انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۵۶ مطلب با موضوع «اقتصاد کلان» ثبت شده است

خط و نشان غیرمستقیم سازمان بورس برای خریداران سهام

متن اطلاعیه لغو تصمیم اخیر سازمان بورس در کاهش دامنه نوسان را شاهد هستیم و در نامه آمده که تا تشکیل جلسه 20 اسفند و طرح مسئله در شورای عالی بورس این تصمیم منتفی است. اما در اطلاعیه به صورت علنی نسبت به رشدهای حبابی قیمت سهام هشدار داده شده است و برخلاف اظهارنظرهای اخیر که علت تصمیم‌گیری موضوع دیگری مانند مالیات یا هراس از ریزش بازار مطرح می‌شد مشخصا به رشدهای بدون پشتوانه سهام اشاره شده است. هراس منطقی از عاقبت رشدهای غیرمنطقی و حبابی در سهام بسیاری از شرکت‌ها نگرانی زیادی را به وجود آورده است.

در شرایط کنونی و پس از رشدهای بی‌محابای قیمتی شاید به جای اینکه به دنبال سهام ارزنده جهت کسب سود باشیم باید بیشتر مواظب بود تا در دام سهام که حداقل حباب عیان و آشکار را دارا هستند نیفتیم.

⚪️ ممکن است برخی نسبت به ارائه این مطلب نقد داشته باشند اما در حقیقت سهام برخی از شرکت‌ها به خصوص شرکت‌های کوچک با حباب قیمتی همراه هستند. برای مثال به حباب وآوا، وگستر، وجامی، ومشان، وشمال، جهرم، تپکو بسیاری از نمادهای کوچک بورسی و فرابورسی و حتی نمادهای بزرگ این بازارها اشاره کرد. برای مثال شمواد و شپلی که در ساخت زیان با یکدیگر سال‌های سال است رقابت دارند و بعضا سهام آن‌ها دست‌مایه بازی سفته‌بازان قرار می‌گیرد و هر بار نیز قربانی جدیدی می‌گیرد.

⚪️ یا به حباب آشکار قیمتی وگستر اشاره شد. سهام برخی از شرکت‌ها سرمایه‌گذاری چندین برابر ارزش واقعی و ذاتی (NAV) معامله می‌شوند که به آن‌ها بارها اشاره شده است. زمانی‌که این ادعا وجود دارد که سهام بسیاری از شرکت‌های زیرمجموعه این سرمایه‌گذاری‌ها نیز حباب آشکار را دارا هستند. شاید مشکل از این‌جاست که معامله‌گران بازار سهام کشورمان با مفهوم NAV آشنا نیستند.

⚪️ در صورت‌های مالی 9 ماهه (در سامانه کدال در نماد وگستر موجود است) می‌توان حقوق صاحبان سهام این شرکت را مشاهده کرد. حقوق صاحبان سهام از کسر بدهی‌ها (سمت چپ) از دارایی‌ها به دست می‌آید. این سرفصل به عنوان ارزش دفتری نیز شناخته می‌شود. منظور از ارزش دفتری نیز اگر بخواهیم خیلی ساده مطرح کنیم شما یک دارایی را سال 90 با قیمت یک میلیارد تومان خرید کرده‌اید که این دارایی باید در صورت‌های مالی شما با همین بهای تمام‌شده منعکس شود. حال اگر این دارایی استهلاک‌پذیر باشد مانند ماشین‌آلات در نتیجه با کسر استهلاک سالیانه از بهای تمام‌شده هر سال ارزش دفتری جدیدی ثبت می‌شود. استهلاک نیز در صورت سود و زیان منعکس می‌شود. اما ممکن است دارایی یک قطعه زمین باشد که استهلاک‌پذیر نیست در نتیجه بهای تمام‌شده با ارزش دفتری یکسان است.

⚪️ حالا فرض کنید که کل ارزش دفتری دارایی‌ها شما همان حقوق صاحبان سهام است که در صورت‌های مالی 9 ماهه مشاهده می‌شود. اما از سال 90 تاکنون این دارایی یک میلیارد تومانی به 10 میلیارد تومان رسیده است اما در قوانین حسابداری شما ارزش روز ثبت نشده و همچنان این دارایی با همان ارزش قدیم آن ثبت است. اگر این دارایی یک سهم یا شرکت دیگری باشد اختلاف ارزش روز با بهای تمام‌شده در عملکرد ماهانه شرکت‌های سرمایه‌گذاری در دسترس است. حقوق صاحبان سهام وگستر حدود 50 میلیارد تومان است.

