود به این جایگاه رسیده‌اید یا در کسب‌و‌کاری مشخص در فضایی رقابتی، به پول و سرمایه دست یافته‌اید که اینچنین در دادگاه به مردمی که در سختی بسیار که هرگز سزاوار آن نیستند و رنج تحریم را نیز به دوش می‌کشند فخر می‌فروشید؛ همان تحریمی که برای شما و دوستان‌تان موهبتی شده تا بیش از پیش از فساد و رانت و دلالیسم ناشی از آن سوءاستفاده کنید.

حال مشخص شده دوستان آقای طبری زمین‌داران همین حومه‌ها هستند. چند قدم آن طرف‌تر اما شهردار سابق، حالا رییس مجلس شورای اسلامی شده. چند متر پایین‌تر، تعدادی از نمایندگان مجلس قبلی، بلافاصله پس از پایان دوره نمایندگی‌شان با اتهامات مختلف بازداشت شدند! همه چیز بسیار ساده و شفاف است، فقط چشم‌ها را باید شست.و اما راه‌حل تنها اصلاح قانونی و شفاف‌سازی سیستم‌های اداری و به کار‌گیری نخبگان و شایسته‌سالاری است.اگرچه متاسفانه مشکل همین تضاد منافع است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

اگر اقتصاد نخوانده‌ایم در تحلیل و توصیه سیاستی احتیاط کنیم!/حامد قدوسی

فرق کسی که «مدیریت مالی» و «اقتصاد مالی» خوانده است چیست؟ طبعا این‌ها برچسب‌های دل‌بخواهی هستند و معنی‌شان از جایی به جای دیگر فرق می‌کنند.  ضمنا بدیهی است که تفاوت‌های زیادی هم دارند. مثلا احتمالا کسی که مدیریت مالی خوانده است، با مباحث حسابداری یا موضوعاتی مثل جنبه‌های عملیاتی مدیریت مالی بنگاه‌ها و امثال آن بیش‌تر آشنا است (چون هدف این رشته هم کار در همین حوزه است.)

از آن طرف کسی که «اقتصاد مالی» خوانده است، یاد گرفته که مسایل - خصوصا موجودیت‌های مالی - را در چارچوب «تعادل بازار» ببیند و همیشه دقت کند که هر پدیده ای ماحصل تعامل هزاران عامل در سمت عرضه و تقاضای بازار است. خب می‌‌پرسید این نگاه چه اهمیت عملی دارد؟

اهمیتش این است که جذابیت خیلی پدیده‌ها یا توصیه‌ها که در سطح یک بنگاه یا یک سهام‌دار یا یک مدیر صندوق ممکن است جالب و بهینه و کارا و زیرکانه جلوه کند، وقتی روی کل جمعیت یا بنگاه‌های کشور تعمیم داده شود، دود شده و به هوا می‌رود!

در واقع یک فرق نگاه مدیریتی و اقتصادی این است که نگاه مدیریتی برخی پارامترهای کلیدی مساله را مفروض و داده‌شده و برون‌زا می‌گیرد و بعد سعی می‌کند در سطح انفرادی روی آن‌ها بهینه‌سازی انجام بدهد. مثلا قیمت مشتقات مالی را مفروض می‌گیرد و می‌گوید به‌ترین کار برای یک فروشنده یا خریدار ماده خام چیست. یا قیمت محصولات را مفروض می‌گیرد و می‌گوید به‌ترین برنامه تولید چیست. یا میزان ریسک بازار و نوسانات را مفروض می‌گیرد و می‌گوید به‌ترین سبد سرمایه‌گذاری برای فرد چیست.

