انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۵۷ مطلب با موضوع «سواد اقتصادی» ثبت شده است

شریعتی، تئوریسین سوسیالیسم اسلامی

🎤 بررسی ریشه ها و آثار افکار و آرای اقتصادی علی شریعتی در گفت و گوی #تجارت_فردا با موسی غنی نژاد

 شــریعتی آن زمان خیلی معروف بود. من در ســال ۱۳۴۸ وارد دانشگاه تهران شدم، دکتر شریعتی سخنرانی های زیادی در ســال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۴۸ داشت. یک بار به یکی از جلسات سخنرانی او در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفتم. قبلا در حسینیه ارشاد هم سخنرانی هایش را شنیده بودم، اما اولین باری که احساس بدی نسبت به او پیدا کردم در آن سخنرانی دانشگاه تهران بود. دقیقا به یاد دارم که او یک ساعت و نیم دیر رسید. در هوای گرم خردادماه سالن پر از جمعیت بود و حتی تعدادی از دانشجویان روی زمین نشسته بودند و همه از گرما کلافه بودند. دکتر شریعتی وقتی بعد از یک ســاعت و نیم تاخیر وارد شد، اولین جمله ای که گفت این بود که علت تاخیر من ترافیک بود و بعد شروع کرد به بد و بیراه گفتن به شهرداری و ترافیک. درحالی که او از وضع ترافیک خبر داشت و باید زودتر راه می افتاد. اولین کاری که یک آدم متمدن در چنین شرایطی می کند، عذرخواهی است، اما او این کار را نکرد و این رفتار بر من اثر خیلی بدی گذاشت و توی ذوقم زد. بعد که به تدریج با نگاه شریعتی بیشتر آشنا شدم، دیدم او یک آدم شعاری است. به هر حال ما با وجود ممنوعیت، کم و بیش کتاب‌های مارکسیستی را پیدا می کردیم و می‌خواندیم و من دیدم چیزهایی که شریعتی می‌گوید خیلی هم به  مارکسیسم ربطی ندارد و فقط شعار می‌دهد. بعدها برای من روشن شد که اصلا داستان شریعتی چیست.

🔹طرز فکر شریعتی یعنی شیعه‌ای که او تبلیغ می‌کرد، اسلام بدون فقها و بدون روحانیون بود. شاید صریح این را نمی‌گفت ولی این مضمون در حرف‌هایش بود. روشنفکران دینی ما که در ۲۵ سال اخیر به خصوص از جریان دوم خرداد به بعد سر برآورده‌اند،  یعنی دکتر سروش و اعوان و انصارش، طرفدار شریعتی هستند و تقریبا همین حرف ها را می زنند. درحالی که  بخش دنیوی اسلام که می تواند بسیار مدرن و برای زندگی امروزی ما کارساز باشد بخش فقه و حقوق اسلام است. اما روشنفکران دینی فقه را کاملا کنار می‌گذارند. شریعتی از منظر مارکسیســتی آن را رد می‌کرد چون معتقد بود فقها از این طریق سرمایه‌داری را توجیه می‌کنند. حالا روشــنفکران دینی هم به صورت دیگری همان کار شریعتی را می‌کنند؛ مثلا سروش معتقد است فقها انحصار قدرت سیاسی را به دست گرفته اند و از این منظر فقه را رد می‌کند و البته از شریعتی هم همیشه در کل دفاع می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

چه‌گونه به عنوان یک اقتصاددان حداقل «چرند» نگوییم؟

 

چرا اساسا ممکن است چرند بگوییم؟ یکی‌‌ دلیلش این که به خاطر فشار اجتماعی و علاقه شخصی‌مان سعی کنیم در مورد موضوعاتی که دقیقا در حوزه تخصص و اطلاعات ما نیست هم تحلیلی داشته باشیم. چند توصیه احتیاطی به ذهن می‌رسد که احتمال خطای فاحش را در این شرایط کم کند:

۱) در هر مساله‌ای تا حد امکان تئوری اقتصاد را در مرکز تحلیل خود نگه داریم. سعی کنیم خوب بفهمیم که «عرضه» و «تقاضا» دقیقا چه طور رفتار می‌کنند و «تعادل» چه طور شکل می‌گیرد. این چارچوب کمک می‌کند که حرف‌های ناسازگار و همین طوری (Ad-hoc) و بدون توجه به قیود و محدودیت‌ها نزنیم. به قول معروف دیسیپلین تئوری را از همان اول روی تحلیل‌مان سوار کنیم.

۲) گر متخصص حوزه‌ای نیستیم، حداقل چند مقاله مروری در آن زمینه بخوانیم. خوبی این مقالات این است که فشرده‌ای از چارچوب نظری و شواهد تثبیت‌شده‌ای (Stylized Facts) که متخصصان آن حوزه به کار می‌برند را به ما می‌دهد. ضمنا، خواندن این مقالات معمولا کمک می‌کند که بفهمیم چه قدر کم می‌دانیم و مسایل چه قدر پیچیده است.