⚪️ اختلاف ارزش روز با ارزش دفتری سرمایه‌گذاری‌های وگستر نیز تا پایان ماه بهمن 41 میلیارد تومان بوده است؛ این عدد را می‌توانید از گزارش ماهانه در سامانه کدال مشاهده کنید. همچنین علاوه بر دارایی‌های سرمایه‌گذاری هیچ‌گونه دارایی ثابت قابل توجهی نیز مشاهده نمی‌شود. بر این اساس خالص ارزش دارایی‌های وگستر (Net asset vlue) حدود 91 میلیارد تومان تا پایان بهمن است. همچنین طی دی و بهمن حدود 33 میلیارد تومان نیز سود حاصل از فروش سرمایه‌گذاری شناسایی شده است. در نتیجه از جمع این اعداد و با ارفاق خالص ارزش دارایی‌های وگستر به حدود 325 تومان به ازای هر سهم می‌رسد.

اما NAV شرکت یعنی این‌که شما اگر شرکت را منحل کنید و همه آن‌چیزی که در شرکت هست را بفروشید و بدهی‌های آن را نیز پرداخت کنید تمام آن‌چه برای شما به عنوان سهام‌دار می‌ماند همین مبلغ برای مثال 133 میلیارد تومان است. این در حالی است که ارزش بازار (یا همان سهمی) که شما در حال خرید آن هستید حدود 300 میلیارد تومان است. اگر بخواهیم برای یک معامله‌گر مبتدی توضیح دهیم در حالی‌که وگستر با سرمایه 40 میلیارد تومانی حداکثر ارزش حدود 325 تومان را دارا است این شرکت را حدود 2.5 برابر ارزش واقعی می‌خرید. در ماه‌های گذشته نیز به این موضوع اشاره شده بود اما فعلا افسار حباب سهام در دست نقدینگی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

بعید است تورم سال آینده ۲۰ درصد شود/ نسبت نقدینگی به تولید به ۱۱۰ درصد رسیده

 

🔺دکتر وحید شقاقی شهری استاد اقتصاد دانشگاه خوارزمی در مورد پیش بینی تورم ۲۰ درصدی بر سال ۱۳۹۹ از سوی رئیس کل بانک مرکزی گفت: براساس برآوردها تورم امسال بین ۳۷ تا ۳۸ درصد خواهد بود، اما برای سال آینده شاید آقای همتی به عنوان رئیس کل بانک مرکزی تورم ۲۰ درصدی را هدف‌گذاری کرده باشد اما واقعیت‌های اقتصادی ایران آن را نشان نمی‌دهد.

🔺در حال حاضر نرخ رشد نقدینگی ۲۸ درصد و نسبت نقدینگی به تولید تقریبا ۱۱۰ درصد است، همچنین ناترازی نظام بانکی هنوز پابرجاست و حتی بیشتر هم می‌شود. لذا این موارد در مجموع گویای تورم بالا در سال آینده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

نقش انتظارات تورمی بر مصرف در ایران/ ✍️محمدرضا منجذب

رشد مداوم سطح عمومی قیمت‌ها در ایران، حاکی از روند افزایش کلی قیمت‌ها است. پویایی تورم کوتاه‌مدت و تعامل ادواری با متغیرهای واقعی اقتصادی، یک مسأله محوری در اقتصاد کلان و بخصوص در تجزیه و تحلیل سیاست‌های پولی است.

با توجه به اهمیت انتظارات تورمی، در  مطالعه ای به بررسی چگونگی شکل‌گیری آن با در‌نظر‌گرفتن انتظارات تورمی تطبیقی و عقلایی پرداختیم. آن چه این تحقیق را از تحقیق های گذشته متمایز می نماید محاسبه انتظارات عقلایی بر مبنای مدل های فضا حالت بوده زیرا فضای حالت در پاسخ به این سوال و این واقعیت بیرونی است که چرا آینده دقیقا مثل گذشته نیست که این بر مبنای انتقاد لوکاس (برنده جایزه نوبل اقتصاد و رهبر مکتب انتظارات عقلایی) توجیه میشود این مطالعه با الهام از مقاله بورکه و ازدگلی (2013) و سایر مقالات مشابه انجام شده است و فرضیه اصلی مورد بررسی در تحقیق که بیانگر افزایش مصرف به دنبال افزایش انتظارات تورمی است.                                                                 

   ازآن‌جایی‌که ارتباط بین انتظارات تورمی و مصرف کاربرد مهمی در تعیین سیاست‌های اقتصادی دارد، این ارتباط طی دوره زمانی 1367:1 الی 1395:4 با در نظر گرفتن لگاریتم مصرف، لگاریتم درآمد و لگاریتم تورم به عنوان متغیرهای تحقیق بررسی می‌شود. به منظور مدل‌سازی متغیر انتظارات تورمی عقلایی از مدل‌های فضا-حالت و الگوریتم فیلترکالمن بهره جسته و از روش تعدیل جزئی نیز به منظور مدل‌سازی انتظارات تورمی تطبیقی استفاده شده است.                                                                       

