به استناد «ویلهلم روپکه» (Wilhelm roepke) مفهوم نئولیبرالیسم برای نخستین بار در کنفرانسی در پاریس در سال ۱۹۳۸ مطرح شد.

از جمله افرادی که در این کنفرانس شرکت داشتند «الکساندر روستو» (aleksander rostow) و «ویلهلم روپکه»، که از اردو لیبرالسیم مکتب فرایبورگ آلمان پشتیبانی کرده و «هایک» (august von hayk) و همچنین «میزس» (Ludwig von mises) که پیرو مکتب لیبرالیستی کلاسیک اتریش بودند.

مفهوم نئولیبرالیسم در مقابل مفهوم لیبرالیسم laissez fair به طور خود آگاه انتخاب شده بود و به معنی تاکید بر دخالت نسبتی دولت برای تنظیم بازار محسوب می شد.

روستو در این کنفرانس اعتقاد داشت که باید مکتب لیبرالیسم مورد «بازسازی» قرار گیرد در حالی که روپکه مایل به «تجدید نظر» در مکتب تاریخی لیبرالیسم اقتصادی بود.

روپکه راجع به جنبش های جدید لیبرالیستی چنین می نویسد: «به نظر من افرادی که مترصد ارائه مفهوم جدیدی از لیبرالیسم هستند بر دو نکته تاکید دارند. اولااینکه باید به مفهوم آزادی در بازار اطمینان داشت و دوم اینکه باید برای تامین و تضمین، این آزادی، سیاست های خاصی را در بازار به مرحله اجرا گذارد که در پرتو آن اقتصاد بازار بتواند وظایف محوله خود را به طور احسن و اکمل به انجام برساند.

به استناد «روپکه» نظام اقتصاد بازار مطلوب به طور اتوماتیک و درون زا به وجود نمی آید و لذا برای این امر اتخاذ سیاست خاصی تحت عنوان سیاست نظم (نظام) Ordenungspolitik (پیشوند «اردو» در ابتدای مفهوم اردو لیبرالیسم از این واژه گرفته شده است) لازم و ضروری است.

اجرای این سیاست باید موجب شود که واحدهای تولیدی در جهت تامین خواسته های مصرف کنندگان، با یکدیگر به رقابت سالم بپردازند. بنگاه های تولیدی در پرتو این سیاست مجاز به به کارگیری قدرت خود در زمینه های دیگر از جمله مداخله در امور و مسائل سیاسی و یا ممانعت از تحقق رقابت را ندارند. چیزی که تحت عنوان سیاست «به نظم درآوردن رقابت» (Politik der wettbewerbsordenung) از طرف بانیان مکتب فرایبوگ (Ordoliberalism)، اویکون (Euckens) و «بوهمز» (Boehms) مطرح شد.

مفهوم نئولیبرالیسم از زمانی که مطرح گردید مورد چالش قرار داشت به طوری که «روپکه» آن را دستاورد خوشحال کننده کنفرانس پاریس و واقعا مفهوم جدیدی از لیبرالیسم می دانست در حالی که برخی اعتقاد داشتند که این مفهوم، موضوعات متضادی را در بطن خود نهفته است.

چالش در مورد مفهوم و ماهیت «نئولیبرالیسم» و چگونگی تفسیر نظری آن بین لیبرال های آلمانی مثل «ویلهلم روپکه»، «الکساندر روستو» از یک طرف و پیروان مکتب اتریش، «لودویگ فن میزس» و بعدا در دهه بیستم، «فردریش آگوست فن هایک» از طرف دیگر در سال های دهه چهلم قرن گذشته رو به شدت گذارد.

حال ببینیم که امروزه مفهوم «نئولیبرالیسم»با گذشت بیش از نیم قرن از زمان طرح آن، مخصوصا توسط مخالفین «روند جهانی شدن» به چه صورت تعبیر و تفسیر می شود. Ralf Patak در مقاله ای تحت عنوان «جهانی شدن» می نویسد: به طور کلی نئولیبرالیسم در ماهیت و جوهره خود همان مفهوم لیبرالیسم اقتصادی بازسازی شده را به ذهن متبادر می سازد! که به طور مستمر و با گذشت زمان نیاز به اصلاحات دارد.

واژ ه نامه اقتصادی Gabler که یکی از واژه نامه های معتبر در آلمان می باشد در مورد مفهوم نئولیبرالیسم می نویسد: «دولت در چارچوب مفهوم نئولیبرالیسم وظیفه دارد که یک نظام اخلاقی و اقتصادی را پایه ریزی و به مرحله اجرا درآورد. معذالک فعالیت دولت باید در حداقل سطح ممکن خود نگهداشته شود. این امر در ایجاد شانس مساوی برای همه در رابطه با فعالیت های اقتصادی، حمایت از فردگرایی، جلوگیری از تبعیض و تامین امنیت بازار آزاد برای ایجاد و نگهداری رقابت کامل توسط دولت، تحقق پیدا می کند

اگر امروز از لودویگ ارهارد (Ludwig Erhard) که بانی و مجری پیاده کردن نظام اجتماعی اقتصاد بازار آزاد بعد از جنگ دوم در آلمان بود درباره لیبرالیسم پرسش شود، به طور یقین می گوید که شرط لازم برای هر نظام اقتصاد بازار آزاد و عادلانه ای، رقابت و رقابت است.

دولت باید مراقبت نماید که بازیگران مختلف بازار، قوانین بازی را به طور کامل رعایت نمایند.

بله این است نئولیبرالیسم که گروهی در آلمان امروز و قبل از وقوع بحران مالی بین المللی تحت عنوان جنبش اصلاح طلبی در نظام اقتصاد اجتماعی بازار در صدد انجام اصلاحاتی در آن بودند که ظاهرا تلاش آنها با گسترش بحران مالی به آلمان، در هاله ای از ابهام قرار گرفته است.