۳) یک سری آمار و ارقام اساسی را جمع کنیم و یک سری تخمین سرانگشتی بزنیم تا شهودی از ابعاد مساله و پارامترهای کلیدی پیدا کنیم. خیلی وقت‌ها سر و کله زدن با چند عدد اصلی فورا به ما می‌گوید که ایراد تحلیل‌مان کجا  است و آیا چیزی در چارچوب ذهنی‌‌مان گم شده است یا نه؟

۴) اعداد را در ظرف مناسب خود بگذاریم. مثلا حدس و تخمین‌های خودمان یا اعداد ادعایی دیگران را - متناسب با موضوع مساله - با شاخص‌های مثل تولید ناخالص داخلی یا میانه درآمد خانوار یا بودجه دولت یا حجم صادرات نفت و امثال آن قیاس کنیم تا مطمئن باشیم خیلی پرت نیست. مثلا اگر دیدیم که صرفه‌جویی ادعایی در یک حوزه از کل تولید ناخالص داخلی کشور بزرگ‌تر است، فورا در آن شک می‌کنیم.

۵)به جزییات نهادی دقت کنیم. خیلی موجودیت‌ها در ایران لزوما اسم‌شان با واقعیت‌شان یا تعریف استانداردشان دقیقا یکی نیست (مثال‌هایی را در جریان تحلیل تامین مالی از بازار سرمایه دیدیم.) با چند نفر خبره مشورت کنیم و چند تا خبر معتبر بخوانیم که درک‌ خودمان را از ساختار نهادی محک و چکش بزنیم.

۶) گزارش‌های خلاصه مراکزی که کمابیش اعتبار مناسبی دارند را بخوانیم. متوجهم که گاهی خود این گزارش‌ها خطاهایی دارند ولی به هر حال این‌ها محصول کار کارشناسانی است که سعی کرده‌اند مساله را بفهمند. خواندن گزارش‌ها حداقل کمکی که می‌کند این است که بدانیم بقیه تا کجا می‌‌دانند.

۷) و خب فروتن باشیم و برای شنیدن بحث و نقد و نظرات دیگران آماده باشیم و خوب گوش کنیم. گزاره‌های‌مان را با کلماتی مثل «احتمالا، شاید، حدس می‌زنیم» همراه کنیم.

دقت کنیم که همه این‌ها فقط احتمال «چرند» گفتن را پایین می‌آورند و لزوما به این معنی نیست که اگر آن‌ها را رعایت کنیم «حرف نو و غیربدیهی» می‌زنیم. ولی باز حرف بدیهی زدن به‌تر از حرف غلط زدن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دلال  (broker or dealer)/✍️محمدرضا منجذب

در ادبیات اقتصادی مفهوم بروکر یا واسطه اول بار توسط والراس وارد ادبیات اقتصاد خرد شد. والراس در توضیح نحوه به تعادل رسیدن یک بازار میگوید فرض کنید فروشنده (گان) قیمتی را برای فروش یک کالای معین پیشنهاد میکنند و خریدار (ها) برای همان کالا قیمتی دیگر را. نقش بروکر این است که اطلاعات قیمت فروشنده را به خریدار و اطلاعات قیمت خریدار را به فروشنده اعلام میکند. در اینصورت اگر قیمت اختلاف داشته باشد بروکر مثلا پیشنهاد افزایش قیمت را به خریدار برای انجام معامله و کاهش قیمت به فروشنده میکند. همزمان مازاد عرضه بازار شروع به کاهش میکند چون با کاهش قیمت کاهش عرضه و با کاهش قیمت افزایش تقاضا رخ می دهد. این روند مجدا تکرار میشود و آنقدر تکرار میشود تا بازار کالا به تعادل برسد. در اینجا نقش بروکر (دلال فرضی) تبادل اطلاعات میان دو گروه متقاضیان و عرضه کنندگان است.

در بازار حقیقی هم دلال چنین نقشی را ایفا میکند. اگر چنانچه اطلاعات و بازارها شفاف باشند اطلاعات بازار بدون واسطه در جریان خواهد بود. حال اگر بازارهایی به دلایلی مشمول قیمت گذاری همراه با جریمه (تعزیرات) گردد که معمولا این قیمت پایین تر از قیمت تعادلی باشد باز بروکر یا دلال از سهمیه بندی کالا که عده ای میتوانند از کالای زیر قیمت خرید کنند استفاده میکند و همان نقش والراسی را ایفا میکند و شکاف میان خریدار واقعی و فروشنده را پر میکند. این اتفاق در شرایطی بیشتر تشدید میشود که خریداران مشمول شرایط خرید مصرف کننده واقعی آن کالا نباشد. در این شرایط رانتی را برای مشمولان خرید ایجاد کرده ایم. این اتفاق بارها در خصوص کالاهای مختلف در اقتصاد ایران تکرار شده است (مثال های اخیر: گوشت، خودرو، ارز، سکه و ...).                                                                                      

 البته نقش دیلر dealer میتواند کمی متفاوت باشد زیرا وی ممکن است کالایی را بخرد و در آن ارزش افزوده ای ایجاد کند (مثلا تعمیر و بازسازی یک منزل) و سپس آن را بفروشد. وی علاوه بر انتقال اطلاعات از فروشنده اول به خریدار نهایی ارزش افزوده ای هم ایجاد کرده است.

نتیجه اگر اطلاعات شفاف و در دسترس همگان باشد و قیمتگذاری توام با عدم کارآیی (زیر قیمت تعادلی) اعمال نشود شکاف رانتی بین دو گروه خریدار و فروشنده ایجاد نمیشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

حباب

وجوه مختلف حباب

اقتصاددانان بسته به اینکه از ابزارهای مکتب اقتصاد ریاضی استفاده کرده باشند یا ابزارهای مکتب اقتصاد ادبی، پدیده حباب بازار سهام را با رویکردهای متفاوت و به شیوه های مختلفی توضیح داده اند. اگرچه آرا و نتیجه گیری های این دو مکتب از خیلی جهات با یکدیگر همپوشانی دارند، جالب توجه است که باز هم نمایندگان دو طرف چندان به کار یکدیگر ارجاع نمی دهند.

در بافت ریاضی از اصطلاح حباب قیمت دارایی استفاده می شود، حال آنکه در تحلیل های اقتصاد ادبی استفاده از شکل بی قید و شرط وازه حباب ارجحیت دارد. به همین دلیل، در دایره المعارف مالی با عنوان واژه نامه تخصصی جدید پولی و مالی انتشارات پال گریو دو تعریف عمیقا متفاوت و نامرتبط در این زمینه ارائه می شود.

بر اساس این تعاریف، حباب قیمت دارایی عبارت است از اختلاف بین ارزش واقعی و ارزش ثبت شده واقعی سهام (گیلز ۳۸ و لوری ۳۹ ۱۹۹۲)، حال آنکه در تفسیر اقتصاد ادبی، حباب پدیده اقتصادی وسیع تری است که در آن، انتظارات سرمایه گذاران مبنی بر افزایش آتی قیمت ها، به طور مداوم افزایش قیمت سهام را تحریک می کند.

در تفسیر اقتصاد ادبی، پیامدهای اقتصادی کلان نیز مدنظر قرار میگیرد (کیندلبرگر ۱۹۹۱). با وجود تفاوت بافتها، در پیش زمینه هر دو تعریف پدیده واحدی یافت می شود که همان فاصله گرفتن قیمت سهام از ارزش بنیادی است.

حبابهای عقلانی در مقابل حبابهای سفته بازی

مدل های اقتصادی با فرض رفتار عقلانی کارگزاران بازار، حبابها را به دو دسته تقسیم می کنند. هنگامی که قیمت بازار دارایی از ارزش بنیادی آن بیشتر باشد، صحبت از حباب عقلانی به میان می آید، اگرچه انتظارات عقلانی بازیگران بازار می تواند این قیمت را موجه جلوه دهد. در این حالت، قیمت بنیادی به مثابه لنگری برای قیمت واقعی عمل می کند (سورنت، ۲۰۰۳) که به آن متصل است.

از سوی دیگر، اگر قیمت بازار و ارزش بنیادی بیش از حد از یکدیگر فاصله داشته باشند و در عالم واقع درآمد سود سهام از قیمت فعلی بازار حمایت نکند (گیلز و لوری ۱۹۹۲؛ برانرمییر ۲۰۰۱) صحبت از حباب سفته بازی به میان می آید. جدایی قیمت بازار از ارزش بنیادی اغلب بدان معناست که رشد مؤلفه حباب از رشد نرخ بهره سریع تر است. در اینجا مسئله مهم و حیاتی این است که آیا میتوانیم شرط واضحی بیابیم که این دو نوع حباب را از یکدیگر تفکیک کند، به عبارت دیگر آستانه بحرانی فاصله قیمت بازار از ارزش بنیادی کجاست.

حباب های قیمت دارایی تنها هنگامی در حضور انتظارات عقلانی شکل می گیرند که سهام بلوغ مشخصی نداشته باشد، زیرا در آن حالت کارگزاران عقلانی می توانند قیمت فعلی سهم را از روی قیمت بلوغ آن محاسبه کنند. در چنین شرایطی، مظنه واقعی این دارایی های مالی همیشه با ارزش بنیادی آنها برابر خواهد بود. بنابر این، اولین شرط این خواهد بود که دارایی های مالی عاری از بلوغ باشند که این موضوع در مورد سهام مصداق دارد.

اگر قیمت سهام موقتا از ارزش بنیادی فاصله بگیرد، آنگاه به تعبیر بلنکرد (۱۹۷۹) حباب عقلانی شکل می گیرد. مدل بلنکرد (۱۹۷۹) فرض را بر انتظارات عقلانی و عدم واسطه گری می گذارد. در چنین شرایطی، اگر چه کنشگران بازار متوجه فاصله گرفتن قیمت ها از ارزش بنیادی می شوند، باز هم افزایش قیمت بیشتری را انتظار دارند. از آنجا که در بازار هیچ وقت تضمینی نیست که قیمت ها در آینده تعدیل شوند، حباب همچنان باد می کند تا زمانی که در چارچوب زمانی مشخصی از درون میترکد و این فرآیند از نو آغاز می شود.

مدل ارائه شده توسط فروت و ابتسفلد (۱۹۸۹) با استفاده از داده های بازار سهام ایالات متحده نشان می دهد که نوسانات قیمت عمدتا در عوامل درونی ریشه دارد (بی ثباتی سود سهام)، اما اختلافشان را به هیچ روشی نمی توان پیش بینی کرد. مقاله مذکور همچنین به این مشکل اشاره دارد که با فرض آربیتراز نامحدود ده و عقلانی بودن کامل بازیگران، حبابی تشکیل نمی شود.

در مدل های حباب عقلانی، تعداد نامحدودی نقطه تعادل تعیین میشود که تعادل بنیادی تنها یکی از آنها است. با این حال، تشخیص معادله فعلی بازار غیرممکن است (ولر ۱۹۹۳). در واقع، در این مدل ها نمی توان شرایط لازم برای شکل گیری و ترکیدن حباب ها را تعیین کرد. مطالعه تایرول (۱۹۹۲) نشان داد که با فرض انتظارات عقلانی و تعداد شرکت کنندگان محدود، حبابی نمیتواند در حالت تعادل بازار وجود داشته باشد. اگر تک تک کنشگران بازار به اختلاف قیمت فعلی سهام با ارزش بنیادی پی ببرند، تنها راهبرد کاملا منطقی آنها فروش فوری سهام است.

