انجمن علمی اقتصاد دانشگاه آزاد واحد شیراز

۴۱ مطلب با موضوع «رشد و توسعه» ثبت شده است

توسعه و مسیرهای آن برای فقر و رشد/ محمدرضا منجذب

 

💠چه اتفاقی برای فقر در حال وقوع است؟ در مورد بیکاری و نابرابری چطور؟

اگر این سه مسأله کاهش یافته‌اند بدون تردید دوره اقتصادی مورد نظر برای کشور مورد نظر همراه با توسعه بوده است. اما اگر یک یا دو در حالت بدتر هر سه این مسایل بدتر شدند عجیب است که نتیجه را توسعه بگوییم اگرچه درآمد سرانه یک کشور افزایش یافته باشد.                                                                 

💠 بطور معمول دو مسیر برای توسعه اقتصادی متصور است. مسیر اول معروف به رشدمحور است. در این راهبرد هدف گسترش پرسرعت تولید و رشد بالای آن است. افزایش تولید افزایش درآمد تولیدکنندگان را بدنبال دارد که تبدیل به سرمایه گذاری مجدد میشود. در این مدل در ابتدای توسعه اقتصادی فقر ممکن است گسترش یابد و توزیع درآمد ناعادلانه تر شود. راهبرد دوم توسعه عدالت محور است که در آن هرچند رشد تولید و درآمد با سرعت کمتری صورت میگیرد چرا که توزیع درآمد عادلانه تر مدنظر است ولی گسترش فقر نیز محدود است. البته در این مدل فرآیند توسعه اقتصادی طولانی تر است.

💠 در طول دهه های اخیر بدلایلی در اقتصاد ایران هر دو مسیر تجربه شده است. بعبارت دیگر در دوره ی بعد از جنگ اقتصاد رشد محور ملاک عمل قرار گرفته و رشد اقتصادی مطلوبی تجربه شده است. لیکن توزیع درآمد ناعادلانه تر شد و تورمی بالا تجربه شد. در دوره بعدی این سیاست کمی تعدیل شده است. سپس در دوره ای دیگر بشدت سیاست بسمت عدالت محور چرخش یافته است. یکی از دلایل مهم  این امر نداشتن استراتژی معین و مدون توسعه در عمل بوده و عدم پایبندی به برنامه های پنجساله مزیت بر علت بوده است. باید بدانیم چرخش و عقبگرد در سیاستهای توسعه علاوه بر اینکه کشور را بسمت توسعه سوق نخواهد داد، موجب اتلاف منابع و هدر رفت ثروت مادی و معنوی می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

ایدئولوژی توسعه پایدار در ایران


✍ 🔹در بیش از ۲۰ سالی که در حوزه علوم منابع طبیعی مشغول یادگیری هستم تا به امروز مواجهه مستقیمی با کلاس درس، کتاب، مقاله، یادداشت علمی و یا سخنرانی از کنشگران داخلی این حوزه نداشتم که در آن حتی به طور ضمنی نقدی بر رویکرد و مفهوم توسعه پایدار شده باشد. به طور پیوسته و مستمر توسعه پایدار در مرکزیت مباحث مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست کشور بخصوص از زبان و قلم دانشگاهیان جاری بوده است. عمومی سازی کاربست سطحی این مفهوم در کنار عدم نقادی آن، از توسعه پایدار یک "ایدئولوژی علمی" ساخته است که سعی دارد خود را یگانه منجی پیوند محیط زیست و توسعه معرفی نماید.

🔹توسعه پایدار به درهم کنش و تلاقی همزمان سه موضوع محیط زیست، اقتصاد و اجتماع تعبیر می شود که در آن توجه به مرتفع سازی نیازهای نسل فعلی بدون آسیب رساندن به نیازهای نسل آتی مورد تأکید است. ماحصل نقد صاحب نظران در هدایت الگوهای توسعه، موجب حرکت از پارادایم قدیم رشد محور اقتصادی به سوی پارادایم جدید انسان محور شد. رویکرد توسعه پایدار در کنار ایده توسعه انسانی نتیجه همین نقادی ها بوده است. مطلوبیت و پایداری اکولوژیک، هسته کانونی رویکرد توسعه پایدار است. هسته ای که به سبب اجرای مدل های پیشین توسعه، آسیب های جبران ناپذیری به ان وارد شده است.

🔹اگر چه در پارادایم جدید توسعه مفاهیمی چون عدالت اجتماعی، کاهش فقر و حفظ محیط زیست کانون توجه است، اما نباید فراموش کرد که همچنان توسعه ذاتا پارادوکسیال است: از یک سو منجر به بهبود امکانات زندگی و از سوی دیگر افزایش نابرابری های اجتماعی را ممکن ساخته است. به همین دلیل در کشورهای مبدع و توزیع کننده مفاهیم توسعه، جابجایی های رویکردی، مدلی و عملیاتی آن به شکل پویایی در حال تحول است. اما در اغلب کشورهایی که تسری مفهومی توسعه باعث شده خود را با اطلاق "جهان سومی" بشناسند، توسعه از هر نوع که باشد یک ایدئولوژی است که چاره ای جز پذیرش و تن دادن به جوانب پیدا و پنهان آن نمی بینند!

