انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

نقش بانک‌ها در اقتصاد ایران🇮🇷 و آمریکا🇺🇸

🏦یکی از نسبت‌های مهم مربوط به ترازنامه بانک‌مرکزی و سیستم بانکی حجم کل دارایی‌های سیستم بانکی نسبت به اقتصاد است؛ هر چه دارایی‌های سیستم بانکی نسبت به کل اقتصاد و تولید ناخالص داخلی بیشتر باشد، به این معناست که بانک‌ها نقش بزرگ‌تری در اقتصاد ایفا می‌کنند و اقتصاد و فضای اعتباری آن، بیشتر بانک‌محور است. در طرف مقابل، هر چه سهم سیستم بانکی در اقتصاد کمتر باشد به این معناست که از میزان وابستگی اقتصاد به سیستم بانکی و اعتبارات آن کاسته می‌شود.

🏦مقایسه این نسبت برای اقتصاد ایران و اقتصاد آمریکا حکایت از آن دارد که در ایران سیستم بانکی نقش قابل‌توجهی در اقتصاد ایفا می‌کند و اقتصاد به‌طور کلی در ایران متکی به تامین‌مالی از سوی سیستم بانکی است.

🏦در همین راستا، در‌حالی‌که در آمریکا، کل دارایی‌های سیستم بانکی تقریبا برابر با کل ارزش افزوده سالانه تولیدشده در اقتصاد است، اما در ایران نسبت تولید ناخالص‌داخلی به کل دارایی‌های سیستم بانکی حدود ۲۰٪ است؛ به این معنا که مجموع تولید صورت گرفته در یک سال مالی در ایران تنها یک‌پنجم کل دارایی‌های سیستم بانکی است.

🏦این نسبت برای دارایی‌های بانک‌مرکزی نیز صدق می‌کند، نسبت کل تولید به دارایی‌های بانک‌مرکزی در آمریکا بیش از ۵ واحد اما در ایران حدود یک واحد است؛ به این معنا که کل تولیدات صورت گرفته در اقتصاد در یک دوره مالی تقریبا با کل دارایی‌های بانک مرکزی برابر است؛ به تعبیری دیگر، در ایران تمام عوامل و بنگاه‌های اقتصادی در یک سال مالی به اندازه دارایی‌های یک عامل (یعنی بانک مرکزی) تولید می‌کنند.

🏦کل دارایی‌های فدرال رزرو در آمریکا حدود ۴ تریلیون دلار بوده، اما کل ارزش افزوده خلق‌شده در این کشور بیش از ۲۱ تریلیون دلار است. این در حالی است که در اقتصاد ایران، سطح کل دارایی‌های بانک مرکزی و تولید ناخالص‌داخلی نزدیک به یکدیگر و حدود ۷۰۰ هزار میلیارد تومان بوده است.بنابراین می‌توان نتیجه گرفت اقتصاد ایران به میزان چشمگیری به سیستم بانکی و جریان خلق اعتبار آن وابسته است؛ این در حالی است که در کشورهای دیگر، #بازار_سرمایه نقش غالب را در #تامین_مالی اقتصاد ایفا می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

حقایق و مغالطه‌ها در اقتصاد نوشته توماس ساول

 

🔸ذهن انسان برای اندیشیدن و صدور حکم و ایجاد رابطه میان پدیده‌ها به هم اصول کلی دارد که به آن منطق می‌گویند و همین ذهن برای ایجاد خطا عامدانه در تفکر و اثبات امر نادرست هم اصولی دارد که به آن مغالطه گفته می‌شود.

ساول در اثرش می‌گوید که هر تصمیم اقتصادی از سوی سیاستمداران محاسن و تبعات مخربی دارد اما سیاستمداران که تشنه جلب نظر عمومی و کسب رای هستند جهت جلب نظر اکثریت سعی دارند تبعات مخرب تصمیمات و اقدامات خود را لاپوشانی کنند، علل بی‌ربط برای تبعات تصمیمات خود بیاورند تا خود را تبرئه کرده و اتفاقات خوبی که ربطی به تصمیم آن‌ها ندارد را نیز به تصمیم خود ربط دهند.

ساول مدل‌ها و گونه‌هایی از مغالطات را در کتاب خود آورده که تعدادی را در اینجا خلاصه‌وار ذکر می‌کنیم

مغالطه برد_باخت:

 «بسیاری از مغالطه‌‌ها در عالم اقتصاد بر پایه این فرضیه نادرست کلی و تلویحی بنا شده‌اند که مبادلات تجاری فرایندی برد_باخت هستند که سود یک طرف معامله به معنای ضرر طرف مقابل است. اما مبادلات اقتصادی آزاد در صورت سودمند نبودن برای هر دو طرف هیچ‌گاه انجام نمی‌شود» ص۲۰

به طور مثال دولت‌ها جهت حمایت از مستاجرین قوانینی در حمایت از آن‌ها اعمال می‌کند و تعیین سقف اجاره باعث کاهش میل به ساخت و ساز و کاهش ارائه منزل جهت اجاره شده و کمبود درین حوزه کار را وخیم‌تر می‌کند.

مغالطه ترکیب:

آنچه منطقیون مغالطه ترکیب می‌نامند بر این اصل مبتنی است که آنچه در جزء صحیح است در کل نیز صحیح است.مثلا هنگامی که سیاستمداران به برخی گروه‌ها کمک می‌کنند و مزایایی در اختیارشان قرار می‌دهند چنین می‌نمایانند که جامعه از این کمک‌ها نفع می‌برد در حالی که از کیسه خلیفه می‌بخشند و به قیمت متضرر شدن جامعه است» ص۲۵

مغالطه مهره‌های شطرنج:

 «از آنجا که مردم مانند مهره‌های شطرنج اشیایی بی جان نیستند هر تلاشی برای استفاده از آنها به عنوان بخشی از برنامه یا طرحی بزرگ نه تنها نمی‌تواند موفقیت آمیز باشد بلکه نتیجه معکوس نیز خواهدداشت» ص۲۷

ساول در اثر خود محدودیت ساخت و ساز با دلایل محیط زیستی، زیبایی و... را به نفع اغنیا و دخالت در امر مالکیت دانسته و مانع افزایش مسکن و کاهش بها آن می‌داند

 «کنار گذاشته شدن حقوق مالکیت به اغنیا این امکان را می‌دهد که اجازه ورود مردم طبقه متوسط و اقشار کم‌درآمد را به حیطه‌شان ندهند و مانع ساخت مسکن برای مردم معمولی شوند» ص۵۹

فمینیست‌ها همواره تاریخ را جنسیت زده و تبعیض‌آمیز علیه زنان تفسیر می‌کنند و تحولات در امر حقوق زنان را دستاورد زحمات خود می‌دانند ساول اثبات می‌کند تحول درین زمینه ربطی به آن‌ها ندارد

 «آنچه در طی این دهه‌ها تغییر کرده، نه تبعیض کارفرمایان بلکه الگوهای ازدواج و بارداری بوده‌است...در طول دهه‌های نخستین قرن بیستم که حضور زنان در مشاغل سطح بالا و تحصیلات عالی که لازمه این مشاغل بودند از دهه ۱۹۵۰ مشهودتر بود، سن متوسط ازدواج اول زنان بالاتر بود» ص۹۴

تبعیض و مغالطات تحصیلی را نیز ساول به خوبی مدنظر قرار داده

 «موقعیت منحصر به فرد اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها و موسسات عالی در جایگاه کار علمی و اجرایی فرصت‌های زیادی را در اختیار آنان قرار می‌دهد تا به جای اینکه در خدمت منافع دانشجویان و موسسه باشند، سود و منفعت خود را در نظر بگیرند، این فرصت‌ها می‌تواند از امور بسیار ساده مانند زمان‌بندی کلاس‌ها گرفته تا انتخاب برنامه آموزشی باشد» ص۱۳۴

مغالطه دیگر مربوط به ثروت و فقر در جهان اول و سوم است. که دسته دوم اعمال گروه اول را مقصر وضع خود می‌دانند. ساول در ابتدا فصل مثال تاریخی جالبی می‌زند

 «بدون شک اروپاییان گناهان زیادی را در شمال آفریقا مرتکب شدند ولی شمار گناهان شمال نشینان آفریقا در اروپا نیز قابل چشم‌پوشی نیست. تنها تعداد اروپایی‌های که توسط دزدان دریایی بربر شمال آفریقا به اسارت برده‌شدند بیش از آفریقایی‌های به اسارت برده شده به دست آمریکایی‌ها بود» ص۲۶۱               

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

اگر قصد انتخاب رشته اقتصاد را دارید، بخوانید:

 

🔱 دکتر سید مرتضی افقه، مدیر گروه اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز در یادداشتی که در اختیار ایسنا خوزستان قرار داده است، نکاتی را در مورد انتخاب رشته در دانشگاه، به ویژه رشته اقتصاد متذکر شده است.  

از آنجا که بسیاری از دانش‌آموزان عزیز به دلایل مختلف از جمله ناآشنایی با رشته‌های دانشگاهی و آینده­ شغلی آن‌ها و بعضاً مشاوره‌ها و فشارهای اشتباه خانواده، مدرسه و مشاوران مدرسه، در انتخاب رشته دانشگاهی خود دچار خطاهای جبران‌ناپذیر می‌شوند، مایلم برای اطلاع دوستان دانش‌آموزی که قصد ادامه تحصیل در رشته‌های علوم انسانی، به خصوص رشته اقتصاد را دارند نکاتی را توضیح دهم تا در انتخاب رشته با آگاهی بیشتری تصمیم بگیرند:

1️⃣ برخلاف تصور بسیاری از دانش‌آموزان دبیرستانی و خانواده و مشاوران آن‌ها، رشته اقتصاد رشته­ای (به اصطلاح دانش‌آموزان) حفظی نیست و در اغلب قریب به اتفاق دروس این رشته از مباحث ریاضی پیشرفته استفاده می‌شود. بنابراین به داوطلبان عزیز به‌خصوص دانش آموزان رشته‌های انسانی که پایه­ ریاضی ضعیفی دارند و آمادگی ارتقاء سطح ریاضی خود را ندارند و یا اصولاً به دروسی که مبنای ریاضی و آمار دارند علاقه‌ای ندارند، اکیداً توصیه می­کنم که این رشته را برای تحصیل دانشگاهی خود انتخاب نکنند، مگر اینکه آمادگی آن را داشته باشند که حداکثر تا پایان ترم اول، از هر طریق ممکن، پایه ریاضی خود را حداقل در سطح ریاضیات رشته علوم تجربی و ترجیحاً رشته ریاضی دبیرستان تقویت کنند.

2️⃣ متأسفانه بسیاری از افرادی که به داوطلبان کنکور مشاوره می­دهند اطلاعات کافی از رشته­ های علوم انسانی به خصوص رشته اقتصاد ندارند و متقاضیان را بدون توجه به پایه‌های ریاضی و آماری‌شان به سمت رشته‌های اقتصاد و مدیریت سوق می‌دهند. دلیل عمده این مشاوران آینده بازار کار این رشته‌ها در بین رشته‌های علوم انسانی است. اگر چه این استدلال درست است، اما شرط موفقیت در گذراندن این رشته، برخورداری از پیش‌نیازهای علمی به خصوص توان مناسب ریاضی و ذهنی پویا برای تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده­ی اجتماعی اقتصادی است. بنابراین مجدداً توصیه اکید می­کنم در صورتی که پایه ریاضی قوی ندارید یا علاقه‌ای به این رشته ندارید، رشته‌های دیگر در حوزه علوم انسانی را که از ریاضیات کمتری استفاده می‌کنند انتخاب کنید تا در آینده دچار مشکلات جدی نشوید.

3️⃣ اتفاقاً و برخلاف تصورات غلط، رشته‌های علوم انسانی از مهم‌ترین شاخه‌های علمی هر جامعه‌ای هستند، به طوری که از نظر من به عنوان متخصص توسعه، یکی از دلایل اصلی ناکامی‌های اقتصادی کشور در دهه‌های گذشته، خفیف شمردن رشته‌های علوم انسانی در سطح جامعه است.

4️⃣ به لحاظ بازار کار نیز این نکته قابل توجه است که طبق آمار موجود، حدود 50 درصد از شاغلان کشور در بخش خدمات، حدود 32 درصد در بخش صنعت و 18 درصد در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. این بدان معنی است که برخلاف تصور، بازار کار بسیاری از رشته‌های علوم انسانی زمینه مناسب‌تری برای جذب فارغ التحصیلان آن‌ها را دارد.

5️⃣ برخلاف آنچه در دبیرستان و بعضاً جامعه بیان می‌شود و متأسفانه توسط برخی مشاوران کنکور ناآشنا، تبلیغ و ترویج می‌شود، هیچ شاخه علمی‌ای کم اهمیت و بی‌آینده نیست. بلکه همه رشته‌های دانشگاهی برای اداره جامعه پراهمیت و ضروری هستند و بنابراین تحصیل در آن‌ها نیازمند استعداد، تلاش و پشتکار و آمادگی فراوان است. بنابراین تقسیم‌بندی رشته‌های دانشگاهی به خوب و بد توسط افراد ناآگاه، اقدامی گمراه کننده است. اگر بازار کار برخی رشته‌های دانشگاهی با مشکل روبرو است به دلیل خطا در برنامه­ ریزی سیستم آموزشی کشور است، نه ماهیت رشته علمی.

6️⃣ عدم توجه به این توصیه باعث خواهد شد که در تمام طول تحصیل به خصوص در ترم‌های اولیه دچار مشکلات جدی و بعضاً جبران ناپذیر شوند. تجربه ورودی­ های اقتصاد در تمامی سال­ های گذشته نشان داده که تعداد زیادی از دانشجویانی که پایه ریاضی ضعیفی داشته­ اند، به خصوص دانش­ آموزان رشته­ های علوم­ انسانی دبیرستان، از ادامه تحصیل انصراف داده یا بعد از چند ترم مشروط شدن از دانشگاه اخراج شده و لطمات روحی و مالی جدی به خود و خانواده شان وارد کرده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مقایسه ایرانی-عربی تولید و مصرف/محمد فاضلی

شورای همکاری خلیج فارس شامل کشورهای بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات عربی متحده است. همه آن‌ها کشورهایی نفتی و از این نظر شبیه‌ به ایران هستند.

مجموع مساحت کشورهای این شورا 2673110 کیلومتر متربع و 1.63 برابر ایران است. جمعیت این کشورها جمعاً 56.5 میلیون نفر در سال 2019 و جمع تولید ناخالص داخلی آن‌ها 1638 میلیارد دلار در سال 2018 است (سرانه 34265 دلار به ازای هر نفر). تولید ناخالص داخلی ایران در سال 2019 معادل 413 میلیارد دلار و درآمد سرانه نیز 4982 دلار با جمعیت حدود 83 میلیون نفر بوده است. همین چند داده ساده را مقایسه کنیم:

 

🔹جمعیت ایران 1.46 برابر جمعیت شورای همکاری خلیج فارس است.

🔹مساحت ایران 61 درصد کل مساحت شورای همکاری خلیج فارس است.

 

🔹ایران با جمعیت بیشتر، تولید ناخالص داخلی‌اش یک‌چهارم (25.2 درصد) تولید ناخالص داخلی شش کشور شورای همکاری خلیج فارس است.

🔹درآمد سرانه هر ایرانی فقط 14.5 درصد میانگین درآمد شهروندان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است.

شما هر نتیجه‌ای دوست دارید از این مقایسه بگیرید، اما من بیشتر از هر چیز مایلم مصرف آب ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را در چارچوب همین داده‌ها مقایسه کنم.

نتایج جالب‌تر در این مقایسه خفته است. آمار نشان می‌دهد آب تجدیدپذیر (جمع آب حاصل از بارش‌ها، منابع آب زیرزمینی و ورودی آب سطحی از کشورها هم‌جوار) کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران در سال 2011 به ترتیب زیر است.

🔹ایران: 137 میلیارد متر مکعب (آمارهای اخیر نشان می‌دهند این مقدار به حدود 100 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است.)

🔹عربستان سعودی: 3.85 میلیارد متر مکعب

🔹عمان: 1.4 میلیارد متر مکعب

🔹بحرین: 0.12 میلیارد متر مکعب

🔹امارات عربی متحده: 0.15 میلیارد متر مکعب

🔹قطر: 0.06 میلیارد متر مکعب

🔹کویت: 0.02 میلیارد متر مکعب

مجموع آب تجدیدپذیر در اختیار این شش کشور معادل 5.6 میلیارد متر مکعب است (به شرط آن‌که از سال 2011 تاکنون کاهش نیافته باشد.) کشورهای مذکور برای جبران کمبود منابع آب خود، حدود 4.9 میلیارد متر مکعب نیز آب از دریا شیرین‌سازی می‌کنند. یعنی، 56.5 میلیون نفر انسان در حاشیه خلیج فارس، جمعا به حدود 10 میلیارد متر مکعب آب تجدیدپذیر دسترسی دارند.

 

مصرف آب این شش کشور اما محدود به این 10 میلیارد متر مکعب نیست بلکه حدود 26 میلیارد متر مکعب آب مصرف می‌کنند که حدود 16 میلیارد متر مکعب آن از منابع زیرزمینی استاتیک (تجدیدناپذیر) و منابع آب ژرف برداشت می‌شود.

حالا بیایید این مقایسه‌ها را کامل کنیم. اعراب حاشیه خلیج فارس با 26 میلیارد متر مکعب آب و 56 میلیون نفر جمعیت، 1638 میلیارد دلار درآمد کسب می‌کنند و ما با 89 میلیارد متر مکعب آب و 83 میلیون نفر جمعیت 413 میلیارد دلار ثروت تولید می‌کنیم. یعنی:

🔹هر متر مکعب آب در حاشیه خلیج فارس 63 دلار ثروت تولید می‌کند.

🔹هر متر مکعب آب در ایران 4.6 دلار ثروت خلق می‌کند.

به عبارتی، هر شهروند عرب حاشیه خلیج فارس از هر متر مکعب آب 13.6 برابر هر ایرانی، درآمد تولید می‌کند. سرانه مصرف آب سالیانه هر شهروند عرب حاشیه خلیج فارس 464 متر مکعب و سرانه مصرف آب هر ایرانی حدود 1100 مترمکعب (2.3 برابر سرانه هر شهروند عرب) است. اگر بدمصرف نیستیم، پس چه هستیم؟

این داده‌های ساده، نشان می‌دهد ساختار تولید ثروت و ساختار مصرف آب در این کشور به صورت بنیادین در هر سه بخش شرب، کشاورزی و صنعت ایراد دارد.

این ایرادها را نمی‌توان فقط با هزینه کردن دست و دلبازانه منابع مالی کمیاب، گرانبها و بین‌نسلی، برای پروژه‌های پرهزینه، زمان‌بر و پرمناقشه تأمین آب بیشتر (نظیر انتقال آب و شیرین‌سازی از دریا) اصلاح کرد.

