اخیرا زیاد شنیده میشود که کم کم اثرات نامطلوب تحریمها کمرنگ میشود و حتی تبدیل به فرصت میشود! فرصتی که بتوانیم تولید داخلی را تقویت کنیم و رشد اقتصادی و رونق تولید به چهره اقتصاد برگردد! میخواهم نشان دهم که این نگاه، نگاه درستی نیست و چقدر میتواند خطرناک باشد.

در یک اقتصاد باز و در جهانی عاری از محدودیتهای تجاری، کشورها منابع خود را به تولید کالاها و خدماتی تخصیص میدهند که در آن دارای مزیت نسبی هستند و سپس از طریق مبادله تولیدات با تولیدات کشورهای دیگر، نیازهای خود را تأمین میکنند. نظریه های اقتصادی نشان میدهند که در این شیوه، بهترین تخصیص منابع صورت میگیرد و حداکثر رفاه اقتصادی برای همه کشورهای درگیر تجارت رخ میدهد. تمام کالاها با کمترین هزینه تولید و‌مبادله میشوند.

هرچند به دلایل مختلف، محدودیتهایی بر تجارت جهانی وضع شد، اما دلیل تشکیل سازمانهای تجارت منطقه ای و سازمان تجارت جهانی در ضرورت بازگشت به تجارت آزاد و برخورداری از مواهب آن بوده است.

حال در شرایط تحریم، چه اتفاقی می افتد؟ خب ایران کشوری است با بیش از ۸۰ میلیون جمعیت که این جمعیت نیازهای متنوع زیادی دارد و بالاخره ۸۰ میلیون خود به تنهایی تقاضای قابل توجهی است. بنابراین، بعد از شوک اولیه تحریم و با گذشت زمان و استمرار شرایط، برای پاسخ به تفاضاهای موجود داخلی، منابع تولید به کار گرفته شده و تولید شروع میشود. اما در یک فضای کاملا بسته، همه چیز را باید خودمان تولید کنیم. در نتیجه، منابع به تولید کالاهای دارای مزیت اختصاص نخواهند یافت بلکه به تولید همه کالاها ولو با هزینه های بسیار بیشتر از سطح جهانی و با کیفیت پایین تر تخصیص خواهد یافت. منابع زیادی صرف خواهد شد و تولید کمتری برداشت خواهد شد چون کارایی تخصیص پایین خواهد بود. این موضوع، حتی اگر بهترین سیاستهای پولی و‌ مالی و عالی ترین شرایط فضای کسب و کار را هم در اختیار داشته باشد، نهایتا چند درصدی تفاوت در کارایی کل اقتصاد را به همراه خواهد داشت.

اما موضوع به همین جا ختم نمیشود. فرض کنیم تنها دو کالا در جهان تولید میشود. کالایی که در آن مزیت داریم را کالای الف و کالایی که مزیت نسبی پایینی داریم کالای ب بنامیم. ما الان در شرایط تحریم، هر دو کالا را برای نیاز ۸۰ میلیون جمعیت تولید میکنیم. نه رقیبی داریم که نگران از دست دادن بازار ۸۰ میلیونی باشیم و نه فکر تسخیر بازارهای دیگر را در سر داریم. در نقطه مقابل، جهان خارج از ما، بک جهان ۷ میلیارد نفری با حدود ۲۰۰ کشور که ما ۸۰ میلیون عددی در مقابل آن نیستیم، نیاز به کالای الف را در ابتدا به قیمت بالا (به دلیل اینکه ما مزیت داشتیم و ارزانترین در جهان بودیم به فرض)، تامین میکند و تقاضای ۸۰ میلیون نفر ما برای کالای ب هم حدود ۱ درصد کل تقاضاست که اصلا اهمیتی ندارد! اما در جهان ۷ میلیاردی با ۲۰۰ کشور و صدها شرکت بین المللی، رقابت سنگینی برقرار است. رفابتی برای خلق نوآوریهای جدید و کاهش هزینه ها.

بعد از مدتی، ساختار بی انگیزه بازار تولیدات داخلی ما، مزیت خود را در تولید کالای الف در مقابل جهان هم از دست خواهد داد چون آنها شیوه های جدبد تولید و کاهش هزینه ها را پی خواهند گرفت و ما با بهره وری بسیار پایین تر ادامه خواهیم داد.

در چنبن شرایطی، اگر بعد از مدتی تحریمها برداشته شود، ما تنها وارد کننده همه چیز خواهیم بود و تولید داخلی به فنا خواهد رفت. ما این تجربه را بارها و بارها داشته ایم. زمانی که با استراتژیهای حمایت تولید داخلی، محدودیتهای سنگین بر واردات وضع کردیم و با اندکی گشایش، صنعت مربوطه به نابودی رسید و باز برای حفظش به استمرار سیاستهای غلط حمایتی ادامه دادیم. زمانی رسید که به شدت نگران عضویت در سازمان تجارت جهانی شدیم. استمرار این شرایط نیز به همانجا ختم میشود. به جایی که نگران رفع تحریمها شویم.

✅تحریم موضوعی نیست که تصور کنیم تهدیدی است که میتوان به فرصت تبدیل کرد.