نتایج تحقیق نشان می‌دهد که در اقتصاد ایران تاثیر انتظارات تورمی عقلایی در بلندمدت بر مصرف مثبت و معنی‌دار بوده اما در کوتاه‌مدت رابطه معنی داری میان انتظارات عقلایی و مصرف وجود ندارد. تاثیر انتظارات تورمی تطبیقی بر مصرف نیز مثبت و معنی دار تخمین زده شده است. همچنین مدل انتظارات تطبیقی در مقایسه با انتظارات عقلایی دارای قدرت توضیح‌دهندگی بیش‌تری است. بنابراین در ایران شکل گیری انتظرات تورمی بیشتر بر مبنای تغییرات گذشته تورم است و اگر افزایش یابد موجب افزایش مصرف می شود.                                       

در جنبه کاربردی میتوان گفت از آن‌جا‌که اقتصاد ایران در شرایط رکود تورمی به سر می‌برد، مدیریت انتظارات تورمی از طریق یک چارچوب ارتباطی کارا با عوامل اقتصادی می‌تواند سیستم قیمت‌گذاری گذشته‌نگر را به آینده‌نگر تبدیل کند و هزینه‌های حقیقی تورم‌زدایی را کاهش دهد. سیاستگذار باید ترتیبی اتخاذ نماید تا انتظارات تورمی جامعه تشدید نگردد چرا که این موضوع می تواند از طریق تشدید مصرف و افزایش تقاضای کل خود به تورم دامن زند. سپس در این راستا انتظارات تورمی گسترش می یابد. اتفاقی که در چند سال اخیر مرتب اتفاق افتاده است.                                                                                                            

همچنین به دلیل تاثیر تغییرات مصرفی بر تقاضای کل و تاثیر تقاضای کل بر تصمیمات سرمایه‌گذاری شرکت‌ها، توجه سیاست پولی بانک مرکزی در مورد کنترل انتظارات تورمی به دلیل تاثیر مستقیمی که بر مصرف دارد بیش از پیش مورد نیاز است. در این راستا سیاستگذار در اعمال سیاستهای خود باید مراقب باشد تا انتظارات تورمی را تشدید نکند، بعنوان مثال چه سیاستهایی را اعمال کند (یا نکند) و چه سیاستهایی را اعمال کند (یا نکند) خود بر شکل گیری انتظارات مثبت یا مخرب تورمی نقش دارد. به هر حال در رعایت نکته مزبور می بایست در هر سیاستی از مشاوران اقتصادی خبره نظر بخواهد. هم چنین سیاست های ضد تورمی که موجب کنترل تورم می شود خود بر انتظارات تورمی تاثیری مطلوب می گذارد و لذا توصیه می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

🏻عملیات بازار باز چیست؟/ عباس دادجوی توکلی

 

از دهه 1980 بانکهای مرکزی دریافتند هدفگذاری بر روی " کلیت های پولی " بدلیل قدرت خلق پول بانکها تقریبا ناکارآمد بوده و به هدفگذاری بر روی  " نرخ بهره سیاستی " و سرایت آن به سایر نرخ های بهره بازار روی آوردند

البته با بروز بحران مالی دهه اخیر می توان اذعان نمود هدفگذاری همزمان " کلیت های پولی و نرخ بهره " در دستور کار بانکهای مرکزی قرار گرفته و بانکهای مرکزی میتوانند با عملیات بازار باز همزمان هم نرخ های بهره را رصد نموده و هم تا "حدودی"  ذخائر بانکی را کنترل نمایند

عملیات بازار باز در آمریکا با چه مکانیزمی صورت میگیرد؟

مؤسسات سپرده‌پذیر در پایان یک دورۀ مشخص، معمولاً در پایان روز، باید به محاسبۀ این بپردازند که با توجه به موجودی خود، چه میزان ذخایر باید نزد بانک مرکزی نگه‌دارند. سطح این بایستگی بستگی دارد به نرخ ذخایر قانونی و سپرده‌های دیداری لازم به نگهداری نزد بانک مرکزی برای انجام عملیات تسویه (کلرینگ). پس از انجام این محاسبه برخی مؤسسات بسته به میزان مساعد بودن وضعیت اعتباری خود ممکن است کمبود شناسایی کرده و برخی مازاد داشته باشند. یک بازار خصوصی بین‌بانکی برای وام‌دهی این ذخایر وجود دارد که این وام‌دهی و وام‌گیری در آن به‌صورت شبانه صورت می‌پذیرد. نرخ بهره این منابع به «نرخ منابع فدرال» موسوم است که کوتاه‌مدت‌ترین و حساس‌ترین نرخ بهره در بازار پول است. این نرخ همان نرخ هدف بانک مرکزی به‌عنوان هدف ابزاری در اجرای سیاست پولی است. در حقیقت فدرال رزرو سیاست پولی خود را از طریق تنظیم این نرخ به انجام می‌رساند.