🔹جدای از تناقض ذاتی توسعه، ما از جمله کشورهایی هستیم که با تناقض پیچیده تری در خصوص رویکردهای نوین توسعه از جمله توسعه پایدار مواجهه داریم. زیرا همانطور که اشاره شد رویکردهای نوین، حاصل استقرار و پس از آن نقد رویکردهای قدیمی تر است، به این معنی که رویکرد امروزین نتیجه گذر از گذرگاههای تاریخی فرایند توسعه است. حال چگونه ما از لزوم پیاده سازی توسعه پایدار صحبت می کنیم وقتی هنوز بر پله های نخست مدل های رشد مبتنی بر اقتصاد کلاسیک تکیه زده ایم! وقتی تجربه و زیرساخت های فنی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیاده سازی الگوهای ماقبل پایداری وجود ندارد، صحبت از توسعه پایدار جزء با همان تلقی واردات اندیشه توسعه قابل توجیه نیست.

🔹در بین عموم دانشگاهیان منابع طبیعی و محیط زیست کشور، ذیل ایدئولوژی توسعه پایدار دو ادعای بدیهی فرض شده، پیوسته در اظهارنظرها و تحلیل های کارشناسی ترویج می شود: نخست اینکه مسبب نابسامانی ها و بحران های زیست محیطی موجود رعایت نکردن اصول علمی توسعه پایدار است و دوم اینکه برای برون رفت از وضعیت کنونی چاره ای جز بازگشت به این اصول نیست. در پرتو این ایدئولوژی است که "مسئله محیط زیست" و بحران های مبتلا به آن، بسیار ساده و روشن به نظر می رسند و تنها چالش موجود، عدم "اجرای" فرامین مبتنی بر توسعه پایدار است که توسط مدیریان و تصمیم گیران سیاسی و اجرایی کشور نادیده گرفته می شود

🔹بزرگترین کژکارکردی کاربست ایدئولوژیک گونه توسعه پایدار، سطحی نگری و ساده انگاری مفرطی است که در آن بدون تأمل بر پیچیدگی های چند لایه پیوند معاصریت انسان ایرانی با طبیعت، خیلی سریع و بی واسطه اصرار بر اجرای مدل های توسعه پایدار داریم. مدل های وارداتی و غیر بومی که البته تناسب لازم را با ویژگی های سرزمینی ما ندارند. همین مدل های ناکارآمد را در قالب رویکردهایی چون آمایش سرزمین بارها و بارها تجویز کرده ایم و همچنان متعصبانه اعتقاد داریم برای برون رفت از وضعیت موجود راهی جز این نیست!. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

آمار شاخص توسعه انسانی در منطقه

توسعه یافته‌ترین کشورهای منطقه بر اساس رنکینگ سازمان ملل متحد ( شاخص توسعه انسانی ) به شرح زیر هستند:

امارات رتبه 31 جهان

عربستان رتبه 40 جهان

بحرین رتبه 42 جهان

قطر رتبه 45 جهان

ترکیه رتبه 54 جهان

عمان رتبه 60 جهان

کویت رتبه 64 جهان

ایران رتبه 70 جهان

اردن رتبه 102 جهان

مصر رتبه 116 جهان

عراق رتبه 123 جهان

سوریه رتبه 151 جهان

یمن رتبه 179 جهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

الزامات ساختاری توسعه/✍️ محمد جواد زاهدی

 

🔺توسعه فرایندی است که از دو حیطه ساختاری به ظاهر متمایز اما در بنیاد همبسته شکل گرفته است. این دو حیطه را می توان حیطه های سخت افزاری و نرم افزاری خواند.

🔺حیطه سخت افزاری که زیر بناست به سرمایه مالی و اراده و اهتمام دولتی در مصرف به جا، بهینه و برنامه ریزی شده این سرمایه مالی نیار دارد وبه زمینه هایی همچون احداث راه و تامین ارتباطات، فراهم سازی تاسیسات زیربنایی از قبیل مدرسه و دانشگاه، بیمارستان و درمانگاه، نیروگاه و تاسیسات انتقال انرژی، احداث راه آهن، تامین آب و تاسیسات انتقال آب، تقویت صنعت و ایجاد کارخانه، بوروکراسی کارآمد، تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد و تسهیل گری های مرتبط با گسترش صنعت و تولید مربوط می شود. اگر چه ایجاد این زیر بنا ها مقدم و ضروری است اما موفقیت در آن مستلزم فراهم بودن شرایط نرم افزاری خاصی است که آن را می توان تحت عنوان کلی " انسان شایسته توسعه" یا " انسان متمایل به تجدد و توسعه" نامگذاری کرد.

🔺حیطه دوم در برگیرنده مجموعه کنشگری هایی است که پدید آورنده توسعه و قوام بخشنده به توسعه گرایی اند. این حیطه مجموعه پویایی از کنشگری انسان هایی است که به اعتبار گرایش شان به مدرنیته نیروی پیشبرنده توسعه در هر جامعه را تشکیل داده و ضامن اصلی موفقیت فعالیت های توسعه ای در حیطه سخت افزاری اند. این مجموعه در برگیرنده متخصصان، نظریه پردازان توسعه، برنامه ریزان کارآمد، سیاست پیشگان و سیاستمداران راستگو و نیک اندیش و نیک کردار، انسان تجدد خواه متمایل به توسعه، روحیه قانون مداری، سکولاریسم، نوپذیری، آزادی بیان، رسانه های مستقل، و روحیه مشارکت جویی و حوزه عمومی و جامعه مدنی قدرتمند است. از میان همه عناصر این مجموعه مهم ترین عنصر «انسان تجدد خواه توسعه جو» است که برطبق تعریف انسان آزادمنشی است که مشارکت موثری در نظام اجتماعی دارد؛ مطالبه گر است و با توسل به حقوق شهروندی سیاسی و مدنی خود در شکل گیری دولت توسعه گرا و پاسخگو سهم تعیین کننده داشته و در نظارت اجتماعی بر سیاست های داخلی و خارجی چنین دولتی، مشارکتی مسولانه ای دارد.

