تردیدی نیست که رشد و توسعه اقتصادی مرهون فعالیت کارآفرینانه در اقتصاد است. ایجاد کسبوکار، درک فرصتهای سودآورانه، تجمیع نهادههای تولید، اخذ مجوز از مراجع نظارتی، کلنجار با تامینکنندگان و فروشندگان و نیروی انسانی شاغل و... همه و همه اموری است که پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم مثبتی برای اقتصاد دارد. اگر انسانها به این باور برسند که راه ثروتمند شدن از مسیر کارآفرینی است، آنگاه استعدادها معطوف فعالیتهای مولد خواهد شد. اما اگر انسانها به این باور برسند که سوداگری راه کوتاه، کمزحمت و پربازدهتری از کارآفرینی است، آنگاه استعدادها معطوف سوداگری خواهند شد و به کارآفرینی و خلاقیت پشت پا خواهند زد. تردیدی نیست که وجود تعداد محدودی سوداگر برای بازار سرمایه لازم است؛ زیرا رونق بازار اولیه با رونق بازار ثانویه تقویت میشود، اما اگر سوداگری پیشه بخش بزرگی از جامعه شود این امر نهتنها موجب خوشحالی نیست، بلکه خبر از مشکل میدهد! هیچ جامعهای با سوداگری محض به توسعه نرسیده و باید باور کرد که ایران نیز چنین نخواهد شد و استثنایی بر این قاعده نخواهد بود. سوداگری به شکل تجارت بینالملل چون کمک میکند کشورها به مزیتهای نسبی نزدیک شوند امر مفیدی است؛ اما حکایت آن متفاوت از سوداگری درون کشوری و آن هم در یک بازار بسیار محدود است.
🌐بازار سرمایه در شکل فعلی برای اقتصاد ایران دارد تغییر انتظارات تورمی است. بازار بورس بازاری است که در آن قیمتهای فعلی نشانگر برداشت فعالان بازار از آینده است. به عبارت دیگر انتظارات فعالان بازار از روند متغیرهای مرتبط با عملکرد شرکتها در آینده در قیمت امروز سهام آن شرکتها خود را منعکس میکند. حال اگر قیمتها حبابی باشند یعنی خیلی بالا باشند و برداشت فعالان اقتصادی این باشد که این قیمتها حبابی نیست و درست است و در آینده متغیرهای کلانی چون تورم و نرخ ارز دچار جهشهای بزرگ خواهند شد، این علامت از بازار سرمایه به کل اقتصاد فرستاده میشود. اگر تعداد به اندازه کافی بزرگی چنین ذهنیتی داشته باشند و این علامت را به کل اقتصاد ارسال کنند، بیم آن میرود که انتظارات جامعه به همان سو سوق یابد و تلاشهای مراجع سیاستگذاری برای تثبیت بازار ارز یا مهار تورم با دشواری بیشتری مواجه شود.