این نگاه تا زمانی که در حد مشورت برای یک بنگاه منفرد باشد خیلی زیان ندارد (هر چند می‌توان در مورد اثر بخشی آن بحث کرد) ولی وقتی بخواهد وارد حیطه سیاست‌گذاری و توصیه به عموم جامعه و امثال آن بشود، می‌تواند خطرناک و ناقص و گم‌راه‌کننده باشد! دلیلش هم فکر می‌کنم برای خوانندگان روشن باشد: وقتی همه بنگاه‌ها/افراد چنین توصیه‌هایی را جدی بگیرند، دیگر پارامتر ورودی مساله بهینه‌سازی آن مقدار قبلی نخواهد بود! مثلا ریسک بازار یا قیمت مشتقات مالی یا ماده خام دیگر آن عدد سابق نخواهد بود. زیاد پیش می‌آید که وقتی دقیق تحلیل کنیم و این اثر بازخورد را لحاظ کنیم، ببینیم سیاستی که در سطح فردی به نظر خیلی کارا بود، در سطح کل جامعه اثر خاصی ندارد یا اثر بسیار اندکی دارد.

جمع‌بندی: هر تخصصی نقش و کارکرد خودش را دارد و جامعه مدرن نیاز به تقسیم کار تخصصی دارد. یک اقتصاددان مالی کم‌تر به مهارت‌های انمضامی و عینی لازم برای کمک به مدیران یک بنگاه کوچک اقتصادی مجهیز هستند. از آن طرف، یک متخصص مدیریت مالی کم‌تر به شهودها و مدل‌‌های ذهنی و دانش نظری که برای تحلیل در سطح عام جامعه یا درک تعادل کلی بازارها لازم است مجهز است.

شک ندارم که خود خوانندگان گرامی مشابهت‌های زیادی بین همین داستان و حوزه‌های دیگر رشته «مدیریت» خواهند یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دانشگاه کارمند پرور مانع کوچک شدن دولت است/ عملکرد نئوکلاسیک ها در ایران فاجعه بار بود

🔹دکتر یوسفی از دانشگاه علامه و کارشناس اقتصاد معتقد است، درست است که ما دانشگاههای زیادی ایجادکردیم، مراکز پژوهشی زیادی هست و منابع زیادی هم صرف می شود اما چون هیچکدام بر اساس نیاز جامعه صورت نگرفته مثل بقیه سازمانها و نهادها کمکی نمی کنند. در حقیقت بزرگترین مشکل ما نهادها هستند.

🔹درست است که ما دانشگاههای زیادی ایجاد کردیم، مراکز پژوهشی زیادی هست و منابع زیادی هم صرف می شود اما چون هیچکدام بر اساس نیاز جامعه صورت نگرفته مثل بقیه سازمانها و نهادها کمکی نمی کنند. در حقیقت بزرگترین مشکل ما نهادها هستند.

🔹ما فقط به ساختن فکر می کنیم و نه رویاندن و پرورش دادن ،کاری که ما کردیم به تقلید از کشورهای پیشرفته فقط قالب ساخته ایم و ما سعی کردیم شکل نهادها را ایجاد کنیم اما اصل کارکرداست که از زمین تا آسمان متفاوتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دستمزدها در اقتصاد ایران/ علی دینی ترکمانی

افزایش ۱۰۰ درصدی دستمزدها در اقتصاد ایران تنها ۱۲ درصد بر قیمت تمام شده کالا می‌افزاید/ در جایی که کارگران حتی با افزایش‌های بیشتر دستمزدی زیر خط فقر قرار دارند، طرح بحث مارپیچ دستمزد - تورم نادرست است

🔹در وهله اول واقعیت امر این است که دستمزدها یکی از اجزای هزینه‌ تمام‌شده‌ کالاها و خدمات هستند. بنابراین افزایش آن می‌تواند به معنای افزایش قیمت تمام‌شده باشد؛ مشروط بر اینکه بهره‌وری افزایش پیدا نکند و ثابت بماند. ولی با افزایش بهره‌وری می‌توان دستمزد را بدون تأثیر بر قیمت تمام‌شده بیشتر کرد.

