حزب کارگر جدید جاه طلبی های حزب کارگر مارکسیست را رد کرده است. اکنون مالکیت خصوصی ابزار تولید از نظر حزب کارگر بلامانع است. در واقع بسیاری از اعضای آن علنا به مالکیت خصوصی تمسک می جویند. ولی آن عرق ریزان قبل از فارغ التحصیلی، آن ساعاتی که صرف خواندن مانیفست کمونیست و چرت زدن روی کتاب سرمایه می شد، کار خود را کرده اند. چرا که حقه جدید حزب کارگر در مورد «فقر» رنگ و بوی مارکسیستی دارد. آثار مارکس راه جدیدی در نظریه اقتصادی و سیاسی گشود: نظریه بزرگ تاریخ بشر به مثابه نیروهای اقتصادی و فناوری نظریه های دوران ساز معمولا مفاهیم جدیدی را هم به دنبال دارند. ژنها، شیزوفرنی و توازن قیمتهاگرچه امروزه موضوعاتی آشنا به نظر می رسند، ولی زمانی مفاهیم جدیدی در نظریه های مربوط به زیست شناسی، روانشناسی و اقتصاد به شمار می رفتند.

و این بار مارکس بود که نیروهای اقتصادی و پدیده های اجتماعی غریبی را مسلم گرفت که نیاز به اصطلاحاتی جدید داشت. در رشته فیزیک معمولا کلماتی کاملا جدید مانند پوزیترون و کوارک را برای موجودیت های جدید نظری معرفی می کنند. ولی این اصلا در علوم اجتماعی رایج نیست. در این رشته معمولا کلمات آشنا را به طریقی جدید با هم ترکیب می کنند تا مفاهیم جدیدی خلق کنند: سودمندی کمینه، تولید ناخالص داخلی، و از این قبیل. این کاری است که مارکس انجام داد. البته او به جای استفاده از زبان عموما خسته کننده علوم اجتماعی در پی کمی هیجان بود.

مفاهیم نظری او اسامی ای مانند «استثمار» و «بیگانگی» به خود گرفت. مثلا، در نظام سرمایه داری صاحبان مشاغل معمولا به کارگرانشان کمتر از آنچه از فروش تولیدات آنها عایدشان می شود می پردازند، چون در غیر این صورت سودی نصیبشان نمی شود. مارکس این پدیده را «استثمار» کارگران می نامد.

کلماتی مانند «استثمار» و «بیگانگی» در حالت عادی دلالتهای بسیار منفی دارند، ولی لطفا همه اینها را کنار بگذارید. از این کلمات در نظریه مارکس به مثابه اصطلاحات تخصصی محض برای توصیف پدیده های اقتصادی یا اجتماعی استفاده شده است. این نوعی علم است.

 

متأسفانه، به خاطر سپردن مفاهیم قراردادی جدید برای کلمات قدیمی دشوار است. در این موارد بی اختیار معانی قدیمی شان در ذهنمان تداعی می شوند. این تداعیها نامیمون اند ولی پیامد مثبتی هم دارند. حداقل برای مارکسیست ها. این حالت به نحوی جادویی ذهن را به سمت محکوم کردن سرمایه داری می کشاند.هان بنگرید که، مارکس نشان داده است سرمایه داری یعنی استثمار و از خودبیگانگی چه کسی از چنین نظام هولناکی دفاع تواند کرد؟ خرگوش از کلاه بیرون بیا!

البته مارکس خرگوشی یا چیزی از کلاه بیرون نیاورده است، حداقل اگر «استثمار» و «ازخودبیگانگی» با معانی متداولشان استفاده شوند. او در بهترین حالت نشان داده است که سرمایه داری ذاتا مستلزم «مستثمار» و «میگانگی» است (من حرف «م» را در ابتدای کلمات استثمار و بیگانگی قرار دادم تا این اصطلاحات را از کلمات هم شکل متداولشان متمایز کنم). و این به خودی خود زمینه محکومیت سرمایه داری را فراهم نمی سازد. من یکی کاملا طرفدار نظام های اقتصادی ای هستم که سودی را عاید صاحبان مشاغل می کنند. میدانم که این مستثمار را هم در بر می گیرد با توجه به معنی مستثمار چطور می توانم موافق این موضوع نباشم؟ ولی استثمار بودن آن را انکار می کنم.