فارغ از همه بحثهای به ظاهر پیچیده میتوان نگاهی ساده و از منظر اقتصاد خرد به قطعی برق داشت.

وقتی برق قطع میشود، یعنی تقاضا از عرضه بیشتر شده است.

حالا ممکن است علت، شیفت تابع تقاضا به راست و بالا باشد، یا شیفت تابع عرضه به چپ و پائین. (اگرچه در مورد وضعیت ایران، تابع عرضه شکلی حدی دارد.)

اگر ظرفیت عرضه نسبت به قبل تغییر معناداری نکرده است، پس این تابع تقاضاست که جابجا شده. چه مصارفی میتواند نسبت به قبل اضافه شده باشد؟ با همین شهود در اینجا،

علت را ماینرها(و کسب و کارهای مشابه) دانستم.

اما چه باید کرد؟ راه حل اساسی و بلندمدت، افزایش عرضه هست. افزایش عرضه از دو طریق شدنی است: بنگاههای قبلی تولید را افزایش بدهند(که لازمه اش افزایش قیمت محصول است و مترادف حرکت "روی" منحنی عرضه) یا اینکه بنگاههای جدید وارد شوند که این مورد هم بدون وجود "چشم انداز سودآوری" که لازمه اش امکان فروش محصول به قیمتهای بالاتر از قیمتهای فعلی است شدنی نیست.

نتیجه اینکه فنر نرخ برق(!) فشرده شده است و فارغ از اینکه قیمتگذاری دستوری در این زمینه ادامه پیدا کند یا خیر، و فارغ از اینکه قیمت مصرف کننده تغییری بکند یا نه، قیمتی که نیروگاهها دریافت میکنند افزایشی در پیش خواهد داشت.

دلالت تحلیل فوق این خواهد بود که شرکتهای بورسی صنعت برق، با فرض ثبات سایر شرایط، یک رشد در eps خواهند داشت.

🔰پ.ن.: طبعا همواره قیمتگذاری دستوری را منجر به اشاعه رانت و فساد دانسته ایم و آن را در تضاد با منافع تولیدکنندگان. سهامداران (مالکان) بنگاههای تولیدی بازندگان قیمتگذاری دستوری هستند، چه در صنعت برق، چه در صنعت فولاد و چه در سایر صنایع مثل صنعت خودرو.