اما اگر تعداد بازیگران بازار محدود باشد، همه این بازیگران امکان ترک بازار را در آن سطح قیمت ندارند، بنابراین یا با افت یکباره قیمت سهام، حباب از بین خواهد رفت یا اینکه برخی سرمایه گذاران ناگزیر ضرر خواهند کرد. حالت دوم، زمانی اتفاق می افتد که یکی از کشنگران بازار سرمایه خود را در قیمت فعلی به نقدینگی تبدیل نکند و ترجیح دهد دارایی خود را به مدت نامحدود نگه دارد. هرچند تعداد بازیگران کم در بازار می تواند حاکی از محدود بودن تقاضای بازار نیز باشد. اگر این دانش بین تمام بازیگران به اشتراک گذاشته شود، حبابی شکل نخواهد گرفت یا اینکه به سرعت از بین خواهد رفت. در بافت بازارهای سهام کامل و عقلانی، حبابی نمی تواند وجود داشته باشد.

ایراد رویکرد ارائه شده در بالا، فرض ضمنی آن مبنی بر عرضه کامل اطلاعات است. این وجه (یعنی مسئله اطلاعات) مستلزم بررسی بیشتر است، زیر مواردی که تا اینجا مورد بحث قرار گرفت احتمال شکل گیری و دوام حباب را اثبات نمی کنند.

تا اینجای بحث، وجود حباب بخشی از دانش مشترک بازیگران بازار بود که به طور ضمنی بر دسترسی آنها به میزان اطلاعات محدود (متقارن) را نشان می داد. اگر این محدودیت را حذف کنیم، کنشگران بازار همچنان عقلانی باقی خواهند ماند، اما تصمیمات خود را بر مبنای اطلاعات متفاوت (نامتقارن) خواهند گرفت...

حباب های مورد انتظار و حبابهای قوی

آلن، موریس و پستلیویت (۱۹۹۳) ترجیح می دهند در مدل خود به جای حبابهای عقلانی و حبابهای سفته بازی، حباب ها را بر مبنای فاصله بین قیمت فعلی و ارزش بنیادی، به دو دسته حباب های مورد انتظار و حبابهای قوی تقسیم کنند. البته این تقسیم بندی ها اختلاف چندانی با هم ندارند.

حباب مورد انتظار زمانی شکل می گیرد که کنشگران بازار بدانند قیمت سهام، بالاتر از ارزش بنیادی است؛ اما باز هم افزایش بیشتری را انتظار داشته باشند. برانرمییر (۲۰۰۱) تاکید دارد که در این مورد، ارائه تعریفی برای ارزش بنیادی دشوار است؛ اگرچه در مقایسه با تقسیم بندی قبلی، در اینجا میتوان شرایط دیگری را نیز برای تفکیک این دو گروه حباب در نظر گرفت:

اولین شرط شکل گیری حباب مورد انتظار این است که بازار در شرایط بهینه پارتو که نباشد؛ یعنی تراکنش بیشتر باعث بهبود تخصیص منابع شود.

 شرط دوم، این است که کشنگران بازار باید در آینده محدودیت فروش کوتاه مدت داشته باشند. این دو شرط برای تشکیل حباب مورد انتظار، هم لازم و هم کافی است.

اگر سود سهام آتی، قیمت فعلی را توجیه نکند، پای حباب قوی به میان می آید. با این حال، به عمل در آوردن این شرط مشکل است، زیرا بیشتر اوقات نمی شود از قبل درآمد شرکت ها را دقیقا پیش بینی کرد. با فرض این که تخمین سود سهام آتی امکان پذیر باشد، حباب قوی زمانی شکل می گیرد که کنشگران بازار افزایش مفرط قیمت ها را احساس کنند، اما تصورشان این باشد که دیگران متوجه این موضوع نشده اند. شرط بعدی این است که کنشگران بازار به اطلاعات اختصاصی دسترسی داشته باشند و این زمانی شدنی است که حداقل بتوان تصدیق کرد آنها از تمامی تراکنش ها خبر ندارند.

برانر مییر (۲۰۰۱) همچنین خاطرنشان می سازد که برای تحقق این شرط حداقل باید سه بازیگر در بازار حضور داشته باشند.

با وجود این، اگر یکی از کنشگران بازار به لحاظ کمی و کیفی اطلاعات مناسبی در اختیار نداشته باشد، حتی با وجود انتظارات عقلانی نیز ممکن است "اثر گله وار" بروز یابد که به فاصله گرفتن قیمت سهام از ارزش بنیادی منجر خواهد شد. اگر کنشگران بازار به جای اطلاعات اختصاصی خود، تصمیمات قبلی دیگران را مبنای تصمیم گیری قرار دهند، ممکن است آبشار اطلاعاتی و به وجود آید. در مدل بانرجی (۱۹۹۲) اگر دو شرکت کننده اول تصمیم واحدی بگیرند، تصمیم بهینه برای بازیگران دیگر نیز تقلید از رفتار ایشان خواهد بود.

اگر تصمیم اصلی بر اساس نشانه های غلطی که بازیگران دریافت کرده اند گرفته شود، توده تصمیم گیرندگان نیز در جهت اشتباه حرکت خواهند کرد، حال آن که اگر نشانه های دریافتی درست باشد عکس این مطلب صادق خواهد بود.

در مدل کنت و بوشو (۱۹۹۸) که بازیگران تصمیماتشان را همزمان اتخاذ می کنند، حرکت گلہ وار نیز به همین ترتیب عمل می کند. در مطالعه آنها، اثر گله وار به توزیعات به اصطلاح دمکلفت ۶۴ مربوط می شود که معرف بازده بازار سهام اند. اثر گله وار هنگامی پدید می آید که بازیگران بازار تصمیمات دیگران را اطلاعات بیرونی که خودشان به حساب نیاورند. در اینجا نیز عقلانیت کامل شرکت کنندگان، مانع تشکیل حباب خواهد شد. در این زمینه همچنین باید فرض را بر آن گذاشت که کنشگران بازار از تصمیمات دیگر بازیگران- حتی آن دسته از بازیگرانی که شهرت حرفه ای بالایی دارند- تقلید نمی کنند. به عبارت دیگر، این شرط بدان معناست که استاد یا خبره هایی در بازار سهام وجود ندارند که تصمیماتشان -صرف نظر از عملکردشان- رفتار بازار را تحت تأثیر قرار دهد.

تا زمانی که هر یک از سرمایه گذاران تصمیمات خود را کاملا مستقل از دیگر سرمایه گذاران نگیرد، رفتار گله وار ناگزیر اتفاق خواهد افتاد. در آن صورت، على رغم عقلانی بودن خود تصمیم، مجموع تصمیمها رفتاری غیرعقلانی خواهد بود. اینکه سرمایه گذاران تا چه حد از یکدیگر تقلید کنند نیز تابعی از میزان اعتماد به توانایی ها و اطلاعات خودشان در مقایسه با دیگران است. هرچند به منظور بررسی این امر، تحلیل رفتار کارگزاران بازار ضروری است، زیرا رفتار گله وار را نمی توان از الگوهای رفتاری عقلانی استنباط کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

شاخص بورس چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران از ابتدای سال جاری تاکنون بیش از ۴۰ درصد رشد داشته است، پرسشی که بسیاری از تازه‌واردان بورس دارند این است که شاخص کل چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

از ابتدای سال ۹۹ تاکنون شاخص کل بیش از ۲۰۰ هزار واحد رشد کرده است. این ۲۰۰ هزار واحد نزدیک ۴۰ درصد افزایش سطح شاخص بوده است. رشدی که باعث شده اقبال به این بازار بیش از پیش شده و تحلیلگران از اوج‌گیری بیشتر این بازار در ماه‌های آتی سخن به میان آورند. اما سوالی که ممکن است برای تازه‌واردان بورس پیش‌ بیاید این است که این شاخص چیست و چگونه ارزیابی می‌شود؟ چرا در روزهایی که تعداد زیادی از نمادها برای مدتی در محدوده منفی معامله می‌شوند همچنان شاخص مثبت باقی مانده و چرا برخی نمادها تاثیرگذاری بیشتری روی شاخص کل دارند؟ پرسش‌هایی که در بخش اظهارنظر اخبار بورسی مطرح می‌شود.

شاخص بورس چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

به صورت تحت‌اللفظی شاخص کل بورس را می‌توان همچون دماسنج بازار سهام دانست. به طور کلی شاخص عددی است که برای سنجش عملکرد یک مجموعه از متغیرها مورد در یک بازه زمانی خاص مورد استفاده قرار می‌گیرد. در بازار سهام نیز از آنجا نمادهای مختلفی در بورس فعال هستند، برای رصد تغییرات قیمت کلیه نمادها، از یک معیار به نام شاخص کل استفاده می‌شود. البته شاخص کل تنها معیار سنجش بورس نیست بلکه در بورس اوراق بهادار تهران شاخص‌های متعددی وجود دارد که سهامداران می‌تواند برای سرمایه‌گذاری و کسب اطلاعات برای خرید و فروش از آنها استفاده کنند. شاخص کل قیمت، شاخص هم‌وزن، شاخص قیمت و بازده نقدی، شاخص صنعت و شاخص مالی، شاخص سهام آزاد شناور، شاخص بازار اول و بازار دوم، شاخص ۵۰ شرکت برتر، شاخص ۳۰ شرکت برتر و شاخص بازده نقدی. هر کدام از این شاخص‌ها اطلاعات خاصی را در بر دارد به عنوان مثال شاخص کل، تغییرات قیمتی تمام شرکت‌های فعال در بورس را در خود جای می‌دهد و شاخص صنعت شرکت‌های تولیدکننده را شامل می‌شود.

اما مهمترین شاخصی که در بورس مورداستفاده قرار می‌گیرد و در اخبار بورسی بیشتر با آن سروکار دارند، شاخص کل قیمت یا همان شاخص کل است. این شاخص نشان‌دهنده تغییرات کل قیمت نمادها در بازار است و میانگین افزایش یا کاهش قیمت سهام را در بازار مشخص می‌کند. به عنوان مثال وقتی می‌گویند شاخص کل رشد دو درصدی داشته است، یعنی میانگین قیمت پایانی ( نه قیمت آخرین معامله) سهام شرکت‌های بورسی ( با توجه به ارزش معاملات آنها) دو درصد افزایش داشته است.

در این حالت شرکت‌های بزرگتر نظیر فارس، فولاد، فملی و کگل همیشه تاثیر بیشتری نسبت به شرکت‌های کوچکتر بر شاخص کل خواهند داشت و یک تغییر یک درصدی این شرکت‌ها شاید به اندازه مجموع تاثیر ۱۰-۲۰ شرکت دیگر باشد.

به همین دلیل بسیاری معتقدند این شاخص، نمایانگر وضعیت کلی بازار نیست و می‌توان با معاملات دستکاری شده شاخص‌سازی کرد. برای حل این شائبه، شاخص کل هم‌وزن طراحی شد که در آن همه نمادهای پذیرفته شده در بورس وزنی برابر در محاسبه شاخص کل دارند.

بنابراین سهامداران باید به یک نکته مهم توجه داشته باشند، نخست این که افزایش شاخص کل همواره به معنای سودآوری تمامی نمادهای بورسی نیست. و بالعکس. در واقع سبد سهام شما ممکن است هیچ ارتباطی با شاخص کل نداشته باشد و حتی همواره برعکس شاخص سوددهی داشته باشد. در واقع هر چه سبد شما متنوع‌تر باشد احتمال اینکه روند سوددهی شما به روند شاخص کل نزدیک باشد بیشتر خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

چند خطی برای تازه واردان بازار سرمایه

 

بزرگترین نقطه ضعف شما، ناتوانی در محاسبه ریسک است. شما احتمالا معنای ریسک را خیلی خوب می دانید ولی، به دلیل اینکه در زندگی واقعی ریسک های مالی معمولا کیلومترها از ما دورند، در بازار سرمایه متوجه سایه سنگین و نزدیک شان نمی شویم.

شما فکر می کنید سهمی که می خرید مثل پراید است و نهایت نوسان منفی اش ٥ یا ١٠ درصد است. باور نمی کنید که سهمی که می خرید می تواند ٩٠٪؜ قیمتش پایین بیاید. حتی وقتی این سطور را مطالعه می کنید.

شما هنوز یاد نگرفته اید طمع تان را کنترل کنید. برای همین در روزهای مثبت هیجان زده در صف های خرید می روید و بدون تفکر سهم می خرید. آتش طمع چشم های شما را کور می کند. در حالت پایین آمدن هم برعکس این فرایند، ترس وجودتان را فرا می گیرد و سراسیمه اقدام به فروش می کنید.

ذات اقتصاد ایران در بقیه بخش ها که شما بیشتر با آنها مواجه بوده اید، این است که قیمت ها بیشتر بالا می روند و کمتر پایین می آیند. مثلا قیمت مسکن در صد سال گذشته یا بالا رفته یا ثابت مانده یا نهایتا افت اندکی داشته است. دلار و خودرو هم به همین ترتیب. برای همین الگوی ذهنی شما، از ابتدا اشکال دار و دچار سو گیری است. فکر می کنید بازار سهام هم از همین الگو پیروی می کند. اصلا و ابدا.

هر معامله گر موفقی می داند مهمترین رکن استراتژی معاملاتی اش باید بقا باشد. شما یک عمر فرصت دارید تا در بازار سهام میلیاردر شوید، به شرطی که یاد بگیرید زنده بمانید. شما نمی توانید قهرمان شنای المپیک شوید، مادامی که شنا کردن نمی دانید. پس در گام نخست اولین و مهمترین فکر شما باید این باشد که : "چگونه[ در بازار ] زنده بمانم؟"

برای چند ماه ریسک پذیریتان را به سمت صفر هدایت کنید. باور کنید ریسکی که اکثر شما در روزهای اول ورود به بازار سرمایه بر می دارید چند برابر ریسکی هست که یک حرفه ای بعد از ١٥ یا ۲۰ سال کار ممکن است بر دارد.

زیرا

معامله گر حرفه ای آموخته است که "کافی است تا حرکت بزرگ بعدی بازار زنده بماند"

ریسک را چطور می توان کنترل کرد؟

- برای این کار روش های مختلفی وجود دارد و مشاوران مالی  هرکدام از زاویه ای آن را بررسی کردند. مثلا برخی متخصصین مالی توصیه می کنند تک سهم نخرید و سبدی از سهام داشته باشید. اینطوری اگر جایی شکست خوردید جای دیگر پیروز می شوید و... .

- برخی دیگر می گویند باید به متخصصین مالی در شرکت های مشاور سرمایه گذاری و صندوق های سهام رجوع کرد.

من با این روش ها مخالف نیستم ولی در عمل عده کمی این توصیه ها را می پذیرند و عملیاتی می کنند ( به هزار دلیل که از حوصله هم من هم شما خارج است) کم اند.

چند توصیه نهایی:

- تا شش ماه فقط به بقا فکر کنید. اگر شش ماه دوام بیاورید، آرام آرام کارها بهتر می شوند.

- می دانم برای شروع محاسبه و فهم ریسک دشوار است برای همین پیشنهاد می کنم سهمی که می خرید بین ٨٠ شرکت برتر بازار از نظر "نقد شوندگی" و "سایز" باشد.

- توصیه می کنم به سود شرکت ها توجه کنید. داستان هایی که قرار است فلان شرکت زمین بخرد و فلان شود و فلان شود را فعلا کنار بگذارید. سود شرکت ها را با سود بانکی مقایسه کنید. بازده مورد انتظارتان را فضایی انتخاب نکنید. از خرید سهامی که سال گذشته زیان کرده اند یا سود کمی داشته اند فعلا پرهیز کنید.

- فریب کانال ها و داستان سرایی های مجازی را نخورید. حساب خیلی از افرادی که پشت این کانال ها نشسته اند، میلیون ها تومان منفی است.

- مطالعه کنید. فکر کنید. برای خودتان بنویسید. سعی کنید هر روز درس های تازه بیاموزید.

- بازار سرمایه جای مناسبی برای هیجان طلبی نیست. اگر برای تخلیه هیجان به کازینو های کشورهای اطراف بروید موفق ترید تا اینکه چشم بسته خرید و فروش سهام کنید.

- باز هم می گویم. هدف اصلی تان باید بقا باشد، هر روز، قبل از هر معامله به خودتان بگویید: “باید در بازار باقی بمانم” و از خرید سهامی که این بقا را به به خطر می اندازد به شدت دوری کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

فرابورس چیست؟

 

تأمین سرمایه یکی از موضوعات و اهداف مهم شرکت‌ها است که همواره در پی آن هستند. عرضه سهام در بورس نیز یکی از از بهترین راه‌های جذب سرمایه است که معمولاً شرکت‌ها از آن استقبال می‌کنند. البته در بازار بورس قوانین و ساختارهایی وجود دارد که هر شرکتی قادر به ورود به آن نیست. فرابورس نیز مانند بورس اوراق بهادار، بازاری برای داد و ستد اوراق بهادار یا سهام است و شرایط و قوانین معاملاتی ساده‌تری برای پذیرش شرکت‌ها و داد و ستد سهام دارد.

پس، در واقع می‌توان گفت که مهم‌ترین وظیفه فرابورس، سازمان‌دهی آن بخش از شرکت‌های متمایل به حضور در بازار سرمایه است که هنوز شرایط ورود به بورس اوراق بهادار را ندارند. سطح نظارت در فرابورس، کمتر از بورس است و از نظر گزارش‌گیری، در طول یک سال مالی، شرکت‌های بورس ملزم به انتشار تعداد بیشتری گزارش هستند و به همین دلیل شفافیت بیشتری دارند. همین امر سبب می‌شود ریسک سرمایه‌گذاری در فرابورس بیشتر از بورس باشد.

جالب است بدانید که نام فرابورس از اصطلاح انگلیسی Over-the-counter یا به اختصار OTC به معنای «خارج از بورس» گرفته شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

سه امضا در چک که دارای اهمیت است

سه امضا در چک دارای اهمیت است یک امضاء روی چک و دو امضاء در پشت چک اما معنای این امضا چیست؟

به گزارش بانک مردم به نقل از ایبِنا، در چک سه امضا داریم که مهم هستند یک امضاء روی چک و دو امضاء در پشت چک یا به اصطلاح حقوقی در ظهر چک امضاء روی چک توسط صادر کننده چک صورت می گیرد و به آن معناست که به منظور پرداخت وجه، چک امضاء و تحویل دارنده چک می شود. اما امضای ظهرچک یا امضای ظهرنویسی است یا امضای ضمانت که به تعریف مختصر آن ها می پردازیم :

الف) امضاء به عنوان ظهر نویسی :

اگر دارنده چک اعم از این که چک در وجه تنظیم شده باشد یا چک حامل باشد بخواهد چک را به فرد دیگری منتقل کند پشت چک را امضاء و آن را تحویل فرد ثالث می دهد این عمل را ظهر نویسی یا انتقال حقوق و منافع چک می نامند.

ب) امضاء به عنوان ضمانت:

اگر شخصی پشت چک را بابت ضمانت پرداخت توسط صادر کنننده امضاء نماید بدین مفهوم است که من ضمانت می کنم که چک در تاریخ مقرر در برگه چک وصول شود و اگر نشد می توانید وجه آن را از من مطالبه کنید. این امضاء امضای ضمانت از چک نامیده می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

از خودمحوری و خودخواهی‌ها خارج شویم / محمود سریع القلم

کشوری که تولید نکند و نتواند در بازار بین الملل سهمی برای اقتصاد خود بگیرد، نمی تواند دنبال آزادی سیاسی برود.

اتفاق مهمی که دو دهه است در دنیا افتاده، این است که کاریزما از بین رفته اما این امر هنوز وارد ایران نشده و ایران هنوز کشور افراد است نه سیستم ها.

ما و ژاپن دو کشوری هستیم که از ۱۶۰ سال قبل ازخارج از جهان غرب وارد دوره مدرنیته شدیم اما انتخاب و گزینش ما از متون توسعه و مدرنیته بسیار متفاوت است. ما اول سراغ آزادی سیاسی رفتیم و ژاپنی ها سراغ سیستم و تشکل رفتند.

 در ۱۱۰ سال گذشته ایران یک هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار نفت فروخته و ژاپن یکصد و ۷۰ هزار میلیارد دلار درآمد داشته است.

در فهم توسعه و اولویت‌بندی‌های توسعه در ۱۶۰ سال قبل دقیق نبودیم و اولویت خود را موضوعی تلقی کردیم که در مباحث توسعه، نتیجه توسعه تلقی می‌شود.

ما ایرانی ها در هنر، فلسفه، پزشکی و ... در بین ملت‌ها جایگاه بسیار بالایی داریم اما در این‌که حکمرانی یک امر تخصصی است، جایگاه خوبی نداریم.

حاکمیت هایی در یک قرن داشتیم که به تشکل جامعه اعتقادی نداشتند و فرهنگ تشکل در جامعه ما ضعیف بوده است. اگر بخواهیم در کشوری به سمت سالم‌سازی نظام اجتماعی حرکت کنیم، باید قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی جدا شود.پیشرفت اقتصادی اصول دارد و در کشوری که حاکمیت مالک اقتصاد است، نباید منتظر توسعه باشیم.

مسئله دیگر این است که حوزه تفکر باید حوزه آمار و ارقامِ درست باشد و با حدس و گمان نمی‌شود کار کرد؛ لذا یکی از دلایل عدم موفقیت در سیاست خارجی این است که تحلیل ما از وقایع جهان براساس آمار و ارقام نیست. شناخت نادقیق ما در سیاستگذاری‌ها بسیار اثر دارد و هرچه به سمت حدس و تصورات برویم، به همان درجه در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری مشکل خواهیم داشت و هرچه به سمت آمار، پژوهش و ارقام دقیق برویم، موفق خواهیم شد.

برای سالم‌سازی نظام اجتماعی، حاکمیت نه تنها نباید صاحب قدرت اقتصادی باشد، بلکه باید میانجی باشد، باید سیاست‌هایی طراحی کند که با همه مردم جامعه کار کند و نگاهی به تمام اقشار و جریان های اجتماعی داشته باشد. تمرکززدایی از مسوولیت‌ها، ایجاد توازن میان جریان ها و وجود رسانه های نقاد و مستقل در زمینه سالم سازی نظام اجتماعی نیاز است و بهترین روش مبارزه با فساد مالی در دنیا، آزادی رسانه‌هاست.

 در ایران طی یک قرن اخیر جامعه بزرگ‌تر از دولت نشده و دولت و حاکمیت خیلی بزرگ‌تر از جامعه است و جامعه نقش کلیدی در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری ندارد. توسعه، تک شخصیتی است و افکار روشن و مشخص می‌خواهد و ما نیازمندیم فرهنگی ایجاد کنیم که افراد شخصیت خود را نشان بدهند و یک شخصیتی شدن شهروندان از ملزومات سالم‌سازی یک نظام اجتماعی است.

مهمترین مشکل سیاسی در توسعه ایران عدم گردش قدرت در ایران است و حدود ۴ هزار نفر داریم که ثابت هستند. مهمترین مشکل فکری عدم توسعه ایران فقدان قرارداد اجتماعی است و هر هشت سال یک بار تعریف‌مان از عدالت، آزادی، بخش خصوصی و ... را عوض می‌کنیم.

توسعه یافتگی نیاز به ارتباطات جهانی دارد و کار با شبکه جهانی موجب رشد می‌شود و نداشتن ارتباطات جهانی ضد توسعه است.

کشوری که تولید ثروت نکند، نمی‌تواند هویت خود را حفظ کند و ریشه تولید ثروت در بخش خصوصی هر کشور است و این تجربه جهانی است. یکسان‌ازی ضد توسعه است و در این صورت افراد نمی‌توانند خلاقیت خود را بروز بدهند.

 از مهمترین موانع آزادی در کشور، کنترل اقتصادی حاکمیت است و این‌که مردم از ترس معاش حرف نزنند.

بخش خصوصی در سالم سازی نظام اجتماعی اهمیت زیادی دارد زیرا فهم زمان، سود و زیان، ثبات، بهره وری و کارآمدی و ارتباطات بین المللی ریشه در بخش خصوصی دارد.

بخشی از علت‌های این‌که تشکل‌ها ضعیف هستند، بخشی به حاکمیت بر می‌گردد و بخش دیگر مربوط به این است که ما در ناخودآگاهمان منتظر هستیم، حاکمیت کاری بکند. وقتی جامعه رشد کند، حاکمیت مجبور می‌شود به سمت جامعه آمده و تصمیمات خود را عوض کند.

اگر از افراد بیرون آمده و سیستم درست کنیم، موفق می شویم. اگر می‌خواهیم توسعه پیدا کنیم، باید یک اتفاق در جامعه ما بیفتد و این است که از فرد به طرف جمع و سازمان حرکت کنیم. باید از اُبهت فرد به توانایی فرد حرکت کنیم و ظرفیت های فکری فرد اهمیت داشته باشد.

باید به سازمان وفادار بود و قائل شدن به فکر و تخصص، جلگیری از یکسان سازی، ایجاد و فرآیند اجماع سازی، پذیرفتن تغییر، مسوولیت پذیری، تعاملات بین المللی از جمله رهکارهاست و باید به سمت تشکل و شبکه‌سازی حرکت کرده و از خودمحوری و خودخواهی‌ها خارج شویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

بررسی هشدارهای ارائه شده در خصوص بازار سرمایه / مجتبی کریم آقایی

 مدتهاست که در خصوص ریزش بازار بورس هشدارهایی در این سایت داده شد و بخصوص برای افرادی با سرمایه کم و ناآشنا نسبت به بازار سرمایه. طی چند روز گذشته شاخص سهام بیش از10 درصد ریزش داشته و ارزش خیلی از سهام ها کاهش چشم گیری داشته است.

بنابراین به هشدارهای اقتصادی جهت حفظ دارایی هایمان توجه لازم را بفرمایید . البته ذکر این نکته ضروری هست که قیمت دربازارها در واحد زمان ، بالا و پایین میگردند و مهم این است که سرمایه ما تحت چرخه های نوسانی،کاهش نیابد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی