♦ ️همانطور که تئوریهای کلاسیک اذعان دارد، فرض بر آن است که ویژگی خاص و همگن در جوامع وجود دارد. این بدین معنی است که جامعه، در کشورهای فقیر و ثروتمند، اساساً متفاوت نیستند. هرچند، تعدادی از تئوریسینها معتقدند که جوامع سنتی- فعالیتهای گذشته که توسط نهادهای حاکم از نسلی به نسل دیگر اجرا شده-ممکن است مشکلاتی را برای رشد و توسعه اقتصادی ایجاد کنند.
♦️ ماکس وبر این موضوع را در کتاب خود به نام اصول اخلاق پروتستان و جوهر سرمایه داری مطرح نموده است. او تلاش کرد تا تغییر واکنش/اقدامات افراد از مکانیزمهای سنتی به انتخاب عقلانی را تشریح کند.
♦️جوزف شومپیتر بحث کرد که رشد به وسیله عوامل تولید، با نوآوری کارآفرینی که مهمترین اینها است، محرک عرضه است. او باور داشت که هوش خداداد محرک کارآفرینان است.
♦️مفهوم اقتصاد دوگانه برای اولین بار توسط اقتصاددان هلندی به نام جی.اچ.بوکه مطرح شد. او تفاوت بین اقتصادهای شهری مدرن همراه با قواعد عقلانی سرمایه داری را در مقابل اقتصاد روستایی و بسیار سنتی در هند از مستعمرات هلند بررسی کرد. که بر اساس آن سرمایه داری با ارزشهای جوامع پیش از سرمایه داری همبستگی داشت. بخش مدرن اقتصاد و احاطه کننده در کنار اقتصاد سنتی بود. روابط بین دو بخش در مقایسه با یکدیگر در مقابل جمعیت بومی برای مستعمرات بسیار سودمند بود. اقتصاد مدرن بسیار گرایش به بیرون داشت در حالی که همزمان فعالیتهای کشاورزی سنتی به آخر رسید. ♦️با وجود طرح نظریه های مختلف توسط اقتصاددانان در خصوص عقب ماندگی اما همگی اتفاق نظر دارند که: متأخرین در توسعه باید رشد سریعتری داشته باشند و با استفاده از مزیتهای تکنولوژی پیشرفته عقبماندگی خود را جبران نموده و از کشورهای توسعه یافته پیشی بگیرند. عقبماندگی مزیتهای خاص خود را دارد به دلیل اینکه توسعه یافتههای دیر آمده میتوانند رشد نسبتاً سریعی را از طریق افزایش تمرکز صنعتی و مالی بر اساس تکنولوژیهای قرض گرفته شده بدست آورند. بنابراین آنها میتوانند فاصله خود را با کشورهای ثروتمند از بین ببرند. ویژگیهای نهادی نقش مهمی را در این فرایند توسعه ایفا مینماید. علاوه بر آن، دیر توسعه یافتهها میتوانند از تجربیات بیشتری در تصمیم گیری بهره ببرند.