هر نظام تصمیم گیری دارای بخشی، همانند کورتکس پیشانی مغز می باشد.کورتکس بخشی در مغز است که مسئول رفتارهای ارادی ماست.کورتکس کار پشتیبانی از مغز را بر عهده دارد و به ما کمک می‌کند تا کارهای دشوارتر، که نیاز به تصمیم‌گیری و اراده دارند، را انجام دهیم و شامل ساختاری سه گانه است.قسمت بالای سمت چپ مسئول انجام دادن کارهای سخت است. سمت راست کورتکس به ما کمک می ‌کند تا از انجام بعضی از کارها خودداری کنیم.بخش سوم خواسته‌های ما را دنبال می‌کند.عیار راستین بخش کورتکس سیاست سازی یا همان بخش تصمیم گیرنده ی هر نظام سیاسی، در لحظات حساسی چون تصمیم درباره ی نوع چینش اولویت های سیاست خارجی محک می خورد.

راهبرد چین در دهه ی پنجاه تا نود میلادی تحت اندیشه های افرادی چون چوئن لای و معاونش دن شیائوپینگ، نه تنها منجر به زمین گیر شدن، منزوی شدن و بازماندن چین از توسعه و هدر رفت انرژی اش در ستیزه با بازیگران جهانی آن دوره یعنی شوروی، ایالات متحده و ژاپن نشد؛ که چین عصر چوئن لای «...یک دشمن را متعادل کرد (شوروی)، با دیگری دوست شد تا از آن بهره گیرد (آمریکا)، سومی در همسایگی را هم سرجای خودش نشاند (ژاپن) ». چوئن لای می دانست راهبرد مائو در حکمرانی همانند راندن اسبی مرده است و بهترین استراتژی، پیاده شدن از آن است. علی رغم بنیاد متفاوت جهان بینی چوئن لای با مائو، او با آرامی و هوشمندانه به شدت مواظب بود تا فضای سیاست در چین مائو به سوی قطبی شدن پیش نرود. شهرت چینی ها در اندیشیدن در بعد کلان و به صورت راهبردی اندیشیدن است. چین در آن دوران حیاتی و سرنوشت ساز نه تنها در مارپیچ مرگ زنده ماند بلکه با اتکا به خود و تنوع در روابط خارجی توانست در فاصله ی سال های شصت تا هشتاد میلادی به موازنه سازی دست زند، واقعیت های بین المللی را درک نماید و به تطابق خود با تحولات جدید سیاست بین الملل دست یابد. بی گمان باید گفت: راهبرد حرکت با چراغ خاموش شیائوپینگ بستر و زمینه ای برای برآمدن هیولای زرد در سده ی بیست و یک بود. چین عصر شیائو پینگ به جای صرف انرژی و فرسوده شدن در تلاش برای برانداختن نظم جهانی، از راهبرد سواری مفت از نظم آمریکایی بهره برد و پیامد آن خردگرایی چیزی نبود مگر گام برداشتن به سوی توسعه بدون حساس نمودن بازیگران نیرومند دیگر. امروز اگر شی جین پینگ می تواند ابر راهبرد دوگامی کشورش را به سوی هدف بزرگ که همان قدرت ترکیبی نرم و سخت چینی در قالب ارائه ی مدل چینی و راه حل چینی به جهان - که ریشه در «استثناگرایی چینی» و ایده ی مدل پادشاهان میانی چین باستان و واقعیت قدرت اقتصادی-سیاسی- نظامی سده ی بیبست و یکمی آن کشور دارد- اعلام نماید، بی گمان نه حاصل و میوه ی هیاهو و بلوف زنی سیاسی که محصول و فراورده ی راهبرد چراغ خاموش شیائوپینگ ها و چوئن لای ها است

بخش کورتکس سیاست در ایران باید با باز مرور هنجارهای بین الاذهانی درونی و بیرونی مان دست به افق گشایی بزند و سیاست خارجی متناسب با چالش های سده بیست و یکم پی افکند. برخی از واقعیت هایی که سیاست خارجی ایران می تواند بر بستر آن شکل گیرد عبارتند از: توجه به قرارگیری ایران در تلاقی محورهای تولید و مصرف نفت و گاز درجهان؛ شامل محورهای شمال-جنوب و محور شرق به غرب؛ از یک سو ایران در مرکز و قلب دو مسیرمهم انرژی خلیج فارس و آسیای مرکزی قرار دارد و از سوی دیگر برخوردار از موقعیت ممتاز به عنوان بسترعبور لوله های نفت و گاز به شرق و غرب . برآیند این ویژگی های جغرافیایی که شامل برخورداری از موقعیت های راهبردی دریایی، زمینی و تنگه ای است، در کنار داشتن جمعیت جوان که نیازمند کارآفرینی، برخورداری از آموزش و توسعه و رفاه می باشد و سایر مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و.... همگی می طلبند تا سیاست خارجی ایران اقتصاد محورتر و برون گراتر باشد. هدف بزرگ و حیاتی توسعه- که کارآمدترین و خردمندانه ترین مکانیزم برای چیرگی بر فقر و جذب سرمایه است- تنها در پرتو پیوند خوردن هدفمندانه با اقتصاد در هم تنیده ی جهانی می باشد.

در موقعیت فشار حداکثری ترامپ و دوره ی پر چالش پیش روی ریاست جمهوری جو بایدن- بازیگران بخش کورتکس سیاست سازی در ایران می توانند با ارزیابی درست از شرایط پیش رو، بهینه ترین سیاست هایی که در راستای منافع اقتصاد محور کشور باشد را پردازش و اتخاذ نماید. آیا مخاطب سان تزو ،استراتژیست چین باستان و نویسنده ی کتاب هنر جنگ، هنگامی که گفت: دشمن را بشناسید و خودتان را هم بشناسید.....وقتی دشمن را نشناسید و خودتان را بشناسید، شانس شکست و پیروزی شما مساوی است..... تصمیم گیرندگان نظام های سیاسی کشورهایی چون ایران می باشند؟