🔸ذهن انسان برای اندیشیدن و صدور حکم و ایجاد رابطه میان پدیده‌ها به هم اصول کلی دارد که به آن منطق می‌گویند و همین ذهن برای ایجاد خطا عامدانه در تفکر و اثبات امر نادرست هم اصولی دارد که به آن مغالطه گفته می‌شود.

ساول در اثرش می‌گوید که هر تصمیم اقتصادی از سوی سیاستمداران محاسن و تبعات مخربی دارد اما سیاستمداران که تشنه جلب نظر عمومی و کسب رای هستند جهت جلب نظر اکثریت سعی دارند تبعات مخرب تصمیمات و اقدامات خود را لاپوشانی کنند، علل بی‌ربط برای تبعات تصمیمات خود بیاورند تا خود را تبرئه کرده و اتفاقات خوبی که ربطی به تصمیم آن‌ها ندارد را نیز به تصمیم خود ربط دهند.

ساول مدل‌ها و گونه‌هایی از مغالطات را در کتاب خود آورده که تعدادی را در اینجا خلاصه‌وار ذکر می‌کنیم

مغالطه برد_باخت:

 «بسیاری از مغالطه‌‌ها در عالم اقتصاد بر پایه این فرضیه نادرست کلی و تلویحی بنا شده‌اند که مبادلات تجاری فرایندی برد_باخت هستند که سود یک طرف معامله به معنای ضرر طرف مقابل است. اما مبادلات اقتصادی آزاد در صورت سودمند نبودن برای هر دو طرف هیچ‌گاه انجام نمی‌شود» ص۲۰

به طور مثال دولت‌ها جهت حمایت از مستاجرین قوانینی در حمایت از آن‌ها اعمال می‌کند و تعیین سقف اجاره باعث کاهش میل به ساخت و ساز و کاهش ارائه منزل جهت اجاره شده و کمبود درین حوزه کار را وخیم‌تر می‌کند.

مغالطه ترکیب:

آنچه منطقیون مغالطه ترکیب می‌نامند بر این اصل مبتنی است که آنچه در جزء صحیح است در کل نیز صحیح است.مثلا هنگامی که سیاستمداران به برخی گروه‌ها کمک می‌کنند و مزایایی در اختیارشان قرار می‌دهند چنین می‌نمایانند که جامعه از این کمک‌ها نفع می‌برد در حالی که از کیسه خلیفه می‌بخشند و به قیمت متضرر شدن جامعه است» ص۲۵

مغالطه مهره‌های شطرنج:

 «از آنجا که مردم مانند مهره‌های شطرنج اشیایی بی جان نیستند هر تلاشی برای استفاده از آنها به عنوان بخشی از برنامه یا طرحی بزرگ نه تنها نمی‌تواند موفقیت آمیز باشد بلکه نتیجه معکوس نیز خواهدداشت» ص۲۷

ساول در اثر خود محدودیت ساخت و ساز با دلایل محیط زیستی، زیبایی و... را به نفع اغنیا و دخالت در امر مالکیت دانسته و مانع افزایش مسکن و کاهش بها آن می‌داند

 «کنار گذاشته شدن حقوق مالکیت به اغنیا این امکان را می‌دهد که اجازه ورود مردم طبقه متوسط و اقشار کم‌درآمد را به حیطه‌شان ندهند و مانع ساخت مسکن برای مردم معمولی شوند» ص۵۹

فمینیست‌ها همواره تاریخ را جنسیت زده و تبعیض‌آمیز علیه زنان تفسیر می‌کنند و تحولات در امر حقوق زنان را دستاورد زحمات خود می‌دانند ساول اثبات می‌کند تحول درین زمینه ربطی به آن‌ها ندارد

 «آنچه در طی این دهه‌ها تغییر کرده، نه تبعیض کارفرمایان بلکه الگوهای ازدواج و بارداری بوده‌است...در طول دهه‌های نخستین قرن بیستم که حضور زنان در مشاغل سطح بالا و تحصیلات عالی که لازمه این مشاغل بودند از دهه ۱۹۵۰ مشهودتر بود، سن متوسط ازدواج اول زنان بالاتر بود» ص۹۴

تبعیض و مغالطات تحصیلی را نیز ساول به خوبی مدنظر قرار داده

 «موقعیت منحصر به فرد اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها و موسسات عالی در جایگاه کار علمی و اجرایی فرصت‌های زیادی را در اختیار آنان قرار می‌دهد تا به جای اینکه در خدمت منافع دانشجویان و موسسه باشند، سود و منفعت خود را در نظر بگیرند، این فرصت‌ها می‌تواند از امور بسیار ساده مانند زمان‌بندی کلاس‌ها گرفته تا انتخاب برنامه آموزشی باشد» ص۱۳۴

مغالطه دیگر مربوط به ثروت و فقر در جهان اول و سوم است. که دسته دوم اعمال گروه اول را مقصر وضع خود می‌دانند. ساول در ابتدا فصل مثال تاریخی جالبی می‌زند

 «بدون شک اروپاییان گناهان زیادی را در شمال آفریقا مرتکب شدند ولی شمار گناهان شمال نشینان آفریقا در اروپا نیز قابل چشم‌پوشی نیست. تنها تعداد اروپایی‌های که توسط دزدان دریایی بربر شمال آفریقا به اسارت برده‌شدند بیش از آفریقایی‌های به اسارت برده شده به دست آمریکایی‌ها بود» ص۲۶۱