نگارنده این سطور البته ادعایی در پیش بینی ندارد و معتقد است همیشه واقعیت در غافلگیر کردن ما موفق می شود، اما اجازه دهید در مورد قضیه ای که خیلی ها در مورد آینده انتظارش را دارند ادعایی داشته باشم: با فرض به قدرت رسیدن جو بایدن در ینگه دنیا هم بسیار بعید است ایران و امریکا بتوانند با هم "دیل" کنند و چنانکه کسانی انتظار دارند به اصطلاح “بازگشت به برجام” رخ دهد! چند دلیل هم می شود آورد.

  یک.  برجام از همان روز هم توافقی به بادی بند بود، نه متحدان عرب امریکا و نه اسرائیل و نه جمهوری خواهان امریکا آن را جدی نمی گرفتند، فردای برجام 47 سناتور جمهوری خواه خطاب به ایرانی ها گفتند این توافق بدون تصویب قانونی اعتباری ندارد و رئیس جمهوری بعدی با چرخش قلم آن را ملغی خواهد کرد. حتی در کنگره دموکرات هایی مانند شومر، منندز، کاردن و منچین با آن مخالفت کردند، اوضاع در داخل ایران هم که معلوم بود، بازگشت به چیزی که از اول هم قدرتمندانی در دو سو خواهان آن نبودند، بعید است گزینه موجه و جذابی باشد.

  دو. واقعیت اینست که استراتژی فشار حداکثری ترامپ گزینه موثری بود و ایران را به دردسر جدی انداخته است، حتی کشنده تر از 2012 تا پیش از امضای برجام شاهدش بودیم، چرا یانکی ها باید این استراتژی موثر را کنار بگذارند؟ در ازای آن چه امتیازی دریافت خواهند کرد؟ می دانیم که از روز بعد از آن انفجار فرودگاه بغداد اوضاع دیگر مثل قبل نبوده و نخواهد بود.

  سه.❓ اساسا معنای "برگشتن به برجام" چیست؟ تعداد سانتیرفوژهای ایران از 5060 عدد فراتر نرود؟ ذخیره اورانیوم غنی سازی شده از حدود 202 کیلوگرم تجاوز نکند؟ زمان فرار هسته ای کمتر از یک سال نشود؟ غنی سازی اورانیوم بیش از 3.67 درصد صورت نگیرد؟ اگر اینهاست که اوضاع خوب نیست، آژانس انرژی اتمی می گوید که ایران همه این محدودیت ها را رد کرده است و اگر هدف این است که برگردیم به شرایط سال 2015، صریح عرض کنم این حتی شوخی هم نیست.

  چهار.  یادمان نرود به تازگی اتفاقی غریب افتاده است که پیشتر حتی به خیال نمی آمد، عادی سازی چند کشور عرب امارات و بحرین و سودان و شاید قطر؟ و حتی عربستان؟ با آن کشور کوچک حوالی مدیترانه! نظم منطقه ای آینده چطور بناست برقرار شود؟ در چنین شرایطی احتمال "دیل" کردن با ایران چیزی در مایه های احتمال پیدا کردن یخ در بهشت وسط صحرای کالاهاری است.

  پنج.  اهمیت نمادها و ایدئولوژی ها را در کارکرد رژیم های سیاسی نباید دستکم گرفت، فقط جنگ افزار و طلا و ارز منبع نیست، ایدئولوژی هم یک منبع پراهمیت به شمار می آید. آشتی ایران و امریکا و به اصطلاح نرمال شدن ایران، یعنی از یک رژیم سیاسی که هویت خود را با تجدیدنظرطلبی تعریف کرده است، بخواهید به کل چیز دیگری شود، طبیعی است که این کار اگر ناممکن نباشد، بسیار سخت است. باورهای کهنه و ریشه دار به این راحتی خاک نمی شوند، بله با هیئت و لباسی جدید دوباره پدیدار می شوند.

خلاصه عرض کنم، حدس می زنم در دوران جو چرتی هم بعد از لفاظی های اولیه دوباره به همین نقطه کنونی برگردیم، چیزی در روابط دو کشور تغییر نخواهد کرد و اینجا حق با آن دوست روشن ضمیر است که تنها سود پرزیدنت جدید برای ما اینست که دستش روی ماشه نیست و احتمالا اراده ایجاد جنگ جدیدی را ندارد و همین امکان سوء محاسبه ایران را پایین می آورد، سوء محاسبه ای که داشت ما را تا آستانه جنگی تمام عیار می برد، ایران بیش از آنکه چین دهه 1980 باشد به عراق دهه 1990 شبیه است، والله اعلم.