چنانچه بانک مرکزی بخواهد اقدام به اجرای سیاست انبساطی کرده و طرف تقاضا را تحریک کند با کاهش دادن این نرخ انگیزۀ وام‌گیری را تقویت می‌کند و برای کنترل اقتصاد در برابر تورم نیز این نرخ را افزایش می‌دهد.

 

اما تغییر این نرخ چگونه اتفاق می‌افتد؟ برای این کار بانک مرکزی اقدام به خرید یا فروش اوراق بهادار (در رأس آن‌ها اوراق قرضۀ خزانه‌داری) در تعامل با بانک‌ها می‌کند. برای کاستن از نرخ بهره بانک مرکزی باید ذخایر بانک‌ها را افزایش دهد تا این مازاد ذخایر باعث شود نرخ بهره این ذخایر در بازار بین‌بانکی سقوط کند. برای این منظور بانک مرکزی اقدام به خرید اوراق قرضۀ در اختیار بانک‌ها می‌کند. او برای این کار قیمتی بالاتر از قیمت رایج این اوراق به بانک‌ها پیشنهاد می‌کند (به‌عنوان قیمت پایه) و بانک‌ها نیز وارد فراخوان مناقصه شده تا اوراق قرضۀ خود را بر اساس پیشنهاد رقابتی و انجام مناقصه به بانک مرکزی فروخته و در ازای آن ذخایر دریافت کنند. در اینجا ذخایر بانک‌ها افزایش یافته و آن‌ها توان وام‌دهی بیشتری می‌یابند که کاملاً متناسب است با هدف فدرال رزرو در انبساط پولی. اما هدف اصلی فدرال رزرو عبارت است از افزایش ذخایر به‌منظور افت نرخ منابع فدرال در بازار بین‌بانکی. حالت عکس رخدادهای فوق در صورت تمایل به اجرای سیاست انقباضی (افزایش نرخ بهره) صادق است

زمانی که نرخ هدف فدرال رزرو در بازار به دست آمد باز هم فدرال رزرو از ثبات این نرخ حمایت می‌کند. در صورت وجود مازاد خالص در ذخایر بانک‌ها گرایش به کاهش در نرخ منابع فدرال در بازار بین‌بانکی پدید می‌آید که بانک مرکزی وارد عمل شده و با سیاست فروش اوراق قرضه سعی می‌کند این ذخایر مازاد را جذب کند. در حالت کمبود ذخایر نیز بانک مرکزی برای حفظ نرخ بهره مبادرت به خرید اوراق و عرضۀ ذخایر میکند .بانک مرکزی به‌این‌علت اقدام به هدف‌گیری نرخ منابع فدرال در بازار بین‌بانکی می‌کند که این نرخ مستقیماً تمامی‌نرخ‌های بهره در اقتصاد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

نرخ منابع فدرال در وام‌های شبانه بین‌بانکی، که تابع فراهم بودن ذخایر بانکی و دسترسی بانک‌ها به ذخایر است، نمودی از وضعیت دسترسی به اعتبار در کل اقتصاد محسوب می‌شود. بنابراین بانک مرکزی هدف خود در تأثیرگذاری بر نرخ بهره در اقتصاد را نه از طریق تأثیر بر نرخ بهره در تمامی‌انواع بازارها با نرخ‌های مختلف، بلکه صرفاً از طریق تأثیر بر نرخ منابع فدرال پیگیری می‌کند با علم به اینکه این نرخ نقش خط دهنده به تمامی‌نرخ‌های بهره موجود در اقتصاد را ایفا می‌کند.

کلیۀ معاملات بانک مرکزی در عملیات بازار باز از طریق مزایده و مناقصه پس از تعیین یک قیمت پایه انجام می‌شود. درواقع اصول حرفه‌ای ایجاب می‌کند که بانک مرکزی در انتخاب طرف معامله در خرید یا فروش اوراق بر اساس میل مجریان خود تصمیم نگیرد بلکه این انتخاب از دل یک بازار کاملاً باز و بر اساس رقابت قیمتی صورت می‌پذیرد.

علت نام‌گذاری این سیاست به عملیات بازار باز نیز همین مطلب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مدل اقتصادی ریچارد نیکسون چگونه در ایران ریشه دواند؟/محمد طبیبیان

 

🔴در زمان نیکسون، به خاطر جنگ ویتنام و سیاست‌های کینزی، کشور‌های غربی دچار تورم و رکود همزمان شده بودند. نیکسون که فرد مقتدری تلقی می‌شد خواست مسئله تورم را آمرانه حل کند. در ۲۴ مرداد ۱۳۵۰ حکمی صادر کرد که با این جمله آغاز می‌شد: «من دستور می‌دهم برای تثبیت قیمت‌ها و دستمزدها در سراسر ایالات متحده آمریکا...».

🔴البته نتیجه نامطلوب آن سیاست‌ها سبب شد که قبل از پایان یک سال عقب‌نشینی کند. اما شاه ایران این اقدام را پسندید و اجرا کرد و شکست خورد لیکن همان سیاست دستور به قیمت‌ها هنوز ادامه دارد.

🔴در آن زمان کمونیست‌ها پایان نظام سرمایه‌داری را نوید می‌دادند. زیرا در آمریکا و اروپا نرخ های تورم و بیکاری پایدار در حد بالا بود و سیاست‌های کینزی بی‌اثر. پل واکر که در زمان کارتر رییس بانک مرکزی شد به تدریج نرخ‌های بهره را با سیاست پولی انقباضی تا بیست در صد بالا برد.

🔴البته این نرخ بهره برای آمریکا بسیار سنگین بود و رکود اقتصادی به همراه آورد. لیکن با کاهش تورم بستر توسعه بلند‌مدت اقتصاد را فراهم کرد. اما پل واکر به این نتیجه رسیده بود که بانک مرکزی پیوسته باید نشان دهد که سیاست هایش بر اساس نظریه خاص و شرایط خاص اقتصاد تنظیم می‌شود و تابع مطامع سیاستمداران نیست.

🔴از آن زمان، شیوه کاربرد موثر سیاست پولی و ایجاد یک بانک مرکزی و مدیران معتبر روشی بود که تورم را در جهان به یک مسئله حل شده تبدیل کرد. اما در کشور ما متاسفانه سیاست کنترل قیمت و دستمزد نیکسون هنوز مشتریان، پیروان، مجریان و ذی نفعان پر و پا قرصی دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

◀️کنترل نقدینگی یا کنترل قیمتها؟؟؟/امیر کرمانی

 

در کشور ما شاید بیش از هزار کالا باشد که دولت سعی در کنترل قیمت آنها دارد. نکته‌ی جالب آن است که اگر تغییر قیمت کالاهایی را که دولت بیشترین میزان کنترل بر آنها را دارد (ارز و بنزین) با سایر کالاها مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که به طور متوسط تقریبا تمامی این کالاها از ابتدای انقلاب تا حالا در حدود هزار و پانصد برابر شده‌اند

یعنی حداکثر کاری که کنترل قیمت‌ها انجام می‌دهد به تاخیر انداختن زمان تغییر قیمت و تبدیل یک تغییر قیمت آهسته و پیوسته و سازنده به یک تغییر قیمت دفعی و مخرب است.

تجربه‌ی بیش از صد کشور در طی دهه‌های گذشته به انسان مدرن آموزش داده است که شما می‌توانید فرآیند خلق نقدینگی را رها کنید و تلاش مذبوحانه‌ای برای کنترل قیمت هزاران کالا بکنید و در نهایت شکست سختی بخورید، و یا می‌توانید انرژی خود را متمرکز بر نظارت بر فرآیند خلق نقدینگی بکنید و آن را همراستای سیاست توسعه‌ای خود بکنید و هم رشد اقتصادی و هم کاهش تورم را تجربه کنید.

به نظرم بهترین مصداق شعر معروف سعدی (سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گذشتن به پیل) همین بحث فرآیند خلق نقدینگی و تورم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

کشورهای جهان چه قدر بدهی دارند؟

 

آمریکا بدهکارترین کشور جهان است.

حجم بدهی‌های جهان کماکان روندی افزایشی را دنبال می‌کند و بدهی ۲۵۵ تریلیون دلاری بدان معنا خواهد بود که جهان حدود سه برابر تولید ناخالص داخلی خود بدهی دارد و آمریکا و چین کشورهایی هستند که بیش‌تر از هر کشور دیگری در جهان بدهی دارند به گونه ای که ۶۰ درصد کل بدهی‌های جهان مربوط به این دو کشور است. پیش‌بینی می‌شود که میزان مجموع بدهی‌های جهانی تا پایان سال جاری میلادی به ۲۵۵ تریلیون دلار برسد.

از سوی دیگر میزان بدهی های دولت‌های جهان نیز صعودی بوده و به بیش از ۶۹ تریلیون دلار رسیده است. دولت های آسیایی و آمریکای شمالی بیشترین میزان بدهی‌ را دارند به گونه ای که ۶۹ درصد کل بدهی‌های دولتی در جهان مربوط به این دو منطقه است.

در ادامه با بدهکارتین کشورهای جهان اشنا می‌شوید:

۱-امریکا

حجم بدهی های دولت: ۲۱ تریلیون و ۴۶۵ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۱۰۴.۳ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۳۱ درصد

۲- ژاپن

حجم بدهی های دولت: ۱۱ تریلیون و ۷۸۸ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۲۳۷.۱ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۱۷ درصد

۳- چین

حجم بدهی های دولت: ۶ تریلیون و ۷۶۴ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۵۰.۶ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۹.۸ درصد

۴- ایتالیا

حجم بدهی های دولت: ۲ تریلیون و ۷۴۴ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۱۳۲.۲ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۴ درصد

۵- فرانسه

حجم بدهی های دولت: ۲ تریلیون و ۷۳۲ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۹۸.۴ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۳.۹ درصد

۶- انگلیس

حجم بدهی های دولت: ۲ تریلیون و ۴۵۵ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۸۶.۸ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۳.۵ درصد

۷- آلمان

حجم بدهی های دولت: ۲ تریلیون و ۴۳۸ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۶۱.۷ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۳.۵ درصد

۸- هند

حجم بدهی های دولت: یک تریلیون و ۸۵۱ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۶۸.۱ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۲.۷ درصد

۹- برزیل

حجم بدهی های دولت: یک تریلیون و ۶۴۲ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۸۷.۹ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۲.۴ درصد

۱۰- کانادا

حجم بدهی های دولت: یک تریلیون و ۵۴۰ میلیارد دلار

نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی: ۸۹.۹ درصد

نسبت بدهی به کل بدهی های جهانی: ۲.۲ درصد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

نکاتی در مورد بازار بورس، حباب و بازی جمع صفر/حامد قدوسی

 

در شرایط رکود اقتصادی شهروندان به دنبال راه‌هایی برای حفظ ارزش سرمایه‌شان، محافظت خودشان در برابر شوک‌های منفی و کسب درآمد اضافه هستند و طبعا بازار سهام یکی از مهم‌ترین این مسیرها است. چند اصل بنیادی از اقتصاد مالی را مرور کنیم:

 

🔹 ۱) ارزش سهام در بلندمدت و در تعادل نمی‌تواند از ارزش واقعی دارایی‌های مشهود و غیرمشهود شرکت فاصله بگیرد. در مورد شرکت‌های فعال در صنایع سنتی و بالغ (مثل ساختمان و پتروشیمی)، این ارزش به ارزش روز دارایی‌های ملموس نزدیک است و در مورد شرکت‌های آینده‌دار (مثل نرم‌افزار و خدمات اینترنتی و دارو)، ارزش تعادلی سهام علاوه بر ارزش روز دارایی‌ها شامل یک اختیار رشد (Growth Option) هم هست.

🔹 ۲) در کوتاه‌مدت و به خاطر فشار تقاضا یا سرازیر شدن پول داغ (Hot Money) در بازار کاغذی ارزش سهام ممکن است از ارزش ذاتی فاصله بگیرد ولی این فاصله گرفتن موقتی است.

🔹 ۳) سود مازاد (یعنی ورای سود متناسب با ریسک در بلندمدت) در بازار سهام از جنس «بازی جمع صفر» است: یک عده برنده و یک عده بازنده خواهد داشت. قضیه شبیه این است که فکر کنیم در یک شرط‌بندی روی مسابقه اسب‌سواری همه برنده خواهند شد، چنین چیزی منطقا ممکن نیست.

🔹 ۴) کاغذ سهام فقط یک واسطه (Intermediary) است تا سرمایه‌گذاران خرد و کلان در بازار بورس را به بخش حقیقی اقتصاد (یعنی شرکت‌ها، نیازهای سرمایه‌گذاری آن‌ها و نهایتا پتانسیل سودزایی آن‌ها) متصل کند. بازار سهام به خودی خود منبع تولید ارزش در اقتصاد نیست و فقط نقش «واسطه‌گری مالی» را بازی می‌کند.

🔹 ۵) پس وقتی ۱-۴ را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم که همه شهروندان یک کشور نمی‌توانند به صورت دسته‌جمعی از رشد بازار سهام سود مازاد (به قول فرنگی‌های آلفا یا همان سود مازاد بر بازده بلندمدت متناسب با ریسک) به دست بیاورند. سودهای بالا در بورس یک سری برنده و یک سری بازنده خواهد داشت و احتمالا جمع این سودها در میان‌مدت نزدیک صفر خواهد بود. در این شرایط به احتمال زیاد کسانی که زود آمده و زود هم بیرون می‌روند، برنده و آن‌هایی که در دوره حباب دارایی به بازار می‌پیوند بازنده خواهند بود.

