️در سال ۱۳۴۴ درآمد سرانه ایران معادل سه دلار و ۸۲ سنت در روز بود. برای مقایسه در همان سال درآمد سرانه کره جنوبی سه دلار و 52 سنت بود. تا سال 1355 درآمد سرانه ایران سیری صعودی طی کرد و نهایتاً به رقم 9 دلار و هشت سنت در روز رسید. در اواخر دهه 1340 رتبه آزادی اقتصادی ایران به 34 رسید. این رتبه تا 1353 به صعود ادامه داد و نهایتاً به 32 رسید و از نظر آزادی اقتصادی، به تعبیر گزارش آزادی اقتصادی انستیتو فریزر، به عضویت لیگ کشورهای ربع دوم جهان درآمد. موفقیتی که در تاریخ ایران دیگر هرگز تکرار نشد.
✏️مهمترین سنجهای که تا 1353 بهبود پیدا کرد آزادی تجارت بینالمللی بود. به عبارت سادهتر درهای کشور در این دوره بازتر شد به طوری که ایران از رتبه 28 دنیا در 1349 به رتبه 13 دنیا در سال 1353 صعود کرده بود. البته باز این سنجه هم قابل بحث است اما تصویر کلیای که رسم میکند قابل اعتناست. از اواخر 1353 تا پایان سال 1357 رویه بزرگ شدن دولت ادامه پیدا کرد. کیفیت نظام قضایی افت شدیدی را شاهد بود. رشد تورم ادامه یافت. و جایگاه ایران از رتبه 32 آزادترین اقتصاد دنیا، جایی که در آن با فرانسه و نروژ و تایوان و اسپانیا و سوئد و ایتالیا همگروه بود نهایتاً به رتبه 99، در لیگ بستهترین و کنترلشدهترین اقتصادهای دنیا سقوط کرد و با بنگلادش و اوگاندا و کنگو و غنا همنشین شد. رویهای که پس از 1357 تا امروز ادامه داشته است.
✏️در سال 1342 برنامه پنجساله سوم با محوریت صنایع سنگین و سپس در سال 47 برنامه چهارم توسعه با محور صنایع سبک و جایگزین واردات طراحی شد و به اجرا درآمد. در آن زمان هیچکس نمیتوانست رشد دورقمی در سالهای پیش رو را تصور کند. مضافاً بحث بر سر اینکه چه بخشی از رشد اقتصادی آن سالها مرهون این برنامهها بود مجال دیگری میطلبد. آنچه مسلم است این است که مجموعه عوامل مورد نیاز برای رشد کشور متوسطالحالی چون ایران آن روزگار فراهم آمده بود.
✏️نکته مهم دیگر تاثیر درآمدهای نفتی در رشد اقتصادی آن سالها بود. در آغاز برنامه سوم، درآمد نفتی کشور حدود 40 میلیارد ریال بود. در ابتدای برنامه چهارم درآمد نفتی کشور نزدیک به دو و نیم برابر شده و به 90 میلیارد ریال رسید. این عدد به تعبیری در سال 1353 چهار برابر شده بود. در نتیجه افزایش چشمگیر قیمت نفت بودجه دولت نیز به دو برابر افزایش پیدا کرد و سیاستهایی چون آموزش رایگان و بیمه همگانی در دستور کار قرار داشت. به عبارتی با یک فقره کلاسیک بیماری هلندی مواجه هستیم.
✏️لازم است در اینجا به جنبه مهم دیگری نیز اشاره کنیم. گفتیم که قاطبه سنجههای آزادی اقتصادی پس از 1353 سقوط کرده بودند. این در حالی است که درآمدهای نفتی در سال 1353 رشد بیسابقهای پیدا کرد و دستکم تا سال 1355 ادامه داشته است. بنابراین اگر فقط سنجههای اقتصادی را در نظر بگیریم با یک معما روبهرو میشویم چون بهرغم رشد صعودی درآمدهای کشور، آزادی اقتصادی سقوط کرده و دیگر از رشد اقتصادی خبری نیست. 1353 مقارن است با تعطیلی برخی نشریات و انحلال احزاب و نهایتاً تاسیس حزب رستاخیز در اسفندماه این سال. با افزایش قیمت نفت محمدرضا شاه فرصت یافت نظریههای سیاست و اقتصاد و توسعهاش را بدون مزاحمت افرادی چون امینی و فروغی به اجرا بگذارد. نتیجه، به قول فرنگیها، تاریخ ماست.
✏️شاید درس تاریخ برای ما دانشآموزانی که امروز در کلاسش نشستهایم این باشد که خیالبافی راجع به برپایی مدینه فاضله آسان است. در گفتوگوهای سر گل قالی نیز ملاحظه میکنیم که، به قول بزرگی، همه نظریه دارند و گویی برای کسی پرسشی مطرح نیست. راهحلها آسان مینماید، توسعه در دسترس است، صرفاً کافی است قدرت به ایشان سپرده شود. در سخنرانیهای مسوولان نیز شاهدیم که جملگی منتقد شرایط هستند و گویا راهکارها را در جیب دارند اما اجازه نیافتهاند آن را عملی کنند و به این خاطر از جناح رقیب مینالند. وقتی قدرت را به دست میگیرند شاهد هیچگونه تغییری نیستیم و همان ذکر مصیبتها ادامه مییابد. واقعیت آن است که توسعه جز در نتیجه نوآوری فردی و مشارکت داوطلبانه بین آحاد جامعه ممکن نیست. آینده کشور را فعالان و زحمتکشان در بازارها و ضمن مبادله هنر و کالا و خدمات خویش با انتخابهای داوطلبانه معلوم میکنند. همه جادههای دیگر بیراهه است.