 کنشگر فعالی است که کشور و دولت را از آن خود می داند و با آن همدلی و یگانگی دارد. در حفظ و تداوم الگو های مرتبط با شور و شادی و بهروزی مشارکت موثر دارد؛ در کنشگری هایش بر مبنای خرد ابزاری عمل می کند.اخلاق مدنی دارد و از خرافه پرستی دوری می جوید. زندگانی اش با بهره گیری بی وقفه از رسانه های جمعی گره خورده است. از فریب و ریا و دغل بازی و دروغگویی پرهیز می کند و به عدل و انصاف و مروت پایبند است. انسانیت و همدلی و دوستی و پیوند با دیگران را سرلوحه کار خود قرار می دهد. وقت شناس و وفادار به عهد است و با خدعه و نیرنگ بیگانگی دارد. چنین انسانی نماد مدرنیت و شایسته توسعه  و مستحق برخورداری از مزیت های توسعه یافتگی است. چنین انسان هایی محصول اراده معطوف به توسعه اند و نه نتیجه خواست و اراده و اجبار تکوین بخش حکومتی. انسان های آزاده ای که خواهان بهروزی اند و حکومت را نتیجه کنشگری آگاهانه و جمعی خود میدانند و خود را بدهکار حکومتگران نمی دانند.

🔺مردم کشور های توسعه یافته غربی این چنین اند. این ویژگی ها خیال اندیشانه نیست. ملکم خان، سید جمال الدین، حاج سیاح، فتحعلی آخوند زاده، طالبوف، فروغی، تقی زاده و دیگرانی که با جامعه و مردم غربی آشنایی داشتند هم مردم کشورهای پیشرفته اروپایی را اینگونه توصیف کرده اند.

🔺فقدان چنین کنشگرانی موجب شکل گیری نظام های حکمرانی دیکتاتوری و استبدادی و ساختارهای سیاسی تمامیت خواه (توتالیتر) و ضد توسعه شده و نظام اجتماعی را به سوی توزیع نا متعادل قدرت سوق می دهد که این خود مهم ترین علت باقی ماندن جوامع در وضعیت توسعه نیافتگی است. برای درک موقعیت کشور در این زمینه تامل در ظرفیت های جاری نیروی اصلی پیش برنده توسعه در حیطه نرم افزاری یعنی توسل به توصیف واره ای از وضعیت امروزین نظام کنش اجتماعی در ایران  می تواند مفید باشد.

🔸توصیف واره نظام کنش کشوری

🔺«گویی که همه کارهای زمانه میل به ادبار دارد و چنانستی که غیرت و همتی در خلق باقی نمانده و کسی در پی اعاده شرف و منزلت ایران و ایرانی گری نیست و شور و شادی و جنبش بهروزی جامعه را وداع گفته و عقل و درایت و کنشگری هوشمندانه و خردورزانه تعطیل و اخلاق پسندیده مدنی مدروس شده و راه روشنگری و هوشیاری بسته و طریق ضلالت و خرافه پرستی گشاده؛ عدل و انصاف ناپیدا و جور ظاهر و علم متروک و ریا مطلوب، دنایت مستولی و کرم و مروت منزوی، دوستی و انسانیت به ضعف گراییده و عداوت وکینه قوت یافته؛ نیکمردان و آزادگان رنجور و درمانده و شریران حاکم و پیروز؛ مکر و خدعت بیدار و وفا و شرف در خواب و دروغ نافذ و مثمر و حقیقت مهجور».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

«تیشۀ طلا بر ریشۀ اقتصاد»

برخی واژه‌ها از هر ساحره‌ای فریبکارترند. همۀ ویژگی‌های مثبت را در خود نمایان می‌کنند، به نحوی که دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند آن واژه یا مفهوم را نقد کند یا در مخالفت با آن سخن بگوید. این واژگان چون همۀ ویژگی‌های مثبت و ستایش‌برانگیز را در خود جلوه‌گر می‌کنند، کسی هم نمی‌تواند آن‌ها را نقد کند؛ اول این‌که فریبندگی آن واژه/مفهوم راه نقد را می‌بندد، و دوم این‌که جامعه (عوام و خواص) حاضر نیستند نقد بر آن مفهوم را بپذیرند. بدین‌سان این واژگانِ فریبنده و نقدناشده عمری طولانی و اثری پایدار می‌یابند؛ مانند عنصری خائن که با مردمداری، ظاهرسازی و فریبکاری در میان جمعی سال‌های سال جا خوش می‌کند...

یکی از این واژگان خوش خط و خال مفهوم «خودکفایی» است. خودکفایی چنان واژۀ مثبت و حتی مقدسی است که هیچ‌کس به آن شک نمی‌کند. اگر هم کسی به آن شک کند، خود زیر سؤال می‌رود که چطور جرئت کرده است چنین ارزش مقدس و مطلقی را نفی کند! اما اگر این رنگ و لعاب درخشنده و این تداعیات خوش‌طنین را که چونان هاله‌ای قدسی گرداگرد این مفهوم را گرفته است، کنار بزنیم، با واقعیتی نگران‌کننده و تأسف‌برانگیز مواجه می‌شویم... خودکفایی تا وقتی صرفاً یک «ایدۀ محتمل» است، هیچ خطری ندارد، اما وقتی تبدیل به ارزش می‌شود، می‌تواند باعث بزرگ‌ترین آسیب‌ها شود، مسیر کامیابی یک ملت را به طور جدی به خطر اندازد و به بیراهه برد؛ و از همه مهم‌تر و تلخ‌تر این‌که می‌تواند منابع، سرمایه‌ها و دارایی‌های یک ملت را هدر دهد. همۀ این‌ها یعنی ممکن است «خودکفایی» نه ارزش، بلکه ضدارزش باشد. اما چرا چنین است؟

بزرگ‌ترین سوءبرداشتی که باعث شده است چنین تصور اشتباهی دربارۀ «خودکفایی» پدید آید این است که هدف اصلی اقتصاد گم شده است. هدف اقتصاد «تولید» نیست، بلکه «ایجاد ثروت» است و اگر «تولید» اهمیت دارد برای این است که «منجر به ثروت» می‌شود. این یعنی، آنچه مایۀ کامیابی یک جامعۀ اقتصادی می‌شود، این است که ثروت بیش‌تری تولید کند و در این میان، «تولید» صرفاً ابزار ثروت‌سازی است. به این ترتیب «تولید» خود ارزشی ثانویه یا درجه‌دو دارد و تقدم با ثروت‌سازی است. اگر تولید به ثروت‌سازی منجر نشود، تولید امری بیهوده است، زیرا «عدم ثروت‌سازی» قطعاً به معنای سوزاندن داشته‌هاست. اگر تولیدی صورت گیرد و در پی آن ثروت افزون نشود، حتماً در این میان چیزی سوخت شده است: مادۀ اولیه، سرمایه، زمان، نیروی انسانی و غیره. تولید تنها زمانی ارزش و ارزشمند است که به افزایش ثروت بینجامد.

اما چه چیزی در این میان تعیین می‌کند آیا تولیدی منجر به ثروت شده است یا نه؟ جواب ساده است: «بازار». بازار معیار روشنی برای این است که مشخص شود آیا تولید سودآور (یعنی ثروت‌ساز) بوده است یا نه. اگر کالایی تولید شود و بتوان آن را در بازار (داخلی یا خارجی، دور یا نزدیک) به قیمت تمام‌شدۀ پایین‌تری تهیه کرد، یعنی آن تولید به سوددهی منجر نشده و عدم سوددهی به معنای ثروت‌سوزی است. (این‌که در این جور مواقع جوامع اقتصادی، یعنی حاکمیت‌ها، با مداخله در بازار سعی می‌کنند بازی مغلوبه را عوض کنند، بحث دیگری است که نقد آن کتابی می‌طلبد).

در نهایت آن چیزی که بهره‌وری بالاتر و در نتیجه رفاه به همراه می‌آورد، ثروت‌سازی است. اما خودکفایی ترتیب اولویت‌بندی میان «ثروت‌‌سازی» و «تولید» را معکوس می‌کند. در ایدۀ خودکفایی اصل بر «تولید» است، حتی اگر این تولید ثروت‌سوز باشد. خودکفایی راستین این است که جامعۀ اقتصادی آن‌قدر ثروت بسازد که بتواند هر کالایی را بخرد، نه این‌که آن را گران‌تر تولید کند، زیرا با این کار سرمایه‌ای ــ سرمایه به همۀ معانی آن ــ که باید صرف ثروت‌سازی می‌شد تا توان تولیدِ کل را بالا ببرد، صرف تولید کالایی شد که تولید آن جز ضرر چیزی در بر نداشته است.

هر جامعۀ اقتصادی باید اصل را بر ایجاد ثروت بگذارد، زیرا با ثروت بیش‌تر امکانات بهتری را برای تولید ارزان‌تر به دست می‌آورد و با تولید ارزان‌تر می‌تواند از پس رقبا برآید و بنیۀ اقتصاد خود را (که اساس تولید است) تقویت کند. اگر از این منظر بنگریم، مفهوم «خودکفایی» وقتی به یک ارزش تبدیل می‌شود، اختلالی جدی در راه ثروت‌سازی (که ارزش مطلق است) ایجاد می‌کند. البته احتمالاً می‌دانید که مفهوم خودکفایی در اقتصاد جنگی ریشه دارد و متعلق به زمانی است که روابط بین‌المللی به هر دلیلی مختل شده است. معضل به ویژه زمانی پدید می‌آید که این مفهوم جنگی خود را از شرایط جنگی جدا می‌کند و به اصلی اساسی، همیشگی و مطلق تبدیل می‌شود. در این زمان است که مدیرانی به اسم خوش‌طنین «خودکفایی» تیشه به ریشۀ اقتصاد می‌زنند...

پی‌نوشت: کسانی که با اندیشه‌های اقتصادی آشنایند، زود متوجه می‌شوند که این برداشت را متأثر از لودویگ فون میزس، اقتصاددان اتریشی، بیان کرده‌ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

دن کیشوتیسم و تاریخ جهل مقدس در ایران معاصر / فریدون مجلسی

درباره دن کیشوت نوشته سروانتس بسیار شنیده ایم."دن کیشوت" مردی است به ظاهر نیک اندیش و خیرخواه،‌آرمان های والا در سر دارد و چو دیگر آدمیان احساس عادل بودن می کند. لکن در دورانی که رسم و آیین پهلوانی و شوالیه گری به پایان رسیده، بر اساس کتاب ها و خوانده هایش، هوس پهلوانی به سرش می زند،‌لباس کهنه ی شوالیه ها را می پوشد، نیزه به دست می گیرد و سوار بر اسب نازنین اش "رسی نانت" گرد جهان می گردد تا شاید وارث خلف اسلاف خود باشد. حال آن که دوران این حرف ها گذشته است و تضاد درست از همین جا آغاز می شود و تا پایان کتاب ادامه می یابد. در واقع تا دن کیشوت هست این تضاد وجود دارد. دن کیشوت که نتوانسته در دنیای رو به تغییر، هویتی برای خود تعریف کند به ناچار چاره در گذشته می بیند. دست می برد و از میان اسطوره ها و افسانه های تاریخ بزرگترین ها را بیرون می کشد و هویتش را بر اساس آن ها تعریف می‌کند. از این رو هویت دن کیشوت یک هویت جعل شده است. یک هویت نامربوط است. آن چه وی دارد یک "آشفته هویت" است که تاریخ انقضای آن گذشته است و درگیر شدن با آن جز رکود و جمود نتیجه ای ندارد.

ناهمخوانی و ناهماهنگی با روزگار نو و تضاد دن کیشوتیستی برآمده از آن را می توان در جامعه و سیاست چند سده اخیر  تاریخ ایران نیز به خوبی دنبال کرد.قرن نوزدهم از نقاط قابل تامل در این باب است.در زمانه و زمینه‌ای که در کشورهای غربی مسیر توسعه و پیشرفت هر روز هموارتر می‌شد ایرانیان نه تنها در خواب غفلت به سر می‌بردند و غایب بزرگ این تحولات بودند، بلکه بدتر اینکه هر روز شاهد ظهور یک امام زمانی بودند که مدعی نجات ایرانیان و بشریت بود.

کتاب "دن‌کیشوت‌های ایرانی" به قلم بیژن عبدالکریمی رمان تاریخی است که با این نگاه، به تاریخ ایران در این دوران و نحوهٔ مواجههٔ ایرانیان با مدرنیته می‌پردازد. لازم به ذکر است که این کتاب مدت‌ها در انتظار مجوز وزارت ارشاد بود و چند ماه پس از انتشار توقیف شد.

عبدالکریمی در این کتاب تلاش کرده نشان دهد که اساساً نوع و میزان معرفت و آگاهی هر ملتی تعیین کننده سرنوشت و آینده آن ملت است.

کتاب با به تصویر کشیدن چگونگی سر برآوردن فرقه های مذهبی و سنتی ابعاد مهمی از چند و چون بروز و ظهور نمونه‌هایی از جهل مقدس در این سرزمین را به خوبی روایت می کند و نشان می دهد در زمانه‌ای که جهان برای تحولات جدید آماده می‌شد ایرانیان با چه ذهنیت و معرفتی به استقبال جهان جدید رفتند. ذهنیتی که سرنوشت امروز ما را نیز همچنان رقم زده است.

 مهم‌ترین واقعیتی که در این رمان به شکلی خواندنی و جذاب روایت می شود«تاریخ سیطره جهل مقدس» دن کیشوتی در این سرزمین است و از این منظر ایرانیان اگر چه در دوره‌هایی از تاریخ خویش خوش درخشیدند اما در دوران جدید تحت سیطره این جهل مقدس و انواع خرافات و کژ راهگی آینده خود و نسل‌های بعدی را با تباهی و بدبختی رقم زدند.

این جهل مقدس بیش از هر چیز با تصویر سازی آرمانی و توهم گونه از گذشته و آینده در پیوند است.ازین رو این رمان درصدد است تا هر گونه  "اتوپیاسازی" فرقه ای چون بابیت و بهاییت و یا هر نوع خوانش ازین نوع  را را مورد نقد و واکاوی قرار دهد. به زعم نویسنده این اتوپیاسازی در تاریخ جریانها و فرقه های مذهبی و سیاسی ایران نتیجه ای  جز اِدبار و خسارت و عقب ماندگی فکری و معرفتی نداشته است. ازین رو در قرنی که تحولات جدید در قالب مدرنیته در حال شکل گیری بود ایرانیان به جای درس آموزی از این تحولات و پیوند یافتن با جریان فکری و عقلانی جهان جدید درگیر جریانات فکری‌ گذشته گرایانه شدند و به کلی از روند فکری و معرفتی دنیای جدید عقب ماندند و این عقب ماندگی تاکنون هم گریبان جامعه ایرانی را رها نکرده است.

بیژن عبدالکریمی با نوشتن این رمان در واقع ایرانیان را دعوت به این امر مهم و اساسی می‌کند که دست از موهومات و خیال بافی و خرافه پردازی برداشته و با صیقلی کردن ذهن و معرفت خویش راه نجات را نه در اسطوره‌های خیالی و دروغین بلکه در تعقل و خرد ورزی و فربه کردن اندیشه و معرفت خویش جستجو کنند.

✅بیژن عبدالکریمی به خوبی و درستی یادآور شده است که تا این ذهنیت دُن کیشوت وار ایرانی اصلاح اساسی نشود و در مسیر عقلانیت و معرفت ورزی درست و راستین قرار نگیرد هرگونه امید بستن به توسعه و پیشرفت در این سرزمین محال می‌نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

تشابه و تفاوت فرایند توسعه کره و تایوان/محمدرضا منجذب

تجربیات کره و تایوان از جهات مهمی مشابه یکدیگر هستند. هیچ کدام از این دو کشور از بازار، چه داخلی و چه بین‌المللی، رویگردان نشد. هیچ کدام از این دو کشور وارد تجارت آزاد نگردید، ولی در عوض، با هدف پیشرفت فناوری، تجارت را با استفاده از یارانه‌ها، مالیات‌ها، تعرفه‌ها و غیره مدیریت نمودند. هر دو کشور به طور جدی در بخش آموزش سرمایه گذاری نموده و از بخش کشاورزی نیز غافل نشدند. هر دو کشور تجربیات مشابهی از استعمار داشتند که موجب ایجاد بخش‌های کشاورزی بهره‌ور گردیده و زمینه را برای صنعتی شدن در آینده فراهم نمود. هر دو کشور با تهدیدهای خارجی دست و پنجه نرم کرده و تحت حمایت نیروی نظامی ایالات متحده آمریکا بودند. هر دو کشور در ابتدا کمک‌های خارجی بسیار زیادی دریافت کردند، ولی پس از آن و به دلیل کاهش قابل توجه کمک‌ها، مجبور شدند که به تنهایی به فکر چاره‌ای برای خود باشند.

  پیش از جنگ جهانی دوم، تایوان توسعه یافته تر و تجاری‌تر از کره جنوبی بود. راهبردهای توسعه‌ای که پس از جنگ در این دو کشور در پیش گرفته شد در برخی زمینه‌ها کاملاً متفاوت بود. کره جنوبی توسعه مجموعه‌های کسب و کار و صنعتی بزرگ که دارای صرفه جویی به مقیاس بودند را در پیش گرفت. بنابراین، ساختار صنعتی اقتصاد به میزان زیادی متمرکز گردید.  از طرف دیگر، تایوان تصمیم به ارتقای صنایع کوچک و متوسط خود گرفت و در نتیجه ساختار صنعتی آن تمرکز کمتری یافت.

  هر دو کشور در زمینه افزایش استانداردهای زندگی موفقیت قابل توجهی به دست آوردند. هر دو کشور توانستند فاصله خود را با کشورهای صنعتی پیشرفته‌تر به طرز قابل ملاحظه‌ای کاهش دهند. چگونه می‌توان تجربه جبران عقب‌ماندگی موفقیت آمیز این دو کشور را به خوبی توضیح داد؟ هیچ یک از این کشورها از بازار روی گردان نشدند. به علاوه، بهره وری بخش کشاورزی در هر دو دوره پیش و پس از جنگ به سرعت افزایش یافت. به خصوص در تایوان، بخش کالاهای واسطه‌ای توسعه قابل توجهی یافت. این موارد زمینه‌ای را به وجود آورد که تعادل‌های چندگانه در آن به وجود آمده و هماهنگی‌های دولت نیز موفقیت آمیز بود. 

  حاکمان هر دو کشور به میزان زیادی وابسته به درآمدهایی بودند که از مردم به دست می‌آورند. بنابراین، به تعامل با تولیدکنندگان بومی خود پرداخته و با مقاومت‌هایی مواجه شدند که در نهایت منجر به محدود شدن رفتار غارتگر و تهاجمی حاکمان گردید. اصلاحات ارضی طبقه اربابی را از بین برد و زمینه یکنواختی را برای رشدهای آتی فراهم نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

برنامه ششم توسعه کجا بودیم کجا رسیدیم / فاطمه پاسبان

مقدمه بر چرایی موضوع و شاخص رقابت پذیری

در ایران بعد از انقلاب شش برنامه توسعه که مدت آن پنج ساله بوده، تدوین شده است :

•  برنامه اول توسعه ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲

•  برنامه دوم توسعه۱۳۷۴ تا ۱۳۷۸

•  برنامه سوم توسعه۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳

•  برنامه چهارم توسعه ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸

•  برنامه پنجم توسعه ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴

•  برنامه ششم توسعه ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰

برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(۱۴۰۰-۱۳۹۶) به انتهای خود نزدیک می شود و ضرورت دارد نگاهی بیاندازیم به اهداف و سیاستهای نوشته شده که ما به اهداف خود رسیدیم ؟ یا برنامه تنها سندی قانونی بوده و آمال و آرزوهای یک ملتی در آن نگارش شده است. تحلیل و ارزیابی اینکه ما کجا بودیم و طی این پنج سال به کجا رسیدم، آیا برنامه ششم توسعه در عملکرد موفق بوده در کدام زمینه ها و در کجا ناموفق بوده است ؟ اولین گام برای تحلیل و ارزیابی و آسیب شناسی و بعد از آن ارائه راهکار برای تدوین برنامه هفتم توسعه است.

در خصوص تدوین برنامه توسعه همواره از سوی اقتصاددانان و محققان مرتبط با موضوعات سند توسعه، ایرادات و اشکالاتی بیان شده به خصوص در  چگونگی فرآیند تدوین برنامه که چقدر بر اساس  واقعیتهای موجود و پیش بینی آینده بوده است و چقدر آرمان گرا و مدینه فاضله . در این نوشتار به موضوع رقابت پذیری  پرداخته می شود و در ادامه سلسله مباحث دیگر مطرح می شود .

بر اساس بند (الف) ماده  22   قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه، دولت مکلف شده است با اقدام قانونی در جهت اصلاح قوانین، مقررات و رویه ها، محیط کسب و کار را به گونه ای امن، سالم، سهل و شفاف سازد تا در پایان سال چهارم اجرای قانون برنامه، رتبه ایران در شاخص رقابت پذیری بین المللی در میان کشورهای منطقه سند چشم انداز به رتبه سوم ارتقاء یابد و هر سال 20 درصد از این هدف محقق شود. در این راستا وزارت اقتصادی و دارائی مکلف شده است هر ساله روند مؤلفه های شاخص رقابت پذیری را احصا و در قالب گزارشی به مجلس شورای اسلامی ارسال نماید، تا وضعیت کشور در رقابت پذیری احصا گردد.

بررسی وضعیت رقابت پذیری  ایران در مقایسه با کشورهای سند چشم انداز درنظر گرفته شده است تا جایگاه ایران با سایر کشورها به ویژه کشورهای رقیب و همسایه  مشخص شود . در بین 20 کشور سند چشم انداز که در شاخص رقابت پذیری در سال 20-2019 تحت بررسی قرار گرفته اند، ایران در رتبه 17 قرار دارد. این موضوع وقتی اهمیت پیدا می کند که جایگاه ایران در بین کشورهای یادشده در سال 19-2018 در جایگاه 15 بوده و  نشان از آن دارد که  ایران نسبت به سال گذشته سه رتبه نزول در بین این کشورها داشته است. ضمن اینکه امتیاز ایران 1.9  نسبت به سال قبل کاهش داشته است. ایران و هندوستان نسبت به سال گذشته با 10 رتبه نزول، به عنوان کشورهایی هستند که بیشترین نزول را داشته اند.

مطابق بند(الف) ماده (22) قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه می بایست هر سال 20 درصد در راستای اصلاح رتبه ایران در این شاخص اقدام شود که در این خصوص نه تنها رتبه قبل بهبود نیافته بلکه عملکرد منفی به همراه داشته است.   از طرف دیگر ملاحظه می شود طی دوره ده ساله  در زمینه شاخص رقابت پذیری، ایران با 30  رتبه نزول بدترین عملکرد و ارمنستان با 29 رتبه صعود بهترین عملکرد را دارد.  به عبارتی طی این دوره ده ساله  نه تنها نتوانسته ایم جایگاه اولیه خود را حفظ کنیم بلکه هم به دلیل عملکرد مؤثر کشورهای تحت بررسی و هم عملکرد منفی کشور در حال حاضر از بین 20 کشور مورد نظر رتبه 17  را در اختیار داریم.

به نظر می رسد در این زمینه می بایست ضمن تحلیل و ارزیابی چرایی این موضوع در برنامه ششم،  بر اساس واقعیت های موجود، توان و ظرفیت کشور و پیش بینی آینده اقتصاد ایران و جهان راهکارهایی برای تقویت شاخص رقابت پذیری در برنامه هفتم لحاظ کرد .

ماخذ اطلاعات :وقفی، محمدرضا(1399)، بررسی روند شاخص های عملکرد اقتصادی و نهادی در ایران ، معاونت امور اقتصادی و برنامه ریزی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

توسعه درون‌زا /محسن رنانی

درسال 1355 ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه به ایران آمد و شاه هم به استقبال او در فرودگاه رفت و در مسیر برگشت به طرف کاخ، وقتی از یکی از خیابان‌های تر و تمیز و گل‌کاری و چمن‌کاری شده تهران عبور می‌کردند، شاه در باره نظریه به سوی تمدن بزرگ و کتابی که در این زمینه نوشته بود، با رئیس جمهور فرانسه حرف می‌زد و می‌گفت ما از نظر توسعه اقتصادی در ده سال آینده، به سطح ژاپن خواهیم رسید. در همان حال ژیسکاردستن گفت گمان نمی‌کنید برای جامعه‌ای که مجبور است، اطراف باغچه‌هایش در خیابان نرده بکشد، این حرف‌ها خیلی زود است و شما قبل از این کارها باید کارهای دیگری برای توسعه بکنید؟! این یک سئوال خیلی اساسی است که جامعه‌ای که یک گل ده هزار تومانی در باغچه می‌کارد و برای حفاظت از گل و نرده‌کشی اطراف آن، دویست هزار تومان هزینه می‌کند، چه نیازی به گل دارد؟! آیا کاشت گل برای او زود نیست و نباید هزینه کاشتنِ گل و نصب نرده، در جاهای دیگری مصرف شود؟! چون وقتی توسعه محقق می‌شود، با تحولاتی که در مردم پدید می‌آید، گل، حریم پیدا می‌کند و خود گل، نرده است و شما با دیدن گل، دیگر جلوتر نمی‌روید و به حریم گل، دست درازی نمی‌کنید. از این رو وقتی شما به کشورهای توسعه سفر می‌کنید می‌بینید که مردم حریم گل و چمن را حفظ می‌کنند و به گل دست نمی‌زنند و روی چمن نمی‌نشینند.

این حفظ حریم‌ها در زندگی اجتماعی و خانوادگی و محلی و در همه جا هست و آن نرده‌ها از خیابان و اطراف گل و چمن، برداشته و در ذهن‌های ما نصب می‌گردد. توسعه نرده‌ها را از بیرون برمی‌دارد و در فکر و ذهن ما جای می‌دهد و در نتیجه گل و همسایه در ذهن ما حریم پیدا می‌کند و دیگر نیازی به حصار و دیوار نیست. در کشورهای توسعه یافته شما می‌بینید که دیوار خانه‌ها را برداشته و باغچه منازل هم جزء شهر و خیابان شده و همه جا پارک و بوستان است. تصوّر کنید که در قم و اصفهان هم چنین کاری صورت بگیرد و همه مردم دیوارهای خانه‌های خود را بردارند. آن وقت است که حجم وسیعی از سبزی و گل و سبزینه وارد محیط زیست اجتماعی ما می‌شود. نرده‌ها از بیرون برداشته و به ذهن‌ها می‌رود. ذهن، برای دیگران حریم و محدودیّت قایل می‌شود و خانه همسایه من اگر چه نرده و حفاظ ندارد؛ اما من می‌دانم که از این نقطه به بعد، حریم خانه اوست و من باید مراعات کنم. بنابراین خیلی از چیزها درونی می‌شود.

درونی شدن محدودیّت‌ها، لایة فرهنگی‌-رفتاری توسعه است که به تدریج رخ می‌دهد. در غرب هم این تحول، تدریجی بوده است؛ یعنی آرام آرام با رشد فناوری و رشد اقتصاد، فرهنگ رفتاری توسعه هم اصلاح شده است؛ یعنی همان‌طوری ‌که برای رسیدن از ماشین‌های مدل‌ قدیمی به مدل‌های جدید، بیش از صد سال طول کشیده است، اصلاح رفتار و فرهنگ مردم آنجا نیز آرام آرام و در طی این مدت به دست آمده است؛ ولی ما در طی ده، پانزده سال از ماشین‌های مدل دهه شصت آمریکا به مدل‌های 2015 رسیدیم و در نتیجه فرصت تحوّل فرهنگی و رفتاری پیدا نکردیم. درونی شدن آثار توسعه، نیازمند زمان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی

مسیر توسعه از کارآفرینی و نه سوداگری /  علی سرزعیم

تردیدی نیست که رشد و توسعه اقتصادی مرهون فعالیت کارآفرینانه در اقتصاد است. ایجاد کسب‌و‌کار، درک فرصت‌های سودآورانه، تجمیع نهاده‌های تولید، اخذ مجوز از مراجع نظارتی، کلنجار با تامین‌کنندگان و فروشندگان و نیروی انسانی شاغل و... همه و همه اموری است که پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم مثبتی برای اقتصاد دارد. اگر انسان‌ها به این باور برسند که راه ثروتمند شدن از مسیر کارآفرینی است، آن‌گاه استعدادها معطوف فعالیت‌های مولد خواهد شد. اما اگر انسان‌ها به این باور برسند که سوداگری راه کوتاه، کم‌زحمت و پربازده‌تری از کارآفرینی است، آن‌گاه استعدادها معطوف سوداگری خواهند شد و به کارآفرینی و خلاقیت پشت پا خواهند زد. تردیدی نیست که وجود تعداد محدودی سوداگر برای بازار سرمایه لازم است؛ زیرا رونق بازار اولیه با رونق بازار ثانویه تقویت می‌شود، اما اگر سوداگری پیشه بخش بزرگی از جامعه شود این امر نه‌تنها موجب خوشحالی نیست، بلکه خبر از مشکل می‌دهد! هیچ جامعه‌ای با سوداگری محض به توسعه نرسیده و باید باور کرد که ایران نیز چنین نخواهد شد و استثنایی بر این قاعده نخواهد بود. سوداگری به شکل تجارت بین‌الملل چون کمک می‌کند کشورها به مزیت‌های نسبی نزدیک شوند امر مفیدی است؛ اما حکایت آن متفاوت از سوداگری درون کشوری و آن هم در یک بازار بسیار محدود است.

🌐بازار سرمایه در شکل فعلی برای اقتصاد ایران دارد تغییر انتظارات تورمی است. بازار بورس بازاری است که در آن قیمت‌های فعلی نشانگر برداشت فعالان بازار از آینده است. به عبارت دیگر انتظارات فعالان بازار از روند متغیرهای مرتبط با عملکرد شرکت‌ها در آینده در قیمت امروز سهام آن شرکت‌ها خود را منعکس می‌کند. حال اگر قیمت‌ها حبابی باشند یعنی خیلی بالا باشند و برداشت فعالان اقتصادی این باشد که این قیمت‌ها حبابی نیست و درست است و در آینده متغیرهای کلانی چون تورم و نرخ ارز دچار جهش‌های بزرگ خواهند شد، این علامت از بازار سرمایه به کل اقتصاد فرستاده می‌شود. اگر تعداد به اندازه کافی بزرگی چنین ذهنیتی داشته باشند و این علامت را به کل اقتصاد ارسال کنند، بیم آن می‌رود که انتظارات جامعه به همان سو سوق یابد و تلاش‌های مراجع سیاست‌گذاری برای تثبیت بازار ارز یا مهار تورم با دشواری بیشتری مواجه شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی کریم آقایی