🔹 ۶) حسن اساسی بورس این است که به افرادی با سرمایه خرد اجازه می‌دهد که بخشی از دارایی خود را در دارایی‌هایی که احتمال رشد قیمت آن‌ها اثر تورم یا شوک‌های ارزی هست سرمایه‌گذاری کنند. این افراد ممکن است با پس‌انداز خود قادر به خرید یک خانه یا یک واحد پتروشیمی نباشند ولی بتوانند درصدی از این دارایی‌ها را در بورس بخرند. در این حالت هم صاحب پس‌انداز، می‌تواند سبد سرمایه زندگی‌اش را متنوع کند و هم شرکتی که نیاز به سرمایه دارد به آن دست پیدا می‌کند. این اصل اساسی بازار بورس است ولی دوباره تکرار می‌کنیم که بورس آیینه «آینده‌نگر» (Forward-Looking) بخش حقیقی اقتصاد است و نمی‌تواند در تعادل خیلی از بازده بخش حقیقی فاصله داشته باشد.

🔹 ۷) سودهایی که مبادله‌گران حرفه‌ای، افراد با دسترسی به اطلاعات درونی (Inside Information)، واسطه‌گران و سبدگردانان و امثال آن‌ها کسب می‌کنند، نماینده سودی نیست که مردم عادی کسب می‌کنند، این را نباید شاخص سودآوری بورس دانست. مطالعات فراوان نشان می‌دهد که مبادله‌گران فردی فعال در بازارهای بورس نهایتا به صورت میانگین با «ضرر» از این بازار خارج می‌شوند.

جمع‌بندی: در تبلیغ بازار بورس طوری عمل نکنیم که گویی جایی برای سود بردن همه شهروندان است، در یک اقتصاد رکودی این کار غیرممکن است. اقتصاددانان و متخصصان مسئول و متعهد، باید این جنبه مهم از مساله را هم برای مردم تشریح کنند و در دام یک هیجان عامیانه نیفتند. نقش اقتصاددانان و تفاوت تخصص آن‌ها با یک مبادله‌گر یا واسطه بازار بورس همین است که موضوع را در سطح کلان و تجمیعی و تعادلی ببیند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دیگر هیچ کس کینزین نیست

🌀اغلب مقالاتی که در مورد میلتون فریدمن پس از مرگ او منتشر شده از او به عنوان اقتصاددانی بزرگ یاد کرده اند و بسیاری نیز او را با جان مینارد کینز دیگر اقتصاددان مطرح مقایسه کرده اند.  اما فریدمن و کینز نقطه نظرات متفاوت و در واقع متضادی با یکدیگر داشتند و بخش مهمی از پیشرفت فریدمن در بی اثر کردن پیشرفت های کینز بود. اگر کینز درست می گفت چگونه فریدمن می تواند اقتصاددان بزرگی باشد؟ و اگر حق با فریدمن است چگونه کینز را می توان یک اقتصاددان بزرگ محسوب کرد؟

🌀این یک سوال جالب توجه است که بسیاری از نویسندگان در مورد آن به جواب های نادرست می رسند و نتیجه می گیرند که فریدمن و کینز هر دو درست می گویند. مدل کینز از علم اقتصاد برای دهه ای 40 و 50 مناسب بود و مدل فریدمن با دهه های 70 و 80 تناسب دارد یعنی زمانی که مدل کینزی از بازی خارجی می شود.

🌀اما این تنها ادعایی است که نه کینز و نه فریدمن را جدی نگرفته است. کینز بزرگترین اثر خود را  «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» نامگذاری کرد نه «نظریه ای در باب چگونگی کارکرد اشتغال، بهره و پول از سال 1930 تا 1960». فریدمن هم در قسمتی از کتاب «تاریخ پولی ایالات متحده» که به صورت مشترک با آنا شوارتز نوشت و به خاطر آن جایزه نوبل را هم دریافت کرد، مشخص می کند که تحلیل کینزی از رکود بزرگ، یعنی مرکز اصلی دیدگاه کینزین از علم اقتصاد، به طور تاریخی برپایه محاسبات اشتباه از آن چه اتفاق افتاده، بنا شده است.

🌀برخی از نویسندگان این مقالات مدعی هستند که اقتصاد به نوعی چیزی کمتر از یک علم مثل فیزیک است از این رو حقایق آن نیز موقتی تر هستند. در حالی که تاریخ خود علم فیزیک نیز معماهای یکسانی در خود دارد. نیوتون فیزیکدان بزرگی بود. انیشتن هم فیزیکدان بزرگی بود. اما قسمتی از موفقیت انیشتن این بود که نشان داد فیزیک نیوتونی در برخی روش های پایه ای غلط است.