🔹در بخش دوم، واقعیت امر این است که سهم هزینه‌های دستمزدی از کل هزینه‌ها در اقتصاد ایران، به دلیل پایین‌بودن دستمزدها، در حد ۱۲ درصد است؛ یعنی بار اصلی قیمت تمام‌شده، مرتبط با عوامل دیگر از جمله اجاره جا و مکان، مواد اولیه، وام و... است. ۱۲ درصد به این معناست که اگر دستمزدها صد درصد افزایش یابد، قیمت تمام‌شده از این محل ۱۲ درصد بیشتر می‌شود. با ۵۰ درصد افزایش، شش درصد بیشتر و با ۲۵ درصد افزایش، سه درصد بیشتر می‌شود.

🔹در مقایسه با اقتصادهای پیشرفته که هیچ، حتی در اقتصادهایی مانند ترکیه نیز سهم دستمزد از هزینه تولید بسیار پایین‌تر است. نتیجه اینکه تورم را از طریق کنترل دستمزدها یا آنچه سیاست درآمدی نامیده می‌شود، نمی‌توان کنترل کرد. اجزای دیگر را باید کنترل کرد و بهره‌وری را باید افزایش داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تحقق شرایط اقتصاد ونزوئلایی/✍️نسیم سوران

عبور نقدینگی از تولید ناخالص داخلی به روایت بانک مرکزی

🔶سونامی پول

💢بانک مرکزی گزیده آمارهای اقتصادی سال ۹۸ را منتشر کرد. آمارهای ارائه شده از رشد ۳۲/۶ درصدی پایه پولی در سال گذشته خبر می‌دهند. بررسی‌ها نشان می‌دهد افزایش دارایی‌های خارجی بانک مرکزی و افزایش مطالبات بانک مرکزی از بانک‌های تجاری، دو عامل اصلی افزایش پایه پولی بوده است.

💢آمارهای منتشر شده همچنین حاکی از تغییر ترکیب نقدینگی به سمت افزایش پول است به طوری که نرخ رشد پول تقریبا دو برابر نرخ رشد شبه‌پول عنوان شده است. این موضوع نشان می‌دهد حجم پول در جریان بیشتر شده و امکان جابه‌جایی آن در بازارهای مختلف مالی به میزان زیادی فراهم بوده است.

💢به باور کارشناسان، مهار رشد پایه پولی از سه مسیر اصلی انتشار اوراق بدهی، تعمیق بازار سرمایه و کاهش هزینه‌های دولت می‌گذرد. در غیر این صورت طغیان حجم نقدینگی به جاری شدن سیل جدید تورمی منجر خواهد شد.

💢بررسی‌ها نشان می‌دهد که پایه پولی در سال گذشته با رشد بیش از ۳۲ درصدی مواجه بوده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

پول چگونه کار می کند؟

صدف های کاوری و دلارها فقط در تخیل مشترک ما معنا دارند. ارزش آنها در ساختار شیمیایی با رنگ یا شکل نیست. به عبارت دیگر، پول یک واقعیت مادی نیست؛ بلکه یک سازه روان شناسانه است. پول از رهگذر تبدیل ماده به ذهنیت کار می کند. اما چرا پول موفق است؟ چرا هرکسی باید تمایل داشته باشد که برنج حاصل خیز را با صدف های کاوری بلااستفاده مبادله کند؟ چرا شما حاضرید همبرگرها را روی شعله برگردانده، بیمه سلامتی فروخته یا مراقب سه بچه لوس و نفرت انگیز باشید، در حالی که تمام آن چیزی که در قبال تلاش خود دریافت میکنید چند تکه کاغذ رنگی است؟

افراد زمانی که به افسانه تخیل مشترک خود اعتماد داشته باشند، متمایل به انجام چنین کارهایی هستند. اعتماد ماده خام جدیدی است که تمام انواع پول از آن ساخته می شود. زمانی که یک کشاورز ثروتمند تمام دارایی های خود را در ازای کیسه ای از صدف ها فروخت و آنها را با خود به ایالتی دیگر برد، اعتماد داشت که مردمان دیگر نیز تمایل خواهند داشت در ازای این صدف ها به او برنج و خانه و کشتزار بفروشند. به همین ترتیب، پول نظامی از اعتماد متقابل است و یک نظام اعتماد متقابل عادی نیست: پول جهانشمول ترین و کاراترین نظام اعتماد متقابلی است که تا به حال تعبیه شده است.