 

✅ همه گزینه‌های مدیریت منابع آب روی میز باشند، اما قبل از هر تصمیمی، باید اثربخشی و هزینه‌های اصلاح مصرف را با هزینه‌ها و پایداری این پروژه‌های سنگین مقایسه کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دیگر هیچ کس کینزین نیست

🌀اغلب مقالاتی که در مورد میلتون فریدمن پس از مرگ او منتشر شده از او به عنوان اقتصاددانی بزرگ یاد کرده اند و بسیاری نیز او را با جان مینارد کینز دیگر اقتصاددان مطرح مقایسه کرده اند.  اما فریدمن و کینز نقطه نظرات متفاوت و در واقع متضادی با یکدیگر داشتند و بخش مهمی از پیشرفت فریدمن در بی اثر کردن پیشرفت های کینز بود. اگر کینز درست می گفت چگونه فریدمن می تواند اقتصاددان بزرگی باشد؟ و اگر حق با فریدمن است چگونه کینز را می توان یک اقتصاددان بزرگ محسوب کرد؟

🌀این یک سوال جالب توجه است که بسیاری از نویسندگان در مورد آن به جواب های نادرست می رسند و نتیجه می گیرند که فریدمن و کینز هر دو درست می گویند. مدل کینز از علم اقتصاد برای دهه ای 40 و 50 مناسب بود و مدل فریدمن با دهه های 70 و 80 تناسب دارد یعنی زمانی که مدل کینزی از بازی خارجی می شود.

🌀اما این تنها ادعایی است که نه کینز و نه فریدمن را جدی نگرفته است. کینز بزرگترین اثر خود را  «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» نامگذاری کرد نه «نظریه ای در باب چگونگی کارکرد اشتغال، بهره و پول از سال 1930 تا 1960». فریدمن هم در قسمتی از کتاب «تاریخ پولی ایالات متحده» که به صورت مشترک با آنا شوارتز نوشت و به خاطر آن جایزه نوبل را هم دریافت کرد، مشخص می کند که تحلیل کینزی از رکود بزرگ، یعنی مرکز اصلی دیدگاه کینزین از علم اقتصاد، به طور تاریخی برپایه محاسبات اشتباه از آن چه اتفاق افتاده، بنا شده است.

🌀برخی از نویسندگان این مقالات مدعی هستند که اقتصاد به نوعی چیزی کمتر از یک علم مثل فیزیک است از این رو حقایق آن نیز موقتی تر هستند. در حالی که تاریخ خود علم فیزیک نیز معماهای یکسانی در خود دارد. نیوتون فیزیکدان بزرگی بود. انیشتن هم فیزیکدان بزرگی بود. اما قسمتی از موفقیت انیشتن این بود که نشان داد فیزیک نیوتونی در برخی روش های پایه ای غلط است.

🌀نیوتون اشتباه کرده بود اما فیزیک نیوتون بستری از ایده ها را ایجاد کرد که نسل بعد از فیزیکدان ها شامل انیشتن در آن رشد کردند. کینز نیز اشتباه کرده بود اما تلاش هایش برای درک چیزی که او معتقد بود در طول رکود بزرگ اتفاق افتاده یک پایه تئوریک ایجاد کرد تا بعدها نظریه پردازانی همانند فریدمن وارد شدند و آنها را نقد کردند. خود فریدمن درباره نوشته ای در نشریه تایم با این عنوان که «اکنون ما همه کینزین هستیم» نوشت: «از یک دید اکنون همه ما کینزین هستیم و از یک دید دیگر هیچ کس کینزین نیست».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

برندگان جایزه نوبل اقتصاد و نظریات آنها /حسین عقیلی فر

 

۱۹۶۹-  رگنار فریش(Ragnar Frisch)  و جان تینبرگن(Jan Tinbergen)
برای توسعه و کاربرد مدلهای پویا برای تجزیه و تحلیل فرایندهای اقتصادی.

۱۹۷۰-  پل ساموئلسن(Paul Samuelson)
برای کار علمی او در جهت توسعه نظریه اقتصاد ایستا و پویا وکمک موثر او در افزایش سطح تجزیه و تحلیل در علم اقتصاد.

۱۹۷۱-  سایمون کوزنتس(Simon Kuznets)
برای تفسیر تجربی او از رشد اقتصادی که به بینش جدید و عمیق تر نسبت به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و روند توسعه منجر شده است.

۱۹۷۲-  جان هیکس(John Hicks)  و کنث ارو(Kenneth Arrow)
برای کمک های پیشگامانه به نظریه تعادل عمومی اقتصاد و نظریه رفاه.

۱۹۷۳-  واسیلی لئونتیف(Wassily Leontief)
برای توسعه روشهای داده-ستانده و کاربرد آنها در حل مشکلات مهم اقتصادی.

۱۹۷۴-  گانر مایدل(Gunnar Myrdal)  و فردریک آگست وان هایک(Friedrich August von Hayek)
برای کار پیشگامانه آنها در نظریه پول و نوسانات اقتصادی و برای تجزیه و تحلیل موثر آنها در مورد وابستگی متقابل پدیده های اقتصادی، اجتماعی و نهادی.

۱۹۷۵-  لئونید وایتالیویچ کانتورویچ(Leonid Vitaliyevich Kantorovich)  و تیالینگ کوپمنز(Tjalling Koopmans)
برای کمک آنها به نظریه تخصیص بهینه منابع

۱۹۷۶-  میلتون فریدمن(Milton Friedman)
برای دستاوردهای او در تجزیه و تحلیل مصرف، تاریخچه و نظریه پولی و برای نشان دادن پیچیدگی سیاستهای ثبات.

۱۹۷۷-  برتیل اولین(Bertil Ohlin)  و جیمز مید(James Meade)
برای کمک پیشگامانه آنها به نظریه تجارت بین المللی و حرکت بین المللی سرمایه.

۱۹۷۸-  هربرت سایمون(Herbert Simon)
برای تحقیقات پیشگامانه او در مورد فرآیند تصمیم سازی در سازمان های اقتصادی.

۱۹۷۹-  تئودور شولتز(Theodore Schultz)  و سیر آرتور لویس(Sir Arthur Lewis)
برای تحقیقات پیشگامانه آنها در مورد توسعه اقتصادی با توجه ویژه به مشکلات کشورهای در حال توسعه.

۱۹۸۰-  لارنس کلاین(Lawrence Klein)
برای ایجاد مدلهای اقتصادسنجی و کاربرد آن در تحلیل نوسانات اقتصادی و سیاست های اقتصادی.

۱۹۸۱-  جیمز توبین(James Tobin)
برای تجزیه و تحلیل بازارهای مالی و روابط آنها با تصمیمات هزینه، اشتغال، تولید و قیمت ها.

۱۹۸۲-  جرج استیگلر(George Stigler)
برای مطالعات او در مورد ساختارهای صنعتی، عملکرد بازارها و علل و اثرات مقررات عمومی.

۱۹۸۳-  جرارد دبرو(Gerard Debreu)
برای ترکیب روشهای تجزیه و تحلیل جدید با نظریات اقتصادی و همچنین برای اصلاحات دقیق او در مورد نظریه تعادل عمومی.

۱۹۸۴-  ریچارد استون(Richard Stone)
برای کمک بنیادین به توسعه سیستم های حسابهای ملی و بنابراین بهبود فراوان پایه های تجزیه و تحلیل اقتصاد تجربی.

۱۹۸۵-  فرانکو مودیگلیانی(Franco Modigliani)
برای تجزیه و تحلیل پیشگامانه او از پس انداز و بازارهای مالی.

۱۹۸۶-  جیمز بوکانان(James Buchanan)
برای توسعه پایه های قراردادی و قانونی نظریه تصمیم سازی اقتصادی و سیاسی.

۱۹۸۷-  رابرت سولو(Robert Solow)
برای کمک به نظریه رشد اقتصادی.

۱۹۸۸-  موریس الایس(Maurice Allais)
برای کمک پیشگامانه به نظریه بازارها و استفاده کارآمد از منابع.

۱۹۸۹-  تریگو هاولمو(Trygve Haavelmo)
برای تصریح او در مورد پایه های نظری اقتصادسنجی و تجزیه و تحلیل او از ساختارهای اقتصادی همزمان.

۱۹۹۰-  هری مارکویتز(Harry Markowitz)  و مرتون میلر(Merton Miller)  و ویلیام شارپ(William Sharpe)
برای نوع آوری در اقتصاد مالی.

۱۹۹۱-  رونالد کوژ(Ronald Coase)
برای کشف و توضیح اهمیت هزینه مبادله و حقوق مالکیت برای ساختار نهادی و عملکرد اقتصاد.

۱۹۹۲-  گری بکر(Gary Becker)
برای گسترش دامنه تحلیلهای اقتصاد خرد به طیف وسیعی از رفتار و تعامل انسانی، از جمله رفتار غیر بازاری.

۱۹۹۳-  رابرت فوگل(Robert Fogel)  و داگلاس نورث(Douglass North)
برای تحقیقات جدید در تاریخ اقتصاد با استفاده از نظریه های اقتصادی و روشهای کمی، برای توضیح تغییرات اقتصادی و نهادی.

۱۹۹۴-  جان هارسانی(John Harsanyi)  و جان نش(John Nash)  و رینهارد سلتن(Reinhard Selten)
برای تجزیه و تحلیل تعادل در نظریه بازیهای تعاون ناپذیر.

۱۹۹۵-  رابرت لوکاس(Robert Lucas) 
برای توسعه و کاربرد فرضیه انتظارات عقلایی به طوری که تحلیلهای اقتصاد کلان را تغییر دادند و درک ما را از سیاستهای اقتصادی عمیق تر نمودند.

۱۹۹۶-  جیمز مرلیز(James Mirrlees)  و ویلیام ویکری(William Vickrey) 
برای کمک بنیادین به نظریه اقتصادی انگیزه ها تحت اطلاعات نامتقارن.

۱۹۹۷-  رابرت مرتون(Robert Merton)  و میرون اسکولز(Myron Scholes)
برای روش جدید برای تعیین ارزش مشتقات.

۱۹۹۸-  آمارتیا سن(Amartya Sen)
برای کمک به اقتصاد رفاه.

۱۹۹۹-  رابرت ماندل(Robert Mundell)
برای تجزیه و تحلیل سیاستهای پولی و مالی تحت رژیم های مختلف ارزی و تجزیه و تحلیل نقاط بهینگی واحد پول.

۲۰۰۰-  جیمز هکمن(James Heckman)  و دانیل مکفادن(Daniel McFadden)
جیمز هکمن برای توسعه تئوری و روشهای تجزیه و تحلیل نمونه های انتخابی.
و دانیل مکفادن برای توسعه تئوری و روشهای تجزیه و تحلیل انتخاب گسسته.

۲۰۰۱-  جرج آکرلوف(George Akerlof)  و مایکل اسپنس(Michael Spence)  و جوزف استیگلیتز(Joseph Stiglitz)
برای تجزیه و تحلیل بازارها با اطلاعات نامتقارن.

۲۰۰۲-  دانیل کاهنمان(Daniel Kahneman)  و ورنون اسمیث(Vernon Smith)
دانیل کاهنمان برای وارد کردن بینشهای تحقیقات روانشناسی به علم اقتصاد و به ویژه در مورد قضاوت و تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان.
ورنون اسمیث برای بکارگیری آزمون های آزمایشگاهی به عنوان ابزار در تجزیه و تحلیل اقتصاد تجربی، به ویژه در مطالعه مکانیسم های بازار جایگزین.

۲۰۰۳-  رابرت انگل (Robert Engle)
برای روشهای تجزیه و تحلیل سری های زمانی اقتصادی با نوسانات متغیر زمانی (ARCH).

۲۰۰۴-  فین کیدلند(Finn Kydland)  و ادوارد پریسکات(Edward Prescott)
برای کمک آنها به اقتصاد کلان پویا: هماهنگی زمانی سیاستهای اقتصادی و نیروهای محرک چرخه های تجاری

۲۰۰۵-  رابرت آمان(Robert Aumann)  و توماس شلینگ(Thomas Schelling)
برای بالا بردن درک ما از مناقشه و همکاری با استفاده از تجزیه و تحلیل نظریه بازی.

۲۰۰۶-  ادموند فلپس(Edmund Phelps)
برای تجزیه و تحلیل مبادلات بین دوره ای در سیاستهای اقتصاد کلان.

۲۰۰۷-  لئونید هورویچ(Leonid Hurwicz)  و اریک ماسکین(Eric Maskin)  و راجر میرسون(Roger Myerson)
برای اینکه پایه های های تئوری طراحی مکانیزم را بنا نهادند.

۲۰۰۸-  پل کروگمن(Paul Krugman)
برای تجزیه و تحلیل او در مورد الگوهای تجاری و محل فعالیت اقتصادی.

۲۰۰۹-  الینور اوستروم(Elinor Ostrom)
برای تجزیه و تحلیل حکمرانی اقتصادی خصوصا بر عوام.

۲۰۱۰-  پیتر دایاموند(Peter Diamond)  و دیل مورتنسن(Dale Mortensen)  و کریستوفر پیساریدز(Christopher Pissarides)
برای تجزیه وتحلیل آنها از بازار با اصطکاکات جستجو.

۲۰۱۱-  توماس سارجنت(Thomas Sargent)  و کیستوفر سیمز(Christopher Sims)
برای تحقیقات تجربی خود در مورد علت و اثر در اقتصاد کلان.

۲۰۱۲-  آلوین راث(Alvin Roth)  و لویید شاپلی(Lloyd Shapley)
برای نظریه تخصیص پایدار و طراحی بازار.

۲۰۱۳-  یوجین فاما(Eugene Fama)  و لارس پیتر هانسن(Lars Peter Hansen)  و رابرت شیلر(Robert Shiller)
برای تجزیه و تحلیل قیمتهای دارایی.

۲۰۱۴-  جین تیرول(Jean Tirole)
برای تجزیه و تحلیل قدرت بازاری و مقررات.

۲۰۱۵-  انگس دیتن(Angus Deaton)
برای تجزیه و تحلیل مصرف، فقر و رفاه.

۲۰۱۶-  الیور هارت(Oliver Hart)  و بنت هولمستروم(Bengt Holmstrom)
برای کمک آنها به تئوری قرارداد.

۲۰۱۷-  ریچارد تِیلر(Richard Thaler)
برای کمک او به اقتصاد رفتاری.

 

 

 

 

 

2018  ویلیام نوردهاوس (William D. Nordhaus) و پل رومر (Paul M. Romer)

 

 

برای قرار دادن تغییرات آب و هوایی و نوآوری های تکنولوژیکی در تجزیه و تحلیل بلند مدت اقتصاد کلان.

 

 

منبع:   www.nobelprize.org

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

پروفسور محمد هاشم پسران /حسین عقیلی فر

 

تعداد استناد به مقالات پروفسور پسران:

 

 

طبق اطلاعات scopus دکتر هاشم پسران، اقتصاددان سرشناس ایرانی، با 23700 استناد تا پایان بهار 1398 بیشترین تعداد استناد را در بین سایر اقتصاددانان ایرانی دارد همچنین، طبق اطلاعات repec دکتر پسران، با 25793 استناد همچنان تا پایان بهار 1398 بیشترین تعداد استناد را در بین سایر اقتصاددانان ایرانی در اختیار دارد. ایشان اکنون در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا مشغول هستند. پیش از این در دانشگاه کمبریج برینانیا حضور داشتند.

 

 

منبع: www.repec.org   و   www.scopus.com

 

 

   

 

 

درباره پروفسور پسران:

 

 

   پروفسور پسران به عنوان یک متخصص پیشرو در اقتصاد سنجی کاربردی، تحلیلی کمی بازارهای مالی، مدلسازی اقتصاد سنجی اقتصاد کلان، تقاضای انرژی و اقتصاد خاورمیانه را مورد مطالعه قرار می دهد. وی می گوید مرحله بعدی در تجزیه و تحلیل کمی اقتصاد، توسعه تکنیک های مناسب  برای کاربرد های زمان واقعی اقتصاد سنجی (real-time applications of econometrics) در زمینه های تجارت و تصمیم سازی دولت است. پسران این روند را با توسعه تکنیک های بازگشتی (recursive techniques) که در حال حاضر در مدل سازی مالی استفاده می شود، آغاز کرد. او امیدوار است که به زودی پایه آنچه که ممکن است روزی به نام اقتصاد سنجی زمان واقعی (Real-Time Econometrics) نامیده شود، بنا نهد. کارهای او در بیش از 150 نشریه پژوهشی معتبر و 13 کتاب به چاپ رسیده است. این اقتصاددان پیشین بانک مرکزی ایران، به عنوان مشاور در سازمان ملل متحد، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول نیز خدمت کرده است. اخیرا پسران با همکاری شرکت تودر (Tudor Corporation) در کانکتیکت آمریکا یک سیستم تجاری کامپیوتری را که در حال حاضر مشغول فعالیت است، ابداع کرده است. مهمترین قلمرو اصلی پژوهشی وی عبارتند از: مدلسازی ملی و جهانی اقتصاد کلان (GVAR)، مدلهای فاکتور(Factor models)، مدلسازی زمان واقعی در اقتصاد و اقتصاد سنجی مالی (Real-time modelling in economics and finance Econometric)، تجزیه و تحلیل اقتصادسنجی پانلهای پویا: تست ریشه واحد و هم جمعی در مدل دادههای پانل، تجزیه و تحلیل اقتصاد سنجی مدلهای غیر تو در تو (Econometric analysis of non-nested models) ، مدل سازی ریسک اعتباری سیاست پولی و ارز خارجی در ایران.

 

 

منبع: صفحه شخصی پروفسور پسران در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا

 

 

 

 

 

علایق پژوهشی پروفسور پسران:

 

 

پروفسور محمد هاشم پسران در گسترش اقتصادسنجی سری های زمانی و داده های پانل نقش مهمی داشته است. او توسعه دهنده مدل خود توضیح برداری جهانی (GVAR) است که توسط بسیاری از اقتصاددانان و موسسات بین المللی از جمله صندوق بین المللی پول، بانک مرکزی اروپا و بانک جهانی به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است تا بتوانند به بررسی و پیش بینی اثرات خارجی و وابستگی های متقابل در اقتصاد جهانی بپردازند. با ابداع این مدل، پروفسور پسران درک ما را نسبت به همبستگی متقابل سیستم های مالی بین المللی و ریسک پذیری جهانی تغییر داده است.

 

 

منبع: صفحه شخصی پروفسور پسران در دانشگاه کمبریج

 

 

 

 

 

تخصص های تحقیقاتی پروفسور پسران:

 

 

 مدل سازی زمان واقعی در اقتصاد و امور مالی·

 

 

  Real-time modelling in economics and finance

 

 

مدل سازی ریسک اعتباری·

 

 

 Modeling credit risk

 

 

تجزیه و تحلیل اقتصاد سنجی پانل های پویا.

 

 

 Econometric analysis of dynamic panels

 

 

تست ریشه واحد و هم جمعی در مدل داده های پانل·

 

 

 Unit root testing and cointegration in panel data models

 

 

اجتماع مدل های ناهمگون پویا ·

 

 

 Aggregation of dynamic heterogeneous models

 

 

رویکردهای نظری تصمیم گیری به ارزیابی مدل ·

 

 

 Decision theoretic approaches to model evaluation

 

 

تجزیه و تحلیل تجربی همگرایی و رشد ·

 

 

 Empirical analysis of convergence and growth

 

 

تجزیه و تحلیل اقتصاد سنجی تقاضای انرژی در اقتصادهای آسیایی.

 

 

Econometric analysis of energy demand in Asian economies

 

 

مدل سازی اقتصاد کلان ملی و جهانی - پیشگام مدل سازیGVAR 

 

 

National and global macroeconometric Modelling - the pioneer of GVAR modelling

 

 

مدل سازی نرخ ارز.

 

 

  Exchange rate modelling

 

 

سیاست پولی و ارز خارجی در ایران.

 

 

  Monetary and foreign exchange policy in Iran

 

 

منبع: صفحه شخصی پروفسور پسران در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی