مشکل عمده‌ای که در مورد بسیاری از روشنفکران ما وجود دارد و کسانی که حضور و فعالیت دولت در اقتصاد را با بهانه کمک به مردم ترویج می‌کنند دیدن یک بعد قضیه است. این افراد هیچ‌گاه در مورد منافعی که مردم به این طریق از دست می‌دهند، صحبتی نمی‌کنند. این افراد یک طرف این بده‌بستان را اصلاً توضیح نمی‌دهند. دولت یک نهاد مستقل با درآمد مستقل نیست. دولت هرچه به مردم بدهد در برابرش باید چیزی بستاند. حتی نفت هم یک ثروت ملی و بین‌نسلی است، علاوه بر اینکه از ارزش آن در بازارهای جهانی کم شده و درآمد آن هم برای یک جمعیت 80میلیونی قابل توجه نیست. فشار آوردن به دولت برای حمایت از مردم در یک حوزه، قطعاً باعث هزینه دادن مردم در یک حوزه دیگر می‌شود. لازم است که برای مردم این بده‌بستان به‌طور شفاف توضیح داده شود. مثلاً اگر به مردم گفته شود که آیا حاضر هستند بنزین را با قیمت نسبی ارزان بخرند اما فرزندشان بیکار باشد، یا میان اینکه بنزین را به قیمت بالاتر مصرف کنند اما برای فرزندشان شغل ایجاد شود، کدام را ترجیح می‌دهند؟ نگفتن هزینه‌هایی که مردم بابت مداخله دولت در اقتصاد می‌پردازند، خیانتی است که به آنها و به کشور می‌شود.                                                         

       ♻ اینکه چگونه این فرآیند بسیار طولانی و زمان‌بر که لازم است طی آن مردم آموزش ببینند و یاد بگیرند که باید مطالبه‌گر باشند تا دولت در اقتصاد مداخله نداشته باشد، می‌تواند از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد اما برای من همیشه این سوال مطرح بوده است که چرا در کشورمان سازمان‌های مردم‌نهاد (NGO) اقتصادی خوب نداریم. در کشور ما قوانین و بستر لازم برای فعالیت وجود دارد. گروه‌ها و تشکل‌هایی داریم که مثلاً مساله حقوق بشر یا حمایت از کودکان را دنبال می‌کنند اما چرا یک سازمان مردم‌نهاد قوی از اقتصاددانان نداریم که فعالیت‌های دولت و شرکت‌ها را پیگیری کنند و با استفاده از نهاد قضایی، مانع از فعالیت‌های زیانبار شوند، سازمان‌های مردم‌نهادی که به مردم بیاموزند این فعالیت‌ها چه اشکالی ایجاد می‌کند و چرا باید جلوی آن گرفته شود. این سازمان‌ها می‌تواند در روستاهای کوچک و شهرهای کوچک شکل بگیرد و از دخالت‌های نادرست جلوگیری کند و به سطح کلان گسترش یابد و فعالیت کند. مثلاً در مساله صنعت خودرو، تقریباً تمامی مردم درگیر هستند و همه در مورد آن صحبت می‌کنند. متاسفانه هیچ‌کسی به انحرافاتی که در این صنعت شکل گرفته به‌طور ریشه‌ای نمی‌پردازد و هیچ سازمان مردم‌نهادی شکل نگرفته است که به‌طور مشخص با استفاده از ظرفیت‌های قانونی پیگیر احقاق حقوق مردم از روابط انحصاری موجود در این صنعت باشد.                                                                        ♻مردم به‌طور کامل خودشان را از این حوزه کنار کشیده‌اند و منتظرند دولت وارد گود شود و حق آنها را بگیرد در حالی که نهاد دولت خودش در ایجاد این وضعیت سهیم است. بهترین ابزاری که می‌تواند در بلندمدت به ما کمک کند این است که مردم به حقوق خودشان آشنا و مطالبه‌گر شوند. برای اینکه مردم مطالبه‌گری کنند باید اقتصاددان‌ها و تحلیلگران در قالب تشکل‌هایی صرفاً با اهداف ترویج آموزه‌های درست علم اقتصاد و پیگیری حقوق مردم، این مسائل را برای مردم روشن و شفاف کنند تا جامعه درک کند که میوه و ثمره این فعالیت چیست. به‌طور مشخص اینکه مردم باز منتظر باشند تا مثلاً رئیس‌جمهور دیگری سرکار بیاید که حق آنها را بدهد، از دامنه قدرت و فعالیت خودش بکاهد و فعالیت‌های درستی در پیش بگیرد، با وجود هزاران مشکل موجود،تقریبا ناممکن است.

حتی در کشورهایی که اقتصاد آزاد حاکم است هم این سازمان‌های مردم‌نهاد حضور دارند و فعال هستند چون کماکان دولت و شرکت‌های بزرگ تمایل به گسترش قدرت و ایجاد انحصار دارند، این در واقع یک جنگ دائمی است که متضمن منافع مردم است. به نظر من این جنگ در حوزه اقتصاد باید بین مردم و دولت از یک جایی شروع شود.