🔹عجماوغلو: سؤال خوبی است، اما واقعاً پاسخش را نمیدانم. به خیالم بسیاری از مباحث هستند که آن چنان که باید بدانها پرداخته نشده است، و فکر میکنم که همۀ آنها از یک درجه اهمیت برخوردارند. در دنیایی ایدهآل، اقتصاد درست مانند سایر رشتههای علمی دانش ما را ترقی میدهد و دانستههای مفیدی را در جهت بهبود زندگی، محیط پیرامون و محیطزیست در اختیارمان قرار میدهد. اقتصاد علمی اجتماعی است، اما اشتراکهای زیادی با رشتههایی چون زیستشناسی و فیزیک دارد. اقتصاد فرضیههای پیچیدهای دارد که برمبنای دادههای ناقص مورد آزمون قرار میگیرند. ولی چنین چیزی تنها در دنیایی ایدهآل متصور است. در واقعیت، دانش اقتصادیْ ابزاری برای مبارزهها و کارزارهای سیاسی نیز هست. نظریههای اقتصادی، درست یا نادرست، هر روز در استدلالها و مباحث سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد، آن هم با به میان کشیدنِ بحثهایی مثلِ نظریۀ نشت اقتصادی، یا انتخاب آزاد، و جملاتی مثل مالیات خوب است، اتحادیهها خوب هستند، یا مالیات بد است، اتحادیهها بد هستند. اما طرح چنین مباحثی رشتۀ اقتصاد را محل اختلافهای بسیاری میکند.
🔹در اینجا دو جریان متفاوت وجود دارد که به گمانم بسیار مهم هستند. اول آنکه، برخی تمایل دارند از استدلالهای اقتصادی نادرست یا عوامفریبانه در گفتمانهای سیاسی خود استفاده کنند، که گاه اثرات فاجعه باری در پی دارد. به نظرم سیاستمداران راستگرا در ایالات متحده از چنین راهبردی بهره میبرند، تا جایی که سادهترین ایدهها که به نوعی نقطۀ شروع علم اقتصاد به شمار میروند، طوری از سوی آنها طرح میشود که گویی خودِ حقیقت است. به عنوان مثال، بسیاری از مردم ادعا میکنند که اخذ مالیات بازدارنده است و موجب کمرونق شدن فعالیتهای اقتصادی میشود، بنابراین میباید در هر فرصتی که شد، مالیاتها را کاهش دهیم. بسیاری همچنین ادعا میکنند که مقررات دست و پاگیر و بیفایدهاند و بنابراین ما باید بگذاریم که همۀ شرکتها حتی شرکتهایی به بزرگی اِیتیاندتی یا گوگل، هر کاری را که دلشان میخواهد انجام دهند یا در هر کاری که میخواهند وارد شوند. اما اینها فقط کاربردها و برداشتهای نادرست و ناصواب از دانش اقتصاد است.
🔹و ثانیاً، گفتمانها و وابستگیها و عقاید سیاسی بر تحقیقات اقتصادی تأثیرگذار است و مسیر پژوهشی اقتصاددانان را مشخص میکند. باز هم فکر میکنم که اگر به چند سال پیش یا یک دهه قبل از بحران مالی برگردید، وال استریت و عالم سیاست بر بسیاری از اقتصاددانان، بهویژه اقتصاددانان مالی تأثیرگذار بوده است. سیاست در آن زمان بهشکل وسیعی دیدگاهها و تحقیقات اقتصاددانان را شکل داده بود، و گاهی بهعنوان دستاویزی برای اقدامات سیاسیای که در آن برهه انجام شده بود قرار میگرفت.