چیزی که این اعتماد را به وجود آورد شبکه ای پیچیده و بلندمدت از ارتباطات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بود. چرا من صدف کاوری یا سکه طلا با اسکناس دلار را باور دارم؟ زیرا همسایگان من نیز به آنها باور دارند و به دلیل اینکه من آنها را باور دارم، همسایگان من نیز آنها را باور دارند و ما همه به آنها باور داریم زیرا پادشاه ما به آنها باور داشته و در ازای مالیات آنها را از ما طلب می کند و به دلیل اینکه کشیش ما آنها را باور داشته و در ازای حقوق شرعی (معادل با یک دهم درآمد فرد) آنها را از ما مطالبه می کند. یک اسکناس دلار بردارید و با دقت به آن نگاه کنید. خواهید دید که صرفا یک تکه کاغذ رنگی است که امضای دبیر خزانه داری ایالات متحده در گوشه ای از آن قرار دارد و در گوشه دیگر آن این شعار نوشته شده است: «ما به خدا ایمان داریم.» ما دلار را در ازای أجرت خود قبول می کنیم، زیرا به خدا و دبیر خزانه داری اعتماد داریم .

 

نقش حیاتی اعتماد نشان می دهد که: چرا نظام های مالی ما اینقدر با نظام های سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیکی ما ارتباط تنگاتنگ دارند؛ چرا غالبا پیشرفت های سیاسی باعث آغاز بحران های مالی می شوند؛ و چرا بازار سهام می تواند بر اساس احساس تاجران در یک صبح خاص بالا و پایین برود؟

در ابتدا، هنگامی که اولین پول خلق شد، افراد اینگونه اعتمادی نداشتند، درنتیجه الزامی بود چیزهایی که ذاتا دارای ارزش واقعی بودند به عنوان «پول» تعریف شوند. اولین پول شناخته شده در تاریخ - پول جو سومری- مثال خوبی است. این پول تقریبا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در سومر پدیدار شد؛ در همان زمان و همان مکان و تحت همان شرایطی که نوشتن به وجود آمد. همینطور که نوشتن توسعه یافت و احتیاجات فعالیت های مدیریتی که روز به روز در حال شدت پیدا کردن بود را رفع می کرد، پول جو اختراع شد تا نیازهای فعالیت های اقتصادی که روزانه در حال شدت گرفتن بود را رفع و رجوع کند.

پول جو تنها متشکل از دانه های جو بود؛ مقداری ثابت از دانه های جو به مثابه معیاری همگانی جهت ارزیابی و تبادل تمام کالاها و خدمات دیگر. رایج ترین معیار، سیلا تقریبا معادل یک لیتر بود. کاسه های استاندارد، هر کدام با گنجایش یک سیلا، به طور عمده تولید می شدند تا زمانی که افراد نیاز به خرید یا فروش چیزی داشتند، اندازه گیری مقادیر لازم از جو به راحتی انجام شود. حقوق و مزایا نیز بر اساس سیلاهای جو تعیین و پرداخت می شد. یک کارگر مرد ماهانه شصت سیلا و یک کارگر زن سی سیلا می گرفت. یک سرکارگر می توانست چیزی بین ۱۲۰۰ و ۵۰۰۰ سیلا بگیرد. حتی گرسنه ترین سرکارگر می توانست ماهانه ۵۰۰۰ کیلوگرم جو بخورد، اما او می توانست از سیلاهای خورده نشده استفاده و انواع کالاهای دیگر مانند روغن و برو برده و چیزهای خوردنی دیگر به غیر از جو را خریداری کند.

اگرچه جودارای ارزش ذاتی است، اما اقناع مردم برای استفاده از آن به جای هر کالای دیگری به عنوان پول کار ساده ای نبود. به منظور درک دلیل این امر به این موضوع فکر کنید که اگر شما کیسه ای پر از جو را به مرکز خرید محل خود ببرید و سعی کنید با آن پیراهن یا پیتزا بخرید، چه اتفاقی می افتد. فروشندگان احتمالا بخش امنیتی را صدا می زنند. با این حال، ایجاد اعتماد نسبت به جو به مثابه اولین نوع از پول تقریبا راحت تر بود زیرا جو ذاتا دارای یک ارزش بیولوژیک است. انسان ها می توانند آن را بخورند. از سوی دیگر، اندوختن و حمل ونقل جو دشوار بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

شریعتی، تئوریسین سوسیالیسم اسلامی

🎤 بررسی ریشه ها و آثار افکار و آرای اقتصادی علی شریعتی در گفت و گوی #تجارت_فردا با موسی غنی نژاد

 شــریعتی آن زمان خیلی معروف بود. من در ســال ۱۳۴۸ وارد دانشگاه تهران شدم، دکتر شریعتی سخنرانی های زیادی در ســال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۴۸ داشت. یک بار به یکی از جلسات سخنرانی او در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفتم. قبلا در حسینیه ارشاد هم سخنرانی هایش را شنیده بودم، اما اولین باری که احساس بدی نسبت به او پیدا کردم در آن سخنرانی دانشگاه تهران بود. دقیقا به یاد دارم که او یک ساعت و نیم دیر رسید. در هوای گرم خردادماه سالن پر از جمعیت بود و حتی تعدادی از دانشجویان روی زمین نشسته بودند و همه از گرما کلافه بودند. دکتر شریعتی وقتی بعد از یک ســاعت و نیم تاخیر وارد شد، اولین جمله ای که گفت این بود که علت تاخیر من ترافیک بود و بعد شروع کرد به بد و بیراه گفتن به شهرداری و ترافیک. درحالی که او از وضع ترافیک خبر داشت و باید زودتر راه می افتاد. اولین کاری که یک آدم متمدن در چنین شرایطی می کند، عذرخواهی است، اما او این کار را نکرد و این رفتار بر من اثر خیلی بدی گذاشت و توی ذوقم زد. بعد که به تدریج با نگاه شریعتی بیشتر آشنا شدم، دیدم او یک آدم شعاری است. به هر حال ما با وجود ممنوعیت، کم و بیش کتاب‌های مارکسیستی را پیدا می کردیم و می‌خواندیم و من دیدم چیزهایی که شریعتی می‌گوید خیلی هم به  مارکسیسم ربطی ندارد و فقط شعار می‌دهد. بعدها برای من روشن شد که اصلا داستان شریعتی چیست.

🔹طرز فکر شریعتی یعنی شیعه‌ای که او تبلیغ می‌کرد، اسلام بدون فقها و بدون روحانیون بود. شاید صریح این را نمی‌گفت ولی این مضمون در حرف‌هایش بود. روشنفکران دینی ما که در ۲۵ سال اخیر به خصوص از جریان دوم خرداد به بعد سر برآورده‌اند،  یعنی دکتر سروش و اعوان و انصارش، طرفدار شریعتی هستند و تقریبا همین حرف ها را می زنند. درحالی که  بخش دنیوی اسلام که می تواند بسیار مدرن و برای زندگی امروزی ما کارساز باشد بخش فقه و حقوق اسلام است. اما روشنفکران دینی فقه را کاملا کنار می‌گذارند. شریعتی از منظر مارکسیســتی آن را رد می‌کرد چون معتقد بود فقها از این طریق سرمایه‌داری را توجیه می‌کنند. حالا روشــنفکران دینی هم به صورت دیگری همان کار شریعتی را می‌کنند؛ مثلا سروش معتقد است فقها انحصار قدرت سیاسی را به دست گرفته اند و از این منظر فقه را رد می‌کند و البته از شریعتی هم همیشه در کل دفاع می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی