امثال و طرحهای ساده شده برای اندیشه انسان اجتناب ناپذیرند. از یک طرف ممکن است نظریه ها با مدلها را به طور صریح فرمول بندی کنیم و آنها را برای راهنمایی و هدایت رفتارها به کار بریم، و از طرف دیگر ممکن است ضرورت این راهنماییها را رد کرده، فرض کنیم که فقط بر اساس حقایق عینی خاصی عمل خواهیم کرد که درباره هر مورد بر مبنای خصوصیات خودش بحث می کند. به هر حال اگر چنین فرض کنیم، در واقع خود را اغفال کرده ایم. از آنجا که فروض، اصول و پیش داوریها در ورای افکار ما پنهان هستند، تعیین می کنند که ما واقعیت را چگونه دریافت می کنیم، حقایق چگونه به نظر ما می آیند و چگونه در مورد اهمیت و شایستگی آنها قضاوت می کنیم.