🌀نیوتون اشتباه کرده بود اما فیزیک نیوتون بستری از ایده ها را ایجاد کرد که نسل بعد از فیزیکدان ها شامل انیشتن در آن رشد کردند. کینز نیز اشتباه کرده بود اما تلاش هایش برای درک چیزی که او معتقد بود در طول رکود بزرگ اتفاق افتاده یک پایه تئوریک ایجاد کرد تا بعدها نظریه پردازانی همانند فریدمن وارد شدند و آنها را نقد کردند. خود فریدمن درباره نوشته ای در نشریه تایم با این عنوان که «اکنون ما همه کینزین هستیم» نوشت: «از یک دید اکنون همه ما کینزین هستیم و از یک دید دیگر هیچ کس کینزین نیست».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

منحنی فیلیپس در ایران و نقش سیاستگذار/محمدرضا منجذب

یکی از مباحث معروف در حوزه اقتصاد کلان منحنی فیلیپس است. منحنی فیلیپس معرف رابطه تجربی معکوس بین بیکاری و تورم است. بعبارت دیگر در شرایطی که در اقتصاد سیاستی انبساطی اتفاق می افتد که با خودش افزایش اشتغال و کاهش بیکاری به ارمغان می آورد همزمان موجب گسترش تقاضا و افزایش قیمتها (تورم) میشود. حرکت توام تورم و بیکاری بصورت معکوس اتفاق می افتد. این رابطه معکوس در اقتصاد ایران هم طی مقالاتی مختلف بررسی و تحقیق شده است. در مورد منحنی فیلیپس همه مکاتب اقتصادی نظرات خود را مطرح و انعکاس داده اند. در جمع بندی هم گفته میشود این رابطه معکوس در دوره ای کوتاه مدت ساری و جاری است.

یک سوال در خصوص منحنی فیلیپس همواره ذهن محققان را مشغول کرده است و آن اینکه مثلا در شرایط رکود تورمی (حال حاضر اقتصاد ایران) که هم قیمتها (تورم) در حال افزایش است و هم بیکاری، آیا شیب این منحنی مثبت میشود؟ برای اولین بار میلتون فریدمن این موضوع را طرح کرد. و در پاسخ اینگونه تحلیل کرد که اگر تورم را بصورت تابعی (معکوس) از بیکاری بگیریم و آن را تابع منحنی فیلیپس در نظر گیریم باید بگوییم که تورم انتظاری هم بر تورم تاثیر (مستقیم) دارد. بعبارت دیگر وقتی جامعه انتظار افزایش قیمتها را داشته باشد به تبع آن تورم هم افزایش مییابد. لذا منحنی فیلیپس به سمت راست منتقل میشود. البته اقتصاددانان دیگر هم عواملی دیگر موثر بر این منحنی را مطرح کردند که در اینجا مورد بحث ما نیست.

 

هر اقتصادی از جمله اقتصاد ایران دارای منحنی های مختلفی از منحنی فیلیپس کوتاه مدت هستند (با شیب منفی و نشاندهنده رابطه معکوس تورم و بیکاری) و با توجه به انتظارات تورمی جامعه این منحنی به سمت راست و بالا و یا به عکس چپ و پایین حرکت میکند. در ایران در سالهای 1392 به بعد که بدنبال پیگیری برجام انتظارات تورمی جامعه کاهش یافته بود منحنی فیلیپس به سمت چپ و پایین منتقل شده بود. و از سال 1396 به بعد با توجه به رشد نقدینگی بالا و نیز خروج امریکا از برجام و ... انتظارات تورمی به شدت افزایش یاقته است و منحنی فیلیپس (کوتاه مدت) ایران به سمت راست و بالا رفته است و هم تورم افزایش یافته و هم بیکاری (بلندمدت) از یک نقطه منحنی فیلیپس پایین به یک نقطه (سمت راست و بالاتر) منحنی فلیپس بالاتر رفته است، ضمن اینکه بیکاری ایران در سالهای اخیر به مراتب فراتر از بیکاری طبیعی بوده است..                                                                                      

✅آگاهی از شیب منحنی فیلیپس و میزان تاثیر انتظارات بر آن (و سایر عوامل) در هر اقتصادی میتواند راهنمای خوبی برای سیاستگذار باشد. به عنوان مثال ما از سال 1392 سیاستهای ضدتورمی را دنبال میکردیم که شدت آن موجب افزایش بیکاری شده بود. بعبارت دیگر شدت  سیاستها (بویژه پولی انقباضی یا انبساطی - بسته به شرایط) ممکن است تاثیری غیر قابل انتظار از منظر سیاستگذار بر اقتصاد و تولید برجای گذارد. ولی اگر از شرایط منحنی فیلیپس و سایر شرایط اطلاعات کافی در دسترس سیاستگذار باشد ممکن است سیاستهای خود را با شدت کمتری اعمال کند که در جای خود آثار تورمی (یا رکودی) کمتری را به اقتصاد تحمیل میکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی