این موضوع یک بحث طولانی است که حداقل در طول سه دهه بعد از جنگ ادامه پیدا کرده است. الان به جایی رسیده‌ایم که دولت احساس می‌کند مجبور است چهار صفر از پول ملی را کم کند تا شاید چهره و نمای اقتصاد را مقداری بهبود ببخشد. اما مشکل اصلی ما تورم دورقمی‌ای است که در تمام این دوره 30ساله با آن روبه‌رو بوده‌ایم. ریشه این تورم مشخص است و به مساله انضباط پولی و مالی دولت برمی‌گردد. مخارج دولت خیلی بیشتر از درآمدهایش است، بنابراین سعی می‌کند این مخارج را از طریق منابع پولی بانک مرکزی با قدرتی که دولت‌ها به صورت انحصاری در چاپ پول دارند تامین کند. به هر حال دولت باید در هزینه‌هایش کارایی داشته باشد و به بهترین شکل ممکن از مخارج خود استفاده کند اما هیچ موقع به این موضوع توجه نشده است و همواره بیشتر و بیشتر خرج کرده‌اند. تا زمانی که درآمدهای نفتی بود و مشکلات تحریم نبود،‌ این مساله خود را تا این حد نشان نمی‌داد و بالاخره با کمک درآمدهای نفتی و صرف هزینه‌های بیشتر، به نوعی این بحث را می‌پوشاندند. اما الان بعد از 30 سال ما در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که شاید دیگر صحبت از اینکه دولت چه باید بکند،‌ چندان صحبت بهنگامی نباشد، چون خیلی از کارهایی که باید انجام می‌شد، نشده است و حالا دیگر واقعاً کار خاصی از دولت ساخته نیست.  

  مشخصاً کنترل نقدینگی و انضباط پولی و مالی دولت موضوع بسیار مهمی است که در هر زمانی باید دنبال شود و انجام بگیرد. اما در شرایط فعلی ممکن است بحث شود که در شرایطی هستیم که فقر افزایش پیدا کرده و بسیاری از مردم حتی قبل از کرونا هم به کمک‌های معیشتی نیاز داشتند، بنابراین دولت نمی‌تواند مخارجش را کاهش دهد. از سوی دیگر مدت‌هاست که دولت دیگر مخارج عمرانی ندارد و عمده درآمدش صرف امور جاری می‌شود. بنابراین ما از دوره‌ای گذشته‌ایم تا به این دوره رسیده‌ایم که به نوعی آچمز شده‌ایم؛ از یک طرف دولت نمی‌تواند تغییری در الگوی مخارج خودش بدهد، از سمت دیگر، تورم بسیار شدت گرفته است و علاوه بر اینها، مساله تحریم‌ها و مسائل دیگر را هم داریم. واقعیت این است که در این شرایط بسیار سخت،‌ صحبت کردن درباره خیلی از سیاست‌هایی که باید قبلاً شروع می‌شد و بحث‌های بلندمدتی درباره آنها وجود داشت، ولی در عمل انجام نشد، ما را به وضعیت دشوار